یک جشن شب‌واره خاص

1395/3/24 ۰۷:۱۴

یک جشن شب‌واره خاص

در نمای نزدیک، دسته‌هایی نامرتب از مردم، گرد حوض میانه مسجد بزرگ پایتخت حلقه زده‌اند؛ برخی نشسته و دیگران ایستاده. در نمای دور، زنانی دیده می‌شوند که یا بر زمین صحن مسجد نشسته یا جلوی غرفه‌هایی ایستاده‌اند. آنگونه که در نمای بیرونی مسجد به چشم می‌آید، روشنای روز، درختانی که باد بر آن‌ها وزیده و سرانجام تصویری محو از کوه‌های البرز، اجزای این عکس تاریخی را کامل می‌کنند.

 روایتی از خوگیری آیینی ایرانیان با ماه روزه در تاریخ
 

نمای نخست  
جشنواره رمضان در مسجد بزرگ پایتخت

مهدی یساولی: در نمای نزدیک، دسته‌هایی نامرتب از مردم، گرد حوض میانه مسجد بزرگ پایتخت حلقه زده‌اند؛ برخی نشسته و دیگران ایستاده. در نمای دور، زنانی دیده می‌شوند که یا بر زمین صحن مسجد نشسته یا جلوی غرفه‌هایی ایستاده‌اند. آنگونه که در نمای بیرونی مسجد به چشم می‌آید، روشنای روز، درختانی که باد بر آن‌ها وزیده و سرانجام تصویری محو از کوه‌های البرز، اجزای این عکس تاریخی را کامل می‌کنند. گوشه‌ای از عکس که به سال‌های پیش از ١٣٠٠ خورشیدی برمی‌گردد، نوشته شده است «مسجد سپهسالار در رمضان که همه قسم مغازه در مسجد باز کرده بودند».
نمای دوم؛ مردمی حلقه‌زده گرد مساله‌گو
«كسي كه در ايران زندگي نكرده است نمي‌تواند بفهمد كه با شروع ماه رمضان چگونه همه‌چيز زير و رو مي‌شود، روزها تبديل به شب شده و شبها روز مي‌شود». این روایت چارلز ادوارد ییت را در «سفرنامه خراسان و سیستان» اگر کنار توصیف سعید نفیسی، ادیب و پژوهشگر برجسته در خاطرات‌اش، از آیین‌های رمضان در ایرانِ روزگار گذشته بگذاریم، درمی‌یابیم بیش از آن که با یک سنت مذهبی روبه‌رو باشیم، دست‌کم در جغرافیای ایران با یک مناسبت آیینی و جشن‌واره‌ای روبه‌روییم «بیشتر مردم تمام شب را بیدار بودند و به همین جهت دید و بازدید در شبهای رمضان و مهمانی بسیار معمول بود و تا نزدیك سحری خوردن می‌نشستند و پی‌درپی چیز می‌خوردند و این خوراكهای متنوع آن شبها را«شبچره»  می‌گفتند. انواع شیرینی و تنقل و میوه خشك یا تازه خورده می‌شد. مخصوصاً خوردن زولبیا و بامیه و پشمك و نان پنجره‌ای رواج كامل داشت و در ماههای دیگر نمی‌پختند. ... میرزا ابراهیم‌خان تفرشی- لَله‌ای كه ما داشتیم- اعتقادی مفرط به صدرالعلما داشت كه در مسجد سیدعزیزالله در بازار نماز می‌خواند ... وی اغلب روزها ما را با خود به آن مسجد می‌برد و در حدود چهار یا پنج ساعت در آن مسجد بودیم. ‌در صحن مساجد بزرگ دیگر مانند مسجد شاه و مسجد جامع (معروف به مسجد جمعه) و مدرسه سپهسالار قدیم در بازار پامنار و مسجد سپهسالار جدید در جوار بهارستان در هر گوشه بساطی پرمشتری و پررونق برپا بود. در یك گوشه مردم گرد «مساله‌گو» حلقه زده بودند. یك جا درویشی بساط گسترده و مداحی می‌كرد و مناقب می‌گفت. در سراسر ماه رمضان تقریباً همه مردم از ظهر به بعد در بیرون خانه‌ها وقت می‌گذراندند. مردم طبقه سوم در بازار و اطراف مسجد شاه و در خیابان ناصرخسرو گرد می‌آمدند».
نمای سوم؛ باورهای تاریخی رمضانی
و سبک زندگی مردمان قدیم
ناصر فکوهی، انسان‌شناس در تحلیل شیوه رویارویی جامعه ایرانی با ماه رمضان در گذشته، چنین می‌گوید «در موقعیت‌های سنتی یا در سال‌هایی که عملا به بیش از نیم قرن پیش بازمی‌گردد، باورهای نسبت به رمضان چنان قوی بودند که زمان متعارف و سبک زندگی مردم به طور کامل تغییر می‌کرد». او با اشاره به این که چهره شهر در ماه رمضان در فرهنگ ایرانی دستکم تا نیم سده پیش و حتی در دورانی که تلاش می‌شد عنصر دینی از آن بیرون رانده شود، تغییر کرده و قالبی مذهبی‌تر می‌یافت، تصریح می‌کند فرهنگ رمضان در ایران در روزگاران گذشته، جشنی مناسکی و مقدس به شمار می‌آمده است که بیش‌تر باید از آن، گونه‌ای تزکیه را درک کرد که خود را به فضای شهری نیز منتقل می‌کند.
بررسی منابع و مستندهای تاریخی، وضعیتی ویژه را بیانگرند که جامعه ایران را در ماه رمضان دربرمی‌گرفته است. پیدایش سنت‌ها و آیین‌ها و رفتار ویژه روزانه و شبانه در میان مردمان روزه‌دار ایرانی، از همین مساله سرچشمه می‌گرفته است. دگرگونی‌هایی که بر این اساس در رفتار روزانه و شبانه ایرانیان در این ماه پدید می‌آمده، از خوی ویژه ایرانیان برای هم‌سان‌سازی خویش با وضعیت‌های ویژه در زندگی روزمره بوده است؛ پیدایش آیین‌ها و سنت‌های مناسبتی در میان اینان، از همین نگاه برگرفته شده است. ادوارد پولاک، پزشک اروپایی در روزگار ناصرالدین شاه قاجار، در سفرنامه‌اش «ایران و ایرانیان» در این‌باره بیان می‌کند که ماه رمضان موجب می‌شود «زندگی کاملا دیگرگون شود»، بدین‌ترتیب ایرانیان «شبها بیدار می‌مانند و می‌خورند و روز را تا طلوع ستارگان می‌خوابند. شبها قرآن می‌خوانند؛ قبل از پدیدار شدن شفق در شهرها توپی شلیک می‌شود به نشانی آنکه از آن لحظه به بعد باید از خوردن و نوشیدن پرهیز کرد؛ از آن پس نماز صبح را می‌گزارند و می‌خوابند. بعد از ظهرها مساجد پر از مؤمنین می‌شود؛ دیگران تا غروب آفتاب در میدان بزرگ که به بازار و نمایشگاه اجناس فرنگی تبدیل شده است درنگ می‌کنند».
آنچه رفتار ایرانیان را در ماه رمضان، ویژه می‌نمایاند، از پسِ همین آیین‌دوستی و مناسبت‌سازی آنان در برابر دگرگونی‌های طبیعی در اقلیم و جغرافیا و رخدادهای فرهنگی در گستره باورهای عرف و دین، برون می‌آید. جنبه آیینی و جشن‌واره‌ای رمضان در فرهنگ و تاریخ ایرانی بدین‌ترتیب به عنوان یک پدیده و جلوه‌ای از خوی ایرانی در گذر روزگاران مورد توجه پژوهشگران جای می‌گیرد.
هیاهوی سحر، آن فرنگی را فراری داد
فکر کرد انقلاب شده
«ديگر از اوقاتي كه ما خيلي مترصد رسيدن آن بوديم، ماه رمضان بود. زيرا در اين ماه هم در وضع زندگي عمومي و خصوصي تغييراتي حاصل ميگشت». این انتظار و دگرگونی در وضع زندگی عمومی و خصوصی که عبدالله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من» روایت می‌کند، فرای جنبه مذهبی ماه رمضان، به همان نگاه جشن‌واره‌ای ایرانیان به سنت‌های دینی اشاره دارد. جعفر شهری در کتاب «طهران قدیم» در این‌باره چنین توصیف می‌کند «زنها تقریبا در تمام ماه شعبان به تهیه آذوقه و خواروبار ماه رمضان برآمده. به پاک کردن برنج و حبوبات و کوبیدن آرد برنج و نخودچی و زردچوبه و امثال آن برآمده خانه را پر و پیمان می‌ساختند ... تحولات دیگر ماه رمضان آمدن زولبیا و بامیه و گوش‌فیل و پشمک بود که فقط در همین ماه به بازار می‌آمد، چنانکه نقل‌قولی است از مظفرالدین شاه که گفته بود (ماه رمضان هم نمی‌آید زولبیا بامیه سیری نوش جان کنیم)». همین نگاه موجب می‌شد، در چنین مناسبتی، فرهنگ جامعه در گذر زمان به سوی طراحی مشغولیت‌ها و سرگرمی‌هایی برود. این تاریخ‌نگار فرهنگ و زندگی مردم تهران قدیم، در سرفصلی جداگانه به مشغولیات مردم در این ماه می‌پردازد «شب‌نشینی‌های ماه رمضان، از جمله مهمانی‌های گرم و بانشاطی بود که همه از آن استقبال می‌کردند. ... کتاب‌خوانی و قصه‌سرائی‌ها و افسانه‌پردازی‌ها و داستان‌های جن و پری و غول و آل و دیو و دد و امثال آن نیز نقل مجالس می‌گردید و تقریبا تا سحرها طول میکشید. از مشغولیات دیگر شب‌های ماه رمضان هم دوره‌های هیئت‌های دینی، قرائت قرآن و تفسیر و دعاخوانی بود که در هر گوشه و کنار برپا می‌شد و سردر خانه‌ها بود که بیدق‌ها و پارچه نوشته‌های اوقات آنها بنظر میرسید. نقل و نقالی قهوه‌خانه‌های بزرگ و کوچک که مشمول شاهنامه‌خوانی و حسین کرد و اسکندرنامه‌خوانی و (سخنوری) بود رونق زیادتر میگرفت و ورزش زورخانه و پادشاه وزیری، و قمار و دیگر بازی‌ها و تفریحات مختلف، از قبیل ترناگل و (زنگ شیر) و (عمو زنجیرباف) و (مرد مرد من) که به احوال زیر شب زنده‌داری‌های دیگر را تشکیل می‌دادند».
هیاهوهای آیینی و جشن‌واره‌ای ماه رمضان نشانه‌هایی داشت که روایت‌گران فرهنگ و تاریخ ایران بدان‌ها اشاره کرده‌اند. هانري رونه دالماني در «سفرنامه از خراسان تا بختياري» در این‌باره می‌نویسد «همينكه آفتاب قوس معمولي خود را در آسمان پيمود، كوچه‌ها پر از جمعيت ميشوند و چون موقع انداختن توپ كه علامت افطار است نزديك ميشود، قليان‌فروشان دوره‌گرد تنباكو را در سر قليان‌ها ميريزند و قهوه‌چي‌ها چاي را در قوري‌ها دم ميكنند، دكانهاي آشپزي از جمعيت پر ميشوند و بمحض اينكه صداي توپ شنيده شد استكانهاي چاي در قهوه‌خانه‌ها بسرعت در ميان مردم تقسيم ميشود ... تقريبا يك ساعت از غروب آفتاب گذشته مؤمنين غذائي ميخورند و بعد مشغول ديد و بازديد و گردش ميشوند». این جهانگرد فرانسوی نیز به عادت ایرانیان در میزبانی و میهمانی در ماه رمضان چنین اشاره می‌کند «پس از خوردن شام بشب‌نشيني ميپردازند و با انواع تفريحات خود را سرگرم مينمايند، مخصوصا با نهايت ميل و اشتياق بشنيدن و خواندن داستانها و تواريخ و اشعار ميپردازند». این شرایط ویژه را نه تنها در پایتخت، که در دیگر مناطق ایران نیز می‌توان به تماشا نشست. چارلز ادوارد ییت در «سفرنامه خراسان و سیستان» از وضعیتی سخن می‌راند که شهر مشهد در زمان افطار تجربه می‌کند «اطراف مرقد امام رضا [ع] غلغله مي‌شود. در طول اين ماه تمام مقررات موضوعه امنيتي براي منع رفت‌وآمد شبانه كه در ديگر ماههاي سال برقرار است ملغي مي‌شود. نزديكهاي سحر يك غذاي مفصل ديگر نيز صرف شده و تا وقتي كه توپهاي سحر شليك نشده‌اند كسي به فكر خواب نيست». قیل‌وقالی که ایرانیان در مناسبت‌های ویژه شب‌های رمضان پدید می‌آوردند، گاه برای مسافران فرنگ چنان غریب و شگفت می‌آمد که واکنش‌هایی جالب در پی می‌آورد. جعفر شهری، هنگام توصیف غوغا و هیاهو در سحرها در تهران که شهر را یکپارچه بانگ و فریاد می‌کرد، به یکی از این رخدادها اشاره دارد «دیپلماتی اروپائی هنگام سحر ماه رمضان وارد شهر می‌شود، وقتی آن غوغا و ولوله می‌شنود به گمان آنکه مردم ورود او را به اعتراض برخاسته یا انقلاب شده است بازگشته، فرار می‌کند!».
پیدایش این شرایط جشن‌واره‌ای در شهر موجب می‌شد حکومت نیز در پی خواست مستقیم و غیر مستقیم مردمی، در مقررات اداره شهر دگرگونی‌هایی پدید آورد. به روایت سعید نفیسی، عبور و مرور در سراسر شب‌های رمضان در تهران آزاد بود «برای مردمی كه ساعت نداشتند یا نمی‌شناختند، در میدان توپخانه آن روز و میدان سپه امروز، در موقع افطار و سحری توپ می‌انداختند و بعدها این توپها را به باغشاه بردند و از آنجا مردم شهر را خبر می‌كردند. پیش از زمان ما معمول بود كه نقاره می‌زدند». او سپس به جنبه تفریحی و اقتصادی این جشن شب‌واره ایرانی نیز اشاره می‌کند «جوانان خوش‌سلیقه طبقه اول و دوم گردشگاه مطلوبشان خیابان بهارستان و مسجد سپهسالار جدید بود. از روز اول رمضان عده بسیاری از فروشندگان در سراسر خیابان نظامیه تا ضلع جنوبی میدان بهارستان بساطهای رنگارنگ می‌گستردند و انواع مختلف اجناس خرازی و پارچه و چینی و بلور و اسباب‌بازی و وسایل مختلف برای فروش عرضه می‌داشتند و دسته‌دسته مرد و زن از میدان بهارستان تا میدان سرچشمه در رفت وآمد بودند و تا نزدیك غروب كه موقع افطار می‌رسید، جمعیت از هم گسیخته نمی‌شد. برای فروشندگان تهران این بیست و نه روز یا سی روز رمضان به اصطلاح موقع "بره‌كشی" بود. مخصوصاً در روزهای هجدهم تا بیست و سوم رمضان ازدحام مردم بیشتر بود. شبهای احیا باز عده مردم كه بعد از افطار به آنجا هجوم می‌آوردند، بیشتر می‌شد».
پای‌بند به عادات نیاکان، دوستدار آیین‌ها
هانري رونه دالمانی، ایرانیان را مردمانی می‌داند که «ذاتا به سنن و آداب و رسوم دیرینه خود دلبستگی تام دارند و در تمامی انقلاباتی که بر اثر تهاجمات خارجی در این سرزمین روی داده است، ایرانی همیشه کوشیده که از سنت‌ها و عادات نیاکان خود دست نکشد، ایرانی نه فقط هیچگاه به آداب و رسوم فاتحان اعتنایی نکرده، بلکه آنها را هم به آداب و رسوم خود آشنا ساخته و بعد در خود تحلیل برده است». پیرو این توصیف، روایتِ نگاه جشن- شب‌واره‌ای ایرانیان به آیین دینی رمضان می‌تواند پایانی از قلم یک روایت‌گر تاریخ تهران قدیم داشته باشد. از دریچه این نگاه و نیز روایت‌های پیشین، گونة نگرش‌ها و کنش‌های آیینی انسان ایرانی در رویارویی با پدیده‌های طبیعی و فرهنگی سرزمین و جامعه خویش تااندازه‌ای روشن می‌شود. احمد مسجدجامعی در نوشتاری از رونقی یاد می‌کند که صنف کتاب‌فروشان در ماه رمضان به ویژه در مسجدها تجربه می‌کردند «دستفروش‌ها، بساط کتاب را نیز در کنار صحن و حیاط و رواق و فضای پیرامون مساجد راه می‌انداختند. کتابفروشی‌ها هم بعد از نماز ظهر و عصر تا غروب پاتوق اهل کتاب بود. در سال‌های دورتر بررسی گزارش‌ها نشان می‌دهد خرید، فروش، معاوضه و حراج کتاب در شب‌های رمضان رونق داشته است. مثلا کتابخانه شرافت در سنه ١٣٢٤ قمری یعنی در آغاز مشروطیت اعلان می‌کند که "از غره شهر رمضان المبارک روزهای پنجشنبه و جمعه از سه ساعت به غروب مانده تا مغرب در کتابخانه شرافت که در فضای محاذی شمس‌العماره واقع است مجلس حراج تشکیل می‌یابد و نیز شب‌های رمضان همه شب بعد از افطار تا پنج ساعت از شب مجلس حراج دایر است"».

منبع: شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: