1395/4/21 ۰۸:۵۶
گروهی از خانواده و فرزندان آنها در زمان حیات این دو تن و بعد از آن به نویسندگی و خطاطی مشغول بودند؛ ولی به پایه این دو نفر نرسیدند، بلکه گاهی بعضی از آنان حرفی در پی حرفی یا کلمهای بدان گونه مینوشتند ولی مرتبه کمال مخصوص ابوعلی و ابوعبدالله بود. از فرزندان این دو تن که نویسنده بودند، ابومحمد عبدالله و ابوالحسن بن ابوعلی و ابواحمد سلیمان بن ابوالحسن و ابوالحسین بن ابوعلی هستند و ابنندیم مینویسد: «من قرآنی به خط جدشان مقله دیدهام.»
گروهی از خانواده و فرزندان آنها در زمان حیات این دو تن و بعد از آن به نویسندگی و خطاطی مشغول بودند؛ ولی به پایه این دو نفر نرسیدند، بلکه گاهی بعضی از آنان حرفی در پی حرفی یا کلمهای بدان گونه مینوشتند ولی مرتبه کمال مخصوص ابوعلی و ابوعبدالله بود. از فرزندان این دو تن که نویسنده بودند، ابومحمد عبدالله و ابوالحسن بن ابوعلی و ابواحمد سلیمان بن ابوالحسن و ابوالحسین بن ابوعلی هستند و ابنندیم مینویسد: «من قرآنی به خط جدشان مقله دیدهام.»۲۷ محمد بن جریر طبری درباره ابوالحسین ـ فرزند ابوعلی ـ آورده است: «هوشیاری و استقلال رأی و آدابدانی و سخندانی و خوشنویسی ابوالحسین چنان بود که مردم از آن سخنها گفتند. غالب این در وزارت دوم ابنمقله بود که جوانی وی رونق گرفت و خوی کودکی از وی برفت.»۲۸
برادر بزرگتر ابنمقله وزیر «ابوعبدالله حسن بن علی بن حسین بن مقله که بیش از ده سال با او تفاوت سن داشت، تولدش را روز چهارشنبه سلخ رمضان سال ۲۶۰ در بغداد نوشتهاند. پدرش علی بن مقله بیضاوی شیرازی که از فضلا و زمره خوشنویسان خط کوفی بود، پسران را به تحصیل علوم و فنون ترغیب کرد و به تربیب آنان همت گماشت و در این راه سعی بلیغ نمود تا هر دو از تحصیل فارغ شدند. محمد وزیر بر اثر استعداد از برادر پیشی گرفت و ابوعبدالله در آموختن هنر به او تأسی کرد و از او هنر خوشنویسی اقلام مختلف را فراگرفت و چون ابوعلی محمد به شهادت رسید، ابوعبدالله حسن به واسطه کثرت طالبان خط مشهور گشت و مردم از هر سو آمدند و در محضرش به فراگیری کتابت قیام میکردند تا آنکه قدرت قلم او به حدی رسید که مردم دوردست گمان نمیکردند ابنمقله وزیر کشته شده است؛ زیرا امتیازی بین خط او و برادرش نبود و مزید بر علت اینکه هر دو را «ابنمقله» میگفتند.
ابوعبدالله فقدان ابوعلی را جبران کرد. ابن ندیم درباره ابوعبدالله مینویسد: ابن بواب گفت: «پس از کشته شدن ابنمقله وزیر مردم طریقه آموختن خط را از این فاضل محقق آموختند؛ یعنی از ابوعبدالله حسن بن علی بن مقله بیضاوی بالجمله ابوعبدالله از زمره استادان خط، محسوب و در ماه ربیعالثانی سنه ۳۳۸ وفات یافت.»۲۹
شاگردان و پیروان سبک ابنمقله
اسماعیل بن حماد جوهری فارابی (متوفی ۳۹۳ق در نیشابور)، مؤلف «صحاح اللغه» محمد بن اسماعیل بغدادی، ابواسحاق ابراهیم بن هلال صابی مؤلف «کتاب التاج» در تاریخ دیالمه، شمسالمعالی قابوس بن وشمگیر و حسن بن مرزبانی سیرانی که پدرش زرتشتی بود، خود به آیین اسلام گرایید. وی از معاریف عصر بود و در ۸۴ سالگی به سال ۳۹۸ق درگذشت.
ابنمقله در اشعار شعرا و عبارات ادبا
ابنخلکان میگوید: ابنمقله آنقدر از سحاب عطا و کرم، مزارع اعالی و ادانی شعرا و علما را آبیاری میفرمود و به هر یک مالی وافر میبخشود که پس از قتل آن وزیر بیمانند، تا مدتها در اقطار عالم فضلا و علما و شعرا در حقش مدایح و مراثی میسرودند. بسیاری از شعرای بزرگ تازی از مداحان او بودند یا در اشعار خود از او نامی بردهاند و شاعران پارسیگو نیز به مناسبتهای گوناگون نام او را نگین آثار خود ساختهاند؛ چنان که منوچهری دامغانی (درگذشته۴۳۲ق) در ستایش «مخدوم اهل مشرق کلثوم بن حیی» گوید: با نظم ابن رومی و با نثر اصمعیر با شرح ابنجنی و با نحو سیبوی
با خط «ابنمقله» و با حکمت زهیر
با حفظ ابنمعتز و با صحبت ابی
و جای دیگر در مدح فضلبن محمد حسینی گوید:
چو ابنرومی شاعر، چو «ابنمقله» دبیر
چو ابنمعتز نحوی، چو اصمعی لغوی
بلا و نعمت و اقبال و مردمی و ثنای
بری و آری و توزی و کاری و دروی
حکیم سنایی غزنوی (زاده ۴۶۳یا۴۷۳ـ درگذشته ۵۲۵ یا ۵۳۵ق) در حدیقهالحقیقه در مدح وزیر وقت گوید: سرِ احرار سیّدالوزرار که ورا برگزید بارخدا…ر روزی جن و انس در کلکشر وحی مُنزل سرشته در سلکش…ر شد ترازوی دین وزارت اور زان بدو راست شد امارت او…رظالمان را ز مملکت برکندر فتنه در خاندان ظلم افکند… تا آنجا که:
در زمانه به خط چنو کس نیست
با خطش، خط «مقله» جز خس نیست
همو پس از مدح اصحاب دیوان و ارباب قلم، گوید: لذت روح دان خط خوبشر نکند کس به حرف منسوبش…ر با خطش خط «خازن» و «بوّاب»ر همچو با آب صافی است سراب… تا آنجا که:
گر نه ارتنگ مانی است آن خط
از چه خطهای «مقله» گشت سقط؟
در همان کتاب در مذمّت خویش صوفی گوید: پارساصورتان مفسدکارر بازشکلان، ولیک موش شکار…
به خط «ابنمقله» و «بوّاب» ترّهات مسیلمهی کذّاب
شیخ اجل سعدی (متوفای حدود ۶۹۱ق) میفرماید:
گر «ابنمقله» دگرباره در جهان آید
چنان که دعوی معجز کند به سحر مبین
به آب زر نتواند کشید چون تو الف
به سیم حل ننگارد به سان ثغر تو سین
کاش «ابنمقله» بـودی در حیات
تا بمالیـدی خطـش بر مقلَتین۳۰
خواجوی کرمانی (۶۸۹ ـ ۷۵۳ق) فرماید:
خطی که مردم چشمم نبشته است چو آب
محقق است که او «ابن مقله» ثانی است
نسیم باد صبا شرح آن «خط ریحان»
به مشک بر ورق لالهزار بنویسد
سواد خط تو «یاقوت» اگر دهد دستش
بر آفتاب به «خط غبار» بنویسد
حدیث خون دلم هر دم «ابنمقله» چشم
روان به گرد لب جویبار بنویسد
تحیتی که فرستاده شد بدان حضرت
گر «ابنمقله» ببیند، در آن فرو ماند
بسا که در غم عشق تو «ابنمقله» چشمم
نوشت بر ورق زر، به سیم ناب رسائل
از شـوق خـط تو «ابنمقله» در آب فکند دفتر چشم
تا بی تو به روی ما چه آید زین مردمک بداختر چشم
اگر خط سیهکارش غباری دارد از عنبر
چـرا آن زلف عنبـربیز را در تاب میبینم
اگرچه واضع خط است «ابنمقله» چشمم
ولیکن پیش یاقوتت، ز شرمش آب میبینم
کمال اسماعیل (۵۶۸ ـ ۶۳۵ق) گوید:
مردم چشم «ابنمقله» وقت بنده آن خط چو عنبر شد
چنان خطی که اگر «ابنمقله» زنده شود
تراشـه قلـم او به مقله بـردارد
ابنحسام خوسفی (۷۸۲ر۷۸۳ ـ ۸۷۵ق) گوید:
خطت که ناسخ لبِ «یاقوت»فام شـد
ننوشت «ابنمقله» چنین آبدار خط
با لطف خط خوب به خطت کجا رسید
ابنحسام اگر بنگارد هزار خط
ملکالشعرای بهار (۱۲۶۵ـ ۱۳۳۰ش) گوید:
گسترد بهار زمردین حلّهر ز اقصای بدخش تا در حله + شد باغ چو حجله و گل سوریر بنشست عروسوار در حجله…
وانگه ز بنفشه زیر هر جملت بنوشته خطی چو خط «بنمقله»
پینوشتها:
۲۷ـ فضائلی، حبیبالله، همان کتاب، ص۲۹۶٫رر ۲۸ـ طبری، همان کتاب، ص۶۹۲۱٫رر ۲۹ـ ایرانی، عبدالمحمد خان، همان کتاب، ص۱۰۸ـ ۱۰۹٫رر ۳۰ـ این دو بیت در ضمن قصیدهای در ستایش صاحبدیوان با این مطلع آمده است: تبارکالله از آن نقشبند ماء معینرکه نقش روی تو بستهست چشم و زلف و جبین.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید