1395/2/13 ۰۹:۱۷
واژهی جشن از اصل اوستایی یَسنَ/یَسنَه، به معنای ستایش و پرستش است و عموماً آیینی است برای بزرگداشت یک رویداد واقعی یا اساطیریِ (معمولاً) خوب. این واژه در اغلب موارد، در همان معنی عید نیز به کار میرود. به طور کلی، در تمامی جوامعی که جشنهای گوناگونی در آنها برپا میشود، جشن با خواندن دعاها و سرودهای (اغلب) مذهبی، دعا برای درگذشتگان و متبرک کردن انواع و اقسام خوراکیها و مانند آن، آغاز میشود؛ سپس به شادی و سرور و خوردنی خوراکیهای ویژه که به نوعی تبرک یافتهاند؛ میپردازند.
واژهی جشن از اصل اوستایی یَسنَ/یَسنَه، به معنای ستایش و پرستش است و عموماً آیینی است برای بزرگداشت یک رویداد واقعی یا اساطیریِ (معمولاً) خوب. این واژه در اغلب موارد، در همان معنی عید نیز به کار میرود. به طور کلی، در تمامی جوامعی که جشنهای گوناگونی در آنها برپا میشود، جشن با خواندن دعاها و سرودهای (اغلب) مذهبی، دعا برای درگذشتگان و متبرک کردن انواع و اقسام خوراکیها و مانند آن، آغاز میشود؛ سپس به شادی و سرور و خوردنی خوراکیهای ویژه که به نوعی تبرک یافتهاند؛ میپردازند. انتخاب یا تعیین روزهای ویژهی جشن، هریک برای خود دلیل، بهانه یا فلسفهای دارد که مردمان باتکیه بر آنها، جشنهای عمومی یا خصوصی خود را پایدار و قابل تکرار میکنند.
برخی از این جشنها به ستایش و پرستش نیروهای طبیعت اختصاص دارد؛ بعضی به ستایش عناصر طبیعت، مانند آب، باد، آتش، گیاه و مانند آن؛ برخی به آغاز و پایان رویدادی مذهبی؛ تعدادی از جشنها بار سیاسی دارند و به آغاز حکومتی خاص یا بزرگداشت پیشوایی عزیز یا مقتدر تعلق میگیرند. دستهی دیگر از جشنها به بزرگداشت قهرمانان ملی، دینی، حماسی، قومی و بخش دیگری به رویدادهای زندگی شخصی افراد، مانند تولد بچه، ازدواج یا موفقیتهای زندگی متعلق است.
در بسیاری از جوامع حتی جشنهایی درقالب مراسم و آیینهای ویژه برای درگذشتگان برپا میشود که از حوزهی مراسم شخصی خارج است و به شکل یک آیین همگانی برگزار میشود. (مثلاً عید رغایب)
در بعضی از زبانهای دنیا نیز کلمههای مربوط به جشن و جشنواره، با مفاهیم سور و ضیافت و بزرگداشت و مانند آن همریشهاند. به عنوان مثال، فستیوال (= جشنواره)، در زبان انگلیسی یا در زبانهای همریشه با لاتین، از واژهیfeast (=سور) گرفته شده است و همانطور که اشاره شد، همهی جشنها با تقدیس و تبرک مواد غذایی نیز همراهاند.
همراهی نیایش با ضیافت نشاندهندهی اهمیت بزرگداشت اولیهی چیزهایی است که با معیشت و حیات بشری پیوند دارد و در ادامه، بیانگر آن است که انسان برای حفظ و تداوم زندگی مادی و معنوی خود، نیازمند عناصر و عواملی است که با ستایش و نیایش آنها، از آنها مراقبت و از حیات خود محافظت کند.
انجام تمامی مراسم، آیینها، خورد وخوراکها، پایکوبیها، شادی و سرورها، همگی در واقع به ساحت عوامل و عناصری هدیه میشود که حیات بشری به وجود آنها نیازمند است.
جشنهای محدود به یک خانه یا خانواده، اغلب شکل عمومی و مراسم عمومی ندارند و خانوادهها بیشتر با سلیقهی خود یا مطابق سنتهای فرهنگی خویش، با تفاوتهایی نه چندان اساسی، آنها را برپا میکنند. دراغلب این جشنهای خانوادگی نیز خورد و خوراک زیاد، شادمانی کردن، پوشیدن لباسهای نو، هدیه دادنها و گرفتنها و یا انجام مراسمی آیینی (مانند پهن کردن سفرههای ویژه، قربانی کردنها، حمامهای تطهیر و...) به جشنها صورتی تقریباً یکسان میدهد که با فلسفهی وجودی جشن همراه است.
جشنواره(= فستیوال)، جشنی است (معمولاً) فرهنگی که در فاصلههای زمانی معینی برگزار میشود. جشنوارهها در روز یا دورهای معین از سال و در همان محل دائمی به منظورهای خاصی که اغلب مذهبی است یا ریشهی کهنسال آن در باورهای دینی/اسطورهای نهفته است برگزار میشود.
تعدادی از جشنوارهها در سطح بینالمللی مطرح میشوند (المپیک –جشنهای سال نو- جشنهای نیکوکاری ...) و برخی از آنها در کشورها، شهرها یا مناطق معینی از طرف نهادهایی تعیین و برپا میشوند.
در مجموع میتوان گفت که جشنوارهها جوانب مختلفی از یک جامعه را پررنگ میکنند تا وسیله یا امکانی برای نمایش احساسها و شادمانی مردمان باشند.
جشنوارهها درسطح بینالمللی به ارتقاء همبستگی و روح میهنپرستی درجامعه کمک میکند و جشنوارههای مذهبی درسراسر جهان باعث همگرایی شده و پذیرش تمامی ادیان از نواحی جغرافیایی گوناگون را ممکن میسازد. این گونه جشنوارهها درحفظ برادری و از بین بردن تعصبات نژادپرستانه و قومپرستانه، نقش موثری بازی میکنند. آشنایی با گونهگونی فرهنگها، کشورها، جوامع مختلف، فرهنگهای متنوع، همگی کمک بزرگی است به فهم "دیگران"، پذیرش آنها واحترام گذاشتن به سایر ملتها واقوام و افراد، همین امر، با توجه به جهانی شدن، و تلاش برای تبدیل کردن جهان به یک دهکدهی واحد که با همسانسازیِ (اغلب) تصنعیِ جوامع؛ تنوع، زیبایی وهویت یگانهی آنها را در جهت اهداف اقتصادی، نظامی و سیاسی از بین میبرد؛ میتواند امکان و وسیلهای برای حفظ وتقویت سنتهای بومی، گسترش میراث فرهنگی اقوام، حفظ و قبول ارزشهای اقوام و جوامع مختلف جهان باشد.
تمامی جشنوارههایی که درسراسر جهان برپا میشود، معنایی ژرف وهدفی عملی یا واقعی درخود دارند. ایجاد همبستگی و وحدت اجتماعی؛ با پاسخگویی به نیازهای روانشناختی مردمان؛ ایجاد سرگرمی؛ کمک به شادمانی مردمان؛ کمک به لذت بردن از زندگی و بالا بردن سطح کیفی زندگی؛ ایجاد روابط اجتماعی سالم و صحیح بین مردمان؛ ایجاد امکان برای انجام فعالیتهای گروهی؛ همراهیهای خانوادگی؛ پاسخگویی به نیاز روانی برای تغییر و ایجاد تنوع، نه تنها جزو اهداف گفته وناگفتهی این گونه اقدامهای مدنی است بلکه بر ضرورت آن نیز صحه میگذارد.
"هدف از برگزاری این همه جشنها و گردهماییها، نزدیکی افراد یک جامعه وتفاهم و مؤانست آنان و تمرکز نیرو و اتحاد و اتفاق و رفع گرفتاریها و کمک و یاری به هم بوده است. این اهداف اجتماعی و انسانی که مورد تأیید دین و جنبهای کاملاً مذهبی داشت ... به روشنی و وضوح قابل مطالعه است"(رضی؛1380 ص:97).
گذشته از همهی این مسایل، برپا کردن مراسمی در جهت بزرگداشت نیروها، افراد، رویدادها یا دستاوردهای بزرگ بشری، بستری است برای تعلیم و تربیت جامعه به منظور حرکت درجهت ارزشها و ضوابطی که زندگی انسان را تعالی بخشیده و تلاش میکند تا انسان را به جایگاه انسان بودن هدایت کند. هرجشنوارهای نیز، علاوه بر این اهداف عام، میتواند هدفهای خاصتری رانیز دنبال کند و ضرورتهای ویژهی خود را داشته باشد. جشنوارهها باتوجه به این که از حوزهی عملکرد خانواده خارجاند و به جهت گستردگی، نیاز به سازماندهی و ادارهی آن برای مراسمی عمومی دارند؛ میتوانند هدایتگر حرکتی مدنیتر و عالیتر باشند.
شاید یکی از تفاوتهای اصلی جشنها با جشنوارهها، نحوهی برگزاری آنها باشد.
جشنها لزوماً با گردهمآیی و تشکیل مجامع عمومی همراه نیستند و اغلب حتی جشنهای مذهبی و ملی نیز با تمام عمومیت داشتن آنها، به طور شخصی نیز، در محدودهی خانوادهها برگزار میشود (جشنهای سال نو، اعیاد مذهبی و...). ولی جشنوارهها با تعیین روز یا دورههایی معین از طرف سازمانها یا نهادهای اغلب دولتی، برپا میشوند.
چرا جشن میگیریم و چرا جشنواره برگزار میکنیم؟
بسیار پیش از آنکه ثانیهها و دقیقههای ساعت، زمان را به برشهای کوچک تقسیم کند، و پیش از آنکه تقویمهای شمسی و قمری و جز آن، روزها و ماهها و سالها را در چرخهی نظم خود بچرخانند و سالها را با تاریخهای مشخصی بسازند، انسان درابتداییترین شکل حیات خود نیز نیاز به تعیین زمان داشت. نیاز داشت برای رویدادهای طبیعی، نشانههایی در زمان و مکان قرار دهد؛ زیرا بدون این نشانهها، حافظهای برای استفاده و یاد گرفتن از قوانین طبیعت به منظور ساختن زندگی خود نمیداشت.
زمان در معنای عام آن برای این انسان، براساس رویدادهای طبیعی نشانهگذاری میشد؛ چنان که برای فرد، زمان در معنای خاص آن، براساس حوادث زندگی او تعین مییابد. امروزه نیز اگر به شیوهی زمانبندی یا نشانهگذاری زمانیِ افراد کمسواد یا بیسواد بنگریم، میبینیم که زمان را برپایهی اتفاقاتی چون عروسی، مرگ، آغاز و پایان بیماری نزدیکان، تولد کودکی در خانواده و مانند آن تقسیم میکنند وحافظهی خود را برآنها استوار میسازند.
به این ترتیب رویدادهای مکرر، قوانین طبیعت، حوادث مهم زندگی شخصی و جز آن به مقاطع زمانی تعیین کننده و لذا مقدس تبدیل میشوند. لازمهی حفظ این تقدس، تکرار آن به طور دورهای و مطابق با همان زمان رویداد اولیه است.
«درآن روزگارهای کهن،گروههای انسانی شکارچی یا گردآورندهی غذا که کمکم از درون غارهای (محل زندگی) خود میتوانند بیرون بیایند، برای تامین معیشت خود وابستگی زیادی به تغییرات اقلیمی، تعیین فصل مهاجرت وزاد و ولد حیوانات، زمان رشد و باروری ریشهها وگیاهان قابل گردآوری و غیره داشتهاند و بنابراین ناچار بودهاند درون طبیعت یا موجودیت بلافصل خود، پیوسته در پی یافتن نشانههایی باشند ...باپدیدار شدن کشاورزی و دامداری، نیاز انسان به نشانهگذاری فضایی–زمانی باز هم بیشتر شد؛ زیرا نوع تامین معیشت، شکلی پیشرفتهتر و فرهنگیتر یافت و ساز و کارهایی منظمتر را برای تداوم خود طلبید"(فکوهی،13؛281)
ایجاد نظم زمانی نه تنهابه شناخت روانی طبیعت کمک میکرد، بلکه بر پایهی قوانین ثابت و قابل اعتماد طبیعت،انسان توانست به معیشت خود شکل توسعه یابنده بدهد و کیفیت زندگی خود را بهبود بخشد.
در طول زمان، این قوانین ثابت طبیعت که حافظ و پشتیبان معتبری برای زندگی بشر محسوب میشود، تقدس نیز مییابند. نشانهگذاریهای اولیه کاملاً با عناصر طبیعت رابطه دارند. نظم گردش ماه و خورشید و ستارگان، شرایط ثابت رویش گیاهان؛ وضعیت معین باروری و زاد و ولد جانوران و مانند آن، ایجاد نظم لازم برای تامین معاش و حفظ حیات آدمی را به عنوان یک ضرورت حیاتی آشکار میکند.
علاوه بر این نیروهای مفید، نیروهای قهار طبیعت نیز، با تمام قدرت مخرب خود، برای انسان به نوعی دیگر قابل نیایش بوده و مورد توجه قرار میگیرند. نیایش و دعا برای دفع شرّ نیز خود به آیینی قدسی بدل میشود (آیینهای قربانی، دفع چشم زخم و...). علاوه بر نشانهگذاریهای مرتبط با طبیعت، بتدریج، با شناختی که انسان هر روز نسبت به هستی، قوانین طبیعت و روشهای رفتار با آنها به دست میآورد، به موارد دیگری درزندگی اجتماعی خود دست مییابد که آنها نیز به عنوان عناصر یا مفاهیمی مقدس تکرار میشود و نظمی دیگر، علاوه بر نظام طبیعت، برزندگی اجتماعی انسان حاکم میکنند. نظمی ساخته و پرداختهی ذهن و دست انسان، نظمی فرهنگی، صنعتی، علمی و مانند آن.
همگی این دستاوردهای عینی و ذهنی برای محافظت، رشد، گسترش و باقی ماندن باید مکرر شوند؛ پس تقدیس میشوند.
مراسم و آیینهای مربوط به نیایش و ستایش نیروهای طبیعت، ماوراء طبیعت و یا دستاوردهای بشری در تکرار تاریخی خود، در قالب جشنها و جشنوارههایی یادآوری میشوند وتداوم و استمرار مییابند.
اغلب اینگونه مراسم و آیینها، به ویژه آنها که با طبیعت مرتبطاند، ریشههای مذهبی دارند و جزو آداب و رسوم دینی اقوام مختلف محسوب میشوند؛ اگر چه در اغلب موارد ممکن است به نظر برسد که رنگ و بوی مذهبی ندارند ولی سرچشمهی آنها بیتردید در ترسها و امیدها، در نیایشها و ستایشها، درجذب و دفع نیروهای خیر و شرّ نهفته است و زمانیکه این جشنها و بزرگداشتها با دستاوردهای بزرگ انسان پیوند میخورد، در واقع آداب و رسوم و آیینهای برگزاری جشنها و جشنوارهها تقدیم میشود به آن شخص (پیامبران، امامان، بزرگان دینی، اجتماعی و...)یا آن رویداد و پدیدهای که تاثیری اساسی درکیفیت زندگی انسانها و رشد و بالندگی زندگی مردمان به جا گذاشته است (کتاب، انواع مختلف هنرها، آثار علمی، فرهنگی ...).
کار و کوشش، شادمان ساختن انسانها وحتی دیگر موجودات و پرورش گیاهان خوب و مانند آن، همه از کارهای مقدس به شمار میآیند.آن دورهی زمانی که اغلب به آغاز و یا پایان چنین فعالیتهایی تعلق میگیرد نیز مقدس محسوب میشود و برای بزرگداشت چنین زمانهایی یا پدیدهها و رویدادهایی است که به افتخار آنها جشنها برپا میشود.
اینگونه جشنها عموماً با اسطورههای خاص خود میآمیزند و آیینهای ویژهای برپا میشود که اغلب در طول زمان دارای معنای عمیق و کاربردهای اجتماعی و فردی–روانشناختی خود میشوند.
در برگزاری جشنها و جشنوارهها، غیر از مایههای دینی در آنها، تاریخ و اسطورهی ملتها، خاطرههای قومی و حماسی، یاد قهرمانان ملی و مانند آن، نقش اساسی بازی میکنند.
زمان و مکان چگونه مقدس میشوند؟
مردمان در جوامع مختلف، به منظورهای گوناگونی چون نیازهای روحی، حفظ معنویات، حفظ منابع مادی حیات، ایجاد روابط اجتماعی و چون آن، دومفهوم تعیین کنندهی زندگی، یعنی زمان ومکان را در دورهها و جاهای خاصی مقدس میکنند تا این تقدس، مردمان را وادار به رعایت اصول و قواعد لازم بسازد و با تکرار آنها درحفظ و ادامهی آن بکوشند.
ساختن اماکن مقدس، مکانهایی را برای انجام امور دینی مقدس میکند و تعیین ساعات روزها یا دورههایی برای نیایش، زمان را؛ تابین امور قدسی و ناقدسی فرق ایجاد شود.
گرچه منطقاً همهی این اعمال را میتوان بطور فردی، درمکانها و زمانهای خصوصی نیز انجام داد؛ ولی نیازهای زندگی اجتماعی ایجاب میکند که بخشی از این اعمال به صورت عمومی انجام بگیرد.
ریشهی اولیهی تمامی این گونه تلاشها از ضعف و ناتوانی انسان در مقابل طبیعت و بیدانشی او نسبت به هستی و طبیعت سرچشمه میگیرد.
انسان برای رام کردن طبیعت نیاز دارد که قوانین آن را بشناسد و سپس محتاج آن است که این قوانین را به خاطر بسپارد تا بتواند مطابق آن زندگی خود را شکل بدهد و حفظ کند. یکی از قدرتمندترین این قوانین، قانون تغییر و تحول زمان است.
زمانهای معین، با خود رویدادهای معین به همراه دارند؛ مانند طلوع و غروب خورشید، ماه، ستارگان؛ مانند زمان رویش و سبز شدن طبیعت و یا فصلها، سرما، گرما، تاریکی، روشنایی و....
و اما اینکه انسان، بویژه، انسانی که در آن دوران بسیار کهن، هنوز به معنا ومفهوم زمان احاطه و دانش لازم راندارد، چگونه زمان را به دو بخش قدسی و ناقدسی یا دنیوی تقسیم میکند؟ این زمانهای قداست یافته بر چه پایهای تعیین میشوند و چرا؟
«زمانی» که قداست درآن تجلی مییابد، بر واقعیات مختلفی دلالت دارد. ممکن است به معنی زمانی باشدکه زمان برگزاری رسم و آیینی است و بدین علت آن زمان، زمانی قدسی، یعنی زمانی ذاتاً متفاوت با زمان دنیوی باشد (مانند زمانهایی که به انجام عبادت یا نیایشی تعلق میگیرد) و نیز ممکن است منظور از زمان قدسی، زمانی اساطیری باشد که گاه از طریق آیین، اعاده و بازیافته میشود، (مانند روزها یا دورههایی که به سال نو تعلق میگیرد، یا به کشف و پیدایش عنصری اساسی در زندگی بشر، مثل آتش،اختصاص پیدا میکند) و گاهی از طریق تکرار ساده و مختصر عملی که دارای صورتی اساطیری است، واقعیت مییابد(مانند زمانهای برگزاری سنتها و مراسم مربوط به ازدواج، مرگ یا مانند آن) و سرانجام ممکن است زمان قدسی دلالت بر وزن و آهنگهای کیهانی (مثلاً تجلیات ماه، ستارگان ...) که آنها پایه و اساس کیهان تلقی میشوند.
بدین ترتیب، هرلحظه یا پارهای از زمان هرلحظه ممکن است محل تجلی قداست شود.کافی است که در آن لحظه یا پاره از زمان، قدرت، قداست یا الوهیت تجلی کند تا آن لحظه از زمان تقدس پیدا کند و بر اثر تکرار و تجدید، یادآوری شود و در نتیجه تا بینهایت قابل تکرار باشد (الیاده، 13ص: 366)
درمجموع میتوان تقدس یا بیزمان را به دو جریان کلی وابسته دانست: اول اینکه رویدادها یا قوانین ثابت طبیعت، آغاز یا پایان آنها یا نحوهی تاثیرگذاریشان در زندگی انسان،آن پاره از زمان را قداست میبخشند. دوم اینکه رویدادها و آیینهای برخاسته از زندگی اجتماعی مردمان، زمانهای انجام خود را یا منطبق با زمانهای طبیعی میکنند یا همانند قوانین طبیعت، به هستی خود ثبات، دوام و استمرار میبخشند و به این ترتیب صاحب قداست میشوند.
منبع: انسان شناسی و فرهنگ
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید