اسرار حج / عبدالله غلامرضا کاشی

1395/3/22 ۱۳:۴۱

اسرار حج / عبدالله غلامرضا کاشی

منظور از اسرار حج، شناخت راز و رمزهای معنوی حج و آگاهی نسب به حقایق عرفانی آن است. حج همانند سایر عبادات و مناسک دینی، علاوه بر آداب ظاهری از اسرار باطنی و حقایق معنوی خاصی برخوردار است. از آنجایی که در هر عبادتی در کنار عمل جوارح، بسیاری از معارف در مدار شهود عقل نظری قرار می گیرد یا از عقل عملی منبعث می شود ، عارفان بالله و اهل سیر و سلوک نیز در مقابل حج صوری از حج معنوی سخن گفته اند. در این مقاله از منظر عرفانی به عناوینی چون: عزم، میقات، تلبیه، طواف و... پرداخته شده است.

 

منظور از اسرار حج، شناخت راز و رمزهای معنوی حج و آگاهی نسب به حقایق عرفانی آن است. حج همانند سایر عبادات و مناسک دینی، علاوه بر آداب ظاهری از اسرار باطنی و حقایق معنوی خاصی برخوردار است. از آنجایی که در هر عبادتی در کنار عمل جوارح، بسیاری از معارف در مدار شهود عقل نظری قرار می گیرد یا از عقل عملی منبعث می  شود ، عارفان بالله و اهل سیر و سلوک نیز در مقابل حج صوری از حج معنوی سخن گفته اند. در این مقاله از منظر عرفانی به عناوینی چون: عزم، میقات، تلبیه، طواف و... پرداخته شده است.

 

مقدمه

همان گونه که جسم، حج صوری انجام می دهد، قلب نیز برای رسیدن به مقصود خواهان حج معنوی است. مقصود در حج صوری، زیارت خود خانه است، در حالی که در حج معنوی زیارت صاحب خانه، محبت و طلب او مدنظر است . گفت وگوی میان امام سجاد (ع) و شبلی که از سفر حج بازگشته بود موید این معناست. بطوری که پرسش های امام (ع) دلالت بر حج معنوی می کند، اما پاسخ های شبلی حاکی از حج صوری است. همان گونه که قرآن مجید آیات محکم و متشابه دارد، احکام را نیز می توان از منظری به محکم و متشابه تقسیم کرد. به این معنا که همانند آیات متشابه قرآن که ابعاد گوناگونی دارند و معانی متفاوتی از آنها کشف می شود، حج نیز یک "حکم متشابه" و نمادین است . حکم متشابهی که با حرکات رمزی و صامت بیان شده و حقایق معنوی زیادی از آداب و مناسک آن استنباط می شود.

پیشینه بحث_ بررسی متون اسلامی نشانگر آن است که قرآن مجید، پیامبراسلام(ص) و ائمه معصومین(ع)، همپای اشاره به آداب و احکام حج، توجه شایانی به ابعاد معنوی و روحانی حج داشته اند. همچنین عارفان و اهل نظر نیز از قرون آغازین حیات اسلام، از پرداختن به حقایق درونی این عبادت نمادین غفلت نورزیده اند. برای مثال از متقدمین، ابو‌نصر سرّاج طوسی در اللمع فی التصوف، هجویری در کشف المحجوب، ابن عربی در فتوحات مکیه، غزالی در احیاء علوم دین و فیض در محجه البیضاء هر یک به نوعی از اسرار باطنی حج سخن گفته‌اند. از متاخرین نیز حکیم سبزواری در شرح نبراس الهدی و شرح الاسماء یا شرح دعای جوشن کبیر، سید عبدالله شبر در کتاب الاخلاق، عبدالجبّار بن زین العابدین الشکوئی در مصباح الحرمین، امام‌خمینی در پیام‌ها و سخنرانی‌های مختلف و جوادی آملی در صهبای حج به لطایف عرفانی ارزشمندی اشاره کرده‌اند.در همین رابطه،کوشش های اندیشمندانی مثل جلال آل احمد در خسی در میقات و علی شریعتی در حج و میقات با ابراهیم در رمزگشایی از راز و رمزهای معنوی حج شایان توجه است. 

 

الف – عبادت حج

حج عبادتی است كه اعمال و اذکار مخصوصی دارد که حجگزار آنها را به ترتیب و پی‌در‌پی انجام می دهد. آنچه زائر در طی این سفر معنوی محقق می كند عبارتند از:

عزم: عزم اتخاذ تصمیم برای رو‌آوردن به زیارت خانه خدا است. حجگزار با این عزم، قصد جدایى از خانه و خانواده و هجرت از شهوات و لذات می کند؛ بنابراین باید قدر خانه و شأن پروردگار خانه را بزرگ بشمارد و بداند كه برای انجام دادن امرى سترگ تصمیم گرفته است. باید نیت او دور از شائبه ریا و نیت خالص براى رضاى خداوند باشد و به یقین بداند كه تنها قصد و عمل خالص مورد قبول واقع مى‏شود. عملی زشت‏تر از آن نیست كه انسان قصد خانه و درگاه بزرگی كند اما مقصودش دیگری باشد. از این‌رو باید عزم خود را درون خویش تصفیه كند و تصفیه آن به اخلاص است. اخلاص نیز به دورى جستن از هر‌چه در آن ریا و سمعه است میسر مى‏شود و آنکه عزم حج دارد باید بترسد از اینكه بهتر را به بدتر بدل كن؛  بنابراین، زائر در آستانه اتخاذ تصمیم بسیار مهمی است و هرگاه که اراده حج کند باید قبل از عزیمت، قلب خویش را از مشاغل و موانع تهی كرده و برای خدای بزرگ خالص گرداند. همه امور را به آفریدگار واگذار کند و در تمام حرکات و سکنات به او توکل کرده و تسلیم حکم و قضا و قدر الهی باشد. از دنیا و خلق دل کنده و در ادای حقوق واجب مردم کوشش کند. بر زاد و راحله خود، همسفرانش، قدرت و ثروت و نیروی جوانی‌ای که دارد تکیه نکند؛ زیرا، بیم آن می رود که اینها دشمن و وبال آدمی می‌شوند. به این ترتیب، معلوم خواهد شد که برای  هیچ کس توان و چاره ای جز در پناه خداوند متعال و توفیق او نیست و در نهایت باید به گونه‌ای آمادگی پیدا کند که گویی امید بازگشت نیست .

میقات: محل احرام و آمادگی برای اجابت دعوت الهی است. میقات مدخل ورودی برای وارد شدن به حرم امن الهی و پاسداشت حرمت حرم است. شاید یكی از اسرار فضیلت مسجد شجره (ذوالحلیفه) بر سایر میقات ها نیز این باشد كه زائر را زودتر از دیگر میقات ها، به پاسداری از حرمت حرم دعوت می‌كند.  برای زائر بیت الله، میقات قرارگاهی برای گفت‌و‌گو با خداوند است. از یك طرف حجگزار در میقات، به دعوت خدا پاسخ می‌دهد و در مقابل خداوند با لبیك و سعدیك خود، اذن ورود به حرم را می‌بخشد. پس هر‌چه زبان و گوش جان آدمی پاك تر باشد بهره بیشتری از این گفت‌و‌گو خواهد برد. امام رضا (ع) در تبیین گفت‌و‌گوی میان زائران با خداوند می‌فرماید: وقتی مردم احرام می‌بندند، خداوند متعال خطاب به آنان می گوید: بندگان و كنیزان من! بدن شما را بر آتش حرام خواهم كرد، آنگونه كه شما به خاطر من احرام بستید. آنگاه مردم به عنوان اجابت خداوند متعال پاسخ می دهند: بله، خداوندا بله .

در میقات می توان همه منیت‌ها را دفن کرد و شاهد مرگ خویش بود. در میقات مردن و در صحرای میان میقات و میعاد مبعوث شدن است. اینجا همچون صحرای قیامت است که افق تا افق همه کفن پوشانند. هیچ کس، هیچ کس را باز‌نمی‌شناسد، من‌ها در میقات مانده است. محشری از توحید الهی است و هر‌کس همانند ذره‌ای در حوزه جذب مغناطیسی خداوند قرار گرفته و خداوند در قبله و همه جهت‌ها به سوی اوست .

در میقات، در آستانه ورودی به حرم، پیش از هر‌چیز باید نیت کرد. نیت، تصمیمی آگاهانه و آزادانه است و زائر قصد می‌کند تا از خود به خدا برسد. او عزم می كند تا با پرهیز از نفاق،رنگ و ریا با صدق و صمیمیت همراه شود. احرام و محرمات آن: احرام عبارت است از دو تکه جامۀ ندوخته. صورت احرام غسلی مستحبی است  و در بر‌کردن دو قطعه پارچه بی نام و نشان؛ و باطنش شستشوی خویش با آب توبه خالصانه است. محرم شدن یعنی پوشیدن جامعه صدق و صفا و احرام بستن از آنچه مانع ذکر پروردگار عالمیان شده و آدمی را از طاعت او محجوب می کند . احرام تعویض لباس است. خارج شدن از ردای کبریایی‌های دروغین و حاضر شدن بسان خسی در میقات است. پوشش بردگان و بندگان است. بیرون آمدن از تشخص، تبعیض، طبقه، قومیت، فردیت و همه منیت‌ها و گم شدن در بی‌رنگی‌ها و یکرنگی هاست. همچنان که بدن، خود را از پوشش‌های دوخته آزاد می کند، به دو لباس احرام قانع شده و به صورت فقرا و مساکین در‌می‌آید ، نفس نیز با آزاد شدن از علایق و اوهام ُمحرم می شود و در پیشگاه الهی خود را خوار و ذلیل می بیند.

خداوند نیر احرام خاص خود را دارد. احرام خداوند اِزار و رداست و به کبریا و عظمت ُمحرم شده ؛ و بنده خدا با پوشیدن ردا و اِزار( بالاپوش و لنگ) خود را به خدای خویش شبیه می سازد؛ البته احرام خدا معنوی و احرام بنده خدا حسی است.

 از منظر دیگر، احرام به مثابه تکبیرۀ الاحرام در نماز است. حجگزار مانند نمازگزار باید از همه چیز رخ برتابد و تنها رو به سوی خدا کرده و خانه دل را که حریم خلوت اوست، از اغیار تهی كند. پوشیدن لباس احرام، انتخاب موتی اختیاری و پوشیدن کفن پس از مرگ را تداعی می کند. محرم شدن، از همه‌چیز و همه‌کس دل بریدن وتنها به یک نقطه دل بستن و به استقبال مرگ رفتن پیش از مرگ است.

 اما محرمات احرام، حج همانند نماز و روزه که مبطلاتی دارند، محرماتی دارد و آنچه که در حج با روح این عبادت و آزمون الهی سازگاری ندارد، تحریم شده است. محرمات حج سلب بعضی از آزادی ها و اختیارات مشروع است تا حجگزار از یک سو حال بندگی و عبودیت محض را احساس کند؛ و از سوی دیگر توجه آدمی از هر آنچه غیر اوست معطوف به او شود. سلب اختیار از تصرف در جسم خود، حتی در حد کندن یک تار مو یا کوتاه کردن یک ناخن است. زائر با تحریم اموری همچون نگاه کردن در آیینه، استفاده از بوی خوش در هوای گرم و عرق‌ریزان، سرمه کشیدن و استفاده از زیورآلات و  از توجه به خود دست می شوید. چشم‌پوشی از حداقل تمتعات جنسی برای موجودی که لذت‌های جنسی از قوی‌ترین لذات اوست، گویای آمادگی برای غوطه‌ور شدن در لذت لقای پروردگار است. سلب اختیار از تصرف در طبیعت در حد کندن یک نهال یا کشتن یک پشه، گویای محدودیت و عدم قدرت آدمی در هستی بیکران است. عدم آزار دیگران با جدال و ناسزا گویی، دروغ و فخر فروشی نیز به منزله عدم جواز برای لطمه زدن به مردمی خواهد بود كه به مثابه خانواده الهی هستند.

محی‌ا‌لدین معتقد است که حاجی با محرم شدن، توجه اش را از غیر خدا منصرف كرده و فقط در راه عبودیت پیش می رود. او در سایه عبادت، عزت و شرف می‌یابد و لایق وصال می‌شود. در این صورت، این حاجی است که بر سایر اشیا حرام می شود، نه اینکه اشیا بر او حرام شوند. از آنجایی که اشیا لیاقت نیل به حاجی را ندارند، بنابراین حاجی بر آنها حرام می شود. محی‌الدین همچنین، در‌باره حرمت صید می‌نویسد، حاجی خود صید خداوند است. خدا وی را صید کرده و از اقصی نقاط دنیا به سوی خود کشانده است. البته صیدهای حضرت حق مراتبی دارند. انسان زاهد صید حق از دنیا است ولی انسان عارف صید حق از بهشت است. پس اشیا در واقع بر انسان حرام نشده‌اند، بلکه انسان بر اشیا حرام شده است؛ زیرا انسان جز برای پروردگارش خلق نشده و این اشیا برای او خلق شده‌اند، پس او را می طلبند، همان‌گونه که او پروردگارش را می طلبد .

تلبیه: تلبیه، اجابت کردن دعوت و پاسخ خالصانه دادن به ندای حق تعالی است. اجابتی با صفا و اخلاص و عاری از هر پیرایه، همراه با چنگ زدن به رشته استوار الهی . اگر در نماز و نیایش  انسان  خدا را می‌خواند و خداوند او را اجابت می‌کند، در میقات خداوند دعوت می‌کند و اجابت از سوی انسان است. ندای پروردگار عالمیان در آن صحرای پهناور به گوش جان می‌رسد. از تمام ذرات این ندا به گوش می رسد، تمام فضای میان زمین و آسمان پر می‌شود و هر کس آن را خطاب به خود می‌شنود. می‌شنود که خدا دارد او را می‌خواند و او با همه وجود پاسخ می دهد : بله، خداوندا بله، "ستایش" و "نعمت" از آن توست و " سلطنت" نیز! تو را شریکی نیست ،بله . لبیک عارفانه و آگاهانه به دعوت الهی، نشان از تجلی معرفت خداوند در جسم و جان آدمی دارد؛ چرا که ستودن و اعتراف به ولی نعمتی و حمایت مطلقه او به منزله ناامیدی و دل بریدن از غیر اوست.

اما به هنگام اجابت و گفتن لبیک، باید لبیک‌گو میان خوف و رجا باشد و احساس نگرانی کند که آیا او هم دعوت شده است؟ آیا پاسخ منفی نخواهد شنید؟ چرا که اولیا الهی به راحتی به خود جرات بلی گفتن نمی‌دادند. از مالک‌ابن‌انس نقل است که می گفت: یک سال با جعفر ابن محمد(ع) در سفر حج بودم. به هنگام احرام که سوار بر مرکبش بود هر‌چه می‌خواست بگوید لبیک، صدا در گلویش قطع می‌شد، تا اینکه از مرکب پایین آمدند. گفتم فرزند رسول خدا لبیک بگو و ناچار باید بگویی. فرمود: ای پسر عامر: چگونه جرات کنم که بگویم لبیک اللهم لبیک، در حالی که ترس آن دارم که خداوند عزوجل در جوابم بگوید: نه، قبولت نمی کنم و راهت نمی دهم .

برخی نیز معتقدند لبیک گفتن اجابت کردن دعوت ابراهیم خلیل است. خدای تعالی به بنیانگذار خانه کعبه (آیه27، حج/ 22) فرمود: در میان مردم برای انجام حج بانگ برآور تا زائران به سوی تو رو آورند. از امام صادق(ع) نقل است که: وقتی ساختن بیت پایان یافت، ابراهیم در میان مردم ندا داد. آنها که در اصلاب بودند، شنیدند. او گفت هَلُمَّ الحَجّ، اگر می گفت هلُمُّو فقط کسانی که در آن زمان مخلوق بودند، به حج می رفتند. بنابراین مردم از اصلاب مردان لبّیک گفتند. هرکس که یک بار لبیک گفت، یک بار به حج می رود و هرکس به هر تعدادی که لبیک گفت، به همان تعداد به حج می رود .

همچنین می توان به تعبیر غزالی نداى خلق در تلبیه را به نفخ صور و برانگیختن از گور تشبیه كرد. هنگامی که همگان در عرصه قیامت گرد آمده و امید اجابت دارند. نداى حق بر‌خواهد آمد و مردم به دو گروه تقسیم خواهند شد: بعضى مقرّب و مقبول و بعضى ممقوت و مردود خواهند شد .

طواف: طواف چرخیدن برگرد كعبه و به دیدار معشوق شتافتن است. به گفته غزالی، در طواف مقصود اصلی گردش تن به دور خانه نیست، بلکه طواف دل به ذكر خداوند خانه است. آغاز و انجام طواف به خانه است، آغاز و انجام اندیشه نیز جز به صاحبخانه نخواهد بود. خانه کعبه نمودارى ظاهری از حق‌تعالی، كه قابل مشاهده با چشم سر نیست، در عالم ملك است. تن نمودار ظاهر در عالم شهادت و دل هم از جنس عالم غیب است. برای آنان‌که به عالم بالا راهشان داده اند، عالم ملك و شهادت نردبان رسیدن به عالم غیب و ملكوت است. بر همین قیاس گفته اند كه بیت معمور در آسمان برابر كعبه است. و طواف فرشتگان به دور آن همچنان است كه طواف آدمیان به خانه [كعبه‏]. چون بیشتر مردم از درک آن طواف قاصر هستند آنان را به ملائكه تشبیه کرده‏اند؛ زیرا هر‌کس به قومی تشبه جوید از آنان است. و آن كس كه بتواند چنین طوافی به جا بیاورد در حق او گویند كه كعبه به زیارت او خواهد رفت و گرد او طواف می كند، چنان‌كه بعضى اهل كشف در حق بعضى اولیا مشاهده كرده‏اند .

به فرموده پیامبر(ص) طواف گردا‌گرد خانه خدا همچون نماز است  . عاشقان بیت‌الله همچون نماز گزاران حقیقی، تعظیم و محبت، خوف و رجا را در دل حاضر کرده و آنچنان که به هنگام نماز در برابر کعبه خم و راست شده و به خاک می افتند، به هنگام طواف نیز پروانه‌وار به دور خانه خدا می‌گردند. به فرموده علی (ع) چنین طواف‌کنندگانی شانه های خود را با فروتنی می‌جنبانند و گرداگرد کعبه تهلیل (لا اِلهَ اِلاّ الله) بر زبان جاری می كنند. با توجه به اینکه عدد هفت و مضارب آن بر بیشماری دلالت دارند، هفت بار چرخیدن در طواف نیز به معنای گردش همیشه، دائمی و تا پایان عمر به گرد خداوند چرخیدن است. سر دیگر طواف هفت‌گانه، رفع حجب هفت‌گانه است که گاهی از آن‌ها به هفت اخلاق رذیله تعبیر می شود؛ یعنی عجب، کبر، حسد، حرص، بخل، غضب و شهوت. بنابراین حج گذار با هر شوطی از طواف، اخلاق ناپسندی را از قلب خود بیرون رانده و  روح و قلب خود را جهت تجلّی انوار الهی صفا می دهد.

استلام حجرالاسود: استلام به معنای لمس كردن حجرالاسود است. طواف با مسح این سنگ بهشتی آغاز و به همان جا ختم می‌شود. یكی از سنت های پیامبر(ص)، استلام حجرالاسود بود. جابر‌بن‌عبدالله می گوید: چون به کنار خانه کعبه رسیدیم، پیامبر (ص) حجرالاسود را استلام فرمودند و سپس طواف کردند و سه دور طواف را سریع‌تر انجام دادند . استلام نماد بیعت با حق‌تعالی است. لمس حجرالاسود کنایه از آن است که زائر با خدای خویش دست می‌دهد و با او پیمان می‌بندد که تمام پیوندهای دیرین خود را با هر‌چه و هر‌که غیر اوست فراموش کند و از قید بندگی وسوسه های درونی و بیرونی آزاد شود. زائر هنگام استلام، با خدا بر طاعتش بیعت می کند، و بر آن است که به وفای بیعتش باشد.

سعی: سعی به رفت و آمد کردن هروله‌کنان میان دو کوه صفا و مروه اطلاق می شود. پیمودن صفا و مروه تأسی به هاجر است كه سرگردان و تشنه کام در طلب جرعه آبی بود تا کودک تشنه اش را از مرگ برهاند. حج گزار پس از بیعت در حجر الاسود و گردش پروانه‌وار گرد کعبه، با توقف بر صفا، روح و ضمیر خویش را برای دیدار خدا در قیامت تصفیه کرده و با رسیدن به مروه، مروت و جوانمردی را برای خداوند در پیش می‌گیرد. او صفات بد خویش را از میان برداشته و بر شرایط حج خود و عهدی که با خداوند بسته و بدان گردن نهاده، تا قیامت ثابت و استوار خواهد ماند . انسان های در حال سعی با هروله کردن و مانند شتران دویدن، کبر و غرور راه رفتن را دور می ریزند و در برابر حق تعالی، خاضعانه مراتب ذلت و حقارت خویش را به نمایش می‌گذارند. همچنین ارزش فروتنی و افتادگی در برابر همنوع را به خوبی می آموزند. رمز اینگونه قدم برداشتن، گریختن از معاصی و زیر پا نهادن غرور و قدرتی است که آدمی را از خدا غافل می كند .

سید‌عبدالله شبّر در توصیف سعی‌کنندگان می‌نویسد، مهمان خانه خدا هنگام سعی بین صفا و مروه خود را همانند بنده ای می بیند که در آستانه سلطانی در رفت‌و‌آمد است و انتظار ملاقات با او را دارد. این تردد از آن جهت است که می‌خواهد اخلاص خویش را اثبات و رضایت و لطف مولایش را جلب کند؛ در عین حال نمی داند او را به حضور می پذیرد یا نه. پس رفت‌و‌آمد خویش را تکرار می کند. سعی کننده بین صفا و مروه خود را بین دو کفه ترازو در صحنه قیامت می‌بیند. کوه صفا را کفه حسنات، و مروه را کفه سیئات می‌پندارد. آنگاه به یاد می آورد که فردای قیامت چگونه میان عذاب و غفران در تردد خواهد بود  .

وقوف: وقوف به معنای ایستادن و آگاهی پیدا کردن است. ایستادن و درنگ کردن برای آگاه شدن. حج گزاران صبح روز نهم ذی حجه پس از بستن احرام از مکه خارج شده و لبیک گویان راهی صحرای عرفات می شوند تا طی بیش از یک شبانه روز، سه مرحله وقوف در عرفات، مشعر و منا داشته باشند.

 نخستین مرحله از وقوف در صحرای عرفات است. عرفات سرزمین مقدسی است که از گذشته های دور خاطره ها دارد. آدم ابوالبشر در اینجا به خطا و ترک اولی اعتراف کرد و پروردگارش او را آمرزید و غروب آن روز رحمت الهی وجودش را در‌برگرفت . ابراهیم خلیل، در این بیابان به مناسک حج واقف و عارف شد و دعایش به مستجاب شد  و پیامبر رحمت در حجه الوداع آخرین پیامش را در اینجا به مردم ابلاغ كرد. به فرموده امام باقر (ع) کسی بر کوه های عرفات وقوف نمی کند مگر آن که دعایش مستجاب خواهد شد. اگر نیکوکار باشد، حوائج دنیا و آخرتش برآورده  می‌شود و اگر بدکار باشد، تنها حوائج دنیایی اش برآورده  می شود .

فیض کاشانی، هنگام وقوف در عرفه، ازدحام مردم، بلندشدن صدای ناله و زاری و اختلاف زبان ها را یادآور اجتماع مردم در عرصات قیامت می داند و اینکه چگونه مردم با پیامبران و رهبرانشان در آنجا جمع شده و هر امتی امیدوار به شفاعت پیامبر خویش است؛ همه در حیرت و دودلی مانده اند که آیا شفیعی خواهند داشت یا نه. فیض در ادامه می نویسد، زائر در چنین حالی باید قلب را خاشع و خاضع ساخته و خود را از زمره رستگاران بداند و به رحمت الهی امیدوار باشد که در این موقف شریف، رحمت الهی به عموم مردم می رسد .  اسامی عرفات و مشعر نیز ریشه در معرفت و شعور دارند. سرزمین‌های عرفات، مشعر و منا  بیابانی‌های خالی‌ای هستند که در آن‌ها  چیز دیدنی‌ای وجود ندارد و هیچ نشانی یافت نمی شود که آن‌ها را از سایر بیابان ها متفاوت کند. برای روز عرفه هیچ وظیفه خاص و عمل معینی تعیین نشده و زائر آزاد است که روزش را هر طور كه می خواهد سپری کند. همچنین شب هنگام هم در مشعر الحرام کاری بجز جمع آوری هفتاد سنگ ریزه وجود ندارد. کسی برای انجام دادن عملی نیت نمی کند، همه نیت وقوف می کنند. بنابراین وقوف امکانی ا ست برای لختی در خود فرو رفتن و نگاه ها را از بیرون به درون آوردن. وقوف محل مناسبی است برای تامل، تفکر و راز دل گفتن. فرد مجال مناسبی دارد تا با الهام از نواده رسول خدا (ص) که با چشمانی اشکبار ضمن به تصویر کشیدن چهره عالم وجود و سیمای گرداننده آن از رابطه انسان با خدا و نیازهای گسترده خویش سخن گفت  تا برای کاویدن و تعالی بخشیدن به معرفت خویش بهره گیرد.

سومین مرحله از وقوف به منا تعلق دارد. ِمنا نیز از مُن گرفته شده كه به معنای آرزوست. ای بسا این پرسش از ذهن زائر خطور کند که از وقوف در منا، کدام آرزو را باید در این سرزمین خشک و میان کوه‌های داغ و سوخته، در دل بپروراند؟ این چه ایده و آرزویی است که برای وصول به آن باید از شهر و دیار و حتی، مکه هم آواره شد؟ گویی خداوند رحمتش را در بیابان لم یزرع و در سختی و گرمای سوزان عطا می‌کند. البته زائر امیدوار به رحمت الهی از خدا جز خدا نمی خواهد. اگر بنده خواهان حقیقت بندگی است، در این سرزمین باید به تمنای چیزی باشد که ابراهیم تمنا می‌کرد؛ یعنی، بریدن از همه تعلقات، تسلیم در برابر خدا و امتثال بدون چون و چرای فرمان او.

رمی جمرات: واژة "رمی" به معنای پرتاب كردن سنگ و انداختن تیر آمده  و واژه "جمرات" به معنای محل سنگباران است كه سه مكان مشخص (جمره اولی، جمره وسطی و جمره عقبه) را شامل می‌شود. رمی جمرات یعنی سنگباران همه شیطان‌های بیرونی و درونی. نقل است «شیطان خود را به ابراهیم (ع) نمایاند و جبرئیل به او دستور داد كه با هفت سنگ شیطان را براند .  محل‌هایی كه ابراهیم (ع) به سوی شیطان سنگ پرتاب كرد جمرات نام‌گذاری شده است. حاجی سبزواری بر آن است که جمرات سه گانه، همان نفوس سه گانه امارّه و مسوله و لوامه است . نفس اماره بدترین آنهاست. پس از آن، نفس مسولّه است که زخارف دنیا را در نظر انسان زیبا و باطل را حق جلوه می دهد. سپس نفس لوامه است که انسان را بر ارتکاب باطل سرزنش می کند و نسبت به آن دو، بهتر است. وی همچنین معتقد است رمی و بعضی از اعمال دیگر حج نشان دهنده اوج بندگی آدمی است؛ زیرا بر خلاف عبادت‌هایی که عقل حکمت آن را درک می کند- مثل نماز که رکوع و سجود درآن گویای تواضع در برابر خداست و روزه که شکستن شهوت آدمی است و موجب خویشتن داری می شود- عقل راهی برای درک اسرار عباداتی چون رمی و هروله ندارد و کسی که چنین اعمالی را انجام می دهد، انگیزه اش جز اطاعت و امتثال امر الهی نیست .

حلق یا تقصیر- حلق عبارت است از تراشیدن سر در منا و تقصیر کوتاه کردن موی سر و یا ناخن است که بعد از قربانی در منا ( یا پس از سعی در عمره ) انجام می شود. همان گونه که انسان با تکبیرة الاحرام برای نماز مُحرم شده و با سلام مُحل می گردد، زائر خانه خدا نیز با تلبیه محرم شده و با تقصیر نیز محلّ می شود و اعمالش به پایان می رسد. سر اینکه با تقصیر از احرام خارج می شود آن است که با انجام مناسک حج و آگاهی از اسرار و معارف آن، بهیمیت و سُبعیت از وجودش رخت بر‌می بندد  و با زدودن مو، ناخن و امثال آن- که از خصوصیات حیوانات است- از حیوانیت فاصله می گیرد و وجود ظلمانی اش نورانی می شود. محیی الدین از کوتاه کردن مو این گونه برداشت می كند كه تقصیر شَعر(کوتاه کردن مو) موجب تکثیر و ازدیاد شعور می شود. از این رو، حلق (تراشیدن) بهتر از تقصیر است . حاجی با سبک کردن برون سر از زوائد، از خدا می خواهد که درون سر را نیز از زوائد خالی کرده و از علم و معرفت پُر گرداند. مو پوشش سر است و انسان با تراشیدن آن، پوشش و حجاب را از برون سرش برطرف می کند تا خداوند نیز حجاب معنوی را از درون او یعنی عقل او دور كند.

قربانی: به معنای ذبح خویشتن خویش است به نشانه تسلیم و فرمانبرداری محض. دومین عمل در منا ذبح گاو، گوسفند یا شتر است. سنت شدن این عمل در ایام حج، به جهت فداکاری و گذشتی است که حضرت ابراهیم(ع) و فرزندش از خود نشان دادند و همه هستی خویش را در طبق اخلاص گذاردند. حضرت ابراهیم در خواب دید فرزندش را به دست خود در راه خداوند ذبح می کند و اسماعیل هم بدون هیچ مقاومتی خود را تسلیم پدر کرد. آنها به انسان ها آموختند که در برابر اراده خداوندی چگونه باید تسلیم شد. زائر به منا و قربانگاه که می رسد، به یاد آن فداکاری بزرگ و به نشانه تسلیم و اطاعت بی قید و شرط قربانی می کند. حقیقت قربانی، کشتن هوای نفس و تعلقاتی است که آدمی را از حریم دوست دور می كند. امام صادق (ع) در این رابطه می فرماید: با قربانی کردن، حلقوم هوا و طمع را ذبح کرده و از خود دور کنید. در حقیقت قربانی کردن ذبح حیوانیت خویش است تا کمال انسانیت متجلی شود. گاو و شتر و گوسفند در واقع شهوات و دلبستگی های ما هستند و کشتن آنها به منزله تحریک نفس به علم و عمل است. باید کشتن نفس را هنگام قوی بودن قوای جسمانی انجام داد. چرا که اگر انسان در این زمینه کوتاهی کند تا قوایش تحلیل رود، مبارزه او با شهوات مثل کشتن حیوانی معیوب در موسم حج است و قربانی ناقص شایسته هدیه کردن نیست؛ زیرا، فقط عمل خالص آدمی به خدا می رسد. قرآن کریم در ( حج/ آیه 37، 22) می فرماید: هرگز گوشت و خون قربانی به خدا نمی رسد ولی تقوای شما به او می رسد.

 سرّ دیگری که برای قربانی نقل شده آن است که حاجی با نحر یا قربانی کردن یک حیوان باید قصد آزادسازی روحی خود را داشته باشد. به این نیّت که این روح که در هیکل طبیعی و تاریک محصور است، اکنون به وسیله قربانی شدن، از بند طبیعت رها شده به عالم بالا و جهان ارواح صعود می کند . امام خمینی به حج گزاران اینگونه توصیه می کند، به منا بروید و آرزوهای حق را در آن جا دریابید. قربانی در واقع، قربانی كردن محبوب‌ترین چیز خویش در راه محبوب مطلق است. بدانید تا از این محبوب ها که بالاترینش حب نفس است و حبّ دنیا تابع آن است نگذرید، به محبوب مطلق نمی‌رسید .

حفظ حال: مقصود حفظ و تداوم تحول معنوی ایجاد شده، پس از مُحلّ شدن است. ایام کوتاه و پر برکت حج و تحمل مشقت‌های  آن فرصت کوتاهی برای یک دوره فشرده آشنایی با حقایق عرفانی و ظهور تحولات دورنی در محضر خدا و پیامبر است. اگرچه سفر معنوی که از میقات آغاز می شود و احرام پوشان تا منا ادامه پیدا می کند، موجب به دست آمدن بهره‌های روحانی کثیری می‌شود و حاجی احساس می کند که از این دنیای مادی به جهانی الهی پر گشوده و به حاجات خویش دست یافته، اما حفظ این احوالات به مراتب از کسب آن دشوارتر است. اماکن مقدس و فضای حاکم بر اثر اجتماع انفاس پاک در منا و عرفات، تاثیر بسزایی در پیدایش احوالات معنوی دارد؛ بنابراین پس از ترک سرزمین وحی، مراقبت از خود و متذکر شدن پیمانی که ضرورت دارد كه در استلام حجرالاسود منعقد شده است. عمل حج گزار پس از پایان گرفتن اعمال و مناسک خاتمه نمی یابد، بلکه حج گزار همواره باید ذکر تلبیه بر زبان داشته باشد. پایان حج شروع پذیرش مسؤولیت سنگین‌تر و تعهد بیشتراست. امام صادق (ع) مى فرماید: حج گزار مادامى كه به گناه آلوده نشده باشد، نور حج را با خود دارد .

 

ب. اماکن مقدس

مکان های مقدسی در سرزمین حجاز وجود دارد که هر‌یک در جایگاه خود از اهمیت بسزایی برخوردارند. شناخت این اماکن و آگاهی نسبت به ویژگی های آنها، علاوه بر جایگاهی که در مراسم حج دارند، ضرورت اساسی دارد و موجب ارتقای معرفت راهیان سفر روحانی حج می شود. مهم‌ترین این اماکن عبارتند از:

کعبه- حجم تو خالی است که از سنگ کوه‌های اطراف شهر مکه در میان مسجد الحرام ساخته شده است. كعبه دو وجود دارد، یکی وجود مادی و دیگری وجود معنوی و حقیقی است. وجودی مادی کعبه در سرزمین مكه قرار دارد‌ و آن همین خانه ای است (بقره، آیه127، 2) كه ابــراهیم خلیـل (ع) آن را بنا كرده و اسماعیل هم دستیار او بوده است؛ اما حقیقت آن در عالم مثال وجود دیگری دارد. همین حقیقت در عالم عقل كه عرش الهی است وجود دیگری دارد و همین حقیقت در نشأه تسبیح و تحمید و تكبیر و تهلیل كه مقام الهیت و اسما الهی است، وجود دیگری دارد . عرفا نیز بیت‌الله‌الحرام را بیت ظاهری و آشکار خدا در زمین دانسته و قلب انسان وارسته و ولی الله را بیت باطنی می دانند. اگر محوطه کعبه حرم است قلب آدمی نیز حرم است. این مطلب برداشت از روایتی است که می فرماید: قلب حرم خداست و در حرم خدا غیر او را جای ندهید .

در پاسخ به اینکه چرا كعبه را كعبه نامیده، فرموده اند: چون كعبه، خانه مكعب شكلی است. سر اینكه چهار دیوار دارد آن است كه بیت المعمور چهار دیوار دارد. چهار ضلعی بودن بیت المعمور نیز از جهت آن است که عرش خدا چهار ضلع دارد و عرش خدا چهار ضلعی است چون كلماتی كه معارف الهی بر آن كلمات استوارند چهار جمله و آن تسبیح  و تهلیل، تحمید و تكبیر است.

محیی‌الدین در‌خصوص مشابهت کعبه با عرش معتقد است: چون خداوند واژه بیت را در آیه شریفه 125 بقره/2 به خود نسبت داده و فرموده است: خانه من را برای طواف‌کنندگان و معتکفین و رکوع و سجده‌کنندگان پاک گردانید. خانه کعبه را نظیر عرش خود قرار داده است که فرشتگان به دور آن طواف می کنند. پس طواف کنندگان آن نیز همچون فرشتگان طواف کننده پیرامون عرش هستند با این تفاوت که حمد و ثنای ما (طواف‌کنندگان کعبه) عظیم تر از حد و ثنای فرشتگان پیرامون عرش است .

حجرالاسود- حجر‌الاسود یا سنگ سیاه، سنگ صیقلی کبود رنگی است که حضرت ابراهیم(ع) آن را هنگام بنای کعبه به دیوار آن نصب كرد تا نشانه مبداء طواف باشد و گردش به دور خانه کعبه با نظم و ترتیب انجام شود. رسول خدا (ص) حجر‌الاسود را یاقوتی سپید از یاقوت‌های بهشتی  می داند و می فرماید، حجرالاسود دست خدا  روی زمین است که خدا با آن با خلقش مصافحه می کند؛ همان طوری که مرد با برادرش مصافحه می کند. ملا هادی سبزواری بر آن است که حجرالاسود چون عقل و صادر اوّل است که حرکت از آن آغاز و به آن پایان می پذیرد؛ چرا که عقل سر الهی است که آشکار و پنهان می شود. پایان یافتن این حرکت به عقل نیز بدین اعتبار است که عقل کلّی محمدی، در سلسله صعودی پایان مرتبه است و سلسله امکان به او پایان می یابد و اختتام به او اختتام به صادر اول است .

مسجد الحرام - مسجد الحرام، همزمان با بنای كعبه توسط حضرت آدم (ع) شكل گرفت و بعدها در زمان ابراهیم خلیل هنگام تجدید بنای كعبه، حدود آن مشخص شد. اگر‌چه مسجد الحرام مسجدی در میان دیگر مساجد و عبادتگاهی در بین سایر عبادتگاه‌ ها ست. اما تفاوت‌های زیادی با همه آنها دارد. وجود كعبه درون مسجدالحرام به آن قداست ویژه‌ای بخشیده و این مسجد یگانه مسجد و معبد بی‌سقف و محراب جهان است. سقف این مسجد آسمان و خودش محراب مسلمانان همه دنیاست. اگر تمام مساجد رو به قبله ساخته شده و یا محرابی به‌سمت قبله دارد، خود قبله در آغوش مسجد الحرام است. قبله‌اش مانند سایر مساجد تنها در یک جهت نیست و می توان در آن دایره‌وار به نماز ایستاد. مسجد الحرام تنها مسجدی است که حرکت و طواف در آن، نماز و نیایش با پروردگار است. رسول خدا (ص) در‌باره آن می‌فرماید: مسجد‌الحرام عظیم‌ترین مسجد از جهت احترام و دوست داشتنی‌ترین و گرامی‌ترین مسجد در پیشگاه خداوند است .

با حضور مجدد در مسجد الحرام، حج پایان می پذیرد؛ اما این پایان، شروعی برای جلب رضای خدا و تلاش برای اطاعت دائم از پروردگار است. كعبه نقطه پایان حركت نیست، سر خط حرکت برای انسان دیگر شدن است. همچنان‌که معراج پیامبر از مسجد الحرام آغاز شد (اسراء/آیه1 /17) هر زائر پاکباخته‌ای هم می تواند در این مکان مقدس از خاک به افلاک رسد.

مسجد الحرام در قلب حرم امن الهی قرار دارد. همان جایی که نباتات، حیوانات، انسان ها و حتی به فرموده قرآن (بقره/ 2/191 ) کافران نیز در آنجا در امنیت و آسایش هستند. مسجد الحرام فقط مقصد و مقصود حج‌گزاران و محدود به روز های خاص حج نیست بلكه ملجأ و مقصد هرکس در هر زمان و مکان است. مسجد الحرام، قبله و تكیه‌‌گاه هر خداباوری است که اگر از هر مکانی و در هر حالتی رو  به سوی آن كند، آرامش می‌یابد (بقره/ 2/ 150). از این رو، به سوی آن نشستن، خوابیدن و چهره را به سمت آن متوجه كردن، شایسته خواهد بود و حفظ حرمت آن حتی در دورترین مكان نیز واجب است.

غار حراء – غار حراء مکان بسیار کوچکی در جبل النور (کوه حراء) در شمال شرقی شهر مکه و در مسیر عرفات است. حضرت محمد(ص) از سال ها پیش از مبعوث شدن، هرماه چندین شبانه‌روز و هر سال یک ماه را در آنجا به خلوت و راز‌‌‌و‌نیاز با خدای بزرگ می پرداختند. جبرئیل برای نخستین بار در همین مکان بر ایشان نازل شد و با وحی آیات قرآن، آن حضرت را به نبوت برانگیخت. زائری که در غار حراء به نماز می ایستد، بی‌تردید در همان جایی ایستاده که حبیب خدا می ایستاد و رو به کعبه به رکوع و سجود می پرداخت.

مسجد النبی (ص)- پیامبر اسلام(ص) پس از هجرت به مدینه، بلافاصله مسجدی را به کمک یاران خود برپا کردند که در تاریخ اسلام شریف ترین مسجد پس از مسجدالحرام است. مسجد النبی علاوه بر مکان‌های مقدس و نشان‌های ارزشمند، خاطرات بسیاری را از صدر اسلام در خود دارد. خانه و مرقد پیامبر(ص)، محراب و منبر، محل اعتکاف و نماز شب آن بزرگوار، محل نزول مکرر فرشته وحی و درب خانه علی (ع) از جمله اماکن متبرک در این مسجد است. خود آن بزرگوار ارزش و اهمیت این مسجد را این گونه توصیف می فرمایند که اقامه رکعتی نماز در مسجد من، بهتر از هزار نماز در مساجد دیگر است مگر در مسجدالحرام . همچنین ایشان می فرمایند، اگر کسی مرا در ممات زیارت کند گویی مرا در حیاتم زیارت کرده است؛ و آنکه مرقد مرا زیارت كند، شفاعت او در روز قیامت بر من واجب است.  علاوه بر عبادت و راز و نیاز با پروردگار، نفس حضور در قسمت های مختلف مسجد النبی ارزشمند است. در روضةالنبی، می‌توان به روشنی راه بهشت را پیدا كرد و با ملكوت الهی پیوند بر‌قرار كرد؛ زیرا که آن حضرت در‌باره این قسمت از مسجد می فرمایند میان قبر و منبر من، باغی از باغ‌های بهشت است و منبر من بر دریچه‌ای از دریچه های ‌‌ بهشت قرار دارد. ستون های سریر  و تهجد  گویای آن است که مقام بندگی، حتی برای انسان هایی که به جایگاه نبوت رسیده باشند به زاویه‌نشینی و شب‌زنده‌داری نیاز دارد. حضور در کنار ستون حنانه ، حقیقت ملکوتی را مرتسم می كند که جمادات هم عظمت وجودی‌اش را درک می‌کردند، و یاد‌آور این نکته است که در دریافت فیض نبوی نباید کمتر از یک ستون چوبی بود. زائر مسجد نبوی می‌تواند جسم و جان خود را در کنار ستون توبه   خطاب كند و با التماس و اشک پشیمانی خویش را از آنچه در سراسر عمر مرتکب شده به پیشگاه خداوند عرضه كرده و زمینه را برای پذیرش بخشش الهی مهیا كند.

بقیع- نام قبرستانی در مدینه منوره است که در قسمت شرقی مسجدالنبی (ص) قرار دارد. در زمان رسول خدا بسیاری از صحابه و پس از رحلت ایشان چهار تن از ائمه معصوم (ع) و نیز تعدادی از بزرگان تابعین و سادات اهل‌بیت عصمت و طهارت در آن آرمیده اند. در بقیع علاوه بر ابن عباس، عموی گرامی رسول خدا، حضرت فاطمه (س){به احتمال ضعیف} زینب، ام کلثوم و رقیه دختران و ابراهیم پسر آن حضرت، عمه ها و همسران ایشان به جز خدیجه کبری(س)، فاطمه بنت‌اسد، امّ البنین- که مجموع این بخش به نام مقابر بنی هاشم معروف شده- مدفون هستند. از آن زمان تاکنون نیز هزاران  دانشمند، زاهد و صالح، که در مدینه از دنیا رفته اند، در همین گورستان مدفون شده اند. در کتب حدیث و تاریخ، روایات متعددی آمده است که رسول خدا(ص) در اوقات مختلف، در کنار بقیع می‌ایستاد و در آنجا به مناجات می‌پرداخت و بر اهل بقیع دعا می کرد و از خداوند متعال برای آنان استغفار و استرحام می نمود و گاهی نیمه‌های شب برای همین مقصود، رختخواب خویش را ترک و به سوی بقیع حرکت می كرد  به همین دلیل این محل از جمله نقاط محل استجابت دعا معرفی شده است.

 

منابع

احیاء علوم الدین، ابو حامد محمد غزالی، (م. 505 ق.)، ترجمه: مؤید الدین خوارزمی، به کوشش حسین خدیو جم، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، 1375.  //  الحج و العمره فی الكتاب و السنه، محمد محمّدی ری شهری، قم، دارالحدیث، چاپ سوم، 1383. //  اخبار مکه، ابوالولید ازرقی(م 250 ق.)، تحقیق رشدی الصالح ملحس، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران ،چاپ و نشر بنیاد، چاپ اول، 1368.  //   اخلاق، سید عبدالله شبّر(م 1242 ق.)، مترجم محمد رضا جباران، قم، موسسه هجرت، چاپ یازدهم، 1384.  //  الدّره الثمینه فی اخبار المدینه ابن نجار، محمد بن محمود بن النجار (م 643 ق.)، تحقیق حسین محمد علی شکری، بیروت، نشر شرکت دار الارقم بن ابی الارقم.  //  بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، (م1110 ق.)، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1983.  //  حج، علی شریعتی، (م1356 ش)،  تهران، حسینیه ارشاد، چاپ اول، 1357.  //  خصال، صدوق (م329 ق.)، قم، انتشارات جامعه مدرسین قم 1403 ق.  //  راه روشن، المحجّة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، مولی محسن فیض کاشانی، (م1090 ق.)، ترجمه سید محمد صادق عارف، آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1375.  //  شرح اسماء ( شرح دعاء الجوشن الکبیر)، هادی  سبزواری(م1289 ق.)، تحقیق از نجفقلی حبیبی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1372.  //  شرح نبراس الهدی، هادی سبزواری، (م 1289 ق.) تصحیح سید صدرالدین طاهری، تهران، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1384.  //  صحیفه نور، روح الله الموسوی خمینی (م1368ش)، تهران، سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، 1389.  //  صهبای حج، عبدالله جوادی آملی، تهران، مرکز نشر اسراء، 1384.  //  عرفان حج، عبدالله جوادی آملی، به كوشش حسین رضوانی، مشعر، چاپ پنجم، 1380.  //  فتوحات مکیه، محی الدین عربی، (م638  ق.)، ترجمه محمد خواجوی، تهران، انتشارات مولی، چاپ اول، 1384.  //  فروع کافی، محمد بن یعقوب کلینی(م329 ق.)، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365.  //  قرآن مجید  //  قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1352.  //  کشف المحجوب، ابوالحسن علی بن عثمان هجویری, (م465 ق.)، تصحیح محمود عابدی،, تهران، سروش، چاپ سوم، 1383.  //  مستدرک الوسائل، حسین نوری، (م1320 ق.)، قم، موسسه آل البیت، 1408 ق.  //  مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی.  //  مَنْ لایحضرة الفقیه، صدوق (م381 ق.)، ترجمه صدر بلاغی، تهران، نشر صدوق، 1368.  //  نهج البلاغه.

 

پی نوشتها:

1. صهباى حج، ص313.  //  2. شرح نبراس الهدی، ص244.  //  3. مستدرک الوسائل، ج10،ص166.  //  4. حج، ص 21،22.  //  5. احیاء علوم الدین، ج 1، ص 579.  //  6. بحارالأنوار ، ج96 ، ص124.  //  7. من لایحضره الفقیه، ج3، ص15.  /  8. حج، حسینیه ارشاد ، ص 41.  //  9. بحارالأنوار، ج96، ص124.  //  10. شرح نبراس الهدی، ص261.  //  11. فتوحات مکیه، باب 72 بخش 63، ص 559.  //  12. همان، ص 581.  //  13. بحارالأنوار ، ج96 ، ص124.  //  14. حج، ص49.  //  15. لَبَّیكَ ، اللّهُمَّ لَبَّیكَ، لَبَّیكَ لا شَرِیكَ لَكَ لَبَّیكَ اِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ، لا شَرِیكَ لَكَ لَبَّیك. //  16. خصال، ج 1 ، ص 167، حدیث 219.  //  17. بحار الأنوار/ج12/ص105  //  18. احیاء علوم الدین، ج 1، ص 582.  //   19. همان، ص 583  //  20. الحج و العمره فی الكتاب و السنه، ص 190.  //  21. نهج البلاغه، خطبه 192.  //  22. اخبار مکه، ص 390.  //  23. بحارالأنوار، ج96 ، ص 249.  //  24. همان.   //  25. الاخلاق، ص 124، 125.  //  26. بحارالأنوار ، ج96 ، ص249.  //  27. همان، ج12، ص108.  //  28. همان، ج96، ص249  //  29. راه روشن، ترجمه المحجّة البیضا فی تهذیب الاحیاء، ج2، ص281.  //  30. ر.ک: مفاتیح الجنان، دعای عرفه امام حسین (ع)، که در صحرای عرفات تلاوت نمودند.  //  31. قاموس قرآن، ج 3- 4 ، ص 124.  //  32. الحج و العمرة فی الكتاب و السنه، ص 230.  //  33. شرح اسماء (شرح دعاء الجوشن الکبیر)، ص314.  //  34. شرح نبراس الهدی، ص 302.  //  35. همان، ص293.  //  36. فتوحات مکیه، باب 72، بخش 68، ص714.  //  37. بحارالأنوار ، ج96 ، ص124.  //  38. فتوحات مکیه، باب 72، بخش 68، ص 714.  //  39. صحیفه نور، ج 20، ص 20 ـ 19  //  40. فروع كافى، ج4، ص255  //  41. عرفان حج ،ص 16.  //  42. بحار الأنوار،  ج 67، ص 25.  //  43.من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 5، شماره 2110.  //  44. فتوحات مکیه، باب 72، بخش 7.  //  45. اخبار مکه، ص 242.  //  46. راه روشن، ترجمه المحجّة البیضا فی تهذیب الاحیاء، ج2، ص281.  //  47. شرح نبراس الهدی، ص 282.  //  48. الحج و العمره فی الكتاب و السنه، ص43، ح96.  //  49. الدّره الثمینه فی اخبار المدینه ابن نجار، ص 98.  //  50. همان، ص 155.  //  51. فروع كافی، ج 4، ص 554، ح 3.  //  52. سریر به معنای تخت است. محلی بود که رسول اکرم(ص) ایام اعتکاف را در آنجا به سر می بردند.  //  53. در انتهای دیوار شمالی خانه حضرت زهرا(س) مکانی به نام محراب تهجد قرار دارد. در زمان پیامبر(ص) خارج از مسجد بوده و حضرت رسول (ص) برخی شبها در اینجا اقامه نماز شب می کردند.  //  54. زمانی که پیامبر(ص) هنوز منبری نداشتند، بر تنه درخت خرمایی تکیه کرده و خطبه می خواندند. وقتی برای ایشان منبری ساخته شد و روی منبر قرار گرفت، از این درخت ناله ای برخاست که به همین دلیل به ستونی که در محل آن بنا شد، حنانه می گویند. پیامبر(ص) دستور داد تا آن درخت را در همانجا دفن کردند. محل این ستون در غرب محراب قرار دارد.  //  55.ستون توبه یادآور یکی از اصحاب رسول خدا(ص) به نام ابولبابه است. ابولبابه به دلیل خطایی که مرتکب شده بود،  خود را به یکی از ستونهای مسجد النبی(ص) بست و شروع به گریستن کرد. خبر رسید که خداوند توبه ابولبابه را پذیرفته است. این ستون به همین خاطر به ستون توبه معروف شد.  //  56. الدّرة الثمینة فی اخبار المدینه ابن نجار، ص 164، 165.

منبع: اطلاعات حکمت و معرفت، سال ششم، شماره5

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: