1395/4/15 ۰۸:۱۴
«نارسینا» عنوان تازهترین پژوهش اردشیر صالحپور، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ و هنر است كه به جنبههای نیایشی ـ نمایشی سنگنگارههای عیلام نو پرداخته و آنان را در قالب كتابی ارزشمند مورد تحلیل و مكاشفه قرار داده است. «نارسینا» نام نیایشگاهی عیلامی است كه سه هزار سال قدمت داشته و در شمال شرقی خوزستان در شهر ایذه كنونی در دل كوهستان است.
احمدرضا حجارزاده : «نارسینا» عنوان تازهترین پژوهش اردشیر صالحپور، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ و هنر است كه به جنبههای نیایشی ـ نمایشی سنگنگارههای عیلام نو پرداخته و آنان را در قالب كتابی ارزشمند مورد تحلیل و مكاشفه قرار داده است. «نارسینا» نام نیایشگاهی عیلامی است كه سه هزار سال قدمت داشته و در شمال شرقی خوزستان در شهر ایذه كنونی در دل كوهستان است. این نیایشگاه حاوی شش نقش و نگاركند است كه هر كدام به طرز زیبایی آیینها و نیایشهای كهن ایران باستان را به نمایش گذاشتهاند. صالحپور در این اثر پژوهشی كه از سوی نشر اِلیما و با حمایت مركز هنرهای نمایشی و كمیته ملی موزههای ایران وارد بازار كتاب شده، یكی از آن سنگنگارهها را به عنوان قدیمیترین كاروان نیایشی ـ نمایشی ایرانی معرفی كرده است. به این بهانه، گپوگفت كوتاهی با او داشتهایم.
قبل از هر چیز بفرمایید تئاتر و نمایش چه نسبت و قرابتی با دین و آیین دارند؟ قویترین نظریهای كه راجع به خاستگاه هنر تئاتر وجود دارد، این است كه منشأ تئاتر را اسطورهها و آیین و مناسك میدانند. به عبارتی اسطورهها مناسكسازند و این آیینها هستند كه اسطورهها را زنده نگه میدارند. به طور كلی تئاتر از این دو پدیده انسانی، یعنی اسطوره و مناسك حاصل شده اما در خصوص نسبت بین دین و آیین باید بگویم دین همواره از طریق برگزاری آیینها به حیات خود ادامه میدهد و دین بدون آیین وجود ندارد. آیینها شاخصهها و مظاهر دینند و در واقع مفاهیم و مبانی دین را به نمایش میگذارند. در واقع در برگزاری همه این اعمال، عبادات، آیینها و مناسك ولو آنكه به نیت انجام فرایض دینی صورت پذیرد، ما همواره نوعی حركات و جنبههای نمایشی را در شكل برگزاری آنها مشاهده میكنیم كه شباهت زیادی با نمایش به مفهوم تئاتر دارد، هرچند هنوز تئاتر نیست، بلكه آیین است، ولی همین اشتراكات موجب این خویشاوندی دیرینه شده و باعث شده همواره ما از آیین و نیایش و نمایش یكجا سخن بگوییم. ضمن آنكه اشتراكات و افتراقات زیادی با هم دارند اما تئاتر و نمایش همواره برخوردار و ملهم از آنها بوده است.
گویا در یونان باستان نیز همین مفاهیم در تاریخ تئاتر نقش اساسی داشتهاند. بله، تئاتر در یونان با همین نگاه دینی و آیینی آغاز شده. البته آنجا دین جنبهای اسطورهای و میتولوژیك داشته و آنان برای هر پدیده مهمی ربالنوع یا ایزدی را تصور میكردهاند كه دین آنان را تشكیل میداده و همان موضوعها بلافاصله در هنر آنان، چه تئاتر، چه نقاشی و چه پیكرهسازی تجلی یافته كه هم به مثابه دین آنان و هم به مثابه هنر و فلسفه آنهاست. به همین اعتبار هنر در یونان باستان بسیار جدی و ضروری و برای آنان كاملا حیاتی است و با هستیشناسی آنان پیوند زندهای دارد و درست همین مفاهیم عینا در تئاتر تكرار و اتفاقا هنر تئاتر باعث رونق و رواج آن شده است.
نسبت و رابطه بین دین و هنر در یونان به چه شكل است ؟ میتوانیم بگوییم یونانیان هنرشان را دینی نكردند، بلكه دین خود را هنری كردند. به همین دلیل ما امروز از طریق هنر یونانی به دین و مظاهر و باورهای دینی آنان پی میبریم. این مردمیترین و زیباترین شكل تبلیغ و اشاعه شعایر مذهبی است، اما فلسفه و اندیشگی نیز در این میانه خدمت زیادی كرده، به همین دلیل فلاسفه نسبت نزدیكی با هنر داشته و اهل هنر نیز از بركات وجود فیلسوفان و آرا و نظرات آنان بهره گرفته و هنر خود را كاملتر كردهاند. ناگفته نماند نخستین هنرها كاملا جنبه دینی داشتهاند و دین را به عبارتی میتوان قدیمیترین رویه بشر برای تحلیل و تفسیر جهان درون، عالم ماورا و دنیای پیرامون دانست كه عمری به قدمت و دیرینگی بشر دارد و تصور جدایی دین و هنر امری دشوار است و معمولا هنرها در آن دوران كمابیش نسبت و قرابت ویژهای با هنر داشتهاند.
در عیلام باستان و ایران كهن چطور؟ عیلامیان اقوامی مذهبی بودهاند كه بهشدت زندگی و حیات آنان جنبه اعتقادی داشته و باورهای دینی آنان در هنرشان موج میزند. ساخت بناهای كوهآسا، معابد و نیایشگاهها مانند چغازنبیل و نارسینا و تارشیا و... موید این ماجراست. بر پیكره و جداره سفالینهها و تندیسها و نگاركندها و گِلمُهرها به خوبی میتوان آمیختگی دین و هنر آنان را مشاهده كرد. عیلامیان قدیمیترین قوم ساكن فلات ایرانند كه هفت، هشت هزار سال پیش در خوزستان و به ویژه شهر باستانی شوش ساكن بوده و تعاملات و تاثیرپذیری و گاه ستیز و درگیری ویژهای با میانرودانیها (بینالنهرین) داشته و جزو قدیمیترین تمدنهای بشری به شمار میروند؛ همان نكتهای كه «ویل دورانت»، تاریخنگار بزرگ با عنوان «مشرقزمین، گاهواره تمدن» از آن یاد میكند و طبعا مولفههای تمدن از دین و هنر و شهرنشینی و زبان و فرهنگ حاصل میشود كه عیلامیان از هر حیث قابلتاملاند.
چرا جامعه ایرانی خیلی با عیلام و هنر این قوم آشنایی ندارد؟ عیلام تمدن پیشاهخامنشی است. اگر هخامنشیان ٢٥٠٠سال پیش حكومت میكردهاند، عیلامیان نیز ٢٤٠٠ سال پیش از آنان بر ایران حكومت كرده و سلسلههای حكمرانی با عناوین عیلام قدیم، میانه و جدید داشتهاند. بخش عمدهای از فرهنگ و هنر آنان بلافاصله در دوره هخامنشی تركیب و موجب بروز بزرگترین امپراتوری جهان یعنی حكومت هخامنشیان شد و طبعا بخش دیگر آن از بین رفت، ولی كاوشها و یافتههای باستانشناسی هر روز ابعاد تازهای از فرهنگ و حیات آنان را آشكار میسازد. زبان عیلامی منسوخ و خط آنان دستخوش تغییرات و تحولات زیادی شد و اصلا «آشور بانیپال»، شاه ستیزهگر آشوری شوش پایتخت عیلام را با خاك یكسان و بهشدت این قوم و سرزمین را تخریب و نابود كرد اما بلافاصله از بقایای عیلام و حضور آریاییان ایران بار دیگر توانست هم شكوه گذشته خود را باز یابد و هم بر بینالنهرین تسلط یابد و هم تمدنی نوپا و جهانی را بنیان نهد و این راز شگفتیساز تاریخ ایران است كه گرچه گاهی از بر و بار و سرسبزی باز مانده، ولی هرگز ریشههای آن نخشكیده است.
به كتیبهها و نگاركندهای نارسینا (كولفرح) برگردیم. از جنبههای نمایشی آن بگویید؟ عیلامیان علاقه زیادی به روایتهای نمایشگرانه داشتهاند. آنان از گِل و آجر پخته نقش و نقوش زیادی بر جای گذاشتهاند. طراحی و زیباییشناسی خاصی داشتهاند. طبیعت و ماورای طبیعت نقش بسیار مهمی در هنر آنان داشته. آنان سعی فراوانی داشتهاند تا به كمك هنر، باورها و اعتقادات مذهبی خود را تجسم بخشیده و نوعی نیایش را از این طریق ادا بكنند. گمان میكنم سنگ بزرگ یادمانی نارسینا در كولفرح ایذه خوزستان بهترین نمونه و سند موجود برای معرفی نمایشها و نیایشهای كاروانی و دستهروی است كه در آن صدها نیایشگر در حالت حركت و صفوف رژهمانند پیكره ایزد عیلامی را بر دستان خود حمل كرده و به همراه گروه اركستر و چنگنوازان و مذبوحهها حمل و مشایعت میكنند، در حالی كه همه آنان حتی شخص شاه پابرهنه بوده و دستها را در حالت دعا و نیایش برافراشته یا بر هم نهادهاند. این آیین بسیار نمایشی است، همانگونه كه امروزه نیز از همین طریق و اعمال و رفتار به تظاهرات دینی، سیاسی و اجتماعی میپردازیم و كاروانهای نمایشی و «كارناوالیته» از همین سبك و سیاق بهره میگیرد. ما البته اطلاعی از وجود تئاتر یا نمایش در عیلام فعلا نداریم اما این اشكال كاروانی و نمایشگرانه شواهد و قراینی بر وجود آیینهای نیایشی ـ نمایشی است.
در این كتاب فصول مختلفی نیز به قربانی و قربانیكردن اشاره شده. نسبت بین این مقوله و نمایش را توضیح میدهید؟ قربانی كردن رسم و آیینی كهن است كه در اغلب ادیان و اقوام برای خشنودی خدایان یا پیوند با كائنات حضور داشته و انجام میپذیرفته. هنوز هم رسم قربانی كردن موجود و مرسوم است. ضمن آنكه در نیایشگاه نارسینا مصرحا سه سنگنگاره به مراسم قربانیكردن پرداخته و آن را به نمایش گذاشته. باید به نسبت بین این فریضه و نمایش اشاره كنم كه جالب توجه است. به نظر میآید «تراژدی» نوعی نمایش قربانی است كه در آن قهرمان به دلیل گناه یا ارتكاب عملی غیرمنطقی یا قهری قربانی میشود تا موجب پاكی جامعه یا شخص یا جلوگیری از خشم و عقوبت خدایان بشود اما در تئاتر به عبارتی ما با نمایش قربانی كردن مواجه هستیم، نه خود عمل قربانی، ولی تاثیر آن تقریبا همسو و یكسان است. تراژدی نیز نمایشی مذهبی برای رسیدن به «كاتارسیس» یعنی تزكیه و تهذیب نفس و پرهیز از گناه است. جالب آنكه تراژدیهای یونانی نیز كاملا جنبه مذهبی داشته و با حضور كاهنان اجرا میشده است.
كتاب و پژوهش شما چه كمكی میتواند به هنر ایرانی بكند؟ معرفی و احیای هویتهای از دسترفته، طرز تلقی زیباشناسانه از هنر، سبك و انگارههای هنری، آمیختگی دین و هنر و اسطوره و آیین، استفاده از عناصر بومآورد و محیطی، قلمگیری و تركیب و نقشآفرینی، به نمایش درآوردن مفاهیم فطری و دغدغههای ازلی و ابدی بشری در صور مختلف همه و همه بركات این پژوهشهای باستانی است كه میتواند ضمن معرفی و شناخت و بازشناخت پیشینههای هنری این سرزمین، تجارب و دستاوردهای تازهای برای هنر معاصر در برداشته باشد. بیشك بخش عمدهای از سرمایه این سرزمین تمدن و فرهنگ مانا و درخشانی است كه موجب عزت و حرمت و منزلت نیاكان ما و بشریت بوده و رویكرد به آن میتواند موجب خلاقیت و ابتكارات تازه و ارایه منظرهای جدید بر حكمت قدیم باشد. به نظرم بسیاری از آثار عیلام باستان یا مفرغهای لرستان با شاهكارهای هنر امروزی به لحاظ شكل و شمایل و طراحی و زیباییشناسی برابری میكند و میتواند موجب الهام و آفرینشهای تازهای باشد. ضمن آنكه ما گذشته هنر خود را ارزیابی و بازیابی كردهایم. بیشك هرگونه آفرینشی مستلزم پژوهش و آموزش و تاریخ هنر همواره منبع بزرگی برای خلق آثار نو است.
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید