زنان در آینه‌ تمثیل ملل

1395/3/10 ۱۰:۴۵

زنان در آینه‌ تمثیل ملل

ضرب‌المثل‌ها یکی از مهمترین مؤلفه‌هایی هستند که در شناخت زیرساخت‌های فرهنگی ملل مؤثرند. چگونگی شکل‌گیری فرهنگ یک ملت در حوزه‌ای خاص از ورای مثل‌ها و متل‌های آن عیان می‌شود. تغییرات تاریخی یک فرهنگ را می‌توان با مطالعه‌ مثل‌های آن دریافت.



ضرب‌المثل‌ها یکی از مهمترین مؤلفه‌هایی هستند که در شناخت زیرساخت‌های فرهنگی ملل مؤثرند. چگونگی شکل‌گیری فرهنگ یک ملت در حوزه‌ای خاص از ورای مثل‌ها و متل‌های آن عیان می‌شود. تغییرات تاریخی یک فرهنگ را می‌توان با مطالعه‌ مثل‌های آن دریافت. در این میان حجم انبوه مثل‌های متعدد درباره‌ زن و جایگاه او در خانه و جامعه اهمیت به‌سزا دارد؛ چراکه می‌تواند نمایه‌ای از نگاه تاریخی فرهنگ‌های متعدد به زن دست دهد و در بررسی و شناخت جایگاه فرهنگی و اجتماعی زنان در دیروز و امروز مؤثر باشد. بانو «مینکه شیپر» استاد دانشگاه لایدن هلند، تحقیقات گسترده‌ای در این ‌باره صورت داده است؛ او با بررسی بیش از پانزده هزار ضرب‌المثل جایگاه تاریخی زن در گستره‌ فرهنگ‌های مختلف را بررسی کرده است. وی چندی پیش در مرکز فرهنگی شهر کتاب حاضر شد تا نتیجه‌ این تحقیقات را با علاقه‌مندان ایرانی در میان بگذارد. در این نشست دکتر نسرین فقیه ملک‌مرزبان نیز حضور داشت. شیپر در ابتدا ضرورت نگاه به تمثیل‌ها در رویارویی با فرهنگ‌های مختلف را برشمرد و سپس نبایدهای ازدواج را در گستره‌ تمثیل‌های مختلف جهانی تشریح کرد و اظهار داشت:

یک زندگی پیشاپیش هدررفته

همه‌ ما در وهله‌ اول از نوع بشر هستیم و تا به حال هم بر روی یک سیاره زندگی کرده‌ایم، با اجدادی مشترک و همنوعانی که همگی نیازمند برآوردن احتیاجات اولیه هستند: غذا، امنیت، محافظت از خود و زاد و ولدی تأمین‌کننده نسل. ضرب‌المثل‌ها و تمثیل‌ها جزء کوچکترین انواع ادبی به شمار می‌آیند؛ بازتابی از پدیده‌های منحصر به ‌فرد فرهنگی هستند و از منظر تاریخ در چهارراه فرهنگی به اشتراک گذاشته می‌شوند.

با توجه به چشم‌اندازها و علایق نوع بشر، ما در این مبحث تفاوت‌ها و شباهت‌های میان مردم را بررسی می‌کنیم؛ شباهت‌ها و تفاوت‌هایی که از تفاوت فرهنگ‌ها، دین یا جنسیت ناشی می‌شوند. این‌گونه می‌توان دریافت افراد در زندگی چه چیزی را جستجو کرده‌اند؛ مثلا تمثیل قدیمی سومری «سرشت زن و مرد هر دو از یک خاک است» و این ضرب‌المثل روسی: «ما همگی از یک طریق پا به این دنیا می‌گذاریم»، بیانگر این موضوع است که ما در واقع یکی هستیم؛ اما تفاوت‌های کوچک فیزیکی زن و مرد به پیامدهای بزرگی انجامیده است.

من طی سالها به جمع‌آوری پانزده‌هزار تمثیل و نقل قول درباره‌ زنها از سراسر قاره‌ها پرداخته‌ام و درباره‌ آنها تحقیق کرده‌ام. مردم ضرب‌المثل‌هایشان را با من در میان می‌گذاشتند و درباره اش بحث می‌کردند. مثلاً یک کارمند چینی اطلاعات زیادی درباره دست کم صد ضرب‌المثل چینی به من داد که همگی درباره زنها بود: «یک پسر گوژپشت بهتر از هجده دختر زیباست»، «دخترها و آب مثل هم‌اند؛ به هر جا بفرستی‌شان، می‌روند» و «زیبایی زن ماهی را غرق می‌کند و غاز وحشی را از آسمان به زمین می‌اندازد» از آن‌جمله هستند.

موضوعات جهانی از دیگر سرفصل‌هایی است که من در تحقیقات خود آن را در نظر آورده ام. همواره به مولفه‌هایی چون زیبایی و ظرافت زنان، مراحل مختلف زندگی آنان و همچنین تنوع مفهوم عشق در مقاطع مختلف زندگی (رابطه‌ها، بارداری، دوران بچگی، کار، استعداد کلامی، قدرت کلامی و قدرت زنان) توجه شده است. به‌رغم تمامی این تفاوت‌ها، الگوهای عمومی در سراسر جهان از یک نسل به نسل دیگر انتقال می‌یابد؛ به این ترتیب یک تاریخ فرهنگی بشری جذاب به وجود آمده است. ممکن است گوناگونی ضرب‌المثل‌ها در یک فرهنگ، زبان، کشور یا یک مکان، در جای دیگری هم وجود داشته باشد؛ مثلاً ممکن است ضرب‌المثلی هم در کارائیب دیده شود و هم در غرب آفریقا در فرهنگ ماندیکا؛ یافتن چنین تشابهاتی عجیب نیست.

تمثیل‌ها به سادگی در بافتی که بازگوکننده‌ ارتباط فرهنگی است، قرار می‌گیرند؛ اما گاه موارد مشابهی هم وجود دارد، بدون اینکه ارتباط فرهنگی وجود داشته باشد؛ مثلاً: «زنها مثل کفش هستند؛ آنها همیشه می‌توانند جایگزین شوند» (هندی)؛ «زنها مثل اتوبوس هستند؛ اگر یکی از آنها رفت، یکی دیگر می‌آید» (ونزوئلا، اسپانیا)؛ «زنها به فراوانی موزهای تازه‌‌مزرعه ‌می‌مانند؛ هرگز تمام نمی‌شوند!»

این امر چگونه ممکن می‌شود؟ چگونه ضرب‌المثل‌های یکدیگر را بدون هیچ سختی درک می‌کنیم؟ ضرب‌المثل‌ها به صورت گسترده‌ای در بدنه و جنس زندگی جاری می‌شوند. بسیاری از آنها از ترس مردها درباره‌ مهار ناشدن زنها ناشی می‌شود. به نظر می‌رسد اغلب جوامع اقداماتی را در این ‌باره انجام داده‌اند و هنجارها و خط قرمزهایی را برای روابط میان زن و مرد تعریف کرده‌اند. همه‌ ما با تفاوت‌های جنسیتی نشانه‌گذاری شده‌ایم و از وجودشان بی‌خبریم.

تمثیل‌ها نشان می‌دهند که تفاوت‌های جنسیتی چگونه شکاف بزرگی را در سراسر جهان به وجود آورده‌اند؛ شکافی که دورشدن زن و مرد از یکدیگر را در پی داشته است و از طرفی نیز مانع شده است که زن و مرد بتوانند نقشهای عمومی و مسئولیت‌هایشان را در زندگی با یکدیگر به اشتراک بگذارند. تفاوت‌های جسمانی زن و مرد به طور نسبی وجود دارد و باعث تقویت این ‌دست تمثیل‌ها شده است؛ تمثیل‌هایی در حدود سلسله‌ مراتب رشد کردند و ذهنیت‌های سختی را به وجود آوردند؛ در نهایت نیز این معنی را درانداختند که مرد و زن هر کدام تنها در نقشهایی از زندگی مشروعیت دارند؛ یعنی هر کدام که پذیرای این نقشها باشند، مطلوب اجتماعند و از سنتها پیروی کرده‌اند که اصطلاحاً آنها را سنتی می‌نامیم. در روی دیگر سکه، زنان و مردانی که رفتارهای خود را در این نسخه تعریف نکرده‌اند، به اصطلاح متجدد به حساب می‌آیند و به راحتی از نظر زنان و مردان اجتماع بی‌ارزش خوانده می‌شوند.

«یک نفر تخت را درست می‌کند و نفر دیگر روی آن می‌خوابد»(آلمانی)، «زن خوب بهترین تکه از اسباب و لوازم خانه است»(هلندی) و «تو می‌توانی آن را در همه‌ اتاق‌ها استفاده کنی» معنای گفته‌شده را یادآور می‌شوند. ضمناً این پرسش مطرح می‌شود که: از کدام منظر؟ «تو» کیست؟ در مثل‌های بسیاری زن مقتصد غیور در همه‌جای دنیا تمجید می‌شود؛ مثلاً اعراب مغربی می‌گویند: «همسرانت را نگه دار؛ آنها برای تو ثروت می‌آورند.» یا ویتنامی‌ها می‌گویند: «با همسر باهوش، مرد به ثروت می‌رسد». اگر یک زن با نقش اجتماعی‌اش مطابقت نداشته باشد، به مرور از جامعه طرد می‌شود. هشدارهای بی‌پایان درباره‌ مجبورکردن یا فرمان‌ دادن متوجه مردان است؛ از دیگرسو وضع قوانین برای زنها به صورت کاملاً ملموسی نشان می‌دهد که واضعان آن نامطمئن هستند و می‌ترسند از اینکه قدرت فرمانروایی و بالادست‌بودن از آنها گرفته شود.

اگر زنها همچنان تابع بودند و بر اساس مجموعه‌ پایان‌ناپذیر این نسخه‌ها و محرومیت‌ها رفتار می‌کردند، تمام این ضرب‌المثل‌ها زائد به نظر می‌رسید. آیا این طور نیست؟ تمثیل‌ها بازتاب حقیقت نیستند. متنهای بی‌شماری نشان‌دهنده‌ سنتها هستند؛ به همان نسبت که تجددی وجود دارد که موجب پشیمانی می‌شود. درباره‌ سنتها چه کسانی صحبت می‌کنند؟ در نوع عمومی، تمثیل‌های متعدد درباره‌ زنان آینه‌ای جذاب در برابر افکار مردانه است که شامل علایق، ترس و عقاید قلبی آنها می‌شود. تمثیل‌ها معیارهایی بسیار عالی هستند، برای اینکه ما خودمان را کشف کنیم؛ اینکه آیا به صورت فردی یا اجتماعی حاضریم عقاید قدیمی را ببلعیم و دید کاملاً متفاوتی از اجدادمان داشته باشیم؟ همگی ما خودآگاه یا ناخودآگاه از ضرب‌المثل‌ها تأثیر می‌پذیریم. به‌رغم وجود تفاوت‌های محلی یا ناحیه‌ای یا حتی با وجود پیشرفت‌های تاریخی، باز هم نمی‌توانیم تأثیرآنها در زندگی خود را نادیده بگیریم.

«قد و قامت زنانه»، «استعداد زنانه» و «ترتیب فضای جنسیتی» سه محور بررسی تمثیل‌هاست. قدرت بدنی مرد و این حقیقت که زنها عامل تولد هستند، نتایج بسیار وسیعی را در تاریخ بشر به جای گذاشته است. تفاوت‌های ظاهری در روابط زن و مرد نقش زیادی دارند؛ شاید به این دلیل ساده که افراد کوچکتر به دنبال افراد بزرگتر از خود می‌گردند. رفتارشناسان بر این باورند که افراد بزرگتر به سادگی دیگران را متأثر می‌کنند. بیشتر زنها و کودکان که از لحاظ ظاهری از مردان بالغ کوچکترند واز بالا به آنها نگاه می‌شود، در این دسته جای می‌گیرند. در بیشتر تمثیل‌ها نه‌تنها بچه‌ها، بلکه زنها نیز کوچک شمرده می‌شوند. اما به نظر می‌رسد زنان قد بلند در هنجارهای جنسیتی شکاف ایجاد کرده ‌است. این عقیده که زن باید کوتاه‌تر از شوهرش باشد، در ضرب‌المثل‌های متعددی به صورت کاملاً شفاف بیان شده است: «زن و خیارشور هرچه کوچکتر باشند، بهترند»(لهستانی) و «زنها و ساردین هرچه کوچکتر باشند، بهتر» (پرتغالی، برزیلی، اسپانیایی، آرژانتینی) از آن‌جمله‌اند.

در بیشتر مواقع زن قدبلند پاهای بزرگی دارد و زن قدکوتاه پاهای کوتاه؛ زنان ریزنقش با پاهای کوچک به شکل معتنابهی جذاب‌تر از آنهایی هستند که اندام بزرگتری دارند. در تمثیل‌ها زنی که از لحاظ ظاهری بزرگتر از همسرش باشد، بر خلاف هنجار اجتماع است و از ایده‌آل یک همسر دور. بر اساس تمثیل‌های بسیاری کوتاهی و کوچکی مرد باعث نمی‌شود که او قدرت رویاروشدن با همسرش را نداشته باشد. در هر صورت مرد مسئول است. بسیاری از ضرب‌المثل‌ها با شفافیت کامل بیان می‌کنند که سرشت مرد هرگز در زندگی کم ارزش نیست. مرد کوتاه‌قد می‌تواند بدون هیچ خطری با یک زن بزرگ ازدواج کند، بر اساس این قاعده که قوی‌ترین جنس کوچک (مرد) همیشه از بلندترین زن نیرومندتر است.

مفهوم استعداد نزد زنان

در ضرب‌المثل‌ها ظاهر جذاب زن ترسناک به نظر می‌رسد. در واقع بسیاری از ضرب‌المثل‌ها به سادگی بیان می‌کنند که زن استعداد هنری و فردی ندارد یا نباید داشته باشد. دو نگرش در این‌باره وجود دارد: ضرب‌المثل‌هایی که زنان را تحقیر و ظرفیت‌های آنان را تکذیب می‌کنند و آنهایی که علیه زنان هشدار می‌دهند و ترس تأثیرات مخربانه‌ ایشان را بیان می‌کنند. در ضرب‌المثل‌ها زن مطلوب هرگز اطلاعات یا توانایی‌های هنری خود را فاش نمی‌کند؛ در اصل او باید از شوهرش تعریف و تمجید کند؛ به‌ویژه در تمثیل‌های اروپایی که در آنها از واژه‌ شلوار استفاده می‌شود و نماد قدرت مردانه است. مثلاً ضرب‌المثلی ایتالیایی می‌گوید: «وقتی زن شلوار می‌پوشد و مرد پیش‌بند می‌بندد، همه‌چیز بد پیش می‌رود.» باز هم این پرسش مطرح است: بد برای چه کسی؟

بدون کوچکترین بحثی ضرب‌المثل‌ها با استعداد زنها در محیط خارجی مخالفت شدید دارند. آیا این امر به این معناست که مردها دوست ندارند همسرشان از آنها باهوش‌تر باشد؟ بر اساس ضرب‌المثل‌های متعدد می‌توان دریافت که کمی بالاتر از حد متوسط برای ظرفیت زن قابل قبول است؛ مثلاً روسها می‌گوید: «عقل زن خانه خراب‌کن است!»

دانش، قدرت و ثروت محسوب می‌شود و همیشه نوعی برتری است و هرگز تحمیل‌کردنی نیست. نبود دانش ظلماتی است که از شب هم تاریکتر است. شما با دانش هرگز گم نمی‌شوید. همان طور بسیاری ضرب‌المثل‌ها از گوشه ‌و کنار جهان این پیام را با خود به همراه دارند. در واقع ضرب‌المثل‌ها به اهمیت و تأثیر دانش، یادگیری و خرد تأکید می‌کنند. با این‌حال، بسیاری از آنها شدیداً بیانگر این هستند که زنها نباید از دانش برخوردار باشند؛ همچنین بر جلوگیری از دسترسی زن به دانش تأکید می‌شود. در این‌باره دو راهبرد وجود دارد: باید تا حد ممکن ظرفیت‌های فردی زن را کوچک شمرد؛ آن‌چنان‌که بسیاری از ضرب‌المثل‌ها به سادگی بیان می‌کنند که زنها هیچ ذهن روشنی ندارند؛ ذهن، فهم، شعور، استعداد، دانش و همه‌ ظرفیت‌های ایشان کوچک و بی‌اعتبار است؛ اعراب می‌گویند: «زن می‌پرسد و مرد پاسخ می‌دهد»؛ هلندی‌ها می‌گویند: «عاقل‌ترین زنان هنوز پر از جهالت‌اند.»؛ انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها هم می‌گویند: «زنها هرچه عاقل‌تر باشند، همان‌قدر احمق‌ترند!» دومین نگرش بیان می‌کند که هوش و دانش زنان آثار بسیار مخربی را در پی دارد؛ چنان‌که در بیشتر منابع قدیمی تأکید شده است که مردها باید در این‌باره توجه خاصی داشته باشند؛ ضرب‌المثل سنسکریت می‌گوید: «هوش زن ممکن است فاجعه به بار آورد.» در ضرب‌المثل‌ها خواست زنان برای کسب دانش و موفقیت در فضاهای عمومی، ظرفیت مثبتی به حساب نمی‌آید؛ در عوض به آنها تقوا و پاکدامنی توصیه شده است و باید در اولویت قرار گیرد؛ آن‌چنان‌که آلمانی‌ها می‌گویند: «مردها باید دانش را بر پاکدامنی اولویت بدهند و زنها پاکدامنی را بر دانش.»

زنانی که با اعتماد به نفش و دانا هستند، به طور چشمگیری طرد می‌شوند؛ مثلاً در سراسر اروپا این ضرب‌المثل رایج است: «زنی که لاتین می‌داند، نه شوهر پیدا می‌کند و نه عاقبت به‌خیر می‌شود!» در گذشته فراگیری دانش در گرو یادگیری زبان لاتین بود. در ضرب‌المثل‌ها زنی که لاتین می‌داند طرد شده است؛ این موضوع نه‌تنها در اروپا بلکه در آمریکا و تعداد بسیار زیادی از کشورهای آمریکای جنوبی، پرتغال و مستعمره‌های اسپانیا نیز وجود دارد.

زنها به جاهایی چون اتاق‌ها و آشپزخانه تعلق دارند و تا آخر عمر به همان‌جا محدود می‌شوند؛ حال آنکه مردها به جهان بیرون تعلق دارند. در یک مثل بسیار معروف رایج در اروپا و آمریکا، زن باتقوا با پای شکسته مقایسه می‌شود. بر اساس یک ضرب‌المثل انگلیسی، زنی که می‌خواهد وجهه‌ خوبی داشته باشد، باید همیشه در خانه بماند. در این ضرب‌المثل‌ها عفت و پاکدامنی موجبات فلجی و ناتوانی زن را فراهم می‌کند. این تفکیک فضایی برای زن و مرد در واقع بر کارهایی تأکید دارد که زن و مرد در بیرون و داخل خانه انجام می‌دهند. بسیاری از ضرب‌المثل‌ها زنان را مساوی با حیوانات می‌دانند که باید در خانه بمانند یا همواره در یک مکان باشند. هیچ پایانی برای این بدگمانی‌ها، زندانی‌کردن‌ها و پوشاندن‌ها وجود ندارد!

دنیا، بشریت و جهانی‌شدن

به همان اندازه که حضور زنان در عرصه‌ اجتماعی و عمومی کم یا حذف شده است، دیدگاه ایشان نیز در میان ضرب‌المثل‌ها بیان نمی‌شود. تحقیقات ساختارمند درباره‌ گذشته‌ زنان و افکارشان بسیار دشوار است؛ چراکه اسناد نوشتاری کمی وجود دارد. ضرب‌المثل‌ها در قاعده‌ تاریخ انسانی هیچ استثنایی ندارند. دیدگاه‌های زنان و صدایشان در مراکز عمومی سرکوب شده است؛ به‌ویژه در مواقعی که موضوعی بحث‌انگیز وجود داشته باشد. تنها زمانی این مسئله بازگو شده که بخشی از یک تحقیق بوده است. بعید نیست که سکوت اکثریت مادربزرگها به اجتماع وارد شده است؛ بیشتر ضرب‌المثل‌ها نیز به نظم طبیعی برمی‌گردند. در ضرب‌المثل‌ها بر وابستگی مالی زنان به مردان و وابستگی جنسی مردان به زنان تأکید شده است. بسیاری از آنها انعکاس پیام‌هایی هستند که نسل ‌به ‌نسل انتقال یافته‌اند و به کلیشه‌های جنسی تبدیل شده‌اند. در آنها در نگاه اول زن به‌عنوان قربانی قدرت مرد به حساب می‌آید. بر اساس بسیاری از ضرب‌المثل‌ها، مردانگی به معنای تصاحب یک یا ترجیجا چند زن است؛ اما عکس این موضوع وجود ندارد؛ به همین دلیل است که در اکثر مواقع عشق به ‌عنوان یک حس ترسناک در مردان حضور می‌یابد. اما در سوی دیگر این داستان، نه ‌تنها زنها شئ هستند، بلکه مردان هم می‌توانند شئ باشند؛ نه به این خاطر که زنها خواسته‌های خود را نشان دهند، بلکه می‌خواهند مادر باشند؛ بدون این آگاهی که گاه مردها، همسرانشان را به ‌عنوان مادر می‌بینند و آنها هم مستقیماً به این نیاز رفتاری پاسخ می‌دهند؛ مثل بچه‌ خود با آنها رفتار می‌کنند!

به این‌ترتیب زن به لوس‌کردن همسرش و تعریف و تمجید از او ادامه می‌دهد. ممکن است پسرهای لوس تا آخر زندگی همان‌طور لوس باقی بمانند و زنها، همسرشان را بچه‌ کوچکی ببینند که قدرت دارد؛ حتی ممکن است این بچه‌ها (مردان) به محض ترک خانه، سمت اجتماعی خوبی را کسب کنند. بسیاری از مثل‌ها نشان می‌دهند که مردها چقدر لوس و تا چه اندازه به همسرانشان وابسته‌اند؛ در عین حال تلاش آنها را هم بی ارزش می‌دانند. زن به دنیاآمدن، یعنی یک زندگی هدررفته! زنان امروزی موفق، تحصیلات بیشتر و شغلهای معتبرتری نسبت به نسلهای پیش از خود دارند. یک مثل بنگالی می‌گوید: «به من مادری تحصیل‌کرده بده تا من یک نسل موفق به تو بدهم.»

آینه‌ای برابر تجربیات ملل

ملک‌مرزبان در ابتدای سخنان خود بر کمبود مطالعات در حوزه‌ ضرب‌المثل‌های ایرانی درباره‌ زنان تأکید کرد و تصریح داشت: در ابتدا باید دریابیم مثل چیست و وقتی از مثلی بهره می‌جوییم، چه فرآیندی ذهنی‌ صورت می‌گیرد؛ دیگر اینکه باید بدانیم سرچشمه‌های تمثیل کدامند؛ همچنین باید ذهنیت ایرانی‌ها درباره‌ مثل‌های مطرح درباره‌ زنان را بدانیم. در تحقیقات شیپر، استفاده‌ کمی از ضرب‌المثل‌های ایرانی شده است؛ البته باید در نظر داشت او منبع کاملی در اختیار نداشته است. در دایره‌ ضرب‌المثل‌های ایرانی جز آنچه مشابه نمونه‌های اروپایی است، نمونه‌هایی نیز وجود دارد که تأمل‌پذیر است و حاوی نکات جدید.

«مثل» یک عبارت کوتاه است که حتماً در میان مردم شایع است؛ از بطن تجربه‌ها برمی‌آید؛ غالب آنها اندرزگونه‌اند و باید کاربردی داشته باشند؛ معنای روشنی دارد و فاقد پیچیدگی است؛ معمولاً ضرب‌المثل‌های ملل از لغات بیگانه کمتر بهره می‌جویند؛ مثل‌ها شمول و کلیت دارند؛ پدیدآورنده‌ آنها نامعلوم است؛ وابسته به زمان هستند؛ آن ‌دسته از مثل‌ها که با عقاید یک ملت همخوان هستند مانا می‌شوند؛ برای تشخیص مثل‌ها قرینه وجود ندارد؛ به عبارتی قرینه‌ مثل فرهنگ و جامعه است.

ابن‌سینا بر آن است که برای استدلال سه راه وجود دارد: استقراء، قیاس و تمثیل. تمثیل راهی برای اقناع ذهن است. کتب دینی، مقولات اخلاقی و مباحث عرفانی اغلب فاقد استدلال ذهنی از جزء به کل یا کل به جزء هستند؛ آنها به مدد قصه‌ها معانی را بیان می‌کنند. این اتفاق ذهن مخاطب را اقناع می‌کند و مؤثر است. جرجانی درباره‌ اقناع ذهنی در تمثیل و کنایه و استعاره بر این عقیده است که اتفاقی ذهنی موجب می‌شود مخاطب کلام صریح را نپذیرد؛ اما وقتی تمثیلی، کنایی و استعاری گفته می‌شود، مقبول‌تر است.

به اعتقاد جرجانی در مثل‌ها، کنایات و استعاره‌ها نوعی استدلال ذهنی وجود دارد. همه‌ این مفاهیم دوقطبی هستند؛ ذهن دائم از معنایی به معنای دیگر حرکت می‌کند؛ وقت رویارویی با یک تمثیل نیز این حرکت صورت می‌گیرد و ناخوادآگاه معنایی دریافت می‌شود؛ جرجانی این وضعیت را دلیل برتری‌یافتن این‌گونه سخن‌گفتن بر حقیقت می‌داند.از این‌روی وقتی می‌خواهیم تجربیات خود را در شکلی اقناع‌کننده بیان کنیم، تشبیه، استعاره و تمثیل را بر می‌گزینیم؛ البته این یکی از راههای دستیابی به این معناست. این رویکرد موجب مانایی بیشتر مفاهیم می‌شود.

تجربه اولین آنهاست؛ اگر تجربه را به‌ عنوان ماخذ اصلی در نظر آوریم، مهم این است که چه چیزهایی را تجربه می‌کنیم. برداشت‌های ما از دین به تجربیات ما بدل می‌شوند. قصه‌ها و متون ادبی نیز به تجربیات ذهنی ما می‌افزایند. بر اساس آرای یونگ، کهن‌الگوها نیز در دامنه‌ تجربیات قرار می‌گیرند و انتقال می‌یابند. بنابراین باید دریابیم منشوری که از جهات مختلف به تجربه‌ ذهنی ما بدل می‌شود، چگونه بر رویکردهای ذهنی تأثیر می‌گذارد. تجربیات ما در رویارویی با متون مختلف به چند دسته تقسیم می‌شود. موقعیت ایران مهاجرت‌ها و تهاجمات بسیاری را موجب شده و تنوع تمدنی بسیاری را درانداخته است.

هر ملتی تجربیات درست یا نادرست خود را در قالب عبارتی کاربردی بیان می‌کند. می‌بینیم که در هیئت بطلمیوسی، آرای فیثاغورث و اخوان‌الصفا مرد عقل و قدرت برتر تلقی می‌شود و زن نفس و امّهات سفلی؛ در دیدگاه یونانی تفسیر و تمثیلی وجود دارد مبنی بر اینکه زن دنیاست؛ از دیگرسو در عالم شعر با این معنا رویارو می‌شویم:

مجو درستی عهد از جهان سست‌نهاد

که این عجوزه عروس هزارداماد است

در اینجا دنیا زن است. در گزاره‌های دینی هم موارد مشابه زیادی دیده می‌شود؛ آن‌چنان‌ که درباره‌ مکر زنان کتاب‌ها و مقالات متعدد نوشته شده است. به نظر می‌رسد مطلوب است در حوزه‌ تجربیات، تفکرات و سرچشمه‌های فکری و ذهنی خود تجدید نظر کنیم و از آنچه درست‌تر می‌نماید، تبعیت کنیم.

منبع: اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: