حسنات اخلاقی عامل نجات انسان در دنيا و آخرت‏ / آیت‌الله حسین انصاریان

1393/3/5 ۱۰:۱۸

حسنات اخلاقی عامل نجات انسان در دنيا و آخرت‏ / آیت‌الله حسین انصاریان

اين كه گفته می‏شود حسنات اخلاقی و خصايل مثبت نفسانی سبب نجات انسان در دنيا و آخرت است، سخنی به حق و كلامی بر اساس صدق و راستی است.بسيار اتفاق افتاده كه برخی از حسنات اخلاقی در برخی از كافران و مشركان عامل نجات آنان و روی آوردنشان به اسلام و سبب نجاتشان در آخرت شده است.مگر نه اين كه تعدادی از بت پرستان، و عقيده‏مندان به معبودهای باطل به دعوت پيامبران پاسخ گفتند و از آلودگی بت پرستی و بی‏دينی درآمدند و به طهارت و پاكی معنوی آراسته شدند، آيا روی آوردنشان به دعوت پيامبران عاملی جز تواضع و فروتنی در برابر حق داشته‌است؟مگر تواضع وفروتنی رشته‏ای از حسنات اخلاقی وزيبايی‏های معنوی نيست؟وقتی حسنات اخلاقی در دنيا عامل نجات باشد، يقيناً نجات‏بخشی‏اش در آخرت كه زمان جلوه‏ كامل رحمت خداست بيشتر است

 

 

اين كه گفته می‏شود حسنات اخلاقی و خصايل مثبت نفسانی سبب نجات انسان در دنيا و آخرت است، سخنی به حق و كلامی بر اساس صدق و راستی است.بسيار اتفاق افتاده كه برخی از حسنات اخلاقی در برخی از كافران و مشركان عامل نجات آنان و روی آوردنشان به اسلام و سبب نجاتشان در آخرت شده است.مگر نه اين كه تعدادی از بت پرستان، و عقيده‏مندان به معبودهای باطل به دعوت پيامبران پاسخ گفتند و از آلودگی بت پرستی و بی‏دينی درآمدند و به طهارت و پاكی معنوی آراسته شدند، آيا روی آوردنشان به دعوت پيامبران عاملی جز تواضع و فروتنی در برابر حق داشته‌است؟مگر تواضع وفروتنی رشته‏ای از حسنات اخلاقی وزيبايی‏های معنوی نيست؟وقتی حسنات اخلاقی در دنيا عامل نجات باشد، يقيناً نجات‏بخشی‏اش در آخرت كه زمان جلوه‏ كامل رحمت خداست بيشتر است.اميرالمؤمنين عليه السلام كه به فرموده‏ قرآن مجيد در آخرين آيه‏ سوره‏ رعد همه‏ دانش كتاب نزد او بوده‏ «1»، و در يك كلمه، علم او متصل به علم حضرت‏ حق است، و پس از پيامبر هيچ انسانی هم چون او قواعد و مايه‏های تربيتی و معارف الهی و انسانی را بيان نكرده‌است و بايد انصاف داد كه نمونه‏ راهنمايی‏هايش در هيچ يك از فرهنگ‏های بشری هرچند از مايه‏های معنوی برخوردار باشد يافت نمی‏شود، درباره‏ حسنات اخلاقی می‏فرمايد: رَأسُ الإيمانِ حُسنُ الخُلقِ وَالتَحلّی بالصِدق‏ «2». سر ايمان حسنات اخلاقی و آراستگی به صدق و راستی است.راستی عجيب است انسان با نماز و روزه و حج و زكات و خمس و صدقه كه وظيفه‏ بندگی اوست خداگونه نمی‏شود، ولی با آراسته شدن به حسنات اخلاقی در حقيقت جلوه‏گاه صفات حضرت رب و به تعبير ديگر خداگونه می‏شود.تعبير از حسنات اخلاقی و آراستگی به صدق به سر ايمان تعبير عجيبی است. بدن دارای اسكلتی منظم و دست و پا و شكم و شهوت و خون و گوشت و رگ و پی و عصب و پوست است، ولی حيات او مرهون سر اوست، اگر سر را از بدن جدا كنند حياتی باقی نمی‏ماند، همين گونه اگر جای حسنات اخلاقی و صدق و راستی در وجود انسان خالی باشد از ايمان هم خبری نخواهد بود، و در نتيجه انسان از انسانيت كه هويت و تشخّص او به آن است محروم می‏ماند و به قول قرآن‏ «كَالْأَنْعامِ» می‏شود و به قول اميرالمؤمنين عليه السلام:فَالصُّورَةُ صُورَةُ إنسانٍ وَالقَلْبُ قَلبُ حَيَوانٍ‏ «3». صورتش صورت انسان ولی از نظر باطن و سيرت حيوان است.اميرالمؤمنين عليه السلام صبر در امور را هم تشبيه به سر فرموده، چنان كه در روايت آمده است:والصَّبرُ فِی الأمورِ بِمَنزِلَةِ الرَأسِ مِن الجَسَدِ، فَإذَا فَارَقَ الرَّأسُ الجَسَدَ فَسَدَ الجَسَدُ، وَإذا فَارَق الصَّبرُ الأمورَ فَسَدَتِ الأُمُورُ «4». استقامت و پايداری در امور و نگاه داشتن خويش در مرزهای معنوی و مقررات دينی به منزله‏ سر نسبت به بدن است، هنگامی كه سر از بدن جدا شود، بدن فاسد می‏گردد، و زمانی كه صبر از خيمه‏ امور رخت بربندد امور با رنگ گرفتن از هوای نفس و شيطان فاسد می‏شود.حضرت سجاد عليه‌السلام نيز صبر را نسبت به ايمان به منزله‏ سر برای بدن دانسته‏اند:الصَّبرُ مِن الإيمانِ بِمنزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الجَسَدِ وَلَا إيمانَ لِمَنْ لَاصَبْرَ لَه‏ «5». صبر نسبت به ايمان هم چون سر نسبت به بدن است و برای كسی كه در برابر حوادث تلخ و شيرين و اقبال و ادبار دنيا صبر و پايداری نيست، ايمان نيست.

 

ارزش تحصيل ادب‏

چه مطلب شگفت آوری است كه از امام به حق ناطق حضرت صادق عليه السلام‏ روايت شده است كه ارزش آداب انسانی و حسنات اخلاقی به اندازه‏ای است كه اگر دو روز عمرت را به تأخير انداختند، يك روزش را برای تحصيل حسنات و آداب بگذار، نه برای نماز و روزه و حج و روز ديگرش را برای كمك گرفتن از حسنات برای مرگی آبرومند و معنوی:إن أُجِّلَتْ فِی عُمُرِكَ يَوْمَينِ فَاجْعَل أحَدَهُما لِأَدَبِك لِتَسْتَعِينَ بِهِ عَلَی يَومِ مَوتِكَ‏ «6». اگر دو روز عمرت را به تأخير انداختند، يكی از آن دو روز را برای به دست آوردن ادب كه حسنات اخلاقی و حقايق معنوی است قرار داده تا به وسيله‏ آن برای روز مرگت ياری بجويی.ادب و آراستگی و حسنات اخلاقی وقتی بر صفحه‏ باعظمت وجود انسان نقش می‏بندد، انسان احساس شرافت و بزرگواری و ارزش و كرامت می‏كند و چون دريايی از خصلت‏های مثبت و ملكات معنوی را با خود دارد، دنيا و عناصرش در ديده‏ او كوچك می‏نمايد و به همين سبب خود را به امور مادی هرچه باشد و هرچند باشد نمی‏فروشد، بلكه دنيا و عناصرش را نيز مطابق با مقررات قرآن و آثار اهل بيت عليهم السلام برای بيشتر كردن كرامت و شرافتش به كار می‏گيرد.از حضرت سجاد عليه السلام روايت شده است:مَن كَرُمَتْ عَلَيهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيهِ الدُّنيا «7» كسی كه احساس شرافت و بزرگواری می‏نمايد، دنيا نزد او خوار و بی‏مقدار است.آری، كسی كه دريايی بی‏ساحل از شرافت و كرامت و زيبايی‏های اخلاقی را با خود دارد حكومت دنيايی اگر در دست او همراه با عدالت ورزی نباشد در نظرش از كفش كهنه و پاره‏ای كه جز خودش حوصله‏ وصله بر آن را ندارد خوارتر و حقيرتر است و اين ارزيابی از شخصيتی الهی و ملكوتی كه همه‏ هستی گنجايش عظمتش را نداشت چون اميرالمؤمنين عليه السلام است، همان انسان والايی كه وقتی اهل تقوا و اوليای الهی را برای صحابی بزرگوارش معرفی می‏كند، در بخشی از گفتارش می‏فرمايد: عَظُمَ الخَالِقُ فِی أنفُسِهِم فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أعيُنِهِم‏ «8» آفريننده‏ هستی در باطنشان عظيم و غير او در ديدگانشان كوچك و حقير است.

 

زيبايی‏های اخلاقی

حضرت موسی‌بن جعفر(ع) در ضمن توضيح و تفسير عقل و بيان جنود و لشكر اين نعمت بی‏نظير و اشاره به منافع اين گوهر و درّ گرانمايه عرصه‏ هستی برای شاگرد كم نظير مكتب اسلام، آگاه خبير و دانای بصير، هشام بن حكم از قول لقمان حكيم آن يگانه‏ فرزانه، كه پروردگار مهربان او را به خاطر آراسته بودنش به حسنات اخلاقی به مقام حكمت برگزيد در نصيحت به فرزندش روايت می‏كند كه به فرزندش فرمود:تَواضَعْ لِلحَقِّ تَكُنْ أعقَلَ النّاسِ وَإنَّ الكَيِّسَ لَدَی الحَقِّ يَسيرٌ. يَا بُنَیَّ! إنَّ الدُّنيا بَحرٌ عَمِيقٌ قَد غَرِقَ فِيها عالَمٌ كَثِير، فَلْتَكُن سَفِينَتُكَ فِيهَا تَقوَی اللَّهِ، وَحَشْوُهَا الإيمانَ، وشِراعُهَا التَوَكُّلَ، وَقَيِّمُها العَقلَ، وَدَليلُهَا العِلمَ، وَسُكَّانُهَا الصَّبرَ «9» در برابر حق تواضع و فروتنی كن تا عاقل‏ترين مردم به حساب آيی و بی‏ترديد انسان زرنگ و زيرك نزد حق بی‏مقدار و اندك است؛ زيرا ارزش انسان در تواضع به حق است نه زيركی و زرنگی. پسرم! دنيا دريايی ژرف و عميق است، خلق بسياری در آن غرق شده‏اند، پس بايد كشتی تو در اين دريا برای رسيدن به ساحل نجات تقوای الهی و پرهيزكاری باشد، و بارش ايمان، و بادبانش توكل، و ملاحش عقل، و قطب نمايش علم، و سكانش استقامت و صبر.در اين قطعه‏ ناب به حقايقی سعادت‏بخش و واقعياتی باارزش چون تواضع و تقوا، ايمان، توكل، عقل، علم و صبر اشاره شده است كه هر يك از آنها به تناسب اين نوشتار نياز به توضيح دارد.

 

تواضع‏

تواضع و فروتنی كه از زيباترين خصلت‏های اخلاقی است حالتی در باطن است كه انسان را وادار می‏كند در برابر خدا و پيامبران و امامان و اوليا و مردمی كه شايسته هستند به آنان تواضع شود. نرمی نشان دهد و به خواسته‏های ثمربخش آنان گردن نهد و حق را در همه‏ شؤونش بپذيرد.تواضع حالتی ضد كبر است؛ كبر يعنی: آن مايه‏ آلوده‏ای كه از آن ابليس به وجود می‏آيد و شياطين جنی و انسی از آن شكل می‏گيرند، و چون در زمامداری قرار گيرد او را تبديل به فرعون می‏كند، و چون سراغ ثروتمندی رود وی را به‏صورت قارون نمايان می‏كند، و هنگامی كه در مردم قرار گيرد از آنان فاسد و مفسد و ياغی و طاغی و مجرم و منافق و مشرك و كافر می‏سازد. به راستی تواضع و فروتنی سر رفعت انسان را به عرش محبوبيت نزد خدا و خلق خدا می‏رساند، مردم از متكبر فخرفروش طبيعتاً نفرت دارند و از متواضع خاكسار با جان و دل استقبال می‏كنند.

 

داستانی از تواضع اميرالمؤمنين (ع)

حضرت امام عسكری عليه السلام می‏فرمايد: آگاه‏ترين مردم به حقوق برادران دينی و سخت‏كوش‏ترينشان در برآوردن حاجات آنان، برترينشان از نظر شأن و مقام نزد خدا هستند و هركس در دنيا به برادران دينی‏اش تواضع و فروتنی كند نزد خدا از صديقين به شمار می‏آيد و شيعه‏ به حق علی بن ابی طالب عليه السلام است.سپس حضرت عسكری عليه السلام می‏فرمايد: دو برادر دينی علی عليه السلام- پدر و فرزندی- مهمان آن حضرت شدند. امام برای خدمت به آنان برخاست و مقدمشان را گرامی داشت و هر دو را بالای مجلس نشاند و روبروی آنان نشست، سپس فرمان داد برای هر دو غذا آوردند و آنان از آن غذا خوردند.آن گاه قنبر طشت و حوله‏ای آورد و خواست دست پدر را بشويد، حضرت از جا جست و آفتابه را از دست قنبر گرفت تا آب روی دست آن مرد بريزد. مرد دستش را به خاك ماليد و گفت: يا اميرالمؤمنين! خدا مرا ببيند كه تو بر دست من با اين مقام و عظمتت آب می‏ريزی؟! حضرت فرمود: بنشين و دستت را بشوی؛ زيرا خدا تو را و برادر دينی‏ات را می‏بيند كه در اين زمينه‏ها امتيازی به تو ندارد و در خدمت به تو فضيلتی برای او نيست، برادر دينی‏ات می‏خواهد با شستن دست تو در بهشت زمينه‏ خدمت به نفع خودش فراهم سازد، آن هم خدمتی ده‏ها برابر عدد اهل دنيا و بر شمار خدمتكارانی كه در دنيا هستند!پس مرد نشست و علی عليه السلام به او گفت: تو را به حقی كه از من می‏شناسی و آن را عظيم و بزرگ می‏شماری و تواضعی كه برای خدا داری تا به آن پاداشت دهند سوگند می‏دهم كه مرا به آنچه كه از خدمتم به تو افتخارت داده‏اند واگذاری و آنچنان با آرامش دستت را به وسيله‏ من بشويی كه گويا قنبر آب روی دستت می‏ريزد!آن مرد تسليم تواضع علی عليه السلام شد و دستش را با آب ريختن اميرالمؤمنين عليه السلام شست. وقتی كار تمام شد آفتابه را به فرزندش محمد بن حنفيه داد و فرمود:پسرم اگر فقط فرزند اين مرد مهمان من بود من خود آب به روی دستش می‏ريختم ولی خدای عزّ و جلّ نمی‏پسندد كه بين پدر و پسر را چون با هم هستند فرق نگذارم، پدر به روی دست پدر آب ريخت و بايد در اين موقعيت پسر روی دست پسر آب بريزد. پس محمد حنفيه به روی دست پسر آب ريخت و پسر دستش را شست. آن گاه حضرت عسكری عليه السلام فرمود: كسی كه علی عليه‌السلام را در تواضع و فروتنی پيروی كند شيعه‏ واقعی او است‏ «10».حضرت صادق عليه‌السلام از پدرانش روايت می‏كند:إنّ مِن التَّواضُعِ أن يَرضَی الرَّجُلُ بِالمَجلسِ دُونَ المَجلسِ، وأن يُسلِّمَ عَلی مَن يَلقی، وَأن يَترُكَ المِراءَ وإن كانَ مُحِقّاً، وَلَا يُحِبُّ أن يُحمَدَ عَلَی التَّقْوَی‏ «11» بخشی از تواضع به اين است كه انسان در هر مجلسی وارد شد هرجا كه جا هست بنشيند و برای خود جای نشستن خاصی را در نظر نداشته باشد، و هركه را ملاقات می‏كند به او سلام دهد، و جدال و ستيز در سخن را واگذارد، گرچه حق با او باشد، و دوست نداشته باشد كه او را بر تقوايی كه‏ دارد ستايش كنند.امام‌صادق عليه‌السلام فرمود:التَّواضُعُ أصلُ كُلِّ خَيرٍ نَفيسٍ وَمَرتَبةٍ رَفِيعَةٍ، وَلو كَانَ لِلتَّواضُعِ لُغَةٌ يَفْهَمُهَا الخَلْقُ لَنَطَق عَن حَقايِقِ مَا فِی مَخفيّاتِ العَوَاقِبِ، وَالتَّوَاضُعُ مَا يكونُ للَّهِ وفِی اللَّهِ وَمَا سَواهُ مَكرٌ، وَمَن تَواضَعَ للَّهِ شَرَّفَهُ اللَّهُ عَلی كَثيرٍ مِن عبادِهِ‏ «12». فروتنی ريشه‏ هر خير باارزشی است و مرتبه و مقام بلندی است، اگر برای تواضع لغتی وجود داشت كه مردمان آن را می‏فهميدند، هر آينه از حقايق آنچه در پنهان سرانجام‏ها بود سخن می‏گفت و تواضع آن است كه در راه خدا و برای خداست و جز آن مكر و حيله است و كسی كه برای خدا تواضع كند، خدا او را بر بسياری از بندگانش شرافت می‏دهد.

 

تواضع محمد بن مسلم‏

محمد بن مسلم چنان كه در كتاب‏های رجال آمده از اعاظم اصحاب حضرت امام باقر و حضرت امام صادق عليهما السلام و از راويان حديث و بسيار مورد اطمينان و انسانی عادل است كه روايات اهل بيت او را جزو مقربان و صدّيقان دانسته‏اند.ابونصر می‏گويد: از عبداللَّه بن محمد بن خالد درباره‏ محمد بن مسلم‏پرسيدم؟ گفت: مردی بسيار بزرگوار ولی از نظر مال دنيايی تنگدست بود، امام باقر عليه السلام به او فرمود: ای محمد! فروتنی پيشه كن. زمانی كه به كوفه بازگشت ظرفی بافته شده از نی كه معمولًا در آن خرما می‏ريختند پر از خرما با ترازويی برداشت و كنار در مسجد جامع نشست و صدايش را به خرمافروشی بلند كرد.عشيره‏ او نزدش آمدند و گفتند: با اين كاری كه پيشه كرده‏ای ما را رسوا ساختی. اين كار در شأن تو و قبيله‏ ما نيست. گفت مولايم حضرت باقر عليه السلام مرا به يكی از خصلت‏های اخلاقی و حسنات نفسی كه تواضع است فرمان داده و من هرگز با پيشوا و رهبر الهی‏ام مخالفت نمی‏ورزم و اينجا را ترك نمی‏كنم تا از فروش همه‏ خرما آسوده شوم. قبيله‏اش به او گفتند: اكنون كه برای خود از شغل و كسب چاره‏ای نمی‏بينی، پس در ميان بازار آسياب داران برو و آسياب و شتری برای آسيا كردن گندم و جو آماده كن.

 

تواضع شگفت‏آور پيامبر(ص)

امام صادق عليه السلام می‏فرمايد: مردی بيابانی نزد پيامبر اسلام آمد و گفت: ای پيامبر خدا! با اين ناقه‏ات با من مسابقه می‏دهی؟ حضرت با او مسابقه داد و مرد بيابانی مسابقه را برد. پيامبر به او فرمود: شما شتر مرا بالا برديد، خدا دوست داشت كه آن را پايين بياورد، كوه‏ها در برابر كشتی نوح گردنكشی كردند و كوه جودی نهايت تواضع را از خود نشان داد، خدا هم كشتی نوح را بر آن فرود آورد «13».و نيز امام صادق عليه السلام می‏فرمايد:رسول خدا شب پنجشنبه‏ای در مسجد قبا افطار كرد، پس از افطار فرمود آيا آبی برای خوردن يافت می‏شود؟ اوس بن خولی انصاری قدحی بزرگ از آب مخلوط با عسل برای حضرت آورد، هنگامی كه لب به آن قدح زد قدح را از لب مبارك دور كرد و فرمود: دو آشاميدنی است كه به يكی اكتفا می‏شود، من‏ اين مخلوط را نمی‏خورم و بر مردم هم حرام نمی‏كنم ولی برای خدا فروتنی می‏نمايم؛ زيرا هركس برای خدا فروتنی كند خدا او را رفعت می‏دهد و هركس تكبر ورزد خدا او را پست می‏نمايد، و كسی كه در معيشتش ميانه‏روی پيشه كند خدا به او روزی می‏بخشد و كسی كه ولخرجی كند خدا او را محروم می‏نمايد، و كسی كه بسيار ياد مرگ كند خدا به او محبت می‏ورزد «14».امام صادق عليه‌السلام فرمود: خدا به داود وحی كرد:يَا دَاوُدَ كَما أنّ أقرَبَ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ المُتَواضِعوُنَ، كَذلِكَ أبعَدُ النّاسِ مِنَ اللَّهِ المُتَكبِّرُونَ‏ «15». ای داود! چنان كه نزديك‏ترين مردم به خدا فروتنانند، دورترين مردم از خدا متكبرانند.علامه‏ مجلسی در رابطه با تواضع می‏فرمايد:تواضع ترك تكبّر و ذلت و خاكساری در برابر پيامبر و امامان و مردم مؤمن است، تواضع نفرت از رفعت و چير‏گی است و همه‏ اين امور موجب قرب انسان به حق و ضدش موجب دوری انسان از خداست‏ «16».در هر صورت تواضع و فروتنی در برابر حق و شؤون حق كه از جلوه‏هايش‏ قبول فرمان‏های خدا و اوامر و نواهی پيامبر و خواسته‏های امامان و نرمی داشتن در برابر زن و فرزند و پدر و مادر و عموم مردم است از باارزش‏ترين زيبايی‏های اخلاق و از حسنات ملكوتيه و خصال عرشيه است.لقمان حكيم پس از اين كه فرزندش را به تواضع توجه می‏دهد می‏فرمايد:آنان كه خود را زرنگ و تيز می‏دانند و تصور می‏كنند اين زرنگی و تيزی آنان را از حق بی‏نياز می‏نمايد سخت در اشتباهند؛ زيرا زرنگ و تيز با همه‏ زرنگی و تيزيش نزد حق بی‏مقدار و ناچيز است و بدون حق ارزش قابل توجهی ندارد.

روزنامه آرمان

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: