1395/4/14 ۰۸:۴۳
آثار هنری میتوان گفت که بر دو گونهاند: یکی آنکه برد جهانی دارند، و ارزش آنها از جانب همه ملتها و تمدنها شناخته میگردد، ولو در نظر اول و در زمان معینی این شناخت تحقق نیابد. مثلاً نقاشی «امپرسیونیسم» در آغاز با مخالفت هنر سنتی روبرو شد، ولی پس از چندی به آن خو گرفتند. این به شرط آن است که هر نوآوری، پاسخی به نیاز زمان داشته باشد
آثار هنری میتوان گفت که بر دو گونهاند: یکی آنکه برد جهانی دارند، و ارزش آنها از جانب همه ملتها و تمدنها شناخته میگردد، ولو در نظر اول و در زمان معینی این شناخت تحقق نیابد. مثلاً نقاشی «امپرسیونیسم» در آغاز با مخالفت هنر سنتی روبرو شد، ولی پس از چندی به آن خو گرفتند. این به شرط آن است که هر نوآوری، پاسخی به نیاز زمان داشته باشد.
ولی نوع دیگر هنرهایی هستند که مایه ملی نیرومند دارند. بخصوص این درباره موسیقی صدق میکند، زیرا گوشی که پرورده تمدن خاصی است، آهنگ مورد عادت خود را میطلبد.
باید زمینه عادت و استمرار فراهم شود تا بتوان بهره هنری از آثار ناآشنا گرفت. اما در مورد شعر، موضوع فرق میکند. نخست آنکه شعر هنر کلامی است، وابستگی با زبان دارد و ترجمهناپذیر است. دوم آنکه برای فهم شعر یک ملت، لازم است که با فرهنگ و تاریخ و آداب و معتقدات آن ملت آشنا بود. شعر کمتر از نقش و موسیقی، بیان مشترک جهانی دارد.
هنر نو
آخرین حرف را درباره هنر نو بگوییم. این نوع هنر، کمتر تن به توجیه و تعبیر میدهد. نخست آنکه سنتهای دیرینه را در هم شکسته و تا حدی به هنر تکامل یافته پشت کرده است. ذهنی که عادت به هنجار شناخته شده گذشته داشته است، خود را در میان هنر نو گم میبیند.
اکنون سئوال این است که پس چرا مقبول افتاده است؟ باید گفت برای آنکه زاییده زمان است. یک خاصیت تجدد آن است که درباره ارزشهای گذشته طرح سئوال بکند؛ آنها را بپذیرد یا نپذیرد. دنیای جدید دنیای دگرگونشدهای است، و هنر نو خواسته است که به این دگرگونی جوابگو باشد. خاصیت این هنر آن است که:
۱ـ ارزشهای گذشته را دیگر مقدس نشمارد و حق انتخاب به خود بدهد.
۲ـ قدری بازگشت به هنر ابتدایی داشته باشد، چون گردهبرداری از نقاشیهای بشر اولیه در غارها.
۳ـ قدری بازگشت به هنر قبیلهای و طبیعی و خام داشته باشد، مانند موسیقی آفریقایی و یا ترانههای محلی.
۴ـ قدری بازگشت به وجدان ناآگاه و خلوص ذهنی داشته باشد، برای آنکه پردههای تکلف را بدرد.
خصوصیت هنر جدید آن است که گاه هنجار را درناهنجاری بجوید: چون خطوط و اشکال نامنظم در معماری، دور شدن از شبیهسازی در نقاشی و طراحی، گسستن وزن و آهنگ شناخته شده در شعر، و بهکار بردن اصطلاحات و عبارات نامتداول، آوردن صداهای گوشخراش در موسیقی، و حرکات شوریدهوار در رقص… همه اینها حکایت از دورشدگی از دنیای گذشته دارند.
روی برد به آنچه تجدد خوانده میشود ـ چه این تجدد اصیل باشد و چه قلب ـ نشانه روشنفکری شناخته شده است، نشانه همگام بودن با زمان؛ ولی تجدد باغ بیدیوار است، پرچینی آن را محدود نمیکند، و هر کسی میتواند در آن گام بزند، منتها کسی باشندهمجاز آن شناخته میشود که اصالت را با خود همراه داشته باشد.
سیاست، بر هنر جدید بیش از گذشته سایه افکنده است. نه تنها دگرگونی جهان، بلکه آشفتگی آن: تناقضهایش، بیمنطقیهایش، آن هم در عصر ریاضی و برنامه و کامپیوتر؛ نیز دو جنگ جهانی بزرگ و تأثیر کسانی چون مارکس و داروین و فروید… هنر جدید میخواهد بگوید که فرزند زمان خود است و اگر دور از هنجار معمول شناخته شده است، برای آن است که زمانه از این هنجار دور شده است.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید