1393/3/5 ۱۰:۱۸
اين كه گفته میشود حسنات اخلاقی و خصايل مثبت نفسانی سبب نجات انسان در دنيا و آخرت است، سخنی به حق و كلامی بر اساس صدق و راستی است.بسيار اتفاق افتاده كه برخی از حسنات اخلاقی در برخی از كافران و مشركان عامل نجات آنان و روی آوردنشان به اسلام و سبب نجاتشان در آخرت شده است.مگر نه اين كه تعدادی از بت پرستان، و عقيدهمندان به معبودهای باطل به دعوت پيامبران پاسخ گفتند و از آلودگی بت پرستی و بیدينی درآمدند و به طهارت و پاكی معنوی آراسته شدند، آيا روی آوردنشان به دعوت پيامبران عاملی جز تواضع و فروتنی در برابر حق داشتهاست؟مگر تواضع وفروتنی رشتهای از حسنات اخلاقی وزيبايیهای معنوی نيست؟وقتی حسنات اخلاقی در دنيا عامل نجات باشد، يقيناً نجاتبخشیاش در آخرت كه زمان جلوه كامل رحمت خداست بيشتر است
اين كه گفته میشود حسنات اخلاقی و خصايل مثبت نفسانی سبب نجات انسان در دنيا و آخرت است، سخنی به حق و كلامی بر اساس صدق و راستی است.بسيار اتفاق افتاده كه برخی از حسنات اخلاقی در برخی از كافران و مشركان عامل نجات آنان و روی آوردنشان به اسلام و سبب نجاتشان در آخرت شده است.مگر نه اين كه تعدادی از بت پرستان، و عقيدهمندان به معبودهای باطل به دعوت پيامبران پاسخ گفتند و از آلودگی بت پرستی و بیدينی درآمدند و به طهارت و پاكی معنوی آراسته شدند، آيا روی آوردنشان به دعوت پيامبران عاملی جز تواضع و فروتنی در برابر حق داشتهاست؟مگر تواضع وفروتنی رشتهای از حسنات اخلاقی وزيبايیهای معنوی نيست؟وقتی حسنات اخلاقی در دنيا عامل نجات باشد، يقيناً نجاتبخشیاش در آخرت كه زمان جلوه كامل رحمت خداست بيشتر است.اميرالمؤمنين عليه السلام كه به فرموده قرآن مجيد در آخرين آيه سوره رعد همه دانش كتاب نزد او بوده «1»، و در يك كلمه، علم او متصل به علم حضرت حق است، و پس از پيامبر هيچ انسانی هم چون او قواعد و مايههای تربيتی و معارف الهی و انسانی را بيان نكردهاست و بايد انصاف داد كه نمونه راهنمايیهايش در هيچ يك از فرهنگهای بشری هرچند از مايههای معنوی برخوردار باشد يافت نمیشود، درباره حسنات اخلاقی میفرمايد: رَأسُ الإيمانِ حُسنُ الخُلقِ وَالتَحلّی بالصِدق «2». سر ايمان حسنات اخلاقی و آراستگی به صدق و راستی است.راستی عجيب است انسان با نماز و روزه و حج و زكات و خمس و صدقه كه وظيفه بندگی اوست خداگونه نمیشود، ولی با آراسته شدن به حسنات اخلاقی در حقيقت جلوهگاه صفات حضرت رب و به تعبير ديگر خداگونه میشود.تعبير از حسنات اخلاقی و آراستگی به صدق به سر ايمان تعبير عجيبی است. بدن دارای اسكلتی منظم و دست و پا و شكم و شهوت و خون و گوشت و رگ و پی و عصب و پوست است، ولی حيات او مرهون سر اوست، اگر سر را از بدن جدا كنند حياتی باقی نمیماند، همين گونه اگر جای حسنات اخلاقی و صدق و راستی در وجود انسان خالی باشد از ايمان هم خبری نخواهد بود، و در نتيجه انسان از انسانيت كه هويت و تشخّص او به آن است محروم میماند و به قول قرآن «كَالْأَنْعامِ» میشود و به قول اميرالمؤمنين عليه السلام:فَالصُّورَةُ صُورَةُ إنسانٍ وَالقَلْبُ قَلبُ حَيَوانٍ «3». صورتش صورت انسان ولی از نظر باطن و سيرت حيوان است.اميرالمؤمنين عليه السلام صبر در امور را هم تشبيه به سر فرموده، چنان كه در روايت آمده است:والصَّبرُ فِی الأمورِ بِمَنزِلَةِ الرَأسِ مِن الجَسَدِ، فَإذَا فَارَقَ الرَّأسُ الجَسَدَ فَسَدَ الجَسَدُ، وَإذا فَارَق الصَّبرُ الأمورَ فَسَدَتِ الأُمُورُ «4». استقامت و پايداری در امور و نگاه داشتن خويش در مرزهای معنوی و مقررات دينی به منزله سر نسبت به بدن است، هنگامی كه سر از بدن جدا شود، بدن فاسد میگردد، و زمانی كه صبر از خيمه امور رخت بربندد امور با رنگ گرفتن از هوای نفس و شيطان فاسد میشود.حضرت سجاد عليهالسلام نيز صبر را نسبت به ايمان به منزله سر برای بدن دانستهاند:الصَّبرُ مِن الإيمانِ بِمنزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الجَسَدِ وَلَا إيمانَ لِمَنْ لَاصَبْرَ لَه «5». صبر نسبت به ايمان هم چون سر نسبت به بدن است و برای كسی كه در برابر حوادث تلخ و شيرين و اقبال و ادبار دنيا صبر و پايداری نيست، ايمان نيست.
ارزش تحصيل ادب
چه مطلب شگفت آوری است كه از امام به حق ناطق حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه ارزش آداب انسانی و حسنات اخلاقی به اندازهای است كه اگر دو روز عمرت را به تأخير انداختند، يك روزش را برای تحصيل حسنات و آداب بگذار، نه برای نماز و روزه و حج و روز ديگرش را برای كمك گرفتن از حسنات برای مرگی آبرومند و معنوی:إن أُجِّلَتْ فِی عُمُرِكَ يَوْمَينِ فَاجْعَل أحَدَهُما لِأَدَبِك لِتَسْتَعِينَ بِهِ عَلَی يَومِ مَوتِكَ «6». اگر دو روز عمرت را به تأخير انداختند، يكی از آن دو روز را برای به دست آوردن ادب كه حسنات اخلاقی و حقايق معنوی است قرار داده تا به وسيله آن برای روز مرگت ياری بجويی.ادب و آراستگی و حسنات اخلاقی وقتی بر صفحه باعظمت وجود انسان نقش میبندد، انسان احساس شرافت و بزرگواری و ارزش و كرامت میكند و چون دريايی از خصلتهای مثبت و ملكات معنوی را با خود دارد، دنيا و عناصرش در ديده او كوچك مینمايد و به همين سبب خود را به امور مادی هرچه باشد و هرچند باشد نمیفروشد، بلكه دنيا و عناصرش را نيز مطابق با مقررات قرآن و آثار اهل بيت عليهم السلام برای بيشتر كردن كرامت و شرافتش به كار میگيرد.از حضرت سجاد عليه السلام روايت شده است:مَن كَرُمَتْ عَلَيهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيهِ الدُّنيا «7» كسی كه احساس شرافت و بزرگواری مینمايد، دنيا نزد او خوار و بیمقدار است.آری، كسی كه دريايی بیساحل از شرافت و كرامت و زيبايیهای اخلاقی را با خود دارد حكومت دنيايی اگر در دست او همراه با عدالت ورزی نباشد در نظرش از كفش كهنه و پارهای كه جز خودش حوصله وصله بر آن را ندارد خوارتر و حقيرتر است و اين ارزيابی از شخصيتی الهی و ملكوتی كه همه هستی گنجايش عظمتش را نداشت چون اميرالمؤمنين عليه السلام است، همان انسان والايی كه وقتی اهل تقوا و اوليای الهی را برای صحابی بزرگوارش معرفی میكند، در بخشی از گفتارش میفرمايد: عَظُمَ الخَالِقُ فِی أنفُسِهِم فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أعيُنِهِم «8» آفريننده هستی در باطنشان عظيم و غير او در ديدگانشان كوچك و حقير است.
زيبايیهای اخلاقی
حضرت موسیبن جعفر(ع) در ضمن توضيح و تفسير عقل و بيان جنود و لشكر اين نعمت بینظير و اشاره به منافع اين گوهر و درّ گرانمايه عرصه هستی برای شاگرد كم نظير مكتب اسلام، آگاه خبير و دانای بصير، هشام بن حكم از قول لقمان حكيم آن يگانه فرزانه، كه پروردگار مهربان او را به خاطر آراسته بودنش به حسنات اخلاقی به مقام حكمت برگزيد در نصيحت به فرزندش روايت میكند كه به فرزندش فرمود:تَواضَعْ لِلحَقِّ تَكُنْ أعقَلَ النّاسِ وَإنَّ الكَيِّسَ لَدَی الحَقِّ يَسيرٌ. يَا بُنَیَّ! إنَّ الدُّنيا بَحرٌ عَمِيقٌ قَد غَرِقَ فِيها عالَمٌ كَثِير، فَلْتَكُن سَفِينَتُكَ فِيهَا تَقوَی اللَّهِ، وَحَشْوُهَا الإيمانَ، وشِراعُهَا التَوَكُّلَ، وَقَيِّمُها العَقلَ، وَدَليلُهَا العِلمَ، وَسُكَّانُهَا الصَّبرَ «9» در برابر حق تواضع و فروتنی كن تا عاقلترين مردم به حساب آيی و بیترديد انسان زرنگ و زيرك نزد حق بیمقدار و اندك است؛ زيرا ارزش انسان در تواضع به حق است نه زيركی و زرنگی. پسرم! دنيا دريايی ژرف و عميق است، خلق بسياری در آن غرق شدهاند، پس بايد كشتی تو در اين دريا برای رسيدن به ساحل نجات تقوای الهی و پرهيزكاری باشد، و بارش ايمان، و بادبانش توكل، و ملاحش عقل، و قطب نمايش علم، و سكانش استقامت و صبر.در اين قطعه ناب به حقايقی سعادتبخش و واقعياتی باارزش چون تواضع و تقوا، ايمان، توكل، عقل، علم و صبر اشاره شده است كه هر يك از آنها به تناسب اين نوشتار نياز به توضيح دارد.
تواضع
تواضع و فروتنی كه از زيباترين خصلتهای اخلاقی است حالتی در باطن است كه انسان را وادار میكند در برابر خدا و پيامبران و امامان و اوليا و مردمی كه شايسته هستند به آنان تواضع شود. نرمی نشان دهد و به خواستههای ثمربخش آنان گردن نهد و حق را در همه شؤونش بپذيرد.تواضع حالتی ضد كبر است؛ كبر يعنی: آن مايه آلودهای كه از آن ابليس به وجود میآيد و شياطين جنی و انسی از آن شكل میگيرند، و چون در زمامداری قرار گيرد او را تبديل به فرعون میكند، و چون سراغ ثروتمندی رود وی را بهصورت قارون نمايان میكند، و هنگامی كه در مردم قرار گيرد از آنان فاسد و مفسد و ياغی و طاغی و مجرم و منافق و مشرك و كافر میسازد. به راستی تواضع و فروتنی سر رفعت انسان را به عرش محبوبيت نزد خدا و خلق خدا میرساند، مردم از متكبر فخرفروش طبيعتاً نفرت دارند و از متواضع خاكسار با جان و دل استقبال میكنند.
داستانی از تواضع اميرالمؤمنين (ع)
حضرت امام عسكری عليه السلام میفرمايد: آگاهترين مردم به حقوق برادران دينی و سختكوشترينشان در برآوردن حاجات آنان، برترينشان از نظر شأن و مقام نزد خدا هستند و هركس در دنيا به برادران دينیاش تواضع و فروتنی كند نزد خدا از صديقين به شمار میآيد و شيعه به حق علی بن ابی طالب عليه السلام است.سپس حضرت عسكری عليه السلام میفرمايد: دو برادر دينی علی عليه السلام- پدر و فرزندی- مهمان آن حضرت شدند. امام برای خدمت به آنان برخاست و مقدمشان را گرامی داشت و هر دو را بالای مجلس نشاند و روبروی آنان نشست، سپس فرمان داد برای هر دو غذا آوردند و آنان از آن غذا خوردند.آن گاه قنبر طشت و حولهای آورد و خواست دست پدر را بشويد، حضرت از جا جست و آفتابه را از دست قنبر گرفت تا آب روی دست آن مرد بريزد. مرد دستش را به خاك ماليد و گفت: يا اميرالمؤمنين! خدا مرا ببيند كه تو بر دست من با اين مقام و عظمتت آب میريزی؟! حضرت فرمود: بنشين و دستت را بشوی؛ زيرا خدا تو را و برادر دينیات را میبيند كه در اين زمينهها امتيازی به تو ندارد و در خدمت به تو فضيلتی برای او نيست، برادر دينیات میخواهد با شستن دست تو در بهشت زمينه خدمت به نفع خودش فراهم سازد، آن هم خدمتی دهها برابر عدد اهل دنيا و بر شمار خدمتكارانی كه در دنيا هستند!پس مرد نشست و علی عليه السلام به او گفت: تو را به حقی كه از من میشناسی و آن را عظيم و بزرگ میشماری و تواضعی كه برای خدا داری تا به آن پاداشت دهند سوگند میدهم كه مرا به آنچه كه از خدمتم به تو افتخارت دادهاند واگذاری و آنچنان با آرامش دستت را به وسيله من بشويی كه گويا قنبر آب روی دستت میريزد!آن مرد تسليم تواضع علی عليه السلام شد و دستش را با آب ريختن اميرالمؤمنين عليه السلام شست. وقتی كار تمام شد آفتابه را به فرزندش محمد بن حنفيه داد و فرمود:پسرم اگر فقط فرزند اين مرد مهمان من بود من خود آب به روی دستش میريختم ولی خدای عزّ و جلّ نمیپسندد كه بين پدر و پسر را چون با هم هستند فرق نگذارم، پدر به روی دست پدر آب ريخت و بايد در اين موقعيت پسر روی دست پسر آب بريزد. پس محمد حنفيه به روی دست پسر آب ريخت و پسر دستش را شست. آن گاه حضرت عسكری عليه السلام فرمود: كسی كه علی عليهالسلام را در تواضع و فروتنی پيروی كند شيعه واقعی او است «10».حضرت صادق عليهالسلام از پدرانش روايت میكند:إنّ مِن التَّواضُعِ أن يَرضَی الرَّجُلُ بِالمَجلسِ دُونَ المَجلسِ، وأن يُسلِّمَ عَلی مَن يَلقی، وَأن يَترُكَ المِراءَ وإن كانَ مُحِقّاً، وَلَا يُحِبُّ أن يُحمَدَ عَلَی التَّقْوَی «11» بخشی از تواضع به اين است كه انسان در هر مجلسی وارد شد هرجا كه جا هست بنشيند و برای خود جای نشستن خاصی را در نظر نداشته باشد، و هركه را ملاقات میكند به او سلام دهد، و جدال و ستيز در سخن را واگذارد، گرچه حق با او باشد، و دوست نداشته باشد كه او را بر تقوايی كه دارد ستايش كنند.امامصادق عليهالسلام فرمود:التَّواضُعُ أصلُ كُلِّ خَيرٍ نَفيسٍ وَمَرتَبةٍ رَفِيعَةٍ، وَلو كَانَ لِلتَّواضُعِ لُغَةٌ يَفْهَمُهَا الخَلْقُ لَنَطَق عَن حَقايِقِ مَا فِی مَخفيّاتِ العَوَاقِبِ، وَالتَّوَاضُعُ مَا يكونُ للَّهِ وفِی اللَّهِ وَمَا سَواهُ مَكرٌ، وَمَن تَواضَعَ للَّهِ شَرَّفَهُ اللَّهُ عَلی كَثيرٍ مِن عبادِهِ «12». فروتنی ريشه هر خير باارزشی است و مرتبه و مقام بلندی است، اگر برای تواضع لغتی وجود داشت كه مردمان آن را میفهميدند، هر آينه از حقايق آنچه در پنهان سرانجامها بود سخن میگفت و تواضع آن است كه در راه خدا و برای خداست و جز آن مكر و حيله است و كسی كه برای خدا تواضع كند، خدا او را بر بسياری از بندگانش شرافت میدهد.
تواضع محمد بن مسلم
محمد بن مسلم چنان كه در كتابهای رجال آمده از اعاظم اصحاب حضرت امام باقر و حضرت امام صادق عليهما السلام و از راويان حديث و بسيار مورد اطمينان و انسانی عادل است كه روايات اهل بيت او را جزو مقربان و صدّيقان دانستهاند.ابونصر میگويد: از عبداللَّه بن محمد بن خالد درباره محمد بن مسلمپرسيدم؟ گفت: مردی بسيار بزرگوار ولی از نظر مال دنيايی تنگدست بود، امام باقر عليه السلام به او فرمود: ای محمد! فروتنی پيشه كن. زمانی كه به كوفه بازگشت ظرفی بافته شده از نی كه معمولًا در آن خرما میريختند پر از خرما با ترازويی برداشت و كنار در مسجد جامع نشست و صدايش را به خرمافروشی بلند كرد.عشيره او نزدش آمدند و گفتند: با اين كاری كه پيشه كردهای ما را رسوا ساختی. اين كار در شأن تو و قبيله ما نيست. گفت مولايم حضرت باقر عليه السلام مرا به يكی از خصلتهای اخلاقی و حسنات نفسی كه تواضع است فرمان داده و من هرگز با پيشوا و رهبر الهیام مخالفت نمیورزم و اينجا را ترك نمیكنم تا از فروش همه خرما آسوده شوم. قبيلهاش به او گفتند: اكنون كه برای خود از شغل و كسب چارهای نمیبينی، پس در ميان بازار آسياب داران برو و آسياب و شتری برای آسيا كردن گندم و جو آماده كن.
تواضع شگفتآور پيامبر(ص)
امام صادق عليه السلام میفرمايد: مردی بيابانی نزد پيامبر اسلام آمد و گفت: ای پيامبر خدا! با اين ناقهات با من مسابقه میدهی؟ حضرت با او مسابقه داد و مرد بيابانی مسابقه را برد. پيامبر به او فرمود: شما شتر مرا بالا برديد، خدا دوست داشت كه آن را پايين بياورد، كوهها در برابر كشتی نوح گردنكشی كردند و كوه جودی نهايت تواضع را از خود نشان داد، خدا هم كشتی نوح را بر آن فرود آورد «13».و نيز امام صادق عليه السلام میفرمايد:رسول خدا شب پنجشنبهای در مسجد قبا افطار كرد، پس از افطار فرمود آيا آبی برای خوردن يافت میشود؟ اوس بن خولی انصاری قدحی بزرگ از آب مخلوط با عسل برای حضرت آورد، هنگامی كه لب به آن قدح زد قدح را از لب مبارك دور كرد و فرمود: دو آشاميدنی است كه به يكی اكتفا میشود، من اين مخلوط را نمیخورم و بر مردم هم حرام نمیكنم ولی برای خدا فروتنی مینمايم؛ زيرا هركس برای خدا فروتنی كند خدا او را رفعت میدهد و هركس تكبر ورزد خدا او را پست مینمايد، و كسی كه در معيشتش ميانهروی پيشه كند خدا به او روزی میبخشد و كسی كه ولخرجی كند خدا او را محروم مینمايد، و كسی كه بسيار ياد مرگ كند خدا به او محبت میورزد «14».امام صادق عليهالسلام فرمود: خدا به داود وحی كرد:يَا دَاوُدَ كَما أنّ أقرَبَ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ المُتَواضِعوُنَ، كَذلِكَ أبعَدُ النّاسِ مِنَ اللَّهِ المُتَكبِّرُونَ «15». ای داود! چنان كه نزديكترين مردم به خدا فروتنانند، دورترين مردم از خدا متكبرانند.علامه مجلسی در رابطه با تواضع میفرمايد:تواضع ترك تكبّر و ذلت و خاكساری در برابر پيامبر و امامان و مردم مؤمن است، تواضع نفرت از رفعت و چيرگی است و همه اين امور موجب قرب انسان به حق و ضدش موجب دوری انسان از خداست «16».در هر صورت تواضع و فروتنی در برابر حق و شؤون حق كه از جلوههايش قبول فرمانهای خدا و اوامر و نواهی پيامبر و خواستههای امامان و نرمی داشتن در برابر زن و فرزند و پدر و مادر و عموم مردم است از باارزشترين زيبايیهای اخلاق و از حسنات ملكوتيه و خصال عرشيه است.لقمان حكيم پس از اين كه فرزندش را به تواضع توجه میدهد میفرمايد:آنان كه خود را زرنگ و تيز میدانند و تصور میكنند اين زرنگی و تيزی آنان را از حق بینياز مینمايد سخت در اشتباهند؛ زيرا زرنگ و تيز با همه زرنگی و تيزيش نزد حق بیمقدار و ناچيز است و بدون حق ارزش قابل توجهی ندارد.
روزنامه آرمان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید