نقش ایرانیان در ترویج تشیع در هند / سمیه ربیعی

1394/12/18 ۱۰:۰۶

نقش ایرانیان در ترویج تشیع در هند / سمیه ربیعی

زبان و ادبیات فارسی از بیش از هزار سال پیش در شبه قاره هند رواج داشته و پیوند افكار و اندیشه‌های ایرانیان مهاجر با تفكرات دانشمندان هندی تلفیقی از دو فرهنگ ایرانی و هندی را به وجود آورده است. از آغاز تاریخ اسلام تا پایان قرن هجدهم، بیشتر متفكران شیعی هند را ایرانیان مهاجر تشکیل می‌دادند و تمدن اسلامی در شبه قاره همواره متأثر از آنان بوده است. محققان شیعی با نفوذ در میان حكومتهای مسلمان هند توانستند تأثیری جاودان در فرهنگ این سرزمین بر جای گذارند.

 

زبان و ادبیات فارسی از بیش از هزار سال پیش در شبه قاره هند رواج داشته و پیوند افكار و اندیشه‌های ایرانیان مهاجر با تفكرات دانشمندان هندی تلفیقی از دو فرهنگ ایرانی و هندی را به وجود آورده است.  از آغاز تاریخ اسلام تا پایان قرن هجدهم، بیشتر متفكران شیعی هند را ایرانیان مهاجر تشکیل می‌دادند و تمدن اسلامی در شبه قاره همواره متأثر از آنان بوده است. محققان شیعی با نفوذ در میان حكومتهای مسلمان هند توانستند تأثیری جاودان در فرهنگ این سرزمین بر جای گذارند. حمله مغول به ایران و عراق و آسیای مركزی در قرن سیزدهم باعث شد که تعداد زیادی از سادات، كه در میانشان دانشمندان و نویسندگان و صوفیان مشهور نیز بودند، به هند مهاجرت كنند. این روند در قرون شانزدهم و هفدهم آشكارتر شد. شیعیانی که به هند مهاجرت کردند همراه خود آثاری از دانشمندان ایرانی را نیز به این سرزمین آوردند. بنابراین تاریخ فرهنگ و تمدن شیعیان هند را می‌توان در تاریخ مهاجران ایرانی جستجو کرد. بنابراین از آنجا كه پیشرفت و ترویج مذهب تشیع در هند با كوششهای عالمان و عارفان ایرانی و آثار آنها ارتباط تنگاتنگی دارد، تحقیق و بررسی درباره این روابط برای بررسی تاریخ تشیع در هند گریزناپذیر و از اهمیت بالایی برخوردار است. برای این منظور در این نوشتار به بررسی نقش برخی از مهمترین متفکران ایرانی شیعه که به هند مهاجرت کرده بودند و نیز برخی تألیفات مؤثر بر فرهنگ این دیار می‌پردازیم.

***

یکی از برجسته‌ترین و پرنقش‌ترین شخصیتهای ایرانی دکن خواجه عماد الدّین محمود بن شیخ محمّد گیلانی، مشهور به محمود گاوان یا قاوان، از مترسّلان و منشیان بنام ایرانی در قرن نهم قمری و ادیب و سیاستمدار دربار بهمنیان بود. مولّف تاریخ فرشته، بسیاری از وقایع زندگی او را، هنگامی كه در دكن به سر می‌برده، آورده است. خواجه محمود در روستای قاوان یا گاوان از توابع گیلان متولّد شد و از همین رو به محمود گاوان شهرت یافت و در ماه صفر 886ق و در سنّ 78 سالگی از دنیا رفت. بنابراین سال ولادت او را می‌توان 808 ?ق دانست. گاوان در 851 ق، در سنّ 43 سالگی و در زمان حكومت علاءالدّین احمد دوم(838-862 ق) عازم هندوستان شد1. از راه دریا به بندر دابل رفت. سپس برای دیدار شاه محبّ اللّه و دیگر مشایخ آن زمان به احمد آباد بیدر، پایتخت بهمنیان دكن، رفت.2

خواجه محمود كه قصد داشت به دیدار مشایخ دهلی و لاهور برود، چنان مورد توجه علاءالدّین بهمنی قرار گرفت که از ادامه سفر بازماند و در سلک نزدیکان وی درآمد و منصب وزارت یافت.3 او یک مرکز آموزشی در بیدر ساخت و در نامه‌هایی که به دانشمندان برجسته، از جمله نورالدین عبدالرحمان جامی و محمد بن اسعد جلال الدین دوانی می‌نوشت آنها را برای تدریس در آموزشگاه خود به دكن دعوت می‌كرد4. وزارت خواجه محمود پس از نظام شاه و تا دوره محمّد شاه بهمنی (867-887 ق) ادامه یافت.  نفوذ بسیار خواجه  و سختگیریهای او بر امرا در جهت رعایت حال رعایا نارضایتی و حسادت درباریان را برانگیخت، تا جایی كه نظر پادشاه را نسبت به او تغییر دادند. سرانجام به این بهانه كه خواجه محمود به همراه برخی از حاكمان اطراف قصد براندازی حكومت پادشاهان بهمنی را دارد، سلطان محمّد را تشویق كردند تا فرمان قتل او را صادر كند. این واقعه در صفر 886 ق رخ داد.

گاوان فردی متدین و بسیار پایبند فرایض دینی بود. با این احوال تشخیص مذهب او کاری دشوار است، هرچند برخی شواهد حكایت از شیعه بودن او دارد.5 توجه گاوان به علما و دانشمندان باعث شد که بسیاری از شیعیان توانا و بااستعداد به دکن مهاجرت و در آنجا اقامت کنند و راه را برای گسترش عقاید شیعه در آن دیار هموار سازند. اگرچه محمود گاوان مستقیما از تشیع دفاع نمی‌کرد، اما زمینه رسمی شدن این مذهب را فراهم آورد. یکی از کسانی که با حمایت محمود گاوان به حکومت رسید یوسف عادل شاه، بنیانگذار پادشاهی عادلشاهیان، بود. گاوان در 877ق/1472م، حکومت دولت آباد را به یوسف داد و یوسف اولین حاكمی بود كه تشیع را به عنوان دین رسمی در هند اعلام كرد.6

از دیگر کسانی که تأثیر عمده‌ای در پیدایی شیعه در هند داشتند شاه طاهر دكنی (880ق/1475م-952ق/1545م)،?فرزند?سید رضی?الدین علی همدانی، یكی از فرزندان خلفای فاطمی مصر بود. او زاده همدان و داعی اسماعیلیان بود، اما در سال 926ق/1520م عقیده تشیع اثنا عشری را پذیرفت. اجداد او در زمان حكومت حسن صباح (483-516ق/1090-1124م) از مصر به ایران مهاجرت کرده بودند و در اطراف کوههای البرز ساکن شده بودند. فرزندان آنها در قزوین به "سادات خوندیه" معروف بودند و خانقاه آنها یکی از مهمترین مراکز عرفانی بود. آنها شاه طاهر را به ریاست خانقاه برگزیدند و او چنان شهرتی یافت که شیعیان از مصر، بخارا، سمرقند و قزوین برای دیدنش می‌آمدند.7 محبوبیت بسیار شاه طاهر باعث شد که رقبای او شاه اسماعیل را نسبت به او بدبین کنند. در پی این امر شاه طاهر دربار را ترک کرد و به کاشان رفت. اما کینه بدخواهان همچنان باقی بود و شاه طاهر مجبور شد برای حفظ جان در سال 930ق/1524م از کاشان به بندر گوا و از آنجا به بیجاپور برود. سپس به دعوت برهان نظام‌شاه به احمدنگر رفت و در آنجا به تدریس پرداخت. معلم برهان شاه، پیر محمد شروانی، چنان شیفته دانش شاه طاهر شده بود که برای اینکه بتواند المجسطی را از شاه طاهر فرا‌گیرد، یک سال در پرنده در انتظار به سر برد. شاه طاهر پس از مدتی مشاور اصلی برهان نظام شاه شد. شاه طاهر از برهان شاه خواست که در عوض شفای بیماری پسرش خطبه را به نام دوازده امام بخواند. برهان نیز پس از بهبود فرزندش با نظارت و احتیاط شاه طاهر تشیع را پذیرفت. شاه طاهر از برهان نظام شاه خواست که برای بحث درباره مسائل مطرح در هر مذهب جلساتی متشکل از دانشمندان تمام مذاهب فقهی اهل سنت ترتیب دهد. در این جلسات و مباحثات، كه حدود شش ماه ادامه داشت، علمای هر مذهب به دفاع از مذهب خود و اثبات برتری آن می‌پرداختند. اما از آنجا كه هیچ نتیجه‌ای از این مباحثات حاصل نشد، نهایتا شاه طاهر اعلام کرد که مذهب اثنی عشری بر مذاهب دیگر برتری دارد. شاه طاهر کتابهایی درباره تشیع برای برهان شاه آورد و شیخ احمد نجفی، یکی از دانشمندان شیعه، نیز برای سخن گفتن از مزیتهای فقه شیعه انتخاب شد. علمای سنی پس از اینکه فهمیدند شاه شیعه شده است به دشمنی با او برخاستند. شاه طاهر در مباحثه‌ای علمای سنی را شکست داد و در پی آن عده بسیاری از درباریان و اشراف به مذهب تشیع روی آوردند. نام دوازده امام جایگزین نام سه خلیفه اول شد و سایه بان سفید سلطنتی، که سلطان بهادر به برهان شاه بخشیده بود، به رنگ سبز رنگ آمیزی شد.8 رسمی شدن مذهب شیعه مولانا پیرمحمد و دیگر علمای سنی را بسیار خشمگین کرد. با رهبری مولانا پیرمحمد برهان شاه عزل شد و شاهزاده عبدالقادر به جای او بر تخت نشست. آنها با راه اندازی لشکری اقدام به سرنگونی برهان نظام شاه کردند، اما موفق به شکست او نشدند و در پی آن بسیاری از پیروان پیرمحمد او را ترک کردند و به شیعیان پیوستند.9 شاه طاهر در تفسیر قرآن، حدیث، فقه و اصول فقه تبحر داشت. او تعدادی از دانشمندان شیعه را از كشورهای مختلف فراخواند تا مذهب شیعه را در احمدنگر تقویت كنند و گسترش دهند10. از جمله این دانشمندان می‌توان از شاه حسن اینجو، ملا شاه محمد نیشابوری، ملا علی گل استرآبادی، ملا رستم جوزجانی، ملا علی مازندرانی، ایوب ابوالبركه، ملا عزیز الله گیلانی و ملا محمد امامی استرآبادی نام برد11. شاه طاهر در سال 952ق/1545م درگذشت و در كربلا به خاک سپرده شد. از آثار او می توان از شرح باب حادی عشر، شرح جعفریه، حاشیه بر تفسیر بیضاوی، حاشیه بر شرح اشارات، محكمات (شرحی بر المجسطی)، حاشیه‌هایی بر قسمت الهیات شفا، مطول، گلشن راز، تحفه شاهی و شرحی بر تهذیب الاصول نام برد. از او رساله‌ای هم درباره روز قیامت به زبان فارسی برجای مانده بوده است.12

نورالله بن سید شریف حسینی مرعشی شوشتری، مشهور به "قاضی" و "شهید ثالث" از دیگر شیعیان ایرانی بود که تأثیر شگرفی بر فرهنگ و جامعه هند گذاشت. او متكلّم، رجالی، مفسّر، محدّث، فقیه و ادیبی نامدار بود. در سال 956ق در شوشتر به دنیا آمد.13تحصیلات مقدماتی را نزد پدر و وحید شوشتری فرا گرفت و در 979ق به قصد زیارت و تكمیل دانش و تهذیب نفس از زادگاهش عازم مشهد شد و مدت دوازده سال در آنجا به یادگیری و آموزش پرداخت. او در 992ق، از مشهد عازم هندوستان شد. حضور قاضی نورالله در هند پایه های مذهب تشیع را محکم کرد. او نخستین كسی بود كه آشكارا به تبلیغ تشیع در هند پرداخت. علاوه بر تبلیغ آیین تشیع، بعضی نیز علّت مهاجرت سید نورالله را دعوت امرا و علمای شیعی دربار جلال الدّین محمّد اكبرشاه (950-1014ق) می‌دانند، كه برای دفاع از مذهب شیعه و گسترش آن در دربار تیموری او را به هند فرا خوانده بودند.14

قاضی نورالله بر اکثر علوم زمان خویش مسلط بود. او اولین قاضی القضات هند در زمان حکومت اکبر و جهانگیر بود و چنان در این کار مهارت داشت که برای هر فرقه متناسب با فقه آنها قضاوت می‌کرد. او در فتح پور سیکری، اکبر آباد، لاهور و کشمیر هم قضاوت را بر عهده داشت و فقه و تفسیر و حدیث و عقاید شیعه نیز تدریس می‌کرد. تبلیغهای گسترده او برای تشیع موجب شد که سرانجام او را به قتل برسانند. آرامگاه وی در شهر آگرا زیارتگاه شیعیان است.15 در مورد علّت قتل قاضی مطالب گوناگونی روایت شده است. برخی مانند افندی اصفهانی16و عاملی17علّت قتل او را تألیف كتاب احقاق الحقّ و ازهاق الباطل دانسته‌اند18. نفیسی19 آورده است كه "چون  در این کتاب نسبت به اهل سنّت بدگویی كرده بود، مردم بر او حمله بردند و او را كشتند و بدن او را پاره پاره كردند". بعضی دیگر از مورّخان نیز علّت قتل قاضی را تقیه او نزد جهانگیر شاه، فرزند اكبر شاه، و خشم جهانگیر بر او می‌دانند. برخی دیگر مانند هالیستر، در كتاب تاریخ تشیع در هند،20 محدّث ارموی، در فیض الإله21، عبداللّطیف خان شوشتری، در تحفه العالم،22محسن امین، در اعیان الشّیعه23و عبّاس قمی، در الكنی و الالقاب24 و واله داغستانی در ریاض الشّعرا،25 تألیف مجالس المؤمنین را انگیزه قتل قاضی دانسته‌اند.

قاضی نورالله آثار فراوانی به‌ویژه در حوزه علوم دین و اهل بیت تألیف كرده است. از جمله آثار اوست: مجالس‌المؤمنین که مهمترین اثر قاضی و نخستین كتابی است كه به طور26رسمی درباره شیعه نوشته شده است. در این كتاب شرح حال 857 نفر از بزرگان شیعه آمده است. موضوع این کتاب بحث درباره کسانی است که جانشینی بلافصل حضرت علی را پذیرفته‌اند. از این رو در آن تنها به ذکر شیعیان اثنی عشری اکتفا نشده است. قاضی در مقدمه كتاب خود، سبب تألیف آن را چنین آورده است كه "چون علمای شیعه... همیشه احوال خود را از اعدا پنهان می‌داشته‌اند...تراب اقدام شیعه اثنا عشریه... به ذكر احوال بعضی از مشاهیر شیعه علیه...اهتمام نمود."27برخی گمان می‌كردند كه تشیع مكتبی تازه تأسیس است و همراه با قیام شاه اسماعیل به وجود آمده است.28 قاضی نورالله نیز برای ردّ این گفته كتاب خود را تنها به شرح احوال بزرگانی از شیعه كه پیش از صفویه می‌زیستند اختصاص داده است. از این رو، شرح حال برخی از مشاهیر شیعه، مانند شهید ثانی، بهاءالدّین عاملی و محقّق داماد در این كتاب نیامده است. قاضی نورالله در تألیف این کتاب از حدود یک هزار کتاب و رساله و سند و منشآت، از جمله الاستیعاب ابن عبدالبرّ، الاصابه و تهذیب التّهذیب ابن حجر، اسد الغابه ابن اثیر، البدایه و النّهایه ابن کثیر و الانساب سمعانی، استفاده كرده است.

احقاق الحقّ و ازهاق الباطل از دیگر تألیفات مهم قاضی نورالله است. این كتاب تحقیقات فراوانی در بردارد و مؤلّف آن را در مدّت هفت ماه تألیف كرده است. پیش از آن علّامه حلّی (متوفّی 648-726ق) كتاب نهج الحقّ و كشف الصّدق را در اثبات مسئله امامت و اصول و فروع دین با دلایل عقلی و نقلی برای سلطان محمّد خدابنده نوشته بود. او در این اثر سعی كرده بود كه حقّانیت مكتب اهل بیت و شیعه را اثبات كند. سپس فضل الله بن روزبهان خونجی، كه از اعاظم علمای شافعیه آن زمان بود، كتابی در ردّ نهج الحقّ به نام ابطال نهج الحقّ و اهمال كشف العاطل در سال 909ق نگاشت. تردیدها و اشتباهاتی كه ابطال در افكار مردم عامی ایجاد كرد قاضی نورالله را بر آن داشت تا در پاسخ به خونجی و ردّ كتاب او، احقاق الحقّ را بنگارد. هدف جوابیه قاضی به كتاب ابطال هم كمك به شیعیان ایران و هم به شیعیان هند بود.29برخی از تألیفات  قاضی نورالله در زمان خود او نیز مشهور و معروف بودند؛ از جمله مصائب النّواصب، که نخستین ردیه‌ای بود که در هند بر اتهامات سنیها علیه شیعیان نوشته می شد. میر مخدوم كتابی با نام نواقض الرّوافض در ردّ شیعه نوشته بود و در آن مذهب امامیه را تخطئه كرده بود. قاضی نورالله نیز در 995ق در هفده روز مصائب النّواصب را در جواب میر مخدوم نوشت و سخنان او را در آن ردّ كرد. قاضی این كتاب را برای ملّا محمّد امین به كشمیر فرستاد و ملا محمد با استفاده از این کتاب در مناظره بر مخالفان پیروز شد. پیشتر مخدوم الملك ملا عبدالله سلطان پوری كتاب منهاج‌الدین و معراج‌المسلمین و ابن حجر هیثمی (909-967ق/1504-1567م) نیز الصواعق المحرقه فی الرد علی الرفض و الزندقه  را در رد شیعه نوشته بودند.30 قاضی نورالله نیز الصوارم المهرقه فی دفع الصواعق المحرقه را در پاسخ به  این کتاب نوشت. بنابراین آثار قاضی بیشتر جنبه دفاعی داشت.31 همچنین حسن راجو پرسشهایی درباره مذهب شیعه از قاضی كرده بود كه قاضی پاسخ آنها را به همراه پرسشها در رساله‌ای ذیل شرح احوال حسن راجو در مجالس‌المؤمنین آورده است.32 آثار قاضی نورالله شوشتری بیداری گسترده‌ای را در میان شیعیان پدید آورد. قاضی نورالله را در ردیف علمای عهد اكبرشاه كه در علم حدیث استاد بوده‌اند به شمار آورده‌اند. او هم در علوم منقول و هم در علوم معقول تبحر داشت. تعداد زیادی از آثار او به ویژه رساله‌های كوچكش در دست نیست ولی كتابهای مهمتر او برجای مانده است. بسیاری از تألیفات قاضی حواشی و تفاسیری  است كه بر كتابهای علمای سنی نگاشته و از این طریق نقش مؤثری در تقویت و دفاع از تشیع  داشته است.33

از دیگر بزرگانی که از ایران به هند رفته بودند و بر آیین تشیع در آن دیار تأثیرگذاشته بودند می‌توان میرمحمد مومن استرآبادی، فرزند علی حسینی استرآبادی، از سادات برجسته استرآباد گیلان را نام برد. سال ولادت او را حدود 960ق/1552-1553م حدس زده‌اند. او فقیهی بلندمرتبه و مدرس علوم دینی بود. میر محمد مؤمن در پی اختلافی که با حکومت صفوی پیدا کرد، به حیدرآباد آمد و مورد حمایت محمدقلی قطب شاه قرار گرفت.  شاه او را پیشوا خواند و منصب وکالت سلطنت را به او داد. محمد قلی قطب شاه تحت نفوذ میر محمد مؤمن از تشیع دفاع می‌کرد. از آثار او می‌توان به دیباچه کثیر المیامن، رساله مقداریه، کتاب رجعت و اختیارات قطب شاهی اشاره کرد.34

فضل الله اینجو یکی از ایرانیانی بود که تشیع را به جامعه دکن معرفی کرد. او اهل شیراز و از شاگردان سعدالدین تفتازانی (791ق/1390م) و از دانشمندان مشهور دربار تیمور بود، كه در دوران حکومت سلطان محمد دوم بهمنی به دکن رفت و از نزدیکان دربار شد. به دعوت او دانشمندان بسیاری از ایران و کشورهای دیگر به دربار آمدند و به او در گسترش زبان فارسی در مراکز آموزشی و فرهنگی دکن یاری رساندند.35 ?سلطان تاج الدین فیروز (800-825ق/1397-1422م) و برادرش شهاب الدین احمد از شاگردان اینجو بودند.

شاه فتح الله شیرازی (920ق/1514م-997ق/1589م) نیز یکی دیگر از دانشمندانی بود که با حضور خود نقطه عطفی را در تاریخ شیعیان شمال هند رقم زد. او اهل شیراز و از شاگردان میر غیاث الدین شیرازی، کمال الدین شیرازی، منصور شیرازی و جمال الدین محمود بود. بعد از سال 965ق/1557م، ابراهیم عادلشاه، پادشاه بیجاپور، وی را به هند دعوت کرد و پس از چندی به دربار اکبرشاه مغول رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند. او در کشمیر درگذشت. محبوبیت شاه فتح الله چندان بود که اكبر شاه پس از مرگش  گفته بود اگر انگلیسیها او را در بند کرده و همه  بیت المال را در عوضش می‌خواستند، می‌پذیرفتم؛ چون مطمئن بودم که باز هم سود با من است. از آثار اوست: تکمله حاشیه علامه دوانی بر تهذیب المنطق، حاشیه بر حاشیه دوانی، حالات و عجائب کشمیر.36

علاوه بر این بزرگان، شیعیان فارسی زبان دیگری نیز بودند که اگرچه کمتر شناخته‌اند، اما نمی‌توان نقش آنها و تألیفاتشان را در پیشرفت تشیع نادیده انگاشت. از این جمله‌اند: شریف‌الدین شوشتری (990ق/1582م-1020ق/1611م)، فرزند قاضی نورالله. او علاوه بر پدرش، نزد عبدالله تستری (یا شوشتری)، تقی‌الدین شیرازی و بهاء‌الدین عاملی درس خواند. از آثار اوست: حاشیه بر شرح مطالع الانوار، رساله فی عویصات العلوم، مقدمه احقاق الحق، حاشیه تفسیر بیضاوی، حاشیه شرح مختصر عضدی.37

علاءالملک?شوشتری(1000ق/1591م-1050ق/1640م)،??فرزند دیگر قاضی نورالله شوشتری. او علوم دینی را از پدر و سپس از علمای شیراز کسب نمود. استاد فرزندان شاه جهان بود و شاه شجاع با تلاشهای وی شیعه شد. از آثار اوست: اثبات واجب، صراط الوسیط، انوار الهدی، مهذب المنطق، تذکره محفل فردوس.38

مرتضی شریف شیرازی (متوفی 947ق/1567م)، در شیراز به دنیا آمد. از نوادگان سید شریف جرجانی بود. علوم دینی را نزد افاضل شیراز آموخت. در عهد حکومت شاه اسماعیل صفوی قاضی خراسان بود. پس از چندی به مکه رفت و مدتی نزد احمد بن حجری کسب فیض نمود و از آنجا به دکن رفت. در سال 972ق در شهر آگرا ساکن شد. در همانجا درس می‌گفت. در دهلی درگذشت و در جوار امیرخسرو دهلوی به خاک سپرده شد. بنا بر تعصب مذهبی، قاضی دهلی حکم نبش قبر نامبرده را داد. پیکر وی بعدا در مشهد به خاک سپرده شد. از آثار وی می?توان از منظومه الکافیه نام برد.39

مهدی مازندرانی (متوفی 1259ق/1843م). ملا مهدی مازندرانی یا استرآبادی فرزند محمد شفیع استرآبادی مازندرانی در مازندران به دنیا آمد. از شاگردان سید علی طباطبایی بود. مدتی در کرمانشاه بود، سپس در سال 1240ق و در عهد غازی‌الدین حیدر به لکهنو آمد. وی از علما و فقهای مبرز زمان خویش بود و تمام عمر مشغول تالیف و تدریس علوم دینی بود. او در لکهنو درگذشت. از آثار اوست: قاطیس العقول فی بیان قواعد الاصول، ثمره الفؤاد در مسئله ترجیح اجماع، مصداق الاجتهاد، فصل الخطاب فی حجیه ظواهر آیات الکتاب، نیاریس الفرعیات فی نوامیس الشرعیات، حاشیه بر شرح مطول، رساله اصول دین، ایقان در بیان ارکان ایمان، شرح معالم الاصول.40

علاوه بر آثار شیعیان، که زمینه را برای پیشرفت مذهب تشیع فراهم می‌کرد، در میان سنیان نیز همواره کتابهایی تألیف می‌شد که نقش مؤثری در تقویت مذهب تسنن ایفا می‌کرد. ملا عبدالله سلطانپوری، که به مخدوم?الملک ملقب بود و از خانواده انصاری‌ها برخاسته بود، اولین دانشمند هندی بود که کتابی درباره مجادلات شیعه و سنی نوشت. این کتاب به زبان عربی و در رد شیعه بود و منهاج الدین و معراج المسلمین نام داشت. به نظر می‌رسد که الصواعق المحرقه محرک مخدوم الملک در تألیف این کتاب باشد. علاوه بر این گمان می‌رود که او برای تألیف از منهاج السنه النبویه فی نقد کلام الشیعه القدریه ابن تیمیه (متوفی 728ق/1328م) استفاده کرده باشد. مخدوم الملک حتی به نقد و مخالفت با کتابهایی که برخی از معاریف سنی مذهب هم نوشته بودند برخاست؛ از جمله کتاب روضه الاحباب فی سیر النبی و الاصحاب، که جمال الدین عطاء الله بن فضل الله بن حسینی دشتکی شیرازی (متوفی 153ق/926م) در عهد سلطان حسین بایقرای هراتی آن را تألیف کرده بود. اولین جلد این کتاب شرح احوال حضرت محمد را دربردارد. جلد دوم آن شامل  شرح حال سه جانشین اول پیامبر و جلد سوم دربردارنده شرح حالی از حضرت علی و یازده امام دیگر، همراه با معرفی صحابه مشهور است. این کتاب به درخواست میرعلیشیر نوایی نوشته شده  بوده است.41

در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی شیعیان کوششهای بسیاری برای آشتی‌دادن میان شیعه و سنی انجام دادند. اگرچه در این راه پیشرفتهایی حاصل شد، اما وجود تفصیلیه‌ها یا سنیهایی که به برتری علی(ع) بر سه خلیفه اعتقاد داشتند، سبب شد که برخی مانند مجدد الف ثانی حتی برقراری روابط با شیعیان را ممنوع کنند. هر چند منافع حکومت مغول این کوششها را خنثی کرد. متفکران شیعه نقش مهمی در تقویت دولتهای شیعی دکن داشتند. علاوه بر آن حکومت مغول نیز از آغاز تا انجام به حضور آنها وابسته بود. آنها تحقیقاتی را در شمال هند پایه‌ریزی کردند و به این ترتیب تأثیر گسترده‌ای بر افکار دیگر فرق اسلامی گذاشتند و اگرچه قتل برخی شیعیان، مانند قاضی نورالله، موجب تضعیف شیعه شد، اما برتری فکری و میزان نفوذ شیعیان رشد مداوم شیعه را در هندوستان به دنبال داشت.

* پژوهشگر فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

 

1. فرشته، محمّد قاسم هندوشاه استرآبادی، تاریخ فرشته، به كوشش محمّدرضا نصیری، تهران، 1388ش ، 2/462.  //  2.همان جا؛ همچنین نك:

Sherwani, H. K. , “Mahmud Gawan”, The Encyclopaedia of Islam (New Edition) VI, Leiden, 1991. pp. 66.

3. فرشته، همان جا.  //  4. اطهر رضوی، عباس، شیعه در هند، قم، 1376، 406؛ محمود گاوان، خواجه عمادالدین، ریاض الانشاء، به كوشش چاند بن حسین، حیدرآباد ، 1948م ، 19، 22، 152، 165، 207، 227، 252، 300، 356.  //  5. از جمله نك: شروانی، همان جا؛ هالیستر، جان نورمن، تشیع در هند، ترجمه آزرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران، 1373ش، 123-124؛ Rizvi, Athar Abbas, A History of Sufism in India, New Delhi, 1983, vol. 2, p. 57.

6. اطهر رضوی، همان،425-418.  //  7. همان، 447.  //  8. همان، 454.  //  9. همان، 454.  //  10. همان، 457.  //  11. همان، 458.  //  12. همان، 458-459؛ قاضی نورالله شوشتری، مجالس المومنین، به كوشش ابراهیم عرب پور و دیگران، مشهد، 1393ش، 353 .  //  13. شوشتری، علاء الملك، فردوس در تاریخ شوشتر و برخی از مشاهیر آن، به كوشش جلال الدّین حسینی ارموی، تهران، 1352ش،  24؛ افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، به كوشش احمد حسینی، قم، 1401،  5/ 265؛ آزاد كشمیری، محمّد علی، نجوم السّماء فی تراجم العلماء، به كوشش هاشم محدّث، تهران، 1382ش/1424ق، 10؛ آقابزرگ تهرانی، محمد محسن، طبقات اعلام الشّیعه، قم، 1427ق، 622-623.  //  14. افندی اصفهانی، 5/ 266؛ اطهر رضوی، 1/ 585.  //  15. عبدالحی حسنی، نزهه الخواطر و بهجه المسامع و النواظر، حیدرآباد، دائره?المعارف عثمانیه، 1923م، 5/438؛ امین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، 1403ق/1381ش، 10/228؛ عاملی، حرّ، امل الآمل، به كوشش احمد حسینی، بغداد، 1385ق، 2/336؛ تمیم داری، احمد، عرفان و ادب در عصر صفوی، تهران، حکمت، 1372ش، 2/657؛ نگاهی به تاریخ ادب فارسی درهند، 328؛ آقابزرگ تهرانی، 5/622.  //   16. 5/268.  //   17. 2/ 337.   //  18. همچنین‌ نك: آقابزرگ تهرانی، محمد محسن،  الذّریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، 1403ق، 1/290-291؛ مدرّس تبریزی، محمّدعلی، ریحانه الادب، تهران، 1346ش، ج3، ص 386؛ حسینی، "مقدّمه"، نک: شوشتری، نورالله، الصّوارم المهرقه فی نقد الصّواعق المحرقه، به كوشش جلال الدّین حسینی، تهران، 1327ش/1367ق، 302، 305-306؛ موسوی خوانساری، محمّدباقر، روضات الجنّات فی احوال العلماء و السّادات، به كوشش اسدالله اسماعیلیان، تهران، 1392ق، 8/ 314.  //  19. نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، 1363ش، 1/ 381.  //  20. هالیستر، 159.  //  21. محدّث ارموی، "فیض الإله"، نك: شوشتری، نورالله، الصّوارم المهرقه فی نقد الصّواعق المحرقه، به كوشش جلال الدّین حسینی، تهران، 1327ش/1367ق، 25.  //   22. شوشتری، عبداللّطیف خان، تحفه العالم، به كوشش صمد موحّد، تهران، 1363ش، 165.  //  23. 10/ 229.  //  24. قمی، عبّاس، الكنی و الألقاب، تهران، 1397ق، 3/ 57.  //  25. واله داغستانی، علیقلی، ریاض الشّعرا، به كوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، 1384ش، 23-24.  //  26. اطهر رضوی، 548.  //  27. قاضی نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، 1/8-10.  //  28. افندی اصفهانی، 5/ 269.  //  29. آقابزرگ تهرانی، الذّریعه، 1/390؛ افندی اصفهانی، 5/268؛ عاملی، 2/336؛ آزاد كشمیری، 15؛ همچنین نک: اطهر رضوی، 573.  //  30. اطهر رضوی، 431.  //  31. همان، 546-547.  //  32. قاضی نورالله شوشتری، همان، ، 2/ 371. //  33. اطهر رضوی، 589.  //  34. صدرالافاضل، مرتضی حسین، مطلع الانوار، کراچی، 1981م، 603؛ آزاد کشمیری، 82؛ اطهر رضوی، 479.  //  35. اطهر رضوی، 393-394؛ فرشته، 1/302.  //  36. صدرالافاضل، 399-401؛ عبدالحی حسنی، 4/224.  //  37. صدرالافاضل، 279.  //  38. صدرالافاضل، 371.  //  39. همان، 633؛ امین، 10/117؛ میرزا محمد مهدی، تکمله نجوم السماء، قم، 1398ق/1978م، 2/468.  //  40. آزاد کشمیری، 419، 387؛ صدرالافاضل، 649؛ عبدالحی حسنی، 7/490.  //  41. اطهررضوی، 337-338.

  منبع: اطلاعات حکمت و معرفت

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: