ریشه های زبان فارسی

1386/2/25 ۰۳:۳۰

ریشه های زبان فارسی

زبان فارسی همواره به عنوان یکی از عوامل وحدت اقوام ایران زمین مطرح بوده است. بر اساس عقیده بسیاری از کارشناسان، این زبان مشترک ایرانیان، به اندازه نژاد و دین و کشور آن ها را به هم پیوند داده است



زبان فارسی همواره به عنوان یکی از عوامل وحدت اقوام ایران زمین مطرح بوده است. بر اساس عقیده بسیاری از کارشناسان، این زبان مشترک ایرانیان، به اندازه نژاد و دین و کشور آن ها را به هم پیوند داده است
مي‌توانيم روند شكل‌گيري "زبان فارسي" كه امروزه با آن صحبت مي‌كنيم به طريق زير در نظر بگيريم: زبان هند و اروپايي ـ ايراني باستان ـ فارسي باستان ـ فارسي ميانه و فارسي دري.
از زبان هند و اروپايي اثري در دست نيست ولي از شاخه‌ايي كه از آن منشعب شده‌اند پي به وجودش مي‌بريم.
زبان‌هاي هندي باستاني و ايراني باستان شاخه‌هايي از زبان هندو اروپايي هستند.

از ايراني باستان تا آنجا كه مدرك در دست داريم چهار زبان مستقيما منشعب شده است:
1. اوستايي
2. مادي
3. سكايي
4. فارسي باستان
به يقين مي‌توان گفت كه زبان‌هاي ديگري هم مستقيما از ايراني باستان منشعب شده بود كه از آنها چيزي باقي نمانده است.
اينكه به چه دوراني، دوران باستان اطلاق كنيم خود جاي بحث و گفتگو دارد. بعضي از ابتداي حكومت كوروش تا پايان دوران ساساني را به نام دوران باستان مي‌شناسند. اما در اين مبحث دوران باستان ، برابر است با 1000 تا 331 قبل از ميلاد مسيح.

زبان‌هاي دوره باستاني همان زبان‌هايي هستند كه ما به عنوان زبان‌هاي ايراني باستان از ‌آنها نام برديم و قصد داريم كه بيشتر آنها را توضيح دهيم:

زبان اوستايي: زبان يكي از نواحي شرق ايران بوده و تنها اثري كه از اين زبان به جاي مانده كتاب اوستا است . اوستا به دو گويش نوشته شده. گويشي كه گاهان يعني سخنان خود زرتشت به آن نوشته شده و گويشي كه بخش‌هاي ديگر اوستا به طريق آن نوشته شده‌اند. گويش نخست را گويش گاهاني و گويش دوم را گويش جديد مي‌گويند.
اوستاي امروزي پنج بخش دارد كه عبارتند از: يسنا، يشت، ويسپرد، ونديداد و خرده اوستا.
اوستا در آغاز سينه به سينه نقل مي‌شده است تا اينكه در دوران ساسانيان الفبايي اختراع شد و اوستا به آن نوشته شد.

زبان مادي: زبان قديم ماد بوده است، از اين زبان نوشته‌اي در دست نيست ولي تعدادي واژه از آن در نوشته‌هاي زبان فارسي باستان و يوناني به جاي مانده است.

زبان سكايي: از زبان قديم سكاها نوشته‌اي به جاي نمانده ولي تعدادي واژه در كتابهاي هندي، يوناني و لاتين از آنها در دست داريم.

زبان فارسي باستان: آثار بازمانده‌ از فارسي باستان كتيبه‌هاي شاهان هخامنشي هستند كه مهم‌ترين آنها كتيبه‌ داريوش كبير نقش شده بر كوه بيستون است.

فارسي باستان به الفبايي نوشته شده كه به آن الفباي ميخي مي‌گويند.
ذكر كرديم كه فارسي ميانه از فارسي باستان به وجود آمده كه آن را بررسي مي‌كنيم.
دوره ميانه به طور كلي از سقوط هخامنشيان يعني سال 331 قبل از ميلاد مسيح شروع مي‌شود و تا سال 867 ميلادي برابر با سال 254 هجري قمري سالي كه يعقوب ليث صفار، زبان فارسي دري را زبان رسمي ايران كرد، ادامه مي‌يابد.

در دوره ميانه زبان‌هاي زير رايج بودند:
1. بلخي
2. سكايي
3. سغدي
4. خوارزمي
5. پهلوي اشكاني 6. فارسي ميانه

بلخي: از اين زبان تا سال 1957 اثري در دست نبود. در اين سال كتيبه‌اي در "سرخ كتل" واقع در شمال افغانستان پيدا شد كه به الفباي تخاري نوشته شده و وجود اين زبان را ثابت كرده است.
سكايي: گفتيم كه از زبان سكايي قديم جز تعدادي واژه چيزي به جا نمانده ولي از زبان سكايي دوره مياني نوشته‌هاي زيادي به ما رسيده است.
نام ديگر اين زبان، زبان ختني است. برخي از نوشته‌هاي ختني ديني و بعضي ديگر غيرديني هستند. نوشته‌هاي ديني ختني مربوط به دين بودا هستند و نوشته‌هاي غيرديني، متون پزشكي و داستاني و بازرگاني را دربرمي‌گيرند.

سغدي: زبان سغدي زبان سغد بوده كه در دوره هخامنشيان يكي از كشورهاي تابعه آن‌ها به شمار مي‌رفته است.
سرزمين سغد، تاجيكستان امروزي و سمرقند و بخارا را در برمي‌گرفته . سمرقند و بخارا اكنون جز ازبكستان هستند.

خوارزمي: اين زبان در خوارزم رايج بوده كه در جنوب درياچه آرال واقع است.
خوارزم هم در زمان هخامنشيان از توابع امپراطوري بزرگ ايزانيان بوده است. اين زبان تا قرن هشتم هجري رايج بود. سپس متروك شد و تركي جاي آن را گرفت.

پهلوي اشكاني: زبان پهلوي اشكاني زبان سرزمين پهلو بوده كه به خراسان امروزي و برخي از نواحي مجاور آن، اطلاق مي‌شده است. از پهلوي اشكاني باستاني اثري در دست نيست اما از پهلوي اشكاني زمان اشكانيان و پهلوي اشكاني زمان ساسانيان آثاري به جاي مانده است.

فارسي ميانه: اين زبان، زبان رسمي ايران در دوره ساسانيان و دنباله فارسي باستان به شمار مي‌رود. آثار باقيمانده از فارسي ميانه بسيار زياد است و به چهار دسته تقسيم ‌مي‌شوند :
1. كتيبه‌هاي پهلوي
2. زبور پهلوي
3. نوشته‌هاي زرتشتيان
4. نوشته‌هاي مانويان

كتيبه‌هاي پهلوي به سه دسته تقسيم مي‌شوند كه عبارتند از:
1. كتيبه‌هاي شاهان ساساني، كتيبه‌هاي رجال ساساني (كرتير، مهرنرسي ، ...)
2. كتيبه‌هاي شهر دورا (شهري كه امروزه به نام موصل آن را مي‌شناسيم و شاپور اول بعد از اينكه آن را خراب كرد در كنيسه يهوديان كتيبه‌هايي حك كرد.)
نوشته‌هاي زرتشتيان هم به چند دسته تقسيم مي‌شوند كه عبارتند از:
ترجمه‌هاي اوستا، متن‌هاي ديني (بندهش، دين كرت، مينوي خرد و...)، متن‌هاي غيرديني (كارنامه اردشير بابكان، ...)

زبان‌هاي ايراني جديد : دوره جديد به طور كلي از سده سوم هجري شروع مي‌شود و تاكنون ادامه دارد. در اين دوره همه زبان‌هايي كه در دوره ميانه رايج بوده‌اند جز زبان فارسي از رواج افتاده‌اند.
در آغاز دوره اسلامي، زبان پهلوي اشكاني از رونق افتاد و جاي آن را فارسي گرفت.
زبان سغدي تا سده چهارم هجري رواج داشت و از آن پس متروك شد و فارسي جاي آن را گرفت. زبان سكايي تا سده پنجم هجري در كاشمر و حوالي آن رايج بوده و از آن پس تركي جاي آن را گرفته است.
جاي زبان خوارزمي را هم كه تا سده هشتم هجري رايج بوده ، تركي گرفت.

اما مهم‌ترين زبان‌هاي دوره جديد زبان‌هاي زير هستند:
- زبان پشتو
- زبان‌هاي كردي
- زبان آسي
- زبان بلوچي
- زبان فارسي

زبان پشتو: در مشرق افغانستان و شمال پاكستان رايج است. الفبايي كه پشتو بدان نوشته مي‌شود فارسي است كه در آن تغييراتي داده شده تا با زبان پشتو متناسب شود.

زبان‌هاي كردي: در ايران، تركيه، عراق، سوريه و ارمنستان رواج دارند. در ايران و عراق كردي را با الفباي فارسي مي‌نويسند، با تغييراتي كه در آن داده شده تا با كردي متناسب شود. در ارمنستان كردي، را با الفباي روسي و در سوريه و تركيه با الفباي لاتيني مي‌نويسند.

زبان آسي: در شمال قفقاز رايج است . دو گويش دارد كه به گويش ديگوري و ايرواني معروفند. زبان آسي تنها زبان ايراني است كه فارسي تاثيري بر ‌آن نگذاشته است.

زبان بلوچي: در ايران، پاكستان، افغانستان تا جنوب آسياي ميانه و در ناحيه شارجه رايج است. اين زبان نيز با الفباي فارسي نوشته مي‌شود. اما تغييراتي در آن داده‌اند كه با زبان بلوچي متناسب باشد.

زبان فارسي: در سده‌هاي اول و دوم هجري زبان علمي ايرانيان مسلمان زبان عربي بوده است.
ايرانيان غيرمسلمان چونان گذشته، زبان ‌هاي فارسي ميانه و پهلوي اشكاني و سغدي و خوارزمي را به كار مي‌بردند. از سده سوم هجري با تأسيس دولت صفاريان، ايرانيان مسلمان زبان فارسي را كه به فارسي دري معروف شده بود به كار گرفتند و آن را با الفباي عربي نوشتند. اين زبان جديد اگرچه از نظر قواعد دستوري اختلاف چنداني با فارسي ميانه نداشت اما از جهت تغيير آواها و واژگان تغيير كرده بود.
تغيير واژگان به صورت زير بود:
1. واژه‌هايي از عربي به فارسي راه يافته بودند
2. واژه‌هايي تغيير معني داده بودند
3. واژه‌هايي از رواج افتاده بودند
4. واژه‌هايي ساخته شده بودند كه دلالت بر مفاهيم جديد مي‌كرد كه اغلب آنها از دين اسلام وارد شده بودند.
زبان فارسي در دوره غزنويان به هندوستان راه يافته و با تأسيس دولت مغولي هند به اوج ترقي خود رسيد. تا جايي كه دربار مغولان هند، مجمع شوراي ايران و فارسي‌گو بود و بر اثر رواج فارسي در هند، از تركيب فارسي و هندي، زباني به وجود آمد كه اكنون زبان مسلمانان هند و پاكستان است و اردو ناميده مي‌شود.
از طرفي زبان فارسي در زمان سلطنت سلجوقيان روم به آسياي صغير راه يافت و در زمان دولت عثماني به اوج ترقي خود رسيد.
زبان فارسي كه ما امروزه با آن تكلم مي‌كنيم با آنكه واژه‌هايي از زبانهاي مختلف يوتاني، عربي، سرياني، تركي، فرانسوي، روسي و... به آن راه يافته‌اند همچنان زنده و عامل وحدت مردم كشورمان، ايران است.
زبان فارسي (دري) عنصري است كه ما ايرانيان را به هم پيوند داده و در تمام دوره‌هاي صعب‌ و دشوار هجوم دشمنان به هم نزديكمان كرده است . زبان فارسي در حقيقت حافظ فرهنگ ايراني شد و بار فرهنگ ملي را به دوش كشيد.
اگر زبان فارسي نبود، نه فردوسي را مي‌فهميديم، نه حافظ را و نه سعدي را.
زبان فارسي نه تنها عامل اصلي وحدت است بلكه عامل جلوگيرنده تفرقه هم هست. يادمان باشد كه ما در كشوري زندگي مي كنيم كه اقوام بلوچ، خزري، آذري، گيلكي، كرد و ... در آن به هستي خود ادامه مي‌دهند و اگر زبان فارسي نبود شايد هركدام از اين‌ها ساز خودشان را مي‌زدند و به راهي ديگر مي‌رفتند.
اگرچنين زبان مشتركي نداشتيم وقتي كه تركان از سويي و اعراب از سوي ديگر بر ما مي‌تاختند ديگر، مازني از آذري، آذري از كردي، كرد از بلوچ، بلوچ از فارسي جدا مي‌شد. اما نه تنها اينگونه نشد بلكه ابن‌سينا را مي‌بينيم كه از بخارا به گرگان مي‌آيد و با بيماران صحبت مي‌كند و آنها را معالجه مي كند. از آنجا به ري آمد و باز هم زبان مردم را فهميد. به همدان و اصفهان هم رفت و در آن مكان‌ها زندگي كرد و كتاب نوشت و به معالجه بيماران پرداخت و با مردم آن ديارها معاشرت داشت . زبان محلي او زبان بخارايي بود ولي با زبان دري توانست با همه ارتباط برقرار كند. اين راز شگفت انگيز زبان فارسي است كه بايد آن را پاس بداريم.

منابع:
زبان فارسي و سرگذشت آن،دكتر محسن ابوالقاسمي- انتشارات هيرمند
نقش زبان فارسي در وحدت ملي – گفتگويي با استاد ذبيح‌الله صفا

آرش نورآقايي
منبع : خبرگزاري ميراث فرهنگي


نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: