1395/2/6 ۰۷:۲۱
راهکارهایی بسیار برای گذر از مشکلات، آسانسازی سختیها و کنار زدن اندوه و غم، بر بستر پررمز و راز فرهنگ عامه در تاریخ ایران وجود داشته است؛ بستری که در خود عناصری معناآفرین و پرحرف دارد و دقت در لایههای گوناگون و کنکاش در معنای آنها میتواند بخشهایی پرکشش از آن را پیش روی ما تصویر سازد. در سده های دور آنگاه که اجتماع تازه شکل می گرفت، به تناسب نیازها آیینهایی نیز پدید میآمد؛ سنتهایی که انسان را در برابر طبیعت قهار اما سودمند و پهناور و در برابر مخاطرات روی زمین و زیر پهنای آسمان حفظ میکرد و از آسیبها در امان میداشت. پارهای از این وجوه آیینی فرهنگ در گذر روزگار به جای ماند و برخی به سبب تغییرها و دگرگونیهای تمدنی کناری نهاده شد و از یادها رفت. بیتردید تاثیر این آیینها و سنتها در شکلگیری پیوندهای اجتماعی موضوعی درخور توجه است.
نمادی از یاریگریهای زنانه و برکتآفرین در فرهنگ کهن عامه
آمنه ابراهیمی: راهکارهایی بسیار برای گذر از مشکلات، آسانسازی سختیها و کنار زدن اندوه و غم، بر بستر پررمز و راز فرهنگ عامه در تاریخ ایران وجود داشته است؛ بستری که در خود عناصری معناآفرین و پرحرف دارد و دقت در لایههای گوناگون و کنکاش در معنای آنها میتواند بخشهایی پرکشش از آن را پیش روی ما تصویر سازد. در سده های دور آنگاه که اجتماع تازه شکل می گرفت، به تناسب نیازها آیینهایی نیز پدید میآمد؛ سنتهایی که انسان را در برابر طبیعت قهار اما سودمند و پهناور و در برابر مخاطرات روی زمین و زیر پهنای آسمان حفظ میکرد و از آسیبها در امان میداشت. پارهای از این وجوه آیینی فرهنگ در گذر روزگار به جای ماند و برخی به سبب تغییرها و دگرگونیهای تمدنی کناری نهاده شد و از یادها رفت. بیتردید تاثیر این آیینها و سنتها در شکلگیری پیوندهای اجتماعی موضوعی درخور توجه است. آنچه همچون رازی در فرهنگ عامه ایرانیان و امتداد زندگی بر این پهنه پر مخاطره جغرافیایی بیش از هر چیز خود را مینمایاند، پیوندها و همگراییهای اجتماعی است که در گذر سدههای دراز تاریخی، نمونههایی شکوهمند و زیبا از سنتهای یاریگری و همیاری را رقم زده و زنجیرهای از مفاهیم و معانی را بر چهره تاریخ و فرهنگ ما تنیده است؛ آیینهایی که در پارهای موارد تا امروز در جایجای جغرافیای ایران زندهاند و برعهده نسلهای جدید و آیندگان است تا آنها را پاس دارند. گاه در میان این سنتها، مواردی از سوی بخشی از جامعه پدیدار شدهاند که نامی بر خود ندارند. حضور و وجود افرادی که خود این سنتها را در خود جمع دارند، اما یادآور فرهنگی دور و دراز و بیتاریخ است؛ فرهنگی که خودجوش و معنادار در بدنه جامعه، جریان زندگی و گذر از مشکلات، خطرها و تنگناها را ممکن میساخته است. آنها که سن و سالی دارند و به فرهنگ قدیم ایران آشناترند، نظمی دیگر از زندگی را به یاد میآورند که با زندگیهای امروزی و فاصلههای اجتماعی نسبتی ندارد و همدلیهایی را در پناه خِرد، توانایی و آگاهی تصویر میکند. فرهنگ قدیم به ما میگوید بیبیها در خانهها و محلهها نقشی پیوندساز و مهم برعهده داشتند؛ زنانی سالخورده، آگاه و دانا که هوشمندانه برای هر معضل، مشکل و بنبست، راهکاری داشتند. بیبی در فرهنگ ایرانی، عنوانی احترامآمیز به معنای زن بزرگ، خاتون و کدبانوی خانه است. اصل کلمه گفته میشود از ترکی شرقی است، مادر پیر و سالخورده معنی میدهد و به زنی گفته میشود که صاحب مقام و بزرگی است. زنانی بزرگ در گذر تاریخ بیبی خوانده میشدهاند؛ زنانی که گاه به مصدر حکومت میرسیده، گاه آنچنان در هالهای تقدس پیچیده میشده که مورد واسطه شفاعت بودهاند و پس از مرگشان یاد و خاطرهای نیک و فرازمینی و مقبرههایی مقدس از آنها برجای میمانده است. در ایران دوره اسلامی در میان بیبیها آنها که به گونهای تقدس داشتند و در زمره سادات به شمار میآمدند، اهمیتی درخور داشتند. به جز این تصویرها از چهره بیبیها که خود به گونهای یک سر در یاریگری و پیوندهای اجتماعی و معنوی دارد، چنانکه گفته شد بیبیها در بدنه جامعه نقشی راهگشا و کارساز داشتهاند؛ نقشی که گونهای امنیت خاطر پدید میآورد و جانپناهی برای دردها و مشکلها بود. این جانپناه به گونهای بود که بیشتر زنان به دامن وی چنگ میگرفتند تا دست بر زانو گیرند و در برابر مشکلات قد خم نکنند. بیبیها را در فرهنگ ایران در واقع میتوان برای ایجاد همدلیها و پیوندها، سرمایهای اجتماعی دانست که البته با گذر از روزگار کهن به عصر مدرن، از آن فاصله گرفته شده و حضور آنها را همچون خاطرهای در ذهنها نمودار میکند. بیبیها به میانه قصهها و افسانهها میآیند بیبیها در فرهنگ ایران به ویژه ایران اسلامی، پیرزنانی شریف، خردمند و از سادات به شمار میآیند. نقش پیرزنان در ادبیات عامه، قابل درنگ است که گاه بر اساس کهنالگوی «پری» در اندیشه ایرانیان جلوهگر میشود. آرتور کریستنسن نویسنده دانمارکی درباره اینگونه پیرزنان مینویسد «در اوستا پریان گونهای پیرزنند که کردارهای بد خود را بویژه در گمراهسازی دینداران از باور درست نشان میدهند». در پارهای از موارد دیگر که بخش بزرگ ادبیات عامه از آن بهرهمند شده، اما یک دگردیسی قابل ملاحظه در اینگونه نقش پدید آمده است؛ بدینمعنی که در این بخش از ادبیات عامه پیرزنانی که دیگر از پریان نابکردار نیستند، معتقد و مقدس همچون چارهسازان، گرهگشایان و دانایان عمل میکنند و میتوانند شخصیتهای داستانها و افسانهها را از تنگناها و مضیقههای گوناگون برهانند و در مواردی پیوند زناشویی جوانانی درستکردار و مذهبی را زمینهساز شوند. این همان نقشی به شمار میآید که در واقعیت اجتماعی بر عهده آنها است و در دامن قصهها نیز مشاهده میشود. بیبی «ستی عیار» از جمله این پیرزنان است که به دلیل چهره مقدس و خردمندش و اینکه راه چاره مشکلها و کلید قفل درهای بسته را در دست دارد، هم در عالم تاریخ، هم در سرزمین افسانهها و قصهها حضور دارد. چهره برجسته تاریخی او در یاریگری در واقع به عبارت بهتر راه او را به دامن قصهها نیز گشوده است. بیبی ستی یک پا در تاریخ دوران اسلامی و ردپایی پررنگ در داستانپردازی طرسوسی قصهپرداز سده ششم هجری تا دوران صفویه و پس از آن دارد. بیبی ستی عیار در ابومسلمنامه سده دهم هجری نوشته طرسوسی، همسر ابونصر شبرو است. بیبی ستی از منظر تاریخی همزمان با ابومسلم خراسانی میزیسته و از همراهان او به شمار میرفته است. این مساله را نویسنده مجمل فصیحی، خوافی، نیز تایید میکند و او را در شمار یاران ابومسلم به عنوان عیاره یاد کرده است؛ عیارهای که پس از توبه به زهد روی آورده و پس از درگذشت، در بازار خوش هرات به خاک سپرده شده است. بیبی در ابومسلم نامه همواره در صف نفرهای نخست مبارزان پشتیبان ابومسلم خراسانی است. وی در مرو، مرکز فعالیت جنبش عباسی، در آزادسازی اسیرانی از دست خارجیان پیشگام است و پس از این اقدام درصدد برمیآید سر نصر سیار دشمن ابومسلم را به عنوان پیشکش به ابومسلم دهد. برای این منظور با چند تن از یاران به خانه نصر میرود و موفق میشود سر پسر نصر را ببرد. سپس سر را برای ابومسلم میبرد. ابومسلم او را خطاب قرار میدهد که «ای نیک زن، فاطمه زهرا از تو خشنود باشد». در گیرودار ماجرای مکین خوشکام و اسارت او در دست نصر بن سیار که در پی همسرش روحافزا بود «بیبی ستی رفت و مکین را نجات داد، و عبوس بن جراره را کشت و مکین را از ستون خیمه گشود، و یازده نفر را سر جدا کردن و به خدمت امیر آورد». مقبره بیبی ستی امروزه در هرات، مکان راز و نیاز خیل زنان و دخترانی است که خواستی در دل دارند و به ضریح او دخیل میبندند، نیز دخترانی که با خواستهای زیبای دخترانه و آیندهنگرانه برای بازگشایی بخت و سعادتمندیشان به زیارت مقبره او میآیند. بیبی ستی بیشک به فرهنگ ایران بزرگ متعلق است و نمیتوان آن را تنها برآمده از تاریخ یک کشور پنداشت. بیبیها و سفرهها و دیگهای نذری وجه دیگر پیوندهای اجتماعی و جلوهگاه یاری و همدلی ایرانیان در پهنه جامعه، به سفرههای نذری بازمیگردد که با نام و حضور بیبیها به عنوان شخصیتهایی نمادین و کمککار مزین شده است. نذر سفره بیبی سهشنبه در فرهنگ ایرانی معروفترین نذری است که نام بیبی بر خود دارد. سفره بیبی حور و بیبی نور نیز در شمار سفرههای نذریاند. هر سه این بیبیها در داستانی عامیانه چارهگر و مشکلگشای دختری به شمار میآیند که از دست نامادری خود در عذاب است. در روایتی از این داستان، دختر به پختن آش نذری که نام بیبی حور و بیبی نور بر خود دارد دعوت میشود. بر اساس این چهرة مشکلگشایانه زنان مقدس که با عنوان بیبی شناخته میشوند از قدیم بر این رسم شده که روز سهشنبه اگر خواسته نیازمندی برطرف شده است، سفره نذری پهن کند. در برخی از جاها کاچی متبرک نیز به نام دو بانوی پارسا و پاکدامن که نشانه و نمادی از حاجتروایی زن بانی سفره است، فراهم میشود. برای این کار عدهای دعوت و کاچی پخته میشود. زنانی که نیاز، دعا و آرزویی در دل دارند بر سر دیگ کاچی حضور مییابند و دعا میکنند و اگر خود نیز به حاجتشان رسیدند در سهشنبهای نزدیک، بانی نذری دیگر میشوند. این سفره در جایجای ایران بنا به باورها و اعتقادهای ویژه هر قوم و طایفه به شکلی پهن میشود و زنان بدان باوری ویژه دارند. الزام حضور زن پاکدامن بر سر این سفره و عنوان بیبی، خود گواه این است که سفره نذری بیبی سهشنبه در ارایه چهرهای برکتزا و مقدس از زنان که در ادواری دور به ویژه روزگار پرستش الهگان زن ریشه دارد، بسیار در جامعه پذیرفته است؛ مقبولیتی که به درازای یک تاریخ پیشینه دارد. افزون بر این، اگر قلمرو ایران فرهنگی را در نظر بگیریم و فرهنگ افغانستان را نیز در خاطر آوریم، در این بخش از ایران بزرگ نیز نذرهایی که با نام بیبیها شناخته میشود، نمودی روشن دارد؛ نشانی است از وجوه مهم فرهنگی که در جایجای جغرافیای ایران قدیم ریشه دوانده و مرزهای امروزین را نمیشناسد. بنا به نوشته محمدحلیم یارقین که درباره نذر بیبیها در سر پل جوزجان مقالهای نوشته است «تقریبا در تمام نقاط کشور ما میان مردم نذرهایی بنام بیبی وجود دارد، ولی تعداد آنها، آشها و غذاهای مربوط، شیوه اجرا نمودن، شرایط و اسامیشان بعضا مشترک و گاهی هم کاملا متفاوت میباشند. مثلا: نذر دیگ بیبی یا بیبی دیگچه تقریبا در اکثریت نقاط کشور ما در ماه صفر با پختن آش شیربرنج به منظور و یا نیت مـشترک اجرا میگردد. در حالیکه نذرهای دیگر بیبی مانند بیبی قلف، بیبی سرخروی یا بیبی پردهپوش در همه جا میان تمام مردم شاید عمومیت نداشته باشد. همچنین نحوه اجرا و روایات و حکایههای مربوط و غذای خوردنی بعضی از آنها، در نقاط مختلف کشور عزیز ممکن است دارای تفاوت کم و یا بیش باشد. چنانکه نذر بیبی مشکلگشا از آن جمله است». سخن درباره حضور این طیف از زنان در تاریخ و فرهنگ ایران بسیار است. نگارنده بر اساس مشاهدههای خود در روستایی در حوالی کوهبنان به نام «برکوئیه»، زنی از سادات را به نام بیبی فاطمه میشناسد که مردم به واسطه جد او و نیز خیرخواهیهایش، گرایشی عمیق بدو دارند؛ گرایشی که با تقاضای دعا از بیبی و واسطه گذاردن او برای رفع مشکلها و نذر برای جد وی، وجهی از فرهنگ قدیم را بازمیگوید. بدینسان میتوان حضور بیبیها را در دل تاریخ فرهنگی و اجتماعی ایران همچون پناهگاه و گرهگشایی نگریست که از واسطه شدن برای ازدواج تا نذر و نیاز برای هر نوع خواست و آرزو، گونهای همدلی و پیوند را در جامعه برمیسازد و عاملی برای بقا و امید اجتماعی به شمار میآید.
منبع: شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید