شیخ احمد احسایی: زندگی، آثار و منظومه فکری و اعتقادی / حسن انصاری

1395/4/23 ۱۱:۲۷

شیخ احمد احسایی: زندگی، آثار و منظومه فکری و اعتقادی / حسن انصاری

شیخ احمد احسایی چنانکه دست کم از آثارش پیداست دانشمندی آشنا به حدیث امامی بوده است. در آموزشهای او به روشنی نمی توان مراحل آموزش دقیق و حرفه ای دانش حدیث را پی گرفت اما آنچه مسلم است این است که او در عراق از تنی چند از عالمان امامیه در عتبات اجازه نقل حدیث دریافت داشت و خود نیز اجازاتی در نقل حدیث به شاگردانش داد. این مسئله در سنت امامیه نشانی است از دل مشغولی به دانش حدیث. در آثارش، شیخ احسایی به طور بسیار گسترده و پر شمار احادیثی از امامان شیعه نقل می کند. او البته کما اینکه از همین آثار به خوبی پیداست به سند احادیث توجهی نشان نمی دهد و به بحثهای رجالی در رابطه با میزان اعتبار احادیث وقعی نمی نهد.

 

شیخ احمد احسایی چنانکه دست کم از آثارش پیداست دانشمندی آشنا به حدیث امامی بوده است. در آموزشهای او به روشنی نمی توان مراحل آموزش دقیق و حرفه ای دانش حدیث را پی گرفت اما آنچه مسلم است این است که او در عراق از تنی چند از عالمان امامیه در عتبات اجازه نقل حدیث دریافت داشت و خود نیز اجازاتی در نقل حدیث به شاگردانش داد. این مسئله در سنت امامیه نشانی است از دلمشغولی به دانش حدیث. در آثارش، شیخ احسایی به طور بسیار گسترده و پر شمار احادیثی از امامان شیعه نقل می کند. او البته کما اینکه از همین آثار به خوبی پیداست به سند احادیث توجهی نشان نمی دهد و به بحثهای رجالی در رابطه با میزان اعتبار احادیث وقعی نمی نهد. منابعی که او بدانها در نقل حدیث استناد می کند عمدتاً منابع شناخته شده ای است که دسترسی به آنها برای هر دانش طلب شیعی در آن دوران در عراق و ایران آسان بوده، با این وصف وی عمدتاً به واسطه منابع دسته دوم احادیث خود را نقل می کند و کمتر به کتابهای کهن حدیثی امامیه ارجاع می دهد. منابع اصلی او در نقل احادیث امامی بیشتر بحار الأنوار علامه محمد باقر مجلسی و عوالم العلوم والمعارف عبد الله بحرانی است. او البته در کنار این منابع از تعدادی منابع حدیثی مهجور و کمتر قابل اعتماد نزد امامیه هم بهره می گیرد. این منابع به ویژه حاوی نقل احادیثی است که در سنتهای حدیثی امامیه به گروههای غلات شیعی منسوب بوده است. به طور روشن معلوم است که احسایی در میان مجموعه های حدیثی شیعی به دنبال احادیثی است که باورهای او را در رابطه با طبیعت الهی و ملکوتی امام و هستی فوق بشری وی تأیید کند. طبعاً کتابهای حدیثی کسانی مانند حسین بن حمدان خصیبی و یا در دوره های متأخرتر کتابهای شیخ رجب برسی برای این هدف بسیار مناسب بوده است. شیخ احسایی گاه از منابعی نقل می کند که ابداً هویت آنها روشن نیست و معلوم نیست دقیقاً از چه طریق بدین منابع حدیثی که شامل احادیثی با گرایش غالیانه شیعی است دسترسی داشته است. احسایی و بیش از او شاگردش سید کاظم رشتی در نقل احادیث از منابع عموماً دقت نظر کافی را ملحوظ نمی داشته و در انتساب احادیث به امامان و یا نقل حدیث با الفاظ دقیق آن چندان دقت نمی کرده اند. بدین ترتیب گاه عبارت احادیث را به هم آمیخته و یا احادیث را با نقل به مضمون نقل می کنند. به هر حال آنچه برای آنها مهم بوده بهره وری از احادیث برای اثبات باورهایشان است و به هیچ وجه خود را در مقام یک محدث حرفه ای نمی دیده اند.

 

احسایی بی تردید خود را بیش از آنکه در مقام یک علامه مجلسی و یا شیخ حرّ عاملی ببیند خود را آشنای با "معارف الهی" اهل بیت می دانسته است. از نوشته هایش بر نمی آید که در مقام اثبات برتری خود در مقام یک محدث بوده است. آنچه او خود را شایسته آن می داند برتری در فهم و تفسیر احادیث امامان است. احسایی تصریح می کند که خداوند بدو قدرت و توانایی ویژه ای داده که می تواند به خوبی از مقصود احادیث سر در بیاورد و حقایق پشت پرده الفاظ احادیث را درک کند. او این توانایی را ناشی از لطف امامان می داند و آن را تا سر حد نوعی الهام الهی بالا می برد؛ نوعی مکاشفه و الهام که خداوند تنها او را بدان متمایز ساخته است. این نوع نگاه البته ریشه در عقیده او پیرامون مسئله جایگاه امام و ارتباط او با مؤمنان در دوران غیبت دارد که پس از این توضیح خواهیم داد. از دیدگاه او تعالیم امامان که در قالب احادیث بیان شده نیازمند فهمی مبتنی بر مکاشفه است که در نتیجه آن تأویل و تفسیر آن احادیث امکان پذیر گردد. بنابراین برای او نقل احادیث از کتابهای شیعی صرفاً در مقام یک محدث نیست، بلکه نقل احادیث بدین منظور انجام می شود تا تأییدی باشد برای تفسیر و تأویلی که در منظومه ارائه شده از سوی احسایی برای احادیث ارائه شده است؛ منظومه ای که در اصل نتیجه مکاشفات و الهامات و برخورداری از دستیابی به فهمی الهی است؛ فهمی که امامان مرحله کامل آن را با دستیابی به مقام "محدَّث" برخوردار بوده اند.

 

بدین ترتیب نباید رویکرد حدیث گرایی احسایی را در حد تعلق خاطر او به جریان اخباری فروکاست. او ابداً با مقدمات و خاستگاههای اخباریان به سراغ اخبار نمی رود؛ گو اینکه در عمل با بسیاری از رویکردهای آنان همگام است. احسایی چنانکه در شرح زندگی اش خواهیم گفت تحصیلات مهمی در فقه و اصول نداشته و آنچه در طول سالهای تحصیلات اولیه خود پیش از عزیمت به عراق از استادان دریافت داشت بیشتر مقدمات علوم بود. در عراق ظاهراً هیچ گاه توفیق نیافت که در درس بزرگترین فقیهان کربلا و کاظمین و نجف حضور یابد و گویا صرفاً در چارچوب اجازات حدیثی موفق شد شایستگی خود را در روایت حدیث برای استادان اجازه خود به اثبات رساند و صرفاً به دریافت اجازات حدیث از آنان موفق شود. بنابراین شیخ احمد احسایی در روند شکل گیری جریان اصولی مکتب وحید بهبهانی که در پی نزاع با اخباریانی چون شیخ یوسف بحرانی در عتبات در حال شکل گیری بود و در نهایت و با همراهی شاگردان مکتب وحید مانند شیخ جعفر کاشف الغطاء و سید محمد مهدی بحر العلوم وسید علی صاحب ریاض به پیروزی و غلبه بلا منازع مکتب اصولیان انجامید سهمی نداشت. آنچه او در احساء آموخته بود بیشتر محصول فضای اخباری و حدیث گرایی دوران متأخر صفویه بود؛ تا پیش از گسترش مکتب اصولی. در احسای دوران او آموزشهایی از قبیل آموزش فلسفه و یا علم کلام فلسفی معمول نبود و بعد هم که او به عراق آمد و در عتبات سکنی گزید گرایش غالب در حوزه های دینی آنجا آموزشهای فلسفی و کلامی نبود. بنابراین احسایی نه تنها با آموزشهای کلامی و فلسفی از طریق تحصیلات و نظام آموزشی آشنایی نیافت بلکه به دلیل آنکه عملاً از محصولات مکتب نوپای اصولی وحید بهبهانی بهره مند نبود باید او را بیشتر محصول دوران حدیث گرای پایانی عصر صفوی قلمداد کرد. او در ایران بود که از طریق مکتب اصفهان با تعالیم فلسفی آشنایی یافت و سعی کرد آمیخته ای از مبانی فلسفی را با احادیث اهل بیت ساماندهی کند. یعنی آنچه را به تازگی با آن در محیط علمی ایران آشنا شده بود و آنچه پیشتر در ضمن تحصیلات اولیه خود در احساء فرا گرفته بود و با آن انس بیشتری داشت. او برای جایگزینی نظام فلسفی پذیرفته شده در محیط شیعی ایران روزگار خود با منظومه ای جدید که خود مدعی خلق و تبیین آن بود ناچار بود که از اصطلاحات فلسفی بهره گیرد و خود را توانا برای درک آن مبانی نشان دهد. احسایی به همین دلیل شروحی بر آثار فلسفی نگاشت و در عین حال سعی کرد متن های جایگزینی در حکمت الهی به تقلید از متون فلسفی بنگارد. احسایی منظومه جدید معرفتی و حکمی خود را صرفاً نقل پاره ای از احادیث و یا مضمون آنها نمی دانست و همین امر تمایز او را با دیگر مخالفان فلسفه از میان اهل حدیث مانند علامه مجلسی و یا سید نعمه الله جزائری نشان می دهد. او با بهره وری از ایده تأویل متکی بر مکاشفه و اندیشه راهیابی به منبع معرفت امامان که برای آن تئوری پردازی کرده بود، منظومه فکری خود را مبتنی بر احادیث و در عین حال در دنباله آن و در همان رشته از منابع معرفت می پنداشت. بنابراین از این نقطه نظر به حدیث می پرداخت و از آن برای ارائه منظومه ای در "حکمت" که بتواند جایگزین حکمت فلسفی غالب زمان خود شود بهره می گرفت. با توجه به جایگاهی که برای معرفت شهودی در درک معانی کلمات امامان و دستیابی به منبع معرفتی الهی آنان قائل بود، بنابراین احسایی گاه در جزییاتی از مسائل مورد بحث بر خود جائز می دید که مباحث، اصطلاحات و عقایدی را مطرح کند که رد پای آن به سختی در احادیث قابل پی گیری بود و کاملاً مطالبی نو به نظر می رسید. وی معتقد بود که این جزییات را بر اثر مکاشفه و ریاضت به دست آورده و آنها را بخشی از عنایات معرفتی الهی به خود می پنداشت. او و به ویژه پس از وی شاگردش، سید کاظم رشتی بدین ترتیب مباحثی را درباره طبیعیات و خلقت عالم و مراحل آن و طبیعت متافیزیکی امام بیان می کردند که مطلقاً عناوین آنها در مضامین احادیث دیده نمی شود. در واقع آنها این دست مطالب را در چارچوب همان مکاشفات خود توجیه می کردند.

 

بدین ترتیب باید گفت مکتب شیخ احمد احسایی مکتبی قابل تحلیل در چارچوب حدیث گرایی معمول و شناخته شده جریان اخباری گری نیست.

منبع: حلقه کاتبان ،  بررسی های تاریخی

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: