تجاري شدن دانشگاه و صوري شدن فرآيندهاي آموزشي در گفت‌وگو با حسن محدثي

1395/1/15 ۱۰:۱۲

 تجاري شدن دانشگاه و صوري شدن فرآيندهاي آموزشي در گفت‌وگو با حسن محدثي

بحث خصوصي‌سازي دانشگاه‌ها در جامعه ما به ويژه در سال‌هاي اخير كه بحث كاهش حجم دولت و واسپاري مسووليت‌ها به بخش خصوصي مطرح شده، موافقان و مخالفان فراواني داشته است. از يكسو موافقان اين طرح بر افزايش كارآمدي نهاد دانشگاه و خروج آن از سيطره دولت و در نتيجه آزاد شدن فضاي دانشگاه تاكيد مي‌كنند و معتقدند با اين اقدام فضاي رقابتي در دانشگاه‌ها افزايش مي‌يابد


تجاری شدن آموزش خیانت به آرمان‌های انقلاب است

    علی ورامینی بحث خصوصی‌سازی دانشگاه‌ها در جامعه ما به ویژه در سال‌های اخیر كه بحث كاهش حجم دولت و واسپاری مسوولیت‌ها به بخش خصوصی مطرح شده، موافقان و مخالفان فراوانی داشته است. از یكسو موافقان این طرح بر افزایش كارآمدی نهاد دانشگاه و خروج آن از سیطره دولت و در نتیجه آزاد شدن فضای دانشگاه تاكید می‌كنند و معتقدند با این اقدام فضای رقابتی در دانشگاه‌ها افزایش می‌یابد، ضمن آنكه به ارتباط میان دانشگاه با سایر نهادهای خصوصی یاری می‌رساند و محصولات دانشگاه‌ها را در ربط مستقیم با بازار قرار می‌دهد، از سوی دیگر مخالفان این طرح به تجاری شدن دانشگاه‌ها، افزایش نابرابری‌ها و كاهش استقلال علمی دانشگاه‌ها تاكید می‌كنند و معتقدند با این اقدام دانشگاه به بازاری در جهت تولید متخصص برای اهداف خاص بازار بدل می‌شود و از آرمان‌های اولیه آن دور می‌شود، ضمن آنكه با این اقدام عدالت اجتماعی مخدوش می‌شود و این طرح را شانه خالی كردن دولت از ارایه خدمات عمومی ارزیابی می‌كنند. همچنین به‌واسطه بازار داغ مدرك‌گرایی و رشد قارچ گونه دانشگاه‌هایی كه فاقد صلاحیت علمی هستند، بازار كاذبی حول دانشگاه به وجود آمده است كه به تعبیر بعضی از صاحبنظران باعث بوجود آمدن پدیده پرولتاریای دانشگاهی شده است. برای مشاهده این پدیده كافی است چند دقیقه‌ای خیابان انقلاب را بالا و پایین كرد تا با بسیاری از بنگاه‌هایی آشنا شوید كه خدمات پایان‌نامه، مقاله و كتاب ارایه می‌دهند. مجموع این شرایط باعث شده كه وضعیت دانشگاه و به خصوص علوم انسانی در ایران وضعیتی بسیار نامطلوب باشد. یكی از كسانی كه همواره دغدغه این موضوع را داشته حسن محدثی گیلوایی استاد جامعه‌شناسی دانشگاه است. با او در این رابطه به گفت‌وگو نشستیم. محدثی بارزترین نتیجه این اتفاق را فساد دانشگاه می‌داند.

 ‌ درجایی اشاره كرده بودید كه «بین دانشگاه برای بازار» و «دانشگاه به مثابه بازار» تفاوت وجود دارد، لطفا در رابطه با تفاوت این دو توضیحاتی بفرمایید.
وقتی از دانشگاه برای بازار سخن می‌گوییم مراد این است كه محصولات دانشگاه ارزش فنی و اقتصادی داشته باشد و این محصولات دانشگاهی (كه مطابق با نوع رشته و تولیدات و خدماتی كه دانشگاه می‌دهد، می‌توانند بسیار متنوع باشند) نیروهای در بیرون از دانشگاه خریدار باشند. این بدان معنا است كه دانشگاه آنقدر باید محصولات باكیفیتی تولید كند كه در دنیای رقابتی بازار اقتصادی خریدار داشته باشد. این روند منجر به ارتقای كیفیت دانشگاه و رشد چشمگیر آن می‌شود، اگر چه دانشگاه برای بازار نیز اگر كه همه ابعاد نظام آموزشی مورد توجه قرار نگیرد آفاتی را به‌همراه دارد. اما وقتی از دانشگاه به‌مثابه بازار سخن می‌گوییم معنی‌اش این است كه نوع نگرش به دانشگاه نگرشی بازاری است. عده‌ای تاسیس دانشگاه را منبعی برای كسب درآمد مستقیم تلقی می‌كنند. حالا دیگر كالاها و محصولات و خدمات دانشگاه در بیرون از دانشگاه به فروش نمی‌رسد بلكه در درون خود دانشگاه كالایی به نام آموزش و فرآیندهای آموزشی به فروش می‌رسد. بدین‌ترتیب، دانشگاه تا حد سازمانی بازاری نزول می‌كند و تمام قواعد كار اقتصادی و تجاری وارد دانشگاه می‌شود. این وضعیتی اسف‌بار برای دانشگاه است. ارزش‌های انسانی بدین‌ترتیب، در دانشگاه به‌تدریج رنگ می‌بازند و فعالیت دانشگاهی فعالیتی معطوف به درآمد و سود می‌شود. به عنوان مثال، فرد یا گروهی سازمانی به نام دانشگاه فلان تاسیس می‌كنند. آنها ساختمانی فاقد شرایط و امكانات لازم را اجاره یا ابتیاع می‌كنند، كسانی را به عنوان مدرس استخدام می‌كنند و چون می‌خواهند هر چه بیشتر درآمد داشته باشند، مدرسان و كارمندان و دیگر كارمندان را استثمار می‌كنند، و كمترین خدمات را به دانشجویان می‌دهند، تا بیشترین سود را ببرند. مدرسان نیز كمترین تلاش را در حرفه‌شان انجام می‌دهند تا كمتر استثمار شوند و بیشترین سود را ببرند. دانشجویان نیز در درون چرخه‌های معیوبی گرفتار می‌شوند و بین دو هدف مدرك گرفتن و دانش آموختن، آرام‌آرام به سوی هدف كم‌ارزش اما ظاهرا مفید مدرك گرفتن سمت‌گیری می‌كنند. در نتیجه، دانشگاه به‌مثابه بازار - به‌ویژه اگر با فقدان نظارت نهاد بالاتر همراه شود- به انحطاط دانشگاه و نظام آموزش عالی در كشور می‌انجامد.
 ‌ ‌ دیدگاه شما به‌طور كلی درباره خصوصی‌سازی دانشگاه‌ها چیست و آیا آن ‌را مثبت ارزیابی می‌كنید یا خیر؟ آیا فكر نمی‌كنید این طرح به‌ویژه در جامعه‌ ایران كه در آن بخش خصوصی قدرتمند وجود ندارد، موجب معضلاتی می‌شود؟ این معضلات چیست؟
من با خصوصی شدن دانشگاه موافق‌ نیستم زیرا به‌نظرم در ایران خصوصی شدن دانشگاه آفت‌های متعددی را به‌همراه خواهد داشت كه مهم‌ترین آنها انحطاط آموزش عالی در كشور است. از سوی دیگر با اداره دولتی دانشگاه نیز مخالف هستم و معتقدم تامین بودجه دانشگاه‌ها از محل درآمد عمومی كشور نباید منجر به دولتی شدن دانشگاه شود. نظام هیات امنایی كه اعضای آن متشكل از نخبگان استانی و نیروهای محلی باشد، شیوه مفیدتری برای اداره دانشگاه‌ها است.
 ‌ ‌ آیا تجاری شدن دانشگاه‌ها و به‌عبارت دقیق‌تر پولی‌شدن مناسبات دانشگاهی به استقلال و بارآوری دانشگاه‌ ضربه‌ای نزده است؟
نكته اساسی دقیقا همین است كه تجاری شدن دانشگاه آفات و آسیب‌های جدی به دانشگاه‌های كشور وارد كرده است كه من برخی از مهم‌ترین آنها را در مقاله دانشگاه به‌مثابه بازار برشمرده‌ام. به‌طور كلی، از مهم‌ترین آنها نزول كیفیت نظام آموزشی و در واقع، صوری شدن فرآیندهای آموزشی است.
 ‌ ‌ برخی چون دكتر عباس كاظمی یكی از پیامدهای این موضوع را پدیده مكدونالدیزه شدن دانشگاه می‌خوانند و معتقدند كه این پدیده را باید در هر دو وجه مثبت و منفی آن ارزیابی كرد. آیا موافق این دیدگاه هستید و به نظر شما این موضوع كاركردهای دانشگاه را تغییر داده یا خیر؟
صرف نظر از واژ‌گان، همكار گرامی من معتقد است كارگران دانشگاهی ظاهرا در حال تولید محصولات علمی هستند و كارگران پژوهشی نیز در حال تولید شدند. حقیقت این است كه من در این چرخه معیوب چیزی به نام تولید نمی‌بینم. وقتی كه چندین كامیون رساله در یك دانشگاه به مستخدمان داده می‌شود تا آنها را به‌منزله كاغذ باطله بفروشند، به‌نظر شما آیا می‌شود نام این را تولید نهاد. آنچه دكتر كاظمی «پرولتاریای دانشگاهی» می‌نامد و یحتمل بر حسب چنین گفتاری باید برای آنان دل‌سوزی كرد، كسانی هستند كه عمدتا در بیرون از دانشگاه فعالیت می‌كنند و از انحطاط دانشگاه تغذیه می‌كنند یا در درون دانشگاه بدون صلاحیت و شایستگی و از طریق روابط وارد نظام‌های دانشگاهی شده‌اند تا سابقه و پشتوانه‌‌ای برای خود دست و پا كنند. بخش زیادی از آنها در واقع، انگل نظام دانشگاهی بیمار هستند. بخش قابل توجه آثاری كه در این چرخه پدید می‌آید، مأخوذ از آثار دیگران است و در واقع، تولید در معنای حقیقی كلمه در كار نیست بلكه سرقت آثار دیگران است. به‌علاوه، از نظر من از این طریق درآمد داشتن، خیانت به نظام دانشگاهی است و به‌لحاظ اخلاقی نادرست است و به‌نظرم  به‌لحاظ قانونی نیز باید جرم تلقی شود و مرتكبان آن باید دستگیر و مجازات شوند. اگر دانشگاه بیمار و منحط نباشد و نیروهای دانشگاهی وظایف‌شان را درست انجام دهند، و نیز جلوی تجاری شدن افسارگسیخته دانشگاه گرفته شود، این گروهی كه دكتر كاظمی آنها را كارگران دانشگاهی می‌نامد، دست از سر دانشگاه خواهند كشید و به قلمروهای دیگری كوچ خواهند كرد و بنگاه‌هایی نیز كه آنها را استخدام كرده‌اند، تغییر حرفه خواهند داد و قلمرو فعالیت دانشگاهی را ترك خواهند كرد. بنابراین، در وهله اول باید نظام دانشگاهی بیمار را درمان كنیم نه اینكه نگران كارگران دانشگاهی باشیم.
 ‌ ‌ یكی از تاثیرات این تجاری‌شدن، تغییر در مناسبات دانشجویان و استادان است كه شما در مقاله‌ای به آنها اشاره كرده‌اید. آیا به نظر شما در مجموع این تغییر مثبت است یا منفی؟ به‌عبارت دیگر آیا فكر نمی‌كنید در شرایط فعلی باید از نوعی مناسبات نو میان استادان و دانشجوها قایل شد كه ارزیابی آن نیازمند در نظر آوردن شرایط نوپدید است؟
یكی از پیامدهای منفی تجاری شدن دانشگاه، فساد دانشگاه است. فساد دانشگاه ابعاد و سطوح مختلفی دارد و من در مقاله مذكور به یكی از ابعاد آن‌كه راهبردهای دانشجو دانش‌جو در برابر استاد بود، پرداخته بودم. مشكل اساسی‌ و عجیبی كه در دانشگاه‌های تجاری شده ایرانی وجود دارد این است كه دانشجو برای خرید آموزش یا مدرك، پول هنگفتی می‌دهد. از سوی دیگر، اغلب این دانشجویان در چندین جا و چندین فعالیت مشغول به‌كار هستند. لذا بسیاری از آنها مجال كافی برای طی مراحل آموزشی ندارند. به‌واقع، ‌بسیاری از آنها دانشجوی تمام وقت نیستند. لذا برای اینكه پول‌شان هدر نرود، از راهبردهایی استفاده می‌كنند كه فرآیندهای آموزشی را تبدیل به فرآیندهایی صوری می‌كند. اگر كارگزاران دانشگاهی در برابر این صوری شدن فرآیندهای دانشگاهی مقاومت كنند، باید پرداخت انواع هزینه‌ها را متقبل شوند. فقط بخشی از این هزینه‌ها مربوط به راهبردهایی است كه دانشجویان علیه استادان مقاومِ مذكور به‌كار می‌گیرند. مثلا استادی كه معیارهای رساله‌نویسی در دانشگاه را مد نظر قرار می‌دهد، به‌ندرت به عنوان داور رساله برگزیده می‌شود زیرا دانشجو و یحتمل همكاران خود او ترجیح می‌دهند هزینه‌های داوری چنین استادی را نپردازند. ترجیح این است كه رساله به هر نحو دفاع شود و تیم مربوطه از این مرحله عبور كند. این است كه می‌بینیم در بسیاری از دانشگاه‌ها رساله نوشته می‌شود و دفاع صورت می‌گیرد، اما هیچ اثری از این رساله‌ها منتشر نمی‌شود و آخر سر این رساله‌ها به عنوان كاغذ باطله به بیرون پرت یا فروخته می‌شوند. هر سال هزاران رساله در دانشگاه‌های كشور در مقاطع كارشناسی ارشد و دكترا دفاع می‌شود. تصور كنید اگر بخشی از اینها منجر به تولید علمی می‌شد، كشور چقدر می‌توانست متحول شود و پیش‌رفت كند. این است كه می‌گویم در اثر این روند، فرآیندهای آموزشی و پژوهشی در دانشگاه‌های تجاری شده، به فرآیندهایی صوری بدل می‌شوند.
 ‌ ‌ برخی طرفداران این دیدگاه معتقدند كه وابستگی دانشگاه به دولت، باعث می‌شود كه دانشگاه تحت سیطره نهاد قدرت باشد و این منافی استقلال دانشگاه است. تا چه اندازه این ارزیابی را دقیق می‌دانید؟
به‌نظر من راه‌حل این مشكل خصوصی شدن و تجاری شدن دانشگاه نیست. وقتی كه دانشگاه‌های تجاری شده موجود را بررسی می‌كنیم می‌بینیم كه آنها نیز چندان استقلالی ندارند و حتی در پاره‌ای امور استقلال كمتری نسبت به دانشگاه‌های دولتی دارند. به‌شدت محدود و مقیدند و بسیار محافظه‌كارانه اداره می‌شوند. در برخی از این دانشگاه‌ها سال به سال یك سخنرانی برگزار نمی‌شود زیرا مدیران آنها از طرح هرگونه بحث مستقلی به‌شدت وحشت دارند. بنابراین عدم وابستگی به دولت به معنای تجاری شدن و خصوصی شدن نیست. من معتقد به اداره غیردولتی دانشگاه از طریق نظام هیات‌ امنایی هستم تا استقلال دانشگاه‌ها به‌طور نسبی تامین شود.
 ‌ ‌ راه‌حل پیشنهادی شما برای گریز از معضلات هر دو مسیر پیشنهادی، در عین بهره‌مندی از مزیت‌های آنها چیست؟
اگر منظورتان انتخاب بین خصوصی یا دولتی است، من به شقّ سومی كه پیشتر عرض كردم معتقدم: دانشگاهی با بودجه عمومی و اداره غیردولتی. اما اگر بحث‌تان ناظر به تجاری شدن دانشگاه باشد، به‌نظرم در وهله اول، تجاری شدن دانشگاه باید هر چه زودتر متوقف شود. سپس، كیفیت و ثمرات و دستاوردها و آثار مخرب دانشگاه‌های تجاری و فرآیند تجاری شدن دانشگاه توسط كارشناسان بی‌طرف مورد بررسی قرار گیرد. سرانجام، نظام درجه‌بندی توسط وزارت علوم ایجاد شود كه به‌طور دوره‌ای دانشگاه‌های كشور را از نظر كیفیت درجه‌بندی كند و هر بار این درجه‌بندی را اعلام كند تا مردم و سازمان‌ها میزان اعتبار این دانشگاه‌ها و محصولات‌شان را بشناسند و دولت نیز كمك‌های خود را به دانشگاه‌ها بر اساس این درجه‌بندی برقرار یا حذف كند. بدین‌ترتیب، در طی چند دهه دانشگاه‌های نامطلوب بازار خود را از دست خواند داد و از دور خارج خواهند شد، بی‌آن‌كه نیاز باشد وزارت علوم دانشگاهی را حذف كند.
 ‌ ‌ آموزش عالی كه زمانی جزو خدمات دولتی و همگانی محسوب می‌شد و می‌توان گفت كه روند شایسته‌سالاری تا حدودی زیادی در برخورداری از این امكانات حاكم بود، كم به كم به سمتی رفت كه به مثابه یك كالا در آمد. این كالایی شدن آموزش عالی چه تبعاتی داشت؟ می‌توان از ظهور پدیده‌ای به نام نوكیسگی فرهنگی در كنار نو كیسگی اقتصادی به واسطه ظهور این پدیده نام برد؟
یكی از پیا‌مدهای منفی تجاری شدن آموزش عالی و آموزش و پرورش نابرابری آموزشی است. یكی از اهداف مهم انقلاب ایجاد جامعه‌ای برابرتر بود كه در آن هیچ قشر یا طبقه‌ای از امتیازات ویژه‌ای برخوردار نباشد و برخوردار نشود؛ دست‌كم در بخش عمومی. به‌عبارت دیگر، دست‌كم دولت‌ بعد از انقلاب بكوشد مجال و فرصت برابری برای همه اقشار فراهم كند و به همه كم و بیش به یك اندازه شانس رشد و پیشرفت و تحرك اجتماعی بدهد. اگر چه در جامعه همیشه حدی از نابرابری هست و به‌سختی می‌توان تصور كرد كه نابرابری به‌كلی در جامعه حذف شود، ‌اما قرار بود دولت به این نابرابری دامن نزند. تجاری شدن آموزش عالی و بعد از آن تجاری شدن آموزش و پرورش به نظر من به یك معنا خیانت به آن آرمان انقلاب بود. در واقع، ‌یكی از روندهایی بود كه ما را از اهداف انقلاب دور می‌كرد. طی فرآیند تجاری شدن، ‌برخی فقط به‌خاطر ثروت‌شان دسترسی بیشتری به امكانات آموزشی پیدا خواهند كرد و سرمایه نمادین بیشتری خواهند اندوخت و به قول بوردیو امكان انجام خشونت نمادین بیشتری را خواهند داشت. لذا در چنین شرایطی دیگر مجال رشد و تحرك اجتماعی كم و بیش برابر بین اقشار و طبقات مختلف در جامعه وجود ندارد. این را هم توجه كنیم اگر چه دانشگاه در این وضعیت، به روی اقشار مختلف گشوده شد، اما چون بی‌كیفیت بوده است، برای بسیاری از آنها ورود به دانشگاه و اخذ مدرك دانشگاهی، صرفا جنبه‌ای تجملی داشت و تحولی در زند‌گی آنها ایجاد نكرد و عملا به تحرك اجتماعی بسیاری از آنها منجر نشد. وقتی كارشناس ارشد به شغل رانند‌گی می‌پردازد (نقل از تجربه متعدد شخصی)، آیا تحرك شغلی داشته است؟ آیا اگر او شش سال زودتر رانند‌گی می‌كرد، وضعیت اقتصادی اجتماعی بهتری پیدا نمی‌كرد؟

منبع: اعتماد

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: