هجوم‌های سلجوقیان به ایران چه پیامدهایی برای جامعه داشت

1395/2/13 ۰۷:۴۱

هجوم‌های سلجوقیان به ایران چه پیامدهایی برای جامعه داشت

«شنودم گنج‌های خراسان از زیر زمین بیرون می‌کنند من نیز بیامدم تا لختی ببرم». ابوالفضل بیهقی این جمله را از زبان پیرزنی اهل ماوراء‌النهر در «تاریخ بیهقی» می‌نویسد؛ پیرزنی که به طمع ثروت خراسان افتاده بود. او به روایت تاریخ‌نگار سده‌های چهارم و پنجم، یک دست، یک چشم و یک پای داشت و تجاوز ترکمانان سلجوقی این جرأت را به وی بخشیده بود. اوایل سده پنجم هجری در تاریخ ایران با ورود سلجوقیان هم‌زمان است؛ ترکمانانی که گاه با آرامش و صلح و گاه با زور و ستیز و درگیری به خاک ایران وارد می‌شدند؛ کسانی که شیوه معیشت و زندگی‌شان با قتل، غارت، تجاوز و یافتن چراگاه برای چهارپایان‌شان همراه بود. شیوه زیست آنان با ویژگی‌های زندگی یکجانشینی و تمدن در ایران کاملا در رویاروی جای می‌گرفت. همان‌ها حتی هنگامی که در ایران حکومت به راه انداختند، باز به شیوه ایلات قشلاق و ییلاق می‌کردند.

 
مردمانی دست به دامان تدبیر فقیهان

«شنودم گنج‌های خراسان از زیر زمین بیرون می‌کنند من نیز بیامدم تا لختی ببرم». ابوالفضل بیهقی این جمله را از زبان پیرزنی اهل ماوراء‌النهر در «تاریخ بیهقی» می‌نویسد؛ پیرزنی که به طمع ثروت خراسان افتاده بود. او به روایت تاریخ‌نگار سده‌های چهارم و پنجم، یک دست، یک چشم و یک پای داشت و تجاوز ترکمانان سلجوقی این جرأت را به وی بخشیده بود. اوایل سده پنجم هجری در تاریخ ایران با ورود سلجوقیان هم‌زمان است؛ ترکمانانی که گاه با آرامش و صلح و گاه با زور و ستیز و درگیری به خاک ایران وارد می‌شدند؛ کسانی که شیوه معیشت و زندگی‌شان با قتل، غارت، تجاوز و یافتن چراگاه برای چهارپایان‌شان همراه بود. شیوه زیست آنان با ویژگی‌های زندگی یکجانشینی و تمدن در ایران کاملا در رویاروی جای می‌گرفت. همان‌ها حتی هنگامی که در ایران حکومت به راه انداختند، باز به شیوه ایلات قشلاق و ییلاق می‌کردند.
هنگامه‌ای که ترکمانان سلجوقی در ایران برپا کردند، عمارت‌ها و دیوارها را تخریب کرد، به کشاورزی و دامداری آسیب رساند، جمعیت‌هایی را به مهاجرت واداشت و جان عده‌ای را نیز در آن میانه گرفت. این هجوم به اندازه‌ای ویرانگر بود که کاه و گیاه در میان مردم عزیز شد و دیگر قوتی برایشان نماند تا با خوردن آن روزگار بگذرانند، چنانکه لشکریان مدافع مردم نیز با رسیدن به سرحدات مورد هجوم چیزی برای خوردن نمی‌یافتند. بی‌علفی و گرسنگی خودنمایی می‌کرد و راه قافله‌های تجاری بسته بود. تجارت از رونق افتاد و زمین‌های کشاورزی با بهایی پایین خرید و فروش می‌شد. گرانی و مهاجرت، رویه دیگر پیامد هجوم‌های این زمانه بود؛ تاثیری که ساختار جمعیتی و بافت طبقاتی را بر هم زد و به وضع جامعه شاکله‌ای دیگر داد.
سال‌های ورود ترکمانان به ایران، ٤١٦ تا ٤٣٣ قمری را بدین‌سان دوران بسیار محنت‌زا و تاسف‌آور می‌توان توصیف کرد. شرح ناگواری این هجوم‌ها شاید به روشن‌ترین گونه در کتاب «زبده النصر» آمده باشد. عماد اصفهانی در این اثر می‌نویسد «جماعت ترکان آبشخور و چشمه‌ئی نیافتند مگر آنکه آنرا لب زدند از زیبایی نگذشتند مگر آن که آنرا زشت کردند از آتشی گذر نکردند مگر آنکه بر آن آب پاشیدند. خانه‌ئی را رها نکردند مگر آنکه آنرا بهم ریختند. چه بسا سدها و بندها که شکستند و بس عیب و ننگ به جا نهادند».
مردم بدین‌سان با مشکلاتی بسیار رویاروی شدند. ناامنی‌های اجتماعی موجب شد زندگی مردم در خطرهایی افتد که تا بدان روز کمتر گریبان‌شان را می‌گرفت. از جمله وجود عیاران و دزدان بود که با بهره‌گیری از فرصت، برای تامین نیازهای زندگی خود راه بر مردم می‌بستند و با راهزنی و دزدی روزگار می‌گذراندند. ترک‌تازی‌های دیگر قبایل کوچنده راهزن نیز به جز این‌ها بر مشکلات مردم افزوده شد.
مردمان ایران آن روزگار در چنین وضعی حتی یارا نداشتند به آسیاب بروند تا گندم‌های خود را آرد کنند. ناامنی بر زندگی مردم پنجه افکنده بود و صدای هولناک گام‌هایش هر لحظه موجی از هراس در دل مردم به راه می‌انداخت. بنا به نوشته محمدبن منور در شرح حال ابوسعید ابوالخیر، آگاه می‌شویم عده‌ای از صوفیان با کمک شیخی از نزدیکان ابوسعید در ستیز با ترکمانان در آسیابی نجات یافتند. شیخ کشته شده و خبر به ابوسعید می‌رسد. معلوم نیست چند نفر دیگر به سرنوشت شیخ دچار شده باشند.
بی‌تردید رقم آن‌ها کم نیست. هجوم دسته‌های سلجوقیان ایران در زمان سلطان مسعود غزنوی پررنگ و قابل ملاحظه است؛ از آن‌رو که فشارها و سختی‌های زندگی به دلیل بی‌اعتنایی و ناکارآمدی سلطان وقت بیشتر شد و مردم از سر ناچاری برای رهایی از بدبختی به دامن فقیهان زمانه خود پناه بردند. بر اساس گزارش میرخواند در کتاب «روضه الصفا»، در سال ٤٢٨ قمری پس از آن که سباشی فرمانده سپاه شکست خورده، به مرو می‌گریزد، ترکمانان مرو را به محاصره می‌اندازند. مردم برای رسیدن نیروهای کمکی از سوی سلطان مسعود ایستادگی می‌کنند. پایمردی آن‌ها هفت ماه به درازا می‌کشد اما از کمک سلطان خبری نمی‌شود. آن‌ها نیز ناچار به فقیهان متوسل می‌شوند.
فقیهان آن روزگار با تداعی اشتراک مذهب در خاطر ترکمانان و یادآوری وظایف و مسئولیت‌های فرمانروای مسلمان، صلاح دیدند به سهم خود از خشونت ترکمانان جلوگیری کنند.
آنان در این کمک و همدلی با مردم، با طغرل سلجوقی قرار بستند به مردم شهر آسیب وارد نشود و در برابر، شهر به اختیار سلجوقیان در‌آید. حضور فقیها و عالمان پس از این هم نجات‌بخش و یاریگر مردم بود زیرا در تعلیمات و آموزه‌های اسلامی، شومی ستمکاری و ظلم و لزوم رسیدگی به حال مردم به حکمرانان تازه گوشزد شد. ترکمانان بدین‌سان سرانجام با تکاپوهای نظامی و فشارهای بسیار و عهد و میثاق، بر پهنه ایران سایه اقتدار خود را گستردند اما زمان می‌برد تا آن‌ها با شهرنشینی و خوی یکجانشینان انس یابند و پیامدهای ورودشان جبران شود.

منبع: شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: