1395/4/26 ۱۱:۴۶
زیارت آستان مقدس بقیع، در كنار انجام مناسك حج و زیارت مرقد مطهر حضرت رسول(ص)، جایگاه مهمی نزد شیعیان داشته است. این زیارتگاه در دورههای مختلف تاریخی، با شرایط و مسائل گوناگونی روبهرو بوده است. یكی از دورههایی كه از زیارت بقیع در آن، گزارشهای زیادی داریم، دوره قاجار است. زیارت این مكان مقدس در این دوره ابعاد تاریخی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری دارد. این نوشتار، به بررسی دشواریهایی كه در اثر ستیز آشكار با زیارت این آستان مقدس پدید آمده بود، میپردازد.
ستیزه با زیارت آستان مقدس بقیع به روایت زایران شیعه دوره قاجار پیمان اسحاقی : زیارت آستان مقدس بقیع، در كنار انجام مناسك حج و زیارت مرقد مطهر حضرت رسول(ص)، جایگاه مهمی نزد شیعیان داشته است. این زیارتگاه در دورههای مختلف تاریخی، با شرایط و مسائل گوناگونی روبهرو بوده است. یكی از دورههایی كه از زیارت بقیع در آن، گزارشهای زیادی داریم، دوره قاجار است. زیارت این مكان مقدس در این دوره ابعاد تاریخی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری دارد. این نوشتار، به بررسی دشواریهایی كه در اثر ستیز آشكار با زیارت این آستان مقدس پدید آمده بود، میپردازد. متاسفانه ستیز با این زیارتگاه و زایران آن ابعاد مختلفی داشته است؛ از جمله: غربت و مهجور بودن مزارها، دشواریها و محدودیتهای زیارت، گرفتن ورودی و مالیاتهای ناعادلانه و ضرب و شتم زایران بقیع. از نظر زایران، این ستیزها با هدف منصرف كردن آنان از زیارت مزارهای مقدس بقیع صورت میگرفته است. در برابر زایران شیعی این مزارها، مقاومتر و مصممتر میشدند. در پایان نیز به كرامتی كه یكی از زایران از زیارت این آستان مقدس دیده، اشاره شده است. نوشتار حاضر خلاصهای از كتابی در همین موضوع است كه به زودی منتشر خواهد شد.
آستان مقدس بقیع همواره از دید ایرانیانی كه زیارتگاههای امامان و حتی امامزادگان را در ایران با عظمت و شكوه دیده بودند، غربت خاصی دارد و همگی در یادداشتهای خود به این موضوع اشاره كردهاند. یكی از زایران ایرانی دوره قاجار درباره زیارت بقیع مینویسد: «امان! امان! از جور مخالفان. چه بقیعی؟ چه امانی؟ معنی غربت، بقیع است. امام و صدیقه طاهره در یك گنبد هستند. گنبد نقاشی و سه چهلچراغ هفت كاسه در سه طرف و یك لنترسبز وسط ضریح امامها آویزان است؛ ... . برای مظلومی این ائمه بسیار گریه كردم». زایری دیگر چنین نوشته است: «هر كس كه وارد آن بقعه شود از حقارت بقعه و صندوق مبارك، بیاختیار اشك میریزد. روضه حرّبن ریاحی كه در عراق عرب است، صد برابر از این بقعه مبارك مجللتر است» و دیگری مینویسد: «اصل بقعه شریفه كوچك است. ضریح مبارك هم چوبی و ساده است و در اول قبرستان واقع شده، ایوان و سرایی ندارد و در غایت غربت و كربت است». نایبالصدر شیرازی، زایر ایرانی كه در سال ١٣٠٥هـ. ق/ ١٢٦٦هـ. ش به حج رفته، بنای چهار امام واقع در بقیع را با مرقد خلفای نخستین مقایسه كرده و مینویسد: «بعد از زیارت ائمه بقیع و جناب عبدالله - سلامالله علیهم - بسیار متاسف و متالم بودم كه صنمی قریش باید چراغ و بناهای رفیع داشته باشند، جناب بتول و سبط رسول و پدر بزرگوارش در شب چراغی نداشته باشند و آثار كهنه و بنای مختصری داشته باشند؛ افً لك یا دهر».زایران ایرانی همچنین از اینكه شبها برای گرامیداشت مزارهای بقیع، كسی اجازه چراغ روشن كردن در آنجا نداشت، گلهمند بودند. زایر ایرانی، میرزا محمدعلی بروجردی كه در سال ١٢٦١هـ. ق/ ١٢٢٤هـ. ش، به زیارت بقیع مشرف شده بود، در اینباره مینویسد: «و شب جز نور الهی كه به آن اجسام منور لامع است، ضوئی در آن مكان شریف ساطع نیست و ظاهر آن بقعه متبركه، چون باطن تاجیك و عجم بیغیرت، تاریك و راه بیان مدعا بسی باریك». زایری دیگر نیز اشاره میكند: «شبها هم درب حرم محترم مزبور بسته است، بساط و چراغی ندارد». همچنین زایر شیعه هندی نیز در این باره نوشته است: «به سبب عداوتی كه با حضرات ائمه دارند، از حق احترام جناب سیده و حضرت عباس(ع) هم چشم پوشیده، شبها در آن قبه چراغی روشن نمیكنند مگر برای چند دقیقه. حتی وقتی بعضی از زایران شمع میبرند از آنها گرفته و خودشان روشن میكنند و در آن قبه میگذارند. همین كه زایر دلسوخته از آنجا برمیگردد، شمع را خاموش میكنند. تنها یك غنچه كوچك روبه روی مرقد جناب سیده و یك قندیل به موازات آرامگاه چهار امام(ع) و حضرت عباس(ع) آویختهاند.»
دشواریهای زیارت و محدودیتها زایران شیعه بقیع در دوران قاجار، برای زیارت آن آستان مقدس دشواریها و محدودیتهای بسیـاری داشتـند. ترس از حمله یا تحقیر یا عدم امكان زیارت ائمه(ع) به سبب بستن درب ورودی مرقد چهار امام در بقیع از جمله این دشواریها هستند. در گزارشی از سال ١٢٦١هـ. ق/ ١٢٢٤هـ. ش چنین آمده است: «پس از فتح باب مجال توقف محال و زبان از خواندن زیارت نامه مأثوره از شدت خوف ساكت، بلكه لال و به اعتقاد بعضی مرقد مطهر حضرت فاطمه سیدالنساء سلامالله علیها در آنجا است و كسی جز زایران غریب سعادت زیارتش را ندارند». زایران شیعه حتی پس از پرداخت ورودیهای ناعادلانه برای زیارت ائمه بقیع(ع) نیز نمیتوانستند به راحتی و با آرامش مشغول زیارت گردند و چنان كه میرزاعبدالغفار نجمالملك منجم باشی بیان كرده، زایر شیعی «باید پنج قران بدهد و همین كه مدتی اندك آن جا ماند زیارت نخوانده به او میگویند: «بیرون شو». از سوی دیگر، بسته بودن متناوب درب مرقد چهار امام بقیع، برای زایران شیعی مشكل بزرگی بوده است. زایری ایرانی در این باره مینویسد: «وضع غربت و كربت طوری هست كه روز مرخصی ما از مدینه طیبه، از صبح تا شام، این حرم مبارك مسدود بود و موقعی كه برای وداع آمدیم اجازه مرخصی بگیریم، درب حرم مبارك بسته بود. امكان تشرف به حرم نبود و آن خادمان مزبور همه روزها حاضر نبودند. مردم و این بنده نیز از پشت درب حرم افتادیم و صورت به خاك آن آستان ملك پاسبان گذاشتیم، مرخصی خواسته، با دل دردناك و عقیده پاك از قبرستان بیرون آمده، روان شدیم». زایری دیگر هم اشاره میكند: «روزها تا ظهر، در بسته و خاطر زایران شكسته [است]». در گزارشی دیگر به سال ١٣٣١هـ. ق/١٢٩٢هـ. ش آمده است: «نزدیك غروب هم درب حرم را مسدود مینمایند». در گزارشی دیگر آمده است: «درب این حرم شبها تا صبح نیز بسته بوده است». بر اساس گزارش امینالدوله كه سال ١٣١٦هـ. ق/١٢٧٧هـ. ش به حج رفته بود، این زیارتگاه همیشه بسته بوده است. زایران ایرانی هر قدر كه اصرار به گشودن این دربها میكردند، امكان زیارت را نمییافتند؛ چنان كه در گزارش زایری ایرانی چنین آمده است: «بعد از شام خوردن با چراغ، چند نفری آمدیم كه به منزل برویم و آنها برگردند. به دروازهای كه به بقیع ختم میشود، رسیدیم، بسته بود. در را زدند. پس از مدتی چند نفری سر از برج بیرون كردند، گفتند: در گشوده نمیشود، برگردید! برگشتیم.»
گرفتن ورودی و مالیاتهای ناعادلانه زیارت مزارهای بقیع برای زایران شیعی همواره مستلزم پرداخت مبالغی گزاف و ناعادلانه به عنوان ورودی بوده است. در نوشتههای زایران ایرانی آمده است كه پیش از ورود به بقیع یا مقبرههای مرتبط با ائمه اطهار(ع) در آن مكان مجبور به پرداخت این مبالغ میشدند. برای مثال، میرزاعلیاصغرخان اعتمادالسلطنه كه سال ١٢٦٣هـ. ق/ ١٢٢٦هـ. ش به سفر حج رفته بود، مینویسد: علاوه بر حرم چهار امام(ع) بقیع، در زیارت بیتالاحزان نیز «خادمان ائمه بقیع، هزار دینار از هر نفری میگرفتند و اجازه زیارت میدادند». زایری دیگر نیز نوشته است: در ورودی بقعه چهار امام در بقیع «دو نفر عرب ایستاده... ... از هر كسی كه میخواست وارد بشود، پنج قروش گرفته، یك لنگه در را وا میكردند تا اینكه حاجی وارد بقعه متبركه میشد» و دیگری یادآور شده: « دم در روضه مباركه، دو نفر ملعون نشستهاند كه پس از گرفتن یك هزار دینار از هر نفر اجازه ورود میدهند. اگر كسی از روضه بیرون بیاید و بخواهد دوباره داخل شود باز هم باید یك هزاربدهد و این محدودیت هم برای كم شدن زایران است؛ حال آنكه نمیدانند... ... كه مردم نه تنها یك هزاردینار بلكه صدهزار جان و سر هم در این راه میدهند. پس از پرداخت پولها وارد روضه مبارك شده و زیارت كردیم و برای همه دوستان هم دعا كردیم.» در مواردی، علاوه بر مبلغ ورودی، از زایران اشیای باارزششان را هم طلب میكردهاند. برای نمونه، گزارش یعقوب میرزای تبریزی كه سال ١٢٨٥هـ. ق/١٢٤٧هـ. ش بقیع را زیارت كرده در خور توجه و تكاندهنده است: «یكی از حاجیان خواست وارد روضه مبارك شود. در انگشتش نگین فیروزهای داشت و برای عربها چیزی عزیزتر از فیروزه نیست. همین كه آن را در انگشت او دیدند، گرفتند. آن حاجی دستش را تكان داد و از دست او رهانید. همان لحظه عرب پدر... حمله ور شده و چند تپانچه محكم بر صورت حاجی بیچاره زده و از دهان و دماغش خون جاری شد. چند حاجی دیگر دور او جمع شده اما نتوانستند از ترس حرفی بزنند و آن حاجی كتك خورده هم دست بلند نكرده، همچون گنهكاران راست ایستاده و برای شستن صورت خونی خود از حرم بیرون رفت و دوباره موقع برگشت مجبور به پرداخت ورودی شد.» میرزا علی اصفهانی زایر ایرانی بقیع به سال ١٣٣١هـ. ق/ ١٢٩٢هـ. ش توضیح میدهد كه حاضران در بقیع «یك بلیط میدهند و یك مجیدی میگیرند، اگر كسی نداشته باشد او را راه نمیدهند. » زایر ایرانی دیگر به نام حسامالسلطنه كه سال ١٢٩٧هـ. ق/ ١٢٥٩هـ. ش به حج رفته، در این باره نوشته است: «روز عاشورا... بوابان بقعه مبارك، درب بقعه را بر حجاج میبستند و به ضرب و شتم پول گرفته و سپس در را بازمی كردند». زایری دیگر نیز مینویسد: «خادمان آن جا كه اهل سنتند، به شیعیان اجازه زیارت نمیدهند مگر اینكه پنج قروش از آنها بگیرند. بعضی حتی به ندرت به عربها و هندیان تهیدست اجازه زیارت میدهند. اما با عجم هاكه عرق مذهبیشان بیشتر است، دشمنی كلی دارند و بدون گرفتن پنج قروش هرگز ایشان را راه نمیدهند». میرزامحمدحسین فراهانی در سفرنامه حج خود به سال ١٣٠٢هـ. ق/ ١٢٦٣هـ. ش مساله دریافت مالیاتهای ناعادلانه از زایران را مورد توجه قرار داده و مینویسد: «اما حجاج شیعه هیچ یك را... نمیگذارند داخل بقعه شوند مگر آنكه هر دفعه كه میخواهند به زیارت بروند و داخل بقعه شوند، تقریبا از یك قران تا پنج شاهی به خادمان بدهند. زایری دیگر در همین باره نوشته است: « درب حرم محترم متصل از صبح تا غروب، دو سه نفر از اهلسنت نشستهاند، یك درب حرم باز است و لنگه دیگر بسته، هر كس بخواهد مشرف شود، معمول است نفری یك صاحب قران میگیرند، اگر چه روزی ١٠ مرتبه باشد، این قران باید در هر دفعه داده شود، گاهی به ١٠ شاهی هم راضی بودند و منع نمیكردند.» میرزا عبدالغفار نجمالملك منجم باشی، زایر ایرانی كه سال ١٢٩٦هـ. ق/ ١٢٥٨هـ. ش به سفر حج رفته، با جزییات بیشتری به این موضوع اشاره كرده و مینویسد: «در قبرستان بقیع، بقعه ائمه طاهرین علیهم السلام، بوابی دارد كریه المنظر، چماق به دست، غضب آلود، هر نفر ایرانی كه خواهد به قصد زیارت داخل شود، با سختگیری بسیار یك صاحبقران از او میگیرد و اگر آن شخص بخواهد روزی پنج مرتبه وارد شود، باید پنج قران بدهد و همین كه مدتی اندك آن جا ماند زیارت نخوانده، گوید: «بیرون شو!». شخصی خواست روزی بانی یك مجلس روضه در قبه مطهر ائمه شود؛ بواب مانع شده، مبلغ دو روپیه(معادل شش هزار دینار) داد تا اجازه این كار به او داده شد». زایران شیعی آستان مقدس بقیع، موقع زیارت در معرض انواع تبعیضها نیز بودند. میرزامحمدحسین فراهانی اشاره میكند از زایران اهل سنت مالیاتی دریافت نمیشود و مانع زیارت آنها نمیشوند و منجمباشی میگوید: «همه این محدودیتها و سختگیریها برای عجم است و كسی با اعراب كاری ندارد.»
ضرب و شتم زایران بقیع علاوه بر پرداخت مالیات و ورودی ظالمانه، تبعیض در زیارت و تحقیر و توهین به زایران، گاه دربانان آنها را ضرب و شتم میكردند. این امر باعث ترس و وحشت زایران میشد. برای نمونه، میرزاعبدالحسین خان افشار كه در سال ١٢٩٩هـ. ق/ ١٢٦١هـ. ش به سفر حج رفته، در ضمن گزارش زیارت بقیع مینویسد: «در برابر صندوق مبارك ایستاده، زیارت عاشورا را خوانده، اما اگر از عربها كسی میدید یا میفهمید كه چه میخوانم، از كشتن بنده به هیچ روی دریغ نمیكردند». یعقوب میرزای تبریزی كه در سال ١٢٨٥هـ. ق/ ١٢٤٧هـ. ش بقیع را زیارت كرده، مینویسد: «به دلیل ترس از عربها رفتن به زیارت بقیع برای همه حاجیان ممكن نیست». زایری دیگر نیز میگوید: « آن ساعت كه ما مشغول زیارت بودیم، یكی از پدرسوختهها ما را مسخره میكرد و میخندید و یكی از حاجیان كه نگین فیروزهای بر انگشت داشت خواست وارد روضه مباركه شود. برای عربها چیزی عزیزتر از فیروزه نیست. همین كه فیروزه را در انگشت او دیدند آن را بیرون كشیدند. آن حاجی دستش را تكان داده و از دست او رهانید. همان لحظه عرب پدر... حمله ور شد و چند تپانچه محكم بر صورت حاجی بیچاره زد و خون از دهان و دماغ وی جاری شد. چند حاجیان دیگر دور او جمع شدند اما نتوانستند كاری كنند. آن حاجی كتك خورده، هم دست بلند نكرد و همچون گنهكاران راست ایستاد وی پس از شستن صورت خونی دوباره به حرم برگشت و مجبور بود باز هم یك هزار بپردازد تا وارد حرم شود.» زایران شیعی بقیع بر آن بودند كه این اقدامات هدفی مشخص دارد و آن منصرف كردن زایران شیعی از زیارت آستان مقدس بقیع است. برای نمونه، یعقوب میرزای تبریزی، پس از شرح یكی از اقدامات زیارتستیزانه كه در بقیع صورت گرفته بود، مینویسد: «این مورد را هم برای آن گذاشتهاند تا مردم كمتر به زیارت بروند و لیكن نمیدانند... نه تنها یك هزار بلكه اگر صدهزار جان و سر هم بخواهند، دریغ نخواهند كرد». وی همچنین میگوید: «بلی، این عربهای مدینه منوره، این بلاها را بر سر حاجیان عجم میآورند. همه این اذیتها به دلیل زیارت ائمه بقیع است تا شاید بسیار اذیت شده و كمتر به زیارت بروند. شكر خدا حاجیان هم با عزم و ارادهتر شده و برای مثال، اگر روزی یك دفعه به زیارت رسولالله میروند، در مقابل سه مرتبه ائمه بقیع را زیارت میكنند و ابایی از اذیت عربها ندارند.» توجه به این نكته ضروری است مقاومت برای زیارت آستان مقدس بقیع، در كنار اعتقادات راستین زایران، ریشه در پیوند قلبی با ائمه معصوم(ع) دارد. گزارشهای موجود از زایران بقیع نشاندهنده ارتباط روحانی آنان با ائمه مدفون، لذت معنوی فراوان از زیارت آن امامان و نیز كراماتی كه در جریان زیارت ایشان رخ داده، است. در پایان به یادداشتهای فرهادمیرزای معتمدالدوله، زایر ایرانی سال ١٢٩٢هـ. ق/ ١٢٥٤هـ. ش اشاره میكنیم. فرهاد میرزا در این یادداشت، به زیارت خود از مرقد چهار امام مدفون در بقیع و طلب شفای خود از امام حسن مجتبی(ع) پرداخته و مینویسد: «در كنار مقبره امام حسن(ع) بیاختیار با حالت عجز، پای خود را به صندوق دراز كرده، عرض كردم: «یا ابن رسولالله! یا معدن الجود و السخا. انشدك بحق امك الطاهره الصدیقه» كه من از تهران به قصد زیارت آستان جد بزرگوار تو و مادر صدیقه تو آمدهام. پای من مشكل دارد. تو را به حق مادرت قسم میدهم اگر در اجل مهلتی است، پای مرا شفا بده تا با این پا به وطن مألوف نروم» وی همچنین میگوید: «آن جمع بر اشك ریختن من حسرت میخوردند، بل بر اشك من رشك میبردند و من ضریح را به صریح در بغل داشته، شفا میطلبیدم. الحمدلله كه شفای عاجل عطا فرموده و در حق این ذلیل ترحم نموده، الم و ورم تا در مدینه بودم تمام شد و حركت بیادبانه این بنده ذلیل، در آن آستان همایون به مغفرت مقرون گردید.»
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید