حكیم توس و آموزه‌های قرآنی / كامران شرفشاهی

1393/2/27 ۰۹:۳۶

حكیم توس و آموزه‌های قرآنی / كامران شرفشاهی

شاهنامه، اثر سترگ حكیم‌ابوالقاسم فردوسی طوسی بی‌گمان شاهكاری عظیم و اعجاب انگیز است. این اثر گرچه به ظاهر روایت زندگی و دوران پادشاهان و پهلوانان كهن و اساطیری ایران را در بر می‌گیرد، اما در باطن این اثر گرانقدر دریایی از معارف، حكمت‌ها و ارزشهای عالی نهفته است. و بی‌تردید آنچه این اثر بی‌بدیل را از یك كتاب صرفاً حماسی جدا می‌كند، همین روح معنا و نگاه ژرف سراینده آن به هستی و جهان پیرامون خویش است و به همین اعتبار است كه عنوان«حكیم» را به حق برازنده فردوسی می‌دانیم.

 

به مناسبت 25 اردیبهشت،روز بزرگداشت فردوسی

شاهنامه، اثر سترگ حكیم‌ابوالقاسم فردوسی طوسی بی‌گمان شاهكاری عظیم و اعجاب انگیز است. این اثر گرچه به ظاهر روایت زندگی و دوران پادشاهان و پهلوانان كهن و اساطیری ایران را در بر می‌گیرد، اما در باطن این اثر گرانقدر دریایی از معارف، حكمت‌ها و ارزشهای عالی نهفته است. و بی‌تردید آنچه این اثر بی‌بدیل را از یك كتاب صرفاً حماسی جدا می‌كند، همین روح معنا و نگاه ژرف سراینده آن به هستی و جهان پیرامون خویش است و به همین اعتبار است كه عنوان«حكیم» را به حق برازنده فردوسی می‌دانیم.

متأسفانه علیرغم جایگاه رفیع این اندیشمند فرزانه و سخنسرای بزرگ، اطلاعات چندان درخور اعتماد و قابل اعتنایی درباره زندگی و احوال او در دست نیست تا جایی كه حتی نام او و پدرش نیز به روشنی معلوم نمی‌باشد. و به همین لحاظ«ابوالقاسم» كه كنیه اوست و در كهن‌ترین مأخذ(تاریخ سیستان و چهار مقاله) ذكر شده است به ناچار به جای نام این شاعر پرآوازه مورد استفاده قرار گرفته است. در آثار بسیار كهن كه درباره او سخن رانده شده، او را با نامهای حسن، احمد و منصور یاد كرده‌اند.

(حماسه سرایی در ایران-ص171)

در تذكره دولتشاه(ص428) و مجالس المؤمنین(ص453) و مجمع افصحا(ص428) نام او را حسن ‌بن اسحاق بن شرفشاه ذكر كرده‌اند، ضمناً آنچه مسلم است آنكه «فردوسی» تخلص شاعر بوده است. نظامی عروضی سمرقندی زادگاه را روستای«پاز» از توابع طوس خراسان ذكر كرده است.كه در برخی منابع به روستای دیگری به نام«رزان» نیز اشاره شده است.

درباره سال تولد او نیز اختلاف نظر فراوان است. آنچه كه از اشعار او بر می‌آید نزدیك و یا شاید بیش از هشتاد سال عمر كرده است. و از آنجا كه در 58 سالگی دو سوم شاهنامه را به نظم در آورده است و این زمان مقارن با جلوس سلطان محمود غزنوی می‌باشد، تاریخ تولد او را با كسر387 هجری، سال 329 هجری تخمین زده‌اند.

با اتكا به مصرع«بسی رنج بردم در این سال سی»، چنین بر می‌آید كه فردوسی برای نگارش شاهنامه 30 سال وقت صرف كرده است و باز به استناد بیت:

زهجرت شده پنج هشتاد بار

كه گفتم من این نامه نامدار

می‌توان نتیجه گرفت كه نظم شاهنامه در سال 400 هجری به اتمام رسیده است. درباره دین و مذهب فردوسی شكی باقی نیست كه او مسلمانی معتقد و شیعی مذهب بوده است. پژوهشگران بر این باور استوارند كه اصول عقاید فردوسی به معتزله نزدیك‌تر بوده است.

فردوسی سخنوری دیندار و دوستدار راستین خاندان پاك پیامبر عالیقدر اسلام(ص) و امام علی بن ابیطالب(ع) بوده است و راه رهایی و رستگاری را در دینداری و كسب دانش و معرفت می‌دانسته است.

فردوسی شاعری یكتاپرست است و سراسر شاهنامه سرشار از نام و یاد خداست، آنچنان كه این كتاب بزرگ با نام و یاد پروردگار بی‌همتا آغاز می‌شود:

به نام خداوند جان و خرد

كزین برتر اندیشه برنگذرد

خداوند نام و خداوند جای

خداوند روزی ده رهنمای

خداوند كیوان و گردان سپهر

فروزنده ماه و ناهید و مهر....

(شاهنامه-ص1)

فردوسی در شاهنامه، یك دم از یاد خدا غافل نیست.«ایزد»، «كردگار»، «یزدان»، «خداوند» و... واژه‌هایی است كه در برگیرنده اعتقاد شاعر به توحید و ذات آفریدگار متعال است. در نگاه فردوسی، گرچه طریق دانش جستن از ارج و قرب فراوانی برخوردار است، اما اولویت در این راه شناخت خدا و كسب دانشی است كه در مسیر قرب الی‌الله باشد:

ز دانش نخستین به یزدان گرای

كه او هست و باشد همیشه به جای

زدانش نخست آنچه آید به كار

بهین هست دانستن كردگار

 

فردوسی و ستایش خرد

در اندیشه فردوسی، همه چیز از خداست و شاعر در بیان این نكته تأكید فراوان دارد تا جایی كه در ابتدای شاهنامه، هنگامی كه حتی به خرد اشاره می‌كند، آن را موهبتی الهی بر می‌شمارد:

خرد بهتر از هر چه ایزد بداد

ستایش خرد را به از راه داد

(شاهنامه-ص1)

همچنین اعتقاد به روز رستاخیز، موجودیت انسان و عظمت هستی از دیگر نكات قابل تأملی است كه در باب خداشناسی می‌توان در شاهنامه مشاهده كرد:

خرد رهنما و خرد دلگشای

خرد دست گیرد به هر دو سرای

(شاهنامه-ص1)

كه مراد از خرد همان رسول باطنی است و عقلی كه موهبت خداوند و وجه تمایز میان انسان و سایر موجودات است. و از این طریق است كه انسان می‌تواند با اندیشیدن در مجموعه شگفت انگیز خلقت خود را در آیینه هستی به تماشا بنشیند:

از آغاز باید كه دانی درست

سرمایه گوهران از نخست

كه یزدان زناچیز چیز آفرید

بدان تا توانایی آرد پدید

(شاهنامه-ص2)

 

فردوسی و خاندان پاك وحی

عشق و ارادت فردوسی به رسول گرامی اسلام(ص) و حضرت علی(ع) و اهل بیت مكرم عصمت و طهارت(ع) آنقدر بزرگ و شورانگیز است كه قلم را یاری بیان آن نیست. ایستادگی و اعتقاد این شاعر فرهیخته تا به جایی است كه در برخی از آثار علت عهد شكنی سلطان غزنوی و بی‌مهری او نسبت به فردوسی را شیعه بودن شاعر ذكر كرده‌اند. فشار و حرمت‌شكنی نسبت به این شاعر گرانمایه تا حدی بود كه به نوشته نظامی عروضی سمرقندی، پیكر فردوسی را پس از درگذشت او- به لحاظ شیعه بودن وی- در گورستان عمومی شهر اجازه دفن ندادند و در نهایت در باغی كه ملك او بوده به خاك سپرده شد. (چهارمقاله- مقاله دوم- حكایت نهم- ص85)

در چهار مقاله نظامی عروضی آمده است كه پس از درگذشت فردوسی دخترش صله سلطان محمود را نپذیرفت. و باز درباره رافضی بودن و ماجرای دفن فردوسی در آثار متقدمان آمده است كه همان شیخی كه بر جنازه وی نماز نگذاشته بود و مانع از دفن او در قبرستان مسلمین شده بود، او را به خواب دید كه می‌گفت چون در گذشتم خداوند تبارك تعالی مرا گفت كه اگر حتی هیچ كار خیر و هیچ سخن خیری جز این بیت:

به نام خداوند جان و خرد

كز این برتر اندیشه برنگذرد

نداشتی، باز هم به سبب عظمت همین بیت، همچنان كه نام تو فردوسی است، تو را در فردوس خویش جای می‌دادیم.

حكیم دانای توس در شاهنامه به صراحت از اعتقاد خود به آیین اسلام، پیامبر(ص)، امام علی‌(ع) و اهلبیت آن حضرت سخن گفته است، و از حدیث مشهور «انا مدینه العلم و علی بابها» كه رسول اكرم درباره مرتبه والای حضرت امیر المومنین(ع) فرموده، بهره جسته است.

(منتهی الآمال ـ ص 174)

به گفتار پیغمبرت راه جوی

دل از تیرگیها بدین آب شوی

گواهی دهم كاین سخن‌ها ز اوست

تو گویی دو گوشم پرآواز است

كه من شهر علمم، علیم در است

درست این سخن قول پیغمبر است

منم بنده اهل بیت نبی

ستاینده خاك پای وصی

اگر چشم داری به دیگر سرای

به نزد نبی و علی گیر جای

گرت زین بد آید گناه من است

چنین است و این دین و راه من است

برین زادم و هم برین بگذرم

چنان دان كه خاك پی حیدرم

(شاهنامه ـ ص3)

متأسفانه فردوسی همانقدر كه در زمان حیاتش مظلوم واقع شد، پس از مرگ نیز از ستم كوتاه بینان و كج اندیشان در امان نماند. برخی او را نادانسته و بی‌آنكه روح سخن وی را دریابند، مورد مذمت و نكوهش قرار دادند و گروهی دیگر شعاع اثر این حكیم فرزانه را تا حد یك حماسه ملی محدود كردند و آگاهانه از پرداختن به جهان بینی‌ این شاعر دردمند و دل آگاه امتناع ورزیده و صرفاً به بیان جنبه‌های نمادین، اسطوره‌ای و دراماتیك آثار او اكتفا كردند.

 

فردوسی و قرآن كریم

قرآن مجید، كلام آسمانی خداوند است. این كتاب معجزه بزرگ خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی(ص) است. و در عظمت این كتاب همین بس كه خداوند كفار و مشركین را دعوت می‌كند كه اگر توانایی دارند آیه‌ای همچون آیات قرآن بیافرینند.

آیات قرآن، گرچه به تدریج بر پیامبر عظیم الشان اسلام نازل شده است، اما انسجام و ویژگی‌های منحصر به فرد این كتاب آسمانی، خارق العاده است؛ به گونه‌ای كه با گذشت زمان و در طی هر یك از اعصار، جلوه‌های شگفت انگیز تازه‌ای از این كتاب آشكار می‌شود. به عبارت دیگر، هرچه گستره دانش و معرفت بشری بیشتر می‌شود، زمینه فهم این كتاب الهی افزونتر می‌گردد و اعجاب خردمندان را برمی‌انگیزد.

فردوسی بی‌هیچ شك و شبهه‌ای با قرآن مأنوس بوده است و آیات ژرف و دل‌انگیز این كتاب انسان ساز بر اعماق روح و اندیشه این شاعر توانا اثر نهاده است.

هر كس حتی با یكبار مطالعه شاهنامه در می‌یابد كه سراینده این اثر بزرگ بر تمام علوم و دانش‌های روزگار خود اشراف و تسلط داشته است. چگونه ممكن است شاعری كه در آن دوران برای بیان تولد رستم عمل پیچیده سزارین را مطرح می‌كند، با اسلام، احكام و معارف آن بیگانه و یا نامطلع باشد؟!

فردوسی بی‌گمان نیمی از عمر خویش را صرف مطالعه و تحقیق نموده است و در آن زمانه دسترسی او به آثار مذهبی و كتابهای دینی بسیار بوده است و لذا تأثیر این آثار برشاعر و اثر او امری اجتناب ناپذیر و غیر قابل انكار است. رافضی بودن فردوسی در آن دوران پرآشوب بر این امر دلالت دارد كه مطالعات فردوسی در زمینه اسلام بسیار وسیع بوده و این حكیم پرآوازه به تمامی جریانهای فكری عصر خویش نیز احاطه كامل داشته است و اگر شاعر مذهب تشیع را پذیرفته است، این عمل شجاعانه او بر پایه حقانیت و آگاهی استوار بوده است.

تأثیرپذیری فردوسی از قرآن كریم، به شكل‌های متعددی در شاهنامه نمایان است. نخستین سخن در این خصوص آنكه بنا به تحقیق ادبای نامداری همچون روانشاد استاد بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی اسلوب كار خویش را از قرآن كریم گرفته است. و از آنجا كه زبان عربی زبان علمی آن عهده بوده است و نظر به استفاده استادانه فردوسی در شناخت و به كارگیری واژه‌های فارسی، می‌توان نتیجه گرفت كه شاعر به زبان عربی مسلط بوده است و به همین دلیل ظرافت‌ها و سایر دقایق ادبی قرآن كریم را عمیقاً درك كرده و به شدت تحت تأثیر آن قرار گرفته است و با الگو قرار دادن قرآن كریم، روش كار و اساس بیان خویش را شكل بخشیده است.

فردوسی از قابلیت‌های زبان فارسی آگاهی وسیعی داشته و به این حقیقت ایمان داشته است كه این زبان شایستگی و استحقاق آن را دارد كه وسیله‌ای برای بیان مفاهیم و معارف اسلامی باشد و دومین زبان جهان اسلام گردد.

نكته دوم اینكه فردوسی همانند سایر حماسه سرایان تنها به شرح یك سلسله رخدادهای مهیج و پرحادثه (اكشن) بسنده نكرده است. بلكه در آغاز و پایان اكثر ماجراها و گاهی نیز در هنگام بیان صحنه‌هایی در اواسط داستان به طرح مسایل اخلاقی و ارزش‌های عالی انسانی پرداخته است و با ذكر مطالبی حكمت آموز و عبرت‌آور در خصوص سپری شدن عمر و بی‌اعتباری دنیا و بقای حیات اخروی و ضرورت اندیشیدن به روز جزا و لزوم رعایت تقوا و احترام به حقوق دیگران، سخنان قابل تأملی را ارائه نموده است و خیر دنیا و آخرت را در به‌كار بستن این رهنمودها دانسته است. پرسشی كه در اینجا مطرح است این است كه منبع این سخنان كیست كه شاعر نسبت به آن تا این اندازه التزام دارد و با فراخواندن دیگران به پیروی از این سخنان و اجرای آن، سعادت و نیك بختی بشر را تضمین شده برمی‌شمارد؟

به تحقیق این نكته به اثبات رسیده است كه تمامی سخنان حكمت‌آمیز فردوسی بر پایه قرآن كریم و احادیث بوده است. در این باره مقالات متعددی تاكنون به رشته تحریر درآمده و به چاپ رسیده است كه هر یك حكایت از وسعت استفاده فردوسی در این زمینه دارد. در این مجال به ذكر دو نمونه در این خصوص اكتفا می‌كنیم:

قرآن كریم: الابذكر الله تطمئن القلوب (سوره رعد ـ آیه 28)

حكیم فردوسی: دل آرام گیرد به یاد خدای

حضرت محمد بن عبدالله(ص): اطلب العلم من المهد الی اللحد(نهج الفصاحه ـ ص 193)

حكیم فردوسی: ز گهواره تا گور دانش‌ بجوی

 

الهام فردوسی از قصص قرآنی

یكی از جلوه‌ها و نكاتی كه بسیار با اهمیت است در كیفیت داستان سرایی فردوسی نهفته است. برخی نقاط مشترك بین داستان‌های قرآن كریم و شاهنامه حكایت از دلبستگی فردوسی و تأثیرپذیری آشكار وی از قرآن دارد.

داستان‌های قرآن زیبا، عمیق و عبرت انگیز است تا به آنجا كه این داستان‌های به بهترین داستان‌ها (احسن القصص) معروف است. در هر یك از این داستان‌ها سرگذشت عبرت‌آموز و حكمت آمیز یكی از پیامبران الهی وقوم او به ایجاز بیان شده است و از انسان‌ها دعوت به‌عمل آمده تا در احوال پیشینیان خود بیندیشند تا در صراط مستقیم قرار گیرند.

داستان‌های قرآن به حدی زیبا و تأثیر گذار است كه در این خصوص تاكنون مقالات و كتاب‌های فراوانی منتشر شده است و چه بسیار نویسندگانی كه با تأثیر پذیرفتن از داستان‌های قرآن كریم به خلق آثار ارزنده‌ای توفیق یافته‌اند. فردوسی نیز از زمره شیفتگان و ارداتمندان این كتاب آسمانی است كه با الهام گرفتن از داستان‌های قرآن كریم به اثر خویش شكوه مضاعفی بخشیده است، و اثرش در شمار شاهكار‌های جاودان ادبیات جهان، همچنان می‌درخشد.

فردوسی شاهنامه را با الهام از آیاتی آغاز می‌كند كه درباره داستان آفرینش هستی و خلقت انسان سخن می‌گوید و مراحل پیدایش حیات را روایت می‌كند. شیطان رجیم در سرتاسر اثر او حضور دارد و آنچنان كه در قرآن كریم آمده است، «اهریمن» در صدد گمراه كردن آدمی و به ضلالت كشیدن اوست.

آنچنان كه در قرآن كریم آمده است، ابلیس می‌تواند به شكل‌های مختلفی درآید و آدمی را بفریبد. مشهورترین مورد این كار وسوسه شیطان درباره حضرت آدم(ع) است كه عقوبتی سخت در پی دارد. در شاهنامه نیز ابلیس با فریفتن ضحاك و بوسیدن شانه‌های او، زندگی‌اش را تباه می‌كند. باز در دیگر داستان‌های شاهنامه نیز ابلیس در داستان كیكاووس نیز به صورت نوازنده‌ای به دیدار شاه می‌آید و با توصیف‌های جذاب و اغواگرانه خویش شاه را می‌فریبد و او را به دردسر می‌اندازد.

 

الهام از داستان زندگی پیامبران

فردوسی در شاهنامه با كسی تعارف و رودربایستی ندارد. هر كسی كه از یاد خداوند غافل شود، عاقبتی تلخ در انتظار اوست و هر كه به ستمكاری روی آورد مورد نكوهش او قرار می‌گیرد. برای او شاه با دیگران فرقی ندارد؛ چنان‌كه در داستان جمشید، غفلت و غرور او پس از سیصد سال جهانداری موجب می‌گردد تا فره ایزدی را از دست بدهد و به دست ضحاك اسیر شود و با اره به دو نیم گردد. آنگونه كه غفلت حضرت آدم(ع) و سرپیچی او از امر خداوند، موجب رانده شدن او از بهشت می‌شود و مصایب فراوانی برای او فراهم می‌آورد.فردوسی در شاهنامه، گاه به صراحت از پیامبران الهی و دین و آیین آنان نام آورده است. وی در چند جا با نام‌آوردن از حضرت عیسی مسیح(ع) فضایل آن حضرت را ستوده است و علنا به خصومت «جهود» با آن حضرت اشاره كرده است. در گزارش «خرادبرزین» و در نامه «انوشیروان» به نگهبان مدائن پیرامون منش و سلوك حضرت عیسی(ع) به زیبایی هر چه تمامتر سخن گفته شده است. همچنین درباره حضرت ابراهیم(ع) نیز ابیاتی سروده است كه اشاره به مقام آن حضرت و خانه كعبه دارد. فردوسی در اشعار دیگری از حضرت موسی(ع) و حضرت محمد مصطفی(ص) نیز یاد كرده است كه آورنده دین پاكی است كه هوشمندان به آن می‌گروند.

نگاه فردوسی به تمام ادیان نگاهی آمیخته با احترام است و درباره پیامبران و پارسایان هر دینی با نهایت خشوع و خضوع سخن گفته است كه این امر برخاسته از اندیشه دین باور اوست كه تمام این ادیان و پیامبران به تصدیق قرآن كریم از سوی خداوند مبعوث شده‌اند و تمامی ادیان الهی دارای یك هدف و وحدت اساسی هستند كه همانا دعوت به پرستش پروردگار یكتاست. در این زمینه نیز فردوسی بحث‌های بسیار جالب و حكیمانه‌ای دارد كه هدف از این مباحث تقریب ادیان و مذاهب است كه این نكته نیز حكایت از ژرف‌نگری و دوراندیشی حكیم فرزانه توس در آن برهه از زمان دارد.

یكی از داستان‌های قرآن كریم كه به شدت مورد توجه شاعر قرار گرفته است، داستان حضرت سلیمان(ع) است. در قرآن كریم 56 آیه درباره حضرت سلیمان(ع) آمده است و 16 بار نام مبارك آن حضرت ذكر شده است. داستان این پیامبر الهی در سوره‌های مباركه بقره، انعام، انبیاء، سبا، نساء، نمل و ص بیان شده است. (تاریخ انبیاء ـ ص607)

فردوسی در داستان «جمشید» به نحو آشكاری از داستان زندگانی حضرت سلیمان الهام گرفته است. از نظر نوع ادبی، هر دو داستان تراژیك است؛ یعنی با مرگ قهرمان یا شخصیت اصلی داستان پایان می‌پذیرد و در هر دو داستان سلیمان(ع) و جمشید شخصیت محوری و اصلی داستان به شمار می‌آیند.

در داستان سلیمان، خداوند به او ثروت و دارایی فراوان، مقام و منزلت و جاه و جلال فراوانی می‌بخشد و سلیمان(ع) به اراده خداوند پس از چندی به قدرت بی‌رقیب روزگار خویش تبدیل می‌شود. سلیمان اقدام به ساختن قصرهای بزرگ و بی‌نظیری می‌كند، حكومت‌های دیگر را به اطاعت خویش در می‌آورد و لشكر مجهز و بی‌مانندی را تدارك می‌بیند و جان كلام آنكه حشمت و شوكت بی‌نظیری از سوی خداوند به این پیامبر ارزانی شد كه غیرقابل توصیف است.

در داستان جمشید هنگامی كه او قصد دارد به جای پدرش «تهمورث» بر تخت سلطنت بنشیند، همچون سلیمان(ع) با فره ایزدی پیمان می‌بندد كه راه صلاح و صواب را طی كند و با پلیدی‌ها و پلشتی‌ها به مبارزه برخیزد:

بدان راز بددست كوته كنم

روان را سوی روشنی ره كنم

(شاهنامه ـ ص12)

وی در طول دوران حكمروایی خویش اهتمام به ساختن بناها و عمارت‌های بسیار نمود و همچون سلیمان نبی(ع) جاه و جلال، و حشمت و قدرت فراوان یافت و كشورهای اطراف خویش را مطیع و منقاد نمود.

دیگر تشابه بین این دو داستان، جام جهان‌نمای جمشیدی معروف به جام جم است كه وی در آن می‌توانست جهان را نظاره كند و از احوال آنچه در دور دست‌ها می‌گذرد آگاه شود. این نیروی خارق‌العاده در داستان حضرت سلیمان نبی(ع) در انگشتر آن حضرت نهفته است كه نام اعظم بر آن حك شده بود و به سبب آن امور ناممكن، ممكن می‌شد و تمام موجودات عالم از جانوران گرفته تا جن و پریان در اطراف آن حضرت اجتماع می‌كردند. همچنین باد نیز به فرمان آن جناب بود و از آنجایی كه زبان پرندگان و حیوانات را نیز خداوند به آن حضرت آموخته بود، وی قادر بود از این طرف نیز از بسیاری از مسایلی كه در دور دست‌ها می‌گذشت مطلع گردد.

 

سخن گفتن با پرندگان و دیگر موجودات

داستان سخن گفتن حضرت سلیمان نبی(ع) با پرندگان و دیگر موجودات، در داستان‌های دیگر شاهنامه الهام‌بخش فردوسی بوده است، چنان‌‌كه در داستان تولد «زال» كه سپید موی است و این نكته برای «سام» كه پدر اوست، خوشایند نیست، شاهد هستیم كه «سیمرغ» چگونه با زال و سام سخن می‌گوید:

چنین گفت سیمرغ با پور سام

كه ای دیده رنج نشیم و كنام

پدر سام یل پهلوان جهان

سرافرازتر كس میان جهان

بدین كوه فرزندی جوی آمدست

ترا نزد او آبروی آمدست...

در این داستان، سیمرغ هنگام جدا شدن از زال، یكی از پرهای خود را به او می‌دهد تا در هنگام احتیاج و به وقت ضرورت آن را آتش زند تا سیمرغ به كمك او بشتابد كه در داستان نبرد رستم و اسفندیار این اتفاق روی می‌دهد و سیمرغ طریق غلبه بر اسفندیار را به رستم می‌آموزد. این پرنده زیرك و اسرارآمیز كه زبان آدمی را می‌داند و در كوه قاف مسكن دارد و چون جهاندیدگان خردمند سخن می‌گوید، الهام‌بخش دیگر سخن‌سرایان ادب پارسی بوده است. چنان‌كه در آثار متعدد مانند «منطق‌الطیر» شیخ فریدالدین عطار نیشابوری نیز رد پای آن به شكل كاملاً محسوسی آشكار است.(منطق‌الطیر ـ ص 160)

 

طول عمر اعجاب‌آور

از دیگر شباهت‌های داستان سلیمان نبی(ع) در قرآن كریم و جمشید در شاهنامه طول عمر بسیار زیاد و محیرالعقول این دو شخصیت است. طول عمر حضرت سلیمان(ع) بیش از 500 سال ذكر شده است و طول عمر جمشید 300 سال كه هر دو از طول عمر طبیعی انسان‌ها بسیار زیادتر است.

 

جلوه‌های حیرت‌انگیز

در داستان سلیمان نبی(ع) آن حضرت دستور می‌دهد كه تخت باشكوهی برای او بسازند كه تمامی متعلقان و اطرافیان آن حضرت بتوانند بر آن بنشینند و سپس باد این تخت را به فرمان آن حضرت به آسمان برد. همچنین در ماجرای آمدن ملكه سبا به بارگاه حضرت سلیمان(ع) آن حضرت قبل از آمدن ملكه سبا به یكی دیوها دستور می‌دهد تا تخت بزرگ و شكوهمند او را در یك چشم به هم زدن در نزد او حاضر كنند و این امر به همین سادگی محقق می‌شود. این ماجرا در سوره سبا آمده است و یكی از جذاب ترین داستان‌های قرآن كریم است. حال در داستان جمشید نیز فردوسی همین تخت باشكوه را به همراه دیوی كه آن را به آسمان می‌برد، به عاریت گرفته است:

به فر كیانی یك تخت ساخت

چه مایه بد و گوهر اندر نشاخت

كه چون خواستی دیو برداشتی

زهامون به گردون برافراشتی

نكته مهم دیگری كه در تشابهات داستان حضرت سلیمان(ع) و جمشید شایان ذكر است امتحان الهی است. سلیمان نبی(ع) و جمشید پس از آنكه خداوند به آنان حشمت و شكوه فراوان می‌دهد و مورد تعظیم و تكریم دیگران قرار می‌گیرند، مورد آزمایش پروردگار قادر یكتا قرار می‌گیرند. با این تفاوت كه سلیمان (ع) از این آزمایش روسپید خارج می‌شود اما جمشید كه دستخوش غرور و غلفت شده است فره ایزدی را از دست می‌دهد و از اینجا دوران نابسامانی و انحطاط او فراهم می‌گردد:

منی كرد آن شاه یزدان‌شناس

زیزدان بپیچد و شد ناسپاس

چنین گفت با سالخورد، مهان

كه جز خویشتن را ندانم جهان

هنر در جهان از من آمد پدید

چو من نامور تخت شاهی ندید

جهان را به خوبی من آراستم

چنان است گیتی كه من خواستم

چو این گفته شد فر یزدان از وی

گسست و جهان شد پر از گفت‌وگوی

به جمشید بر تیره گون گشت روز

همی كاست آن فر گیتی فروز

چه گفت آن سخنگوی با فر و هوش

چو خسرو شوی بندگی را بكوش

به یزدان هم آن كس كه شد ناسپاس

به دلش اندر آید زهر سو هراس

(شاهنامه ـ ص14)

نوزادهای خارق‌العاده

یكی دیگر از تشابهات داستان‌های قرآن كریم و شاهنامه فردوسی در تولد چهار نوزاد است، كه این تشابه نیز حكایت از الهام گرفتن فردوسی از داستان‌های ولادت حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) دارد.

در قرآن كریم درباره حضرت موسی (ع) و قوم بنی‌اسرائیل در 34 سوره و 143 آیه سخن گفته شده است. ولادت حضرت موسی كلیم‌الله از عجایب قدرت‌الهی در سنن جاریه ربوبی بوده و در آیه 20 صحاح ثانی سفر خروج تورات نیز ذكر شده است. ماجرا از این قرار است كه در پی اینكه فرعون خواب وحشتناكی می‌بیند، معبران تولد و ظهور پیامبری را پیشگویی می‌كنند كه بساط ظلم فرعون را برهم خواهد ریخت و از این رو فرعون دستور می‌دهد تمامی كودكان پسر را به محض تولد از بین ببرند. علیرغم این فشار و خشونت حضرت موسی(ع) متولد می‌شود و مادرش او را در سبدی نهاده و در رود نیل رها می‌كند. اما به اراده خداوند«آسیه» همسر فرعون موسی را از آب گرفته و او را به فرزندی پذیرفته و پروش می‌دهد.(تاریخ انبیاء ـ ص 487)

در داستان تولد «زال» نیز وقتی خبر سپید موی بودن نوزاد را به سام می‌دهند. پدر از ترس سرزنش و تمسخر دیگران فرزند را به دامنه‌ی كوهی برده و در آنجا رها می‌كنند.

بخندند بر من مهان جهان

از این بچه در آشكار و نهان

از این ننگ بگذارم ایران زمین

نخوانم بر این بوم برآفرین

بفرمود پس تاش برداشتند

از آن بوم و بر دور بگذاشتند

به جایی كه سیمرغ را خانه بود

بدان خانه این خرد بیگانه بود

نهادند بر كوه و گشتند باز

برآمد بر این روزگاری دراز

(شاهنامه ـ ص 57)

آن كوه از آنجا كه محل زندگی سیمرغ بود خداوند اراده می‌فرماید كه این پرنده آن كودك را از مرگ نجات دهد و همچون موسی(ع) او را در آینده به خانواده و اقوام خود بازگرداند. در هر دو این داستان‌‌ها تدبیر آدمی در مقابل قضا و قدر و اراده خدا ناچیز جلوه می‌كند و عظمت مشیت‌الهی آشكار می‌شود كه: «هرچه خدا خواست، همان می‌شود».

در داستان تولد حضرت عیسی(ع) سخت از یك تولد غیرعادی و كودكی فوق‌العاده است. در بیان زندگی این پیامبر اولوالعزم در 13 سوزه و 133 آیه سخن گفته شده است. در 11 جا به نام حضرت مسیح در 25 مورد به نام عیسی و در 23 مورد دیگر درباره مادر آن حضرت، مریم عذرا خوانده شده است. (تاریخ انبیاء ـ ص 720)

یكی از نكات شگفت‌آور درباره حضرت عیسی (ع) سخن گفتن وی پس از تولد بود كه بی‌گمان معجزه‌ای بزرگ است. این ماجرا در آیاتی از سوره مباركه مریم نقل شده است؛ آنجایی كه خداوند به حضرت مریم امر می‌كند كه در مقابل تهمت‌های ناروا مهر سكوت بر لب بزند و روزه سكوت بگیرد و در مقابل از نوزادش بخواهد كه در دفاع از او سخن بگوید و به اذن خدا نوزاد لب به سخن می‌گشاید و ضمن بیان رسالت خود و دعوت به اجرای احكام الهی بر مبرا بودن مادر خود از هر معصیتی شهادت می‌دهد.

عقل آدمی برای هرچیزی تعریفی آفریده است و تعریف توانایی‌‌های یك نوزاد چندان دشوار نیست. در غیر این صورت اراده خداوند را باید در نظر گرفت و اینكه اوست قادر متعال.

فردوسی از آنجا كه زبان امری اكتسابی است، و در ثانی شخصیت او شأن پیامبری ندارد، بالطبع نمی‌توانسته چنین رویدادی را به این صورت مورد استفاده قرار دهد، اما این امر دلیل نمی‌شده كه نوزادان داستان او موجوداتی بسیار قوی‌تر از همسالان و همانندان خود نباشند. در واقع او كودكی را با استفاده از این رابطه خلق كرده است كه در طول تاریخ بشر هرگز همانندی نداشته است. فردوسی در تشریح ایام بارداری رودابه و توصیف نوزادی كه در رحم پرورش می‌داده، بسیار قلمفرسایی كرده است تا بتواند ذهن خواننده یا شنونده را برای تولد نوزادی قوی بنیه چون رستم آماده و مجاب كند تا جایی كه با شكافتن تهیگاه رودابه رستم با زحمت فراوان به دنیا می‌آورد و:

به یك روزه گفتی كه یك ساله بود

یكی توده سوسن و لاله بود...

پدران و پسران شاهنامه

رویارویی پدر و پسر و غلبه پدر بر پسر، از دیگر نكات مشترك میان داستان‌های قرآن كریم و شاهنامه فردوسی است. در داستان پسر نوح (ع) و در داستان زندگی حضرت یوسف(ع) شاهد رودرویی پسر ناخلف حضرت نوح (ع) و پسران ناخلف حضرت یعقوب(ع) هستیم. نافرمانی پسران پیامبر تنها محدود به این پسران این دو پیامبر نمی‌شود و در دیگر داستان‌های قرآن كریم نیز باز به موارد اختلاف بین پدر و پسر برمی‌خوریم كه در تمامی این داستان‌‌ها در نهایت با آشكار شدن خورشید حقیقت و یا ظهور غضب الهی،‌حقانیت و اصالت راه و مرام پدران به اثبات می‌رسد.

در شاهنامه فردوسی نیز با الهام از همین اصل رویارویی و جدال پدران و پسران، این كشمكش با پیروزی پدر خاتمه می‌یابد. در داستان رستم و سهراب با كیكاوس و سیاوش این پسران هستند كه در پایان داستان جان خویش را از دست می‌دهند. البته پسران شاهنامه همچون پسران انبیاء از شخصیت منفی برخوردار نیستند. اما در رویارویی با پدران در هر صورت می‌بایست بازنده باشند.

در ادبیات غرب در چنین مواقعی پیروزی غالباً با پسران است و پدران در ادبیات شرق با عنوان «پسركشی» یاد می‌كنند و عقیده دارند كه چنین اتفاقی برخاسته از نگرشی است كه حاكم بر یك جامعه «ایستا» می‌باشد و «پدركشی» در ادبیات غرب حمل بر نگرش «دینامیكی» غرب می‌دانند كه همواره خواستار حركت و تحول است. اما حقیقت این است كه نگرش سخنسرایان بزرگ شرق برخاسته از الهام آنان از ادیان الهی است. در دین مبین اسلام احترام و رعایت حقوق والدین بر فرزندان واجب است. چنان‌كه در قرآن كریم پس از «توحید» نسبت به حفظ احترام هیچ چیزی مگر به اندازه احترام والدین سفارش و تأكید نشده است. این امر حتی در احادیث و روایات نیز كاملاً ملموس و آشكار است، چنان‌كه پیامبر عالیقدر اسلام(ص) نگهداری از والدین و حفظ احترام آنان را حتی بر فریضه مقدس جهاد مقدم می‌شمارد. در ادبیات غرب حتی اگر نویسنده‌ای مانند «ایوان تورگینف» در اثری مانند «پدران و پسران» حقی برای پدران قائل باشد منتقدان غربی را چندان خوشایند نیست. چنانكه در نقدی كه «هرتسن» و «كاتكو» بر كتاب پدران و پسران نوشته‌اند، ناخشنودی این منتقدان را به خوبی می‌توان دریافت. (پدران و پسران ـ ص 21)

در داستان رستم و سهراب، غلبه پدر بر پسر را می‌توان برتری یافتن خرد و تجربه بر قدرت و خامی نیز به شمار آورد. بی‌تردید آنچه موجب پایان غم‌انگیز سهراب شد، همانا كم تجربگی و جهالت اوست و باعث شد هم از سوی افراسیاب اغفال شود و هم در نبرد با پدر اسیر ترفند وی گردد.

در داستان سیاوش و كیكاوس نیز همانند داستان حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع)، آنچه كاملاً مشهود است ادب و فرمانبرداری فرزند از پدر است. هرچند كه در داستان قرآن كریم در نهایت حضرت اسماعیل(ع) به دست حضرت ابراهیم(ع) قربانی نمی‌شود و سیاوش نیز به دست پدر كشته نمی‌شود. این دو پسر نمونه تام و تمام مطیع بودن در برابر فرمان پدر است. ناگفته نماند كه در شاهنامه شاهد «پدركشی» نیز هستیم، اما این عمل به شدت تقبیح شده و سرنوشت بسیار شومی در انتظار چنین شخصی قرار گرفته است. ضحاك ماردوش به واسطه كم خردی از اهریمن فریب می‌خورد و به طمع رسیدن به پادشاهی پدرش را در چاه می‌اندازد تا مقام او را غصب كند و از آنجا كه وی جوانی جاه‌طلب و ناپخته بود، باز هم از ابلیس فریب خورده و به سرنوشت دردناكی دچار می‌شود. سرنوشتی كه با پدر كشی او رقم می‌خورد و بر خلاف تصور او استمرار دلپذیری ندارد.

 

حسادت در بین برادران

تمرد و سرپیچی از فرمان پدر از یك سو و اختلاف بین برادران در داستان حضرت یوسف(ع) در قرآن كریم آمده است. در این داستان برادران حضرت یوسف(ع) كه نسبت به او حسادت ورزیدند، به دشمنی با او برخاسته و او را به چاه می‌اندازند. همین موضوع در داستان فریدون در شاهنامه نیز اتفاق می‌افتد. فریدون پس از آنكه سراسرجهان را بین سه پسر خود( سلم و تور و ایرج) تقسیم می‌كند و به هر یك حكمرانی سرزمین‌هایی را می‌بخشد، سلم و تور نسبت به ایرج احساس حسادت می‌كنند و با نا خرسندی به دشمنی با ایرج برمی‌خیزند و كمر به قتل او می‌بندد.

 

زنان بدسرشت شاهنامه

زن‌های بد كردار یكی دیگر از موضوعاتی می‌باشد كه فردوسی به تأثیر از قرآن كریم در اثر خود به آن توجه كرده است. در قرآن كریم زن حضرت نوح(ص) و زن لوط هر دو از كرداری ناشایست برخوردارند. به علاوه عشق گناه آلود و ابراز علاقه آتشین ‍«زلیخا» به حضرت یوسف (ع) از دیگر نمونه‌‌های زنانی است كه مورد توجه فردوسی قرار گرفته است كه موجب خلق شخصیت «سودابه» در شاهنامه شده است. شخصیتی كه عشق نامشروع او به سیاوش موجب می‌شود كه برای اثبات بی‌گناهی خود همچون حضرت ابراهیم(ص) از آتش بگذرد و همانند داستان حضرت ابراهیم(ع) آتش هیچ گزندی بر او وارد نمی‌كند.

 

خواب‌های شگفت در شاهنامه

خواب از دیگر مواردی است كه در داستان‌های قرآن كریم به آن اشاره شده است. ماجرای خواب حضرت یوسف و یا خواب عزیز مصر كه پیشگویی آن قحطی می‌باشد، در شاهنامه نیز به شكل‌های دیگری مورد استفاده قرار گرفته است كه از جمله می‌توان به خواب هولناك ضحاك و پیشگویی معبران مبنی برسقوط حكومت او و وقوع انقلاب، اشاره نمود. فردوسی از این مهم برای ایجاد حس كنجكاوی و نیز آمده كردن ذهن مخاطب برای درك آینده بسیار بهره گرفته است.

 

یوسف و زلیخای فردوسی

حكیم توس از داستان یوسف و زلیخا كه یكی از زیباترین و شگفت‌ترین داستان‌‌های قرآن كریم است به شدت تأثیر پذیرفته است و در شخصیت پردازی‌های قهرمانان خویش در شاهنامه از فرازهای این داستان بسیار مدد جسته است.

نكته دیگری كه در این خصوص شایان ذكر است، منظومه دیگری با عنوان «یوسف و زلیخا» است كه منسوب به فردوسی است و نسخه‌های متعددی از آن در كتابخانه دانشگاه‌‌ها و موزه‌های بزرگ جهان مانند، تهران، بریتانیا، هند، نجف، بنگال، لاهور و ...... موجود است.

نخستین بار هرمان اته خاورشناس آلمانی مثنوی بلند «یوسف و زلیخا» را درسال 1889 در شمار انتشارات كنگره هفتم خاورشناسان معرفی كرد و با رجوع به گذشته شواهدی در اصالت این اثر به دست داد.

هرمان اته حدس می‌زند كه فردوسی در زمان سرودن این اثر 70 ساله بوده، و برتلس خاورشناس روس در این‌باره عقیده دارد كه فردوسی این اثر را در 80 سالگی سروده است.

(یوسف و زلیخا ـ ص 17)

منظومه یوسف و زلیخا دارای بیش از 6400 بیت است و همانند شاهنامه با ستایش یزدان و تكریم رسول اكرم آغاز شده است و پس از سخن درباره پیری و سبب نظم این اثر، داستان به صورت تفصیل آغاز می‌گردد.

... یك سوره است آن كه اندر كتاب

اگر بطلبی یا بیش بی‌حساب

سراسر همه قصه‌ یوسف است

ز قول جهان داور منصف است....

(یوسف و زلیخا ـ ص 37)

این كتاب براساس نسخه شماره 1/5063 دانشگاه تهران به اهتمام دكتر حسین محمدزاده صدیق در 396 صفحه چاپ و منتشر شده است. البته بر سر اصالت این اثر نظرات مختلفی وجود دارد كه در پیش سخن كتاب بدان پرداخته شده است كه علاقه‌مندان را به مطالعه این اثر ارجاع می‌دهیم.

 

حكیم توس و مكتب قرآن

قرآن كریم، معجزه خاتم رسولان و آیینه رحمت و حكمت پروردگار است كه در طول اعصار و قرون متمادی همواره الهام بخش سخن‌سرایان اندیشور و ژرف نگر بوده و چه بسیار آثار ارزشمندی كه به مدد این عشق لایزال خلق و در شمار شاهكارهای ادبیات جهان ثبت و به یادگار مانده است.

حكیم ابوالقاسم فردوسی توسی، بی‌گمان یكی از بزرگترین نوابغ و سخن‌‌سرایان گیتی است كه با آفرینش اثر حماسی ماندگاری مانند شاهنامه، قرنهاست كه مورد احترام و تكریم ایرانیان و جهانیان است. او شاعری است كه پیش از هرچیز حكیمی مسلمان و دانش‌آموخته مكتب نورانی تشیع است و در ادب پارسی هر شاعری سزاوار لقب «حكیم» نبوده است و او به حق حكیم است.

از آنجا كه فردوسی علاوه بر احاطه بر دانش‌ادبی، به تمامی علوم عصر خویش آگاهی داشته و به ویژه از دریای بیكران قرآن‌كریم و معارف اسلامی خرمنی فراهم كرده، بی‌تردید راز شگفت مقبولیت و محبوبیت فروسی و شناهنامه در سده‌های متمادی و در نزد خاص و عام همین روحی الهی و آسمانی سروده‌های اوست كه از پشتوانه‌ای غنی و ملكوتی برخوردار است و موجب شده است تا این اثر شكوهمند همواره مورد ستایش و تمجید قرار گرفته و به الگویی برای شاعران پس از او مبدل گردد. شاهنامه اثری است سرشار از آموز‌های اخلاقی و دعوت انسان به حق باوری و نوعدوستی و همه این آموزه‌‌ها ملهم از آموز‌ه‌های شاعری كه دلبسته قرآن كریم است و پیروی خاندان پاك وحی(ع)، به عبارت دیگر اساس بینش و آفرینش فردوسی بر ثقلین استوار است كه طریق رهایی رستگاری، و نجات انسان از مذلت و گمراهی است.

 

اهم منابع:

ـ قرآن كریم ـ ترجمه: مهدی الهی‌قمشه‌ای ـ تهران: نشر اسوه

ـ حكیم ابوالقاسم فردوسی توسی/ شاهنامه (براساس چاپ مسكو) ـ به كوشش: دكتر سعید حمیدیان ـ تهران: نشر قطره ـ چاپ دوم 1383

ـ احمد بن عمربن علی نظامی عروضی سمرقندی/ چهارمقاله (مجمع النوادر) ـ براساس نسخه محمد قزوینی ـ به اهتمام: دكتر محمد معین ـ تهران: انتشارات صدای معاصر ـ چاپ نهم 1366

ـ تئودورنولدكه/ حماسه ملی ایران ـ ترجمه: بزرگ علوی ـ تهران: نشر سپهر ـ چاپ دوم 1351

ـ عمادالدین حسین اصفهانی/ تاریخ انبیاء (قصص الانبیاء) تهران: نشر اسلام ـ چاپ بیست و هفتم 1364

ـ ایوان سرگیویچ تورگینف/ پدران و پسران ـ ترجمه دكتر مهری آهی ـ تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب ـ چاپ پنجم 1356

ـ دكتر محمدامین ریاحی/ سرچشمه‌های فردوسی‌شناسی ـ تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ـ چاپ اول 1373

ـ حضرت محمدبن عبدالله(ص)/ نهج‌الفصاحه ـ تهیه و تنظیم: هاشم صالحی ـ ترجمه: ابراهیم احمدیان ـ قم: نشر گلستان ادب ـ چاپ سوم 1384

ـ ابن ابی الاصبع المصری/ بدیع‌القرآن ـ ترجمه: دكتر سیدعلی میرلوحی ـ مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی ـ چاپ اول 1368

ـ دكتر محمدجعفر یاحقی/ فرهنگ اساطیر ـ تهران: انتشارات سروش ـ چاپ دوم 1375

ـ حكیم ابوالقاسم فردوسی توسی/ یوسف و زلیخا ـ به اهتمام: دكتر حسین محمدزاده صدیق ـ تهران: نشر آفرینش ـ چاپ دوم 1374

ـ مصطفی جیحونی/ حماسه‌آفرینان شاهنامه ـ اصفهان: انتشارات شاهنامه‌پژوهی ـ چاپ اول 1380

ـ دكتر فضل‌الله رضا/ پژوهشی در اندیشه‌های فردوسی ـ تهران: انتشارات علمی و فرهنگی ـ چاپ سوم 1371

ـ دكتر احمد رنجبر/ جاذبه‌های فكری فردوسی ـ تهران: انتشارات امیركبیر ـ چاپ دوم 1369

ـ دكتر میرجلال‌الدین كزازی/ مازهای راز (جستارهایی در شاهنامه) ـ تهران: نشر مركز ـ چاپ اول 1370

ـ شاهرخ مسكوب/ سوگ سیاوش ـ تهران: انتشارات خوارزمی ـ چاپ سوم 1354

ـ عبدالعلی ادیب برومند/ به پیشگاه فردوسی ـ تهران: نشر شباویز ـ چاپ اول 1379

ـ شیخ فریدالدین عطار نیشابوری/ منطق‌الطیر ـ تصحیح: دكتر محمدرضا شفیعی كدكنی ـ تهران: نشر سخن ـ چاپ اول 1383

ـ دكتر ذبیح‌الله صفا/ حماسه‌سرایی در ایران ـ تهران: انتشارات امیركبیر ـ چاپ چهارم 1363

ـ سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا)/ مبانی هنری قصه‌های قرآن ـ قم: مركز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما ـ چاپ اول 1377

ـ محمداحمد جاء المولی، محمد ابوالفضل ابراهیم، علی محمد البجاوی، السیدشحانه/ قصه‌های قرآن ـ ترجمه: مصطفی زمانی ـ قم: انتشارات فاطمه الزهرا ـ چاپ یازدهم 1370

ـ شیخ عباس قمی/ منتهی‌الآمال ـ تهران: نشر حسینی ـ چاپ مكرر 1374

 

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: