1393/4/2 ۰۸:۰۵
سماعِ ستارگان، بر گردِ موزه ملك زیبای خفته در گنجینه خطی کتابخانه ملی ملک، همان «صورالكواكب» است، در دانش ستارهشناسی و با خط خوش نسخ و با 95 نقاشی چشمنواز رنگی از كهكشان؛ كه در جهان یگانه است و به گفته مهدی یساولی- مدیر روابط عمومی كتابخانه ملی و موزه ملك، تا امروز برگردانهای زیادی از كتاب این ستارهشناس زبردست ایرانی سده سوم هجری قمری، به زبانهای زنده جهان انجام گرفته است.
سماعِ ستارگان، بر گردِ موزه ملك
زیبای خفته در گنجینه خطی کتابخانه ملی ملک، همان «صورالكواكب» است، در دانش ستارهشناسی و با خط خوش نسخ و با 95 نقاشی چشمنواز رنگی از كهكشان؛ كه در جهان یگانه است و به گفته مهدی یساولی- مدیر روابط عمومی كتابخانه ملی و موزه ملك، تا امروز برگردانهای زیادی از كتاب این ستارهشناس زبردست ایرانی سده سوم هجری قمری، به زبانهای زنده جهان انجام گرفته است.
یساولی میگوید: صوفی در کتابش(برگردان به فارسی خواجه نصیرالدین طوسی) پس از پیشگفتار به معرفی 21 طرح(صورت)های فلکی نیمکره شمالی و جنوبی آسمان و همچنین برجهای دوازدهگانه میپردازد و با جدولی در برگیرنده شمار ستارگان، نامها و جایگاه آنها، ویژگی و سمت وسو و موقعیت هریک از ستارگان را مشخص میكند.
نمایش نادیدهها
اینك آنچه در موزه ملك برگزار شده و مورد استقبال قرار گرفته است- كارگاه آموزشی آشنایی با نجوم- بسیار تازگی دارد. در همین راستا نمایشگاه «در آینه آسمان» صورتهای فلکی به روایت نسخه خطی کممانند صورالکواکب -عبدالرحمان صوفی نیز برپاست.
بنمایه نمایشگاه موزه ملك - 21 صورت فلکی نیمکره شمالی(از میان چهل وهشتگانه طرح فلکی جهان باستان) برگرفته از تصاویر زیبای کتاب صورالکواکب(صوفی) و كتاب فصول الطبری(طبری) است.
انبوه ستارگانِ در آسمانِ شب، در كنار دلربایی خود و واداری انسان به شگفتی، همیشه اندیشه آدمیان را نیز به سوی خود كشانده است؛ تا جایی كه شمار كتابهای قدیمی روایتگر آسمان، به گوناگونی ستارههای آسمان است.
ستارهشناسان نخستین بر این باور بودند که زمین، مرکزِ جهان است و خورشید، ماه و ستارگان به دورش سماع میرقصند؛ خوانش مدام آنان از رویدادهای آسمانی و پیمایششان، بیشتر برای یافتن نشانههای خوشبختی و ناخوشی «سعدونحس» در رابطه با زمین و زمینیان بود.
با وجود چنین باورهای نادرستی، كشفهای برجستهای در آن دوران انجام گرفت و گاهشماری بالید و دوره ماهگرفتگی و خورشیدگرفتگی روشن شد و در سده دوم پیش از زادروز مسیح، به حرکت محور زمین پی بردند.
رضا دورانی ـ کارشناس ایران باستان در این باره میگوید: در ایران(از مراکز مهم دانش ستارهشناسی) رصدخانههای بزرگی مانند نیمروز(زابل)، جُندیشاپور، شیراز، اصفهان، مراغه، تبریز و سمرقند وجود داشت و در دامن مام میهن، اندیشمندان سترگی همچون خیام، خوارزمی، بلخی، صوفی، کوشیار گیلی، بیرونی و طوسی بالیدند.
البته پیشینه ستارهشناسی را در هزارهها باید در دانش ساسانیان، هندیها و یونانیها جست كه شناخت فصلها، بستگی کشاورزی با پدیدههای آب وهوایی، گذر خورشید و ماه از برابر برجهای دوازدهگانه و تعیین زمان و وقت را میكاویدند و به دیگر جوامع باز میتاباندند.
حضور در انفاس، سیر در آفاق
انگار زمین برای مردمان باستان، نزدیك و دمدست و كشفشده بود، ولی آسمان با ماه درشتی كه شبها در نبود خورشید میدرخشید و گستره ستارهگان بیشمارش دردل یك پسزمینه كبود -كه روشن نبود چرا در روز ناپیدایند- پُر از رازهای نهفته بود.
انسانهای دارامند قدیم در مسیر خیرگی خود به آسمان شب، دستهای از ستارگان را به شكل تخت دیدند و آن را "هفت اورنگ مِهین" نامیدند؛ اما مردمان دیگر همانها را خرس بزرگ نشستهای دیدند و آن را خرس بزرگ نامیدند. ولی همان ستارگان در چشمان مشاهدهگر غربیها، در هیبت گاوآهن بود!
آیا مردمان گذشته، در خیرگی به آسمان، آرزو میکردند مانند نیل آرمسترانگ، روزی قدم به پهنه کره ماه بگذارند؟ نابرخورداری انسانهای باستان از ابزارهای پیشرفته برای شناخت آسمان شب، سبب شد كه بكوشند با به تصویر كشیدن هر آنچه بر بالاسر میبینند، به رازش پی برند؛ كه در نهایت از رسم ستارههای مرزی آنان، طرحهای فلكی(Constellation) به دست آمد تا بلكه ستارهگان، مورد شناسایی بهتر قرار گیرند.
این گونه بود كه مردم باستان، بیش از شناخت خاکی كه بر آن گام بر میداشتند، شبهای آسمان را میشناختند؛ زیرا در هر مجالی، به جای رسم نقشهای از زمین، طرحی افسانهای از آسمان میافکندند.
طرحِ افسانهپردازانه واقعیت
ستارهشناسان باستان در راستای خیرگیها و شیفتگیهای خود به آسمان، ستارهگان را همان چیزهایی میپنداشتند(جانوران، زنان، مردان، پرندگان و ماهیان)كه روی زمین با آنها سروكار داشتند؛ پس دست به افسانهپردازی در مورد آنها زدند.
رضا دورانی در این باره معتقد است: «در افسانهسازی، سومریان(3000-2500 قبل از میلاد) پیشگام بودند و سپس بابلیان، یونانیان، چینیان، مصریان و ایرانیان راهشان را ادامه دادند.
نخستین طرحهای چهلوهشتگانه فلکی از بطلمیوس( 167میلادی ) است و سپس دیگر ستارهشناسان با رسم طرحهای دیگر، آنها را به 88 صورت فلکی رساندند.»
در باستان، انگار زنان، نقش راهنما و شاید راهبری مردان را داشتند كه چهرهای درخشان از آنان به جا مانده است. بنا بر افسانههایی از بومیان آمریکا در باره خرس كوچك، گروهی شکارچی بومی راه خود را در جنگل گم کرده بودند که با برآوردهشدن آرزویشان، دختر کوچکی پدیدار شد تا آنان را به سلامت به خانههایشان راهنمایی کند؛ كه همان روح ستاره قطبی«جُدَی» بود.
در افسانههای یونانی نیز آمده است که روزگاری «کالیستو»، دختر پادشاه که بسیار زیباتر از «جونو»، ملکه المپ بود، «زئوس» را شیفتة خود كرد. «جونو» از رشک، «کالیستو» را به هیبت خرسی در آورد و در آسمان آویزان كرد.
سالها پس از آن، پسر کالیستو و زئوس به شکار رفتند و در آنجا با خرسی مواجه شدند و در پی شکار او برآمدند. البته «آکاس» از این که خرس، مادرِ محبوب اوست، آگاهی نداشت و زئوس پیش از رخدادن فاجعهای، پسر را نیز به شکل خرسی درآورد و برای در امانماندنش، در كنار مادر در آسمان قرار داد.
زمینی آسمانشناس
شاید غربیها میپنداشتند كه عبدالرحمان صوفی، این ایرانی ستارهشناس از آسمان آمده است كه بدون ابزار پیشرفته یونانیها، آسمان را از بطلمیوس هم بهتر شناسانده است.
صوفی، تصویر 48 طرح فلکی دنیای باستان را با ریزبینی در كتابش رسم کرده است كه تا سال 1843میلادی، مورد استفاده ستارهشناسان اروپایی بود.
عبدالرحمان صوفی از اهالی ری(زاده 291 هجری قمری) و نخستین ستارهشناسی كه پس از بطلمیوس به پیمایش موشكافانه در میان ستارگان پرداخت، بسی فراتر از پیشینیان خود میاندیشید و توانست ایرادها و نارساییهای پژوهشی بطلمیوس را گوشزد كند.
وی سپس در شیراز از سوی عضدالدوله مامور رصد شد و توفیق یافت عرض جغرافیایی شیراز را با امــكانات اندك مــوجود، مشاهـدات شخصی و ابزارهای دســتساخت خویش، مشخص سازد.
نزدیکترین کهکشان به راهشیری با فاصله 2 میلیون و 200هزار سال نوری و با جرم 5/1برابر راه شیری و دارای150میلیارد ستاره، نخستبار از سوی عبدالرحمان صوفی کشف شد.
وی كه در غرب به نام Azophi خوانده میشود، نخستین ستارهشناسی بود که توانست کهکشان طرح فلکی «امرأهالمسلسله» را در نزدیکی ستاره سیزدهم صورتهای فلکی كشف کند. هنوز دانشمندان در شگفتاند که چگونه وی بدون داشتن تلسکوپ، موفق به كشف آن شده است.
او گروه جنوبی ستارگان واقع در طرح فلکی «شمشیرماهی» را پس از دریافت گزارشهای دریانوردان تازی در جزیرههای مالایا(مالی) نامگذاری کرد؛ که اینك آن را «ابر ماژلانی بزرگ» میگویند.
صوفی در باره رنگ ستاره(Sirius) گفته است که تغییر نمیکند و این گفتهاش پس از پیمایشها و رصدهای گوناگون تایید شد؛ در حالیکه ستارهشناسان پیسكوت پیشین مانند سِنِکا، بطلمیوس و اشمیت آن را متغیر به قرمز و سفید و زرد نمایانده بودند.
نام عبدالرحمان صوفی به پاس کشفها و خدماتش به دانش ستارهشناسی، در زمینه مدارجنوبی و نصفالنـهار شرقی کره مـاه، به ثبت رسیده است.
صوفی، کتاب «صورالکواکب» را به عربی نوشت؛ در حالی كه برگردان همین كتاب از سوی خواجه نصیرالدین طوسی به فارسی(همان كتابی كه امروز میتوانیم در موزه ملك تورق كنیم و بخوانیم) نشان میدهد که زبان فارسی، به خوبی توانایی انتقال مفاهیم دانش ستارهشناسی را دارد؛ آیا همین نمیرساند که پارسیان میتوانند دهها عبدالرحمان صوفی دیگر پیشکش جهان کنند؟
مُهر تنهایی و زیبایی
مهرها پیامآور، فردیت و تشخصاند. نخستین سخن یك مهرِ هرچند زیبا این است كه مُهر، تنها به یك فرد تعلق دارد، پس صاحبش تنهاست!
نمایشگاه مجموعه نقش مهرهای نسخههای خطی موسسه و كتابخانه و موزه ملك با نام «نقش نام»، در كنار نمایشگاه «در آینه آسمان» در نوع خود دیدنی است.
در دوره قاجار، مُهرها از مربع و مستطیل، یواشیواش به بیضی گرویدند تا همنشین خوبی برای خط نستعلیق شوند.
از بنیاد، مهرها در ایران چه اهمیتی داشتند و اهمیتش در روزگار ما چیست؟ چون دور و بَر موزه ملك، هنوز برپایی بساط مهرسازان قدیمی را میتوان دید که به ازای 15 هزار تومان ناقابل، یک مهر برنجی میسازند.
امروز پای نامههای كاغذی و حتی نامههای الكترونیك از آدمهای مدرن هم نشانِ مهری در كنار امضایشان مشاهده میشود؛ آیا این احساس نوستالژیك است، یا یك نیاز و یا شاید پزی مدرن با نمایشی از گذشته؟
در گشت وگذار در موزه ملك برای من به جای مُهر ناصرالدینشاه، بیشتر دیدن مُهری از ملکالشعرای بهار و یا نسیم شمال و فرخی یا نیما مهم بود، كه ندیدم؛ كه دلیلاش را مجید فداییان ـ هنرمند نگارگرـ متداولبودن مهرها تا زمان قاجار میداند.
فداییان در باره مهرها توضیح میدهد:«مهرها میتواند راهگشای مسائل تاریخی باشد. از زوایای گوناگون هنری، حکاکی، جنس، خوشنویسی و ارزش شیءای(سنگهای گرانبها) میتوان به مهرهها نگریست.
از دیگرسو مهرها به پژوهشگران این فرصت را میدهد كه روی اصلبودن اسناد تاریخی بهتر کار کنند و نظر دهند. برخی آدمها برای شناساندن خود چندین مهر داشتند و هریك برای كاری؛ نامهای دوستانه و خصوصی و یا اداری و دیوانی.
به باور فداییان«مهرساختن، بیشتر جنبه ایمنی و احتیاطی و گاه امنیتی داشت.» به گفته این هنرمند:«پس از مرگ، بیشتر خانوادهها مُهرهای به جا مانده از دست رفتگان را میشکستند؛ و آنچه را كه امروز ما در اختیار داریم، وامدار خانوادههایی هستیم كه در شكستن مهرها دست نگهداشتند، تا نشانی از آنان برای آیندگان به یادگار بماند.»
پیش از قاجار
با یک سفر ذهنی به باستان، مُهرهایی را میبینیم که پیشینهای به درازای چندهزار سال دارند. از دوره میانسنگی-كه ترسیم و نقش پیكرههای گیاهی، جانوری و انسانی بر صخره و سنگ رواج یافت- هنرمندان با استفاده از ابزارهای ابتدایی، بنیانگذار هنری شدند كه در هزاران سال، دامنه سنگی كوهها و صخرهها را تماشاگه هنر و ذوق خود كردند.
با توجه به آثار فراوانِ جامانده از ایرانباستان در زمینه مهرهای استوانهای، مسطح و برآمده(محدب)، نقشدار و به خط میخی اشكانی و پهلوی، میتوان گفت كه ایرانیان بیشترین سهم را در پدیداری و نیز هنریشدن مُهر در جهان داشتهاند، تا جایی كه به یاری نیروی هنر خویش، دیگر جامعهها را به پیروی از خود واداشتند.
رضا دورانی در این مورد میگوید: «هرچند پیدایش خط را به فنیقیها و گستراندن آن را به آرامیان نسبت میدهند، اما مدارك به دستآمده از شوش و شهرسوخته، نشان آن است كه مردمان شوش و ایذه در هزاره چهارم پیش از زادروز مسیح، نه تنها شناخت ژرفی از دبیره و خط داشتند و در کاربردش چیرهدست بودند، بلکه از خط تصویری برای كارهای روزانه استفاده میكردند.»
در زمان سامانیان نامهها را در كیسه پارچهای موسوم به «خریطه» میگذاشتند و سر خریطه را با اَسكُدار(چاپاری)، مهر و موم میكردند ؛ كه در تاریخ بیهقی آمده است.
از آن جایی که واژه «نشان» به مُهرهای تصویری گفته میشود و ریشه در زبان پهلوی دارد؛ پژوهشگران بر این باورند که واژه مُهر نیز برگرفته از «مِهر» است و برای نسبتدادن کهنترین مهر به جمشید، آن را برساخته از نام او میدانند.
تاریخ نیز گواهیدهنده این است که حكاكی و نقش تصاویر و خطوط مختلف در مُهرها و كتیبههای ایرانباستان با شكوه هرچه تمامتر وجود داشت و نقاشان و خوشنویسان در این راه، قلم جولان میدادند تا آثارشان نه به مركب و بر كاغذ آسیبپذیر، بلكه بر بسترهای سخت، از دستبرد رویداهای روزگار در امان بماند.
آشنایی با تاریخ گذشتگان
دانش شناخت مُهرها - همچو سندی استوار وگویا- برای آشنایی با تاریخ گذشتگان، همواره مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است.
مُهرهای دایره و بیضی هزاره چهارم پیش از زادروز مسیح، به دست آمده در كاوشهای باستانشناختی هلیلرود، جیرفت، سیلك، تپهحصار، تلباكون، تپهگیان، هفتتپه و شوش، از جنس گل پخته، سنگگچ و مرمر است.
مهرهای مخروطی تكمهای، استوانه نیمكره، مسطح و نگینی به مرور به شكلهای جانوران، انسان و نمادهای دیگر و سپس خطهای گوناگون آراسته شد و نشانههایی از کیفیت زندگی، كار، آداب و رسمها، سنتها، دهکهای اجتماعی، شیوه برخورد مقامها، تشریفات و امتیازهای رایج را به خود گرفت.
برای نمونه در مهرهای نخستین، خطوط موازی نشانه آب و اشكال سه گوش نشان كوه و زمینههای شطرنجی، نماد كشاورزی است.
در فتوحالبلدان(ابنمقفع) آمده است كه پادشاهان ایران باستان، مُهرهای گوناگونی داشتند و هنرهای مردم ایرانزمین با حكاكی بر روی سنگهای مرمر، سنگ، گچ، سنگآهن، نرمآهن و سنگ سرخ، لاجورد، سنــگ چشم گربه، یاقوت، زمرد، لعل، فیـروزه، زبرجَد، عقیق، كهربا، دُر، یشم، شیشه، طلا، نقره، برنز و فولاد خودنمایی میكرد.
استادان حكاك افزون بر مهارت در هنر خوشنویسی و درك و دریافت ژرفای هنرهای تجسمی و همجواری حروف، از مهارت ویژه طراحی، تركیببندی، قرینهسازی، طغراسازی و نیز حكاكی بهرهمند بودهاند و با شگفتی توانسته بودند برگنجا (بُعد) خط بیفزایند و به آن ژرفا ببخشند و سطح را به حجم و نقطهای را از مربعی تقریبی، به هرمی وارونه دگردیس كنند.
ع. درویشی
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید