آیت اللهی که دوست نداشت برایش فاتحه بخوانند

1393/3/21 ۱۰:۳۵

آیت اللهی که دوست نداشت برایش فاتحه بخوانند

او در وصیت نامه اش نوشته بود:« ...هر کس که می خواهد زحمت فاتحه خواندن را برایم بکشد ، بگویید در عوض یک مسآله یاد بگیرد و عمل کند ...»

 

 

 

او در وصیت نامه اش نوشته بود:« ...هر کس که می خواهد زحمت فاتحه خواندن را برایم بکشد ، بگویید در عوض یک مسآله یاد بگیرد و عمل کند ...»

زهره شریفی: سال 1345 شمسی بود که به اصرار ساواک آیت الله سید محمد رضا سعیدی به اتهام "اقدام علیه امنیت داخلی مملکت" ممنوع المنبر شد و به او اخطار داده شد که اگر قدم بر روی منبر بگذارد روانه زندان خواهد شد او هم چاره را در این دید که به روی منبر نرود، اما او ایستاده و نشسته، اما نه بر روی منبر، به سخنرانی علیه رژیم پهلوی و معرفی شخصیت امام(ره) ادامه داد .

آیت الله سعیدی در خاطراتش از دیدار امام که شروعی برای مبارزاتش بود اینگونه اشاره می کند:"هنگام نماز مغرب و عشا به منزل امام رفتم ، مى خواستم با ایشان مذاكره كنم ، امام آماده نماز بود، وقتى منظورم را فهمید اندكى نماز را تاخیر انداخت . به عرض رساندم : «آقا! طبق برداشتى كه من كرده ام ، از این به بعد شما در مبارزات خود، یاوران كمترى خواهید داشت.» امام فرمود:«سعیدى ! چه مى گویى ؟! به خدا قسم اگر تمام جن و انس پشت به پشت هم بدهند و در مقابل من بایستد، من چون این راه را حق یافته ام ، از پاى نخواهم نشست.»

شهید سعیدى پس از این دیدار و شنیدن سخنان امام مى گوید:« با شنیدن سخنان امام چنان دلگرم شدم كه روح تازه اى در وجودم دمیده شد و ایمان بیشترى به قیام و حركت امام پیدا كرد». آیت الله سعیدى از تصمیم و اراده راسخ امام و قدرت عجیب و عظیم ایمان و توكل آن بزرگوار نیرویى تازه مى گیرد و راه سراسر رنج و مبارزه و خطر را با میل و اشتیاق انتخاب مى كند.

او به دنبال تلاشهاى پیگیرى كه جهت معرفى امام  و نهضت پربركتش داشت ، هجرتى به عراق كرد و در آنجا جلساتى تشكیل داد و امام و شخصیت والاى روحانى او را تشریح نمود و تلاش و خدمات او بود كه زمینه هاى استقبال از امام را فراهم ساخت . تا جایی که وى پس از مراجعت با صلاحدید حضرت امام  به امامت جماعت مسجد" موسى بن جعفر" در محله غیاثی تهران برگزیده شد و این مسجد بود كه به صورت سنگرى براى مبارزه آن شهید  درآمد و جوانان به گرد او جمع شدند. تلاشهاى آیت الله سعیدى در این پایگاه هدایت و مبارزه ، عبارت بود از: تفسیر قرآن كریم ، سخنرانیهاى متعدد كه بیشتر آن توسط خود او صورت میگرفت ، ایجاد كتابخانه ، دعوت سخنران از قم و...

امام در نامه ای که 15 در تاریخ بهمن 44 از نجف برای آیت الله سعیدی فرستادند از هجرت او به تهران ستایش کردند "....از اینکه به تهران تشریف برده اید از جهتی خوشوقت شدم ، چون از هر کجا بیشتر به علمای عاملین دارد مساعی جمیله جنابعالی مورد تقدیر و تشکر است ".

آیت الله افزون بر فعالیتهاى كه درمسجد داشت ، براى گروهى از بانوان در منزل خویش جلساتى تشكیل می دادند و به تدریس جامع المقدمات ، سیوطى ، مغنى و نیز عروة الوثقى می پرداخت، سعیدی از نخستین کسانی بود که در آن زمان به تعلیم و تربیت بانوان و آشنا کردن آنها با احکام اسلام اقدام کرد، كه این تلاشها سبب شد شاگردان او پس از مدتى با طى دوره هاى معارف اسلامى ، به عنوان مبلغ اسلامى جلسات زنانه تشكیل دهند و در جهت  معرفى اسلام قدم بردارند.

اقدامات او اما بالاخره سبب تحریک ساواک شد. تا جایی که در 29 اردیبهشت 45 یکی از ماموران ساواک با مراجعه به منزل آیت الله به او هشدار می دهد که مراقب رفتار و گفتار خود باشد اما ایشان در پاسخ گفتند:«من شخصی هستم مستقل و از کسی تبعیت نمی کنم و تحت تاثیر هم قرار نمی گیرم، البته آدم ماجراجو و‌ آشوب طلب نیستم. ولی معتقدم که آیت الله خمینی یک روحانی واقعی شریف، پاک و صحیح العمل و قابل احترام می باشند و از مقام و شخصیت ایشان باید در هر محفل و مجلسی تقدیر و تمجید نمود . من از دستگاه و دولت صحبت نمی کنم اما ناچارم از طبقه روحانیت تجلیل به عمل آورم .»

بلاخره ساواک کار خود را کرد ، آیت الله در تاریخ 8 مرداد 45 به اتهام "اقدام علیه امنیت داخلی مملکت" از طریق شهربانی دستگیر و به زندان قزل قلعه منتقل شد. دادگاه نظامی او را به دو ماه زندان محکوم کرد و پس از 67 روز از زندان آزاد شد بعد از آزادی اخطارهای مکرر ماموران ساواک و شهربانی تا آنجا ادامه یافت که شخص سپهبد نصیری رئیس ساواک در نامه ای به شهربانی کل کشور تاکید کرد:«نامبرده بالا کماکان به همان رویه ناصواب گذشته و بلکه حادتر ادامه داده و مرتبا در منابر خود سخنان تحریک آمیز و اغوا کننده بیان می دارد...ادامه چنین وضعی به مصلحت نمی باشد. خواهشمند است دستور فرمائید به نحو مقتضی از تحریکات مضره این شخص جلوگیری و نتیجه را به این سازمان اعلام دارند.»

از فعالیتهاى چشمگیر مرحوم سعیدى ، ترجمه رساله امر به معروف و نهى از منكر امام  از كتاب تحریرالوسیله و چاپ و نشر آن در میان جوانان بود.همچنین آن شهید بزرگوار نوارهاى امام  را با زحمت فراوان تهیه و تكثیر مى كرد و هم او بود كه جزوه هاى درسى امام  را در نجف تحت فراوان ولایت فقیه چاپ و تكثیر كرد.ساواك وقتى تبلیغات مؤ ثر آیت الله سعیدى را مشاهده كرد، او را باز ممنوع المنبر نمود، اما آیت الله سعیدى دست از فعالیت نكشید و از محل خود خارج شده و به محلهاى دوردست و روستاهاى اطراف مى رفت و به كار خویش ادامه مى داد.

در سندی نیز به تاریخ 5 خرداد 1342 نام او در لیست وعاظی است که به گفته ساواک از طرف امام از قم به قطر، کویت ، بحرین و پاکستان می روند و گزارش دیگری اشاره کرده است : «سعیدی در ایام عاشورای 42 در کویت علیه دولت ایران سخنرانی ایراد نموده است و در پی تبعید روح الله خمینی ، سید محمدرضا سعیدی در نشر اعلامیه های اعتراض آمیز و ارسال تلگراف به مقامات بالای کشور نقش داشته و در توزیع آن تلاش می نماید .»

شهید سعیدى در سال 1345 درباره جنایات اسرائیل سخنرانى مهمى كرد و همین سخنرانى باعث شد او را دستگیر كنند و61 روز در حبس ‍نگهدارند.او در قسمتی از سخنرانی هایش تاکید کرده بود: «یکی از گفتنی ها که این روز سر و صدای آن همه مملکت را پر کرده و جراید هم نوشته اند اینی است که 35 نفر از آمریکاییان به ایران آمده تا در این مملکت سرمایه گذاری کنند .آیا می دانید که استعمار گران و یارانشان چه تصمیماتی دارند و چه ظلم هایی خواهند کرد؟ آخر من با این وضع در این پست حساس چه کنم؟»

در اردیبهشت 1349 بعد از اینكه رژیم با تصویب كاپیتولاسیون سرسپردگى كامل خود را به اثبات رسانید از سرمایه گذاران آمریكایى دعوت به عمل آورد تا باصطلاح در ایران سرمایه گذارى كنند و در واقع در یك حركت استعمارى اقتصاد ایران را كاملا در اختیار آمریكاییها قرار دهد.

به دنبال این حركت ، علماى حوزه قم ، در 11 اردیبهشت همان سال ، با انتشار اطلاعیه اى مردم را از این خطر بزرگ مطلع ساختند.در این میان آیت الله سعیدى نیز ساكت نماند. علیه استعمارگر دست به فعالیتهاى شدید زد و با انتشار اعلامیه اى به زبان عربى خطاب به علماى كشورهاى اسلامى ، آنها را دعوت به قیام و مخالفت نمود.

رژیم شاه كه از حركت پرخروش آیت الله سعیدى به وحشت افتاده بود او را دستگیر و در قزل قلعه زندانى كرد. و تحت شدیدترین شكنجه ها، در روز چهارشنبه 20 خرداد 1349 آن عالم مجاهد را به شهادت رسانید. پیكر آن مرد بزرگ فرداى شهادتش تحویل فرزند ارشدش شد. و سرانجام به طور مخفیانه جنازه ایشان در وادى السلام قم به خاك سپرده شد.

پسر آیت الله سعیدی از خاطرات پدرش این‌چنین می گوید: « پدرم خیلی به وضعیت فقرا و نیازمندان توجه می‌كرد. یك روز وقتی به خانه آمد دیدیم فقط قبا بر تن ایشان است. پرسیدم: «آقاجان! پس عبایتان كجاست؟» با كمی تأمل پاسخ دادند: «در مسیری كه از مسجد باز می‌گشتم مرد فقیری را دیدم كه به علت نداشتن لباس گرم، از سرما می‌لرزید. عبایم را به او دادم. چون من قبا داشتم.» یك مرتبه نیز همسایه‌مان كه راننده تاكسی و مرد نیازمندی بود، به من گفت: «یك شب دیدم صدای نفس نفس زدن مردی در راه پله ساختمان می‌آید، وقتی به راهرو آمدم،‌ دیدم حاج آقا سعیدی یك گونی زغال را روی دوشش گرفته و برای ما می‌آورد. خیلی شرمنده شدم. او كه می‌دانست ما در سرمای زمستان نیاز به زغال داریم، شخصاً آن را تهیه كرده و برایمان آورده بود.»

او به ماجرای دیگری از این مرد بزرگ اشاره می کند که نشان از توکل و ایمان واقعی او دارد : «پدرم برای تبلیغ دین و آگاه نمودن مردم به جنایات رژیم پهلوی بیشتر اوقات به شهرستانهای اطراف تهران می‌رفت. یكی از شبها تصمیم گرفت به منطقه «پارچین» برود اما وسیله‌ای پیدا نكرد. قرار شد با موتور به آنجا برویم. در میان راه در حالیكه هنوز مسافت زیادی تا روستا بود موتور خراب شد. در تاریكی شب پیاده به طرف روستا رفتیم. آن شب حتی نور ماه هم نمی‌تابید. مقداری از راه را رفتیم. پدرم گفت: «من یك صلوات می‌فرستم و تو هم موتور را روشن كن، ان شاء الله روشن می‌شود.» با صلوات پدر موتور روشن شد. آن شب پدر سخنرانی مفصلی كرد و صبح روز بعد با همان موتور به تهران بازگشتیم.»

متن وصیت نامه آن شهید بزرگوار نیز جای تامل دارد آنجایی که اشاره می کند :« ...هر کس که می خواهد زحمت فاتحه خواندن را برایم بکشد ، بگویید در عوض یک مسآله یاد بگیرد و عمل کند ...»

امام نیز در اعلامیه ای درباره شهادت آیت الله سعیدی فرمودند :«... این تنها سعیدی نیست كه با این وضع اسف انگیز درگوشه زندان از پای در می‌آید بلكه چه بسا افراد مظلوم و بی‌گناه به جرم حقگویی در سیاهچال‌های زندان مورد ضرب و شتم و شكنجه‌های وحشیانه و رفتار غیر انسانی قرار می‌گیرند. اینجانب كراراً خطر دولت اسراییل و عمال آن را به ملت گوشزد كردم كه باید مقاومت منفی كنند و از معامله با آنها احتراز جویند. اكنون راه را برای مصیبت بزرگتری باز كرده‌اند و ملت را به اسارت سرمایه‌داران می‌خواهند، درآوردند. من قتل فجیع این سید بزرگوار و عالم فداكار را كه برای حفظ مصالح مسلمین و خدمت به اسلام جان خود را هدیه نمودند، به ملت ایران تعزیت می‌گویم و از خداوند متعال رفع شر دستگاه جبار و عمال كثیف استعمار را مسألت می‌نمایم.»

مجله مهر

 

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: