1394/12/2 ۰۷:۲۷
سنش در قیاس با دیگر ایران شناسان جهان و حتی کشور خودش ایتالیا، به نسبت کم است. اما او در 48 سالگی، آنگاه که از فرهنگ ایران و زبان فارسی سخن میگوید، مطالعات عمیقش در این حوزه بر هر متخصص عیان و عمق دانش او در این حوزه آشکار می شود. کسی که از نوجوانی - بر خلاف همسن و سالان دیگرش - سر در کتاب، آن هم نه شعر و رمان، بلکه آثار مرتبط با زبان فارسی و عربی داشته است. «سیمون کریستوفورِتی» (Simone Cristoforetti) که اکنون در گروه مطالعات آسیا و شمال آفریقا در دانشگاه
حمیدرضا محمدی: سنش در قیاس با دیگر ایران شناسان جهان و حتی کشور خودش ایتالیا، به نسبت کم است. اما او در 48 سالگی، آنگاه که از فرهنگ ایران و زبان فارسی سخن میگوید، مطالعات عمیقش در این حوزه بر هر متخصص عیان و عمق دانش او در این حوزه آشکار می شود. کسی که از نوجوانی - بر خلاف همسن و سالان دیگرش - سر در کتاب، آن هم نه شعر و رمان، بلکه آثار مرتبط با زبان فارسی و عربی داشته است. «سیمون کریستوفورِتی» (Simone Cristoforetti) که اکنون در گروه مطالعات آسیا و شمال آفریقا در دانشگاه کا-فوسکاری ونیز در ایتالیا (Università Ca' Foscari Venezia) درحوزه تاریخ ایران تدریس و تحقیق میکند، یکی از معدود تقویم شناسان اروپایی است که درباره گاهشماری ایرانی تحقیق کرده است و حتی «گاهشماری در ایران قدیم» سید حسن تقیزاده را هم به ایتالیایی ترجمه کرده است. اقدامی که ایرج افشار؛ ایران شناس نامی در آخرین سلسله «تازه ها و پاره های ایرانشناسی» خود در مجله بخارا که یک ماه پس از مرگش منتشر شد، از آن قدردانی کرد.حالا پس از بررسی نوروز و جشن سده در فرهنگ ایرانی، او به سراغ بازتاب نوروز در ادب عربی رفته و نتیجه کارش، قرار است همین روزها در ایتالیا منتشر شود. او پاییز امسال، 10 روزی را در ایران سپری کرد و گفتوگویی که میخوانید، در جریان همین سفر صورت گرفت.
*** آقای دکتر کریستو فورتی! در ابتدا و برای ورود به بحث، از فضای خانوادگیتان بگویید. اینکه چه روز و چه سالی و در چه شهری به دنیا آمدید؟ من در روز 23 نوامبر 1967 میلادی، در شهر روورتو (Rovereto)در ایالت ترنتو (Trento)، یکی از شهرهای شمال ایتالیا متولد شدم و در همان شهر تحصیل کردم و بزرگ شدم. خانواده سادهای داشتم. پدرم بنگاه دار بود و مادرم زنی بسیار فعال و علاقهمند به دانش و مطالعه بود و خیلی به من کمک کرد وارد عرصه تحقیق شوم. دوره دبیرستان خود را در شهر روورتو به پایان رساندم و سپس در شهر ونیز بود که در رشته زبان و ادبیات فارسی فارغالتحصیل شدم. بعد دکترای خود را در شهر ناپل در زمینه ایران شناسی زیر نظر یکی از ایران شناسان بزرگ ایتالیا به نام جراردو گنولی (Gherardo Genoli) که چند سال پیش از دنیا رفت، گرفتم. چرا در دانشگاه رشته زبان و ادبیات فارسی را برای تحصیل انتخاب کردید؟ نخستین چیزی که من از ایران به خاطر دارم این است که در زمان نوجوانی من، که 10 یا 11 سال داشتم، روزی برنامهای از تلویزیون پخش میشد که تظاهرات انقلاب ایران را نشان میداد. این تصاویر مرا به فکر فرو برد و سبب شد من به نقاط دیگری در دنیا پی ببرم و بیندیشم. تا پیش از آن من هیچ گونه آشنایی با ایران نداشتم اما پس از آن روز شروع به مطالعه درباره ایران یا تلاش برای پیدا کردن آن روی نقشه کردم. این اتفاق به صورت لایه پنهانی در ذهن من ماند تا زمان انتخاب رشته برای دانشگاه. منظور شما این است که کنجکاوی شما درباره ایران بود که باعث شد این رشته را برای تحصیل انتخاب کنید؟ مستقیماً اینطور نبود، من در ابتدا هم زبان عربی را یاد گرفتم و سپس دو زبان عربی و فارسی را به طور همزمان خواندم. از سالهای دبیرستان؟ در سالهای دبیرستان شخصاً و بدون هیچ کمکی دستور زبان عربی را خواندم. در شهر شما مکانی بود که کتابهایی را در این رابطه تهیه کنید؟ یک کتابفروشی بود که از روی فهرستی که در اختیارش میگذاشتم کتابهای مورد نیاز مرا تهیه میکرد. شما از کجا درباره کتابهایی که باید در این رابطه مطالعه میکردید اطلاعات کسب میکردید؟ با پرسیدن از اسلام شناسان بزرگی که در ایتالیا بودند این اطلاعات را به دست میآوردم. در کل نیز این کار در ایتالیا، کار دشواری نیست. از ونیز، شهری که مدرک لیسانس خود را در آن گرفتید برایمان بگویید. ونیز شهر بسیار زیبایی است که داخل دریا قرار دارد و در شمال شرقی ایتالیا است. در ونیز زبان و ادبیات فارسی قسمتی از دپارتمان ایرانشناسی بود؟ تعداد دانشجوهای این رشته به حدی نمیرسد که دپارتمانی تشکیل شود. من زیر نظر استاد ریکاردو زیپولی (Riccardo Zipoli) که هنوز در دانشگاه ونیز تدریس میکند مطالعه خود را شروع کردم. در آن زمان گروه ما متشکل از 5 نفر بود. من به خاطر رابطه نزدیکی که با استاد داشتم فوراً وارد مسائل مهم درباره ایران شدم. خط فارسی را در دوره لیسانس آموختید؟ شخصاً قبل از دانشگاه، کمی خط فارسی را آموخته بودم، تا حدی که هر چند به سختی، اما قادر به خواندن بودم. کدام منابع یا متون فارسی را بیشتر مطالعه کردید و بیشتر به آن علاقهمند شدید؟ در زمان تحصیل، زیپولی روی تحقیقی با موضوع واژگان کلیدی در شعر فارسی کار میکرد و برای این کار نزدیک به هزار بیت از هر یک از دیوانهای شاعران بزرگی چون حافظ و سعدی و مولانا و خاقانی و... را استخراج کرده بود. ما نیز در این طرح با او همکاری داشتیم و این کار برای ما بسیار مفید بود و من به همین وسیله روش تحقیق را یاد گرفتم و منابع زیادی را مطالعه کردم. متون نثر را هم مطالعه میکردید؟ بسیار کم. امروزه دانشجویان در ونیز این متون را مطالعه میکنند اما من مطالعه کمی در این زمینه داشتم. تعداد دانشجویان این رشته در حال حاضر در ونیز چند نفر است؟ حدوداً 25 نفر. یعنی 5 برابر زمان شما شده است. بله. این مسأله را ناشی از علاقه بیشتر دانشجویان به زبان فارسی میدانید یا معتقدید این افزایش فقط کمّی است؟ امروزه در ایتالیا ازدواجهایی از دو ملیت مختلف و به تبع آن به وجود آمدن فرزندانی به اصطلاح دورگه یا دو ملیتی زیاد شده است، بنابراین بسیاری از دانشجویان تمایل دارند تا با فرهنگ اصیل پدر یا مادر خود آشنا شوند. بین این دانشجویان فردی هست که پدر یا مادر ایرانی داشته باشد؟ بله اتفاقاً یکی از افتخارات من کار کردن با دانشجویی اینچنین بوده که الان در مقطع دکترا در اکسفورد درس میخواند. نام او مازیار غیابی است؛ کاملاً ایرانی است و در ایران متولد شده است. بعد از جدایی پدر و مادرش، مادرش با مردی ایتالیایی ازدواج کرد و به ایتالیا آمدند و مازیار در ایتالیا بزرگ شد. جای افتخار است که من به او نوشتن و خواندن زبان فارسی را یاد دادم. امروز بین دانشجویان ایتالیایی، تمایل به یادگیری زبان فارسی بیشتر است یا زبانهای دیگر مثل ترکی و عربی و عبری؟ در دپارتمان ما زبانهای مختلفی تدریس میشود. بیشترین علاقه به ترتیب به زبان چینی، ژاپنی، عربی، ترکی، هندی، عبری، فارسی و ارمنی است. چرا زبان فارسی در این بین جزو آخرین هاست. با اینکه مثلاً خط و زبان چینی بسیار دشوارتر است. شما آسیب کار را در چه میبینید؟ من فکر میکنم این قضیه متأثر از قدرت اقتصادی است. در ایتالیا حتی دبیرستانهایی داریم که زبان چینی تدریس میکنند. زبان عربی هم به علت نزدیکی ایتالیا به کشورهای عربی و وجود عربها در ایتالیا طرفدارانی دارد. شما برای تحصیل در مقطع دکترا به دانشگاه ناپل رفتید. عنوان پایان نامه دکترای شما چه بود؟ ایران شناسی. در چه موضوعی؟ من به مدت 3 سال پژوهشی در رابطه با جشن سده انجام دادم. در آن زمان اطلاعات در این باره بسیار کم بود و به غیر از مجموعهای به زبان عربی که سال 1949 میلادی در ایران انجام شده بود چیزی نبود و تاریخ این جشن در دسترس نبود. کتابی هم چاپ کردم که به عنوان کتاب برتر ایتالیا در سال 2000 برگزیده شد نام کتاب هم میلاد نور بود(جشن سده از بغداد تا بخارا در قرون وسطی). چه سالی از پایان نامه دکترای خود دفاع کردید؟ سال 1998. استاد راهنمای شما که بود؟ جیانروبرتو اسکاچیا(Gianroberto Scarcia). بعد از گرفتن مدرک دکترا پژوهش خود را در چه حوزهای ادامه دادید؟چون بر اساس اطلاعاتی که من راجع به شما به دست آوردم، متوجه شدم که حوزه تخصص شما درباره تقویم شناسی ایرانیان است. چه شد که به سراغ این موضوع رفتید و حاصل پژوهشهای شما چه بود؟ با جشن سده صحبتم را در این باره شروع میکنم. این جشن در زمان خاصی از سال برگزار میشده است اما با توجه به متونی که در دسترس من بود مشخص نبود چه موقعی از سال. از همان موقع بود که شروع به مطالعه در این مورد کردم. کسی که میخواهد شروع به مطالعه در این مورد کند باید کتاب سید حسن تقیزاده را بخواند. من این کتاب را به ایتالیایی ترجمه کردم و سال 2010 در ایتالیا به چاپ رساندم. اما این راه همچنان بسیار طولانی است. یعنی با همه کمکهایی که کتاب سید حسن تقیزاده در این باره میکند هنوز بسیاری از مسائل درباره تاریخ گاهشماری ایران حل نشده است. من در مورد جابه جا شدن جشنها مطالعه کردم. ممکن است بدانید که تقویم شمسی در گذشته تقویم ثابتی نبود و چون تاریخ برگزاری جشنها را از روی تقویم استخراج میکردند برای من سؤال بود که با وجود ثابت نبودن تقویم چه طور میتوانستهاند تاریخ جشنها را مشخص کنند. به نتیجهای هم رسیدید؟ بله. انواع مختلفی از گاهشماری وجود داشته است. یکی از آنها روش کشاورزان بوده که موقع شروع کردن فصل بهار بوده است. دیگری تقویم شمسی دولت برای گرفتن مالیات بوده است که برای آن از تقویم شمسی یزدگردی استفاده میکردند تا موقع نوروز را پیدا کنند. حتی در اوایل دوره عباسی، نوروز در تابستان بود. به مرور عقب افتاد تا در زمان آل زیار به جای خود یعنی اول بهار برگشت. ما چه قدر به خیام برای ثابت کردن تقویم و تقارن و تطابق اول بهار با نوروز مدیون هستیم؟ خیام بعد از این دوره بود و هفتاد سال قبل از آن بود که تقویم ثابت شد. چون هر چهار سال، یک روز عقب میافتاد. خیام چه ساز و کاری را تدوین کرد تا آن را ثابت کند چون شما هم میگویید که تا قبل از آن تقویم چرخشی بوده است؟ خیام و گروهی که او در آن بود روشی را پیدا کردند که روز تحویل سال یا اعتدال ربیعی پیدا شود که با یک محاسبه نجومی این روز را استخراج کردند. آیا میتوانیم بگوییم پیدایش گاهشماری، نخستین بار میان مردم بین النهرین و مشرق زمین بوده است؟ یعنی مردم سومری و بابلی و اکدی؟ بله نخستین نمونههای گاهشماری را در این مناطق داریم که بسیار هم دقیق بوده است. آیا در آن زمان از ساعتهای خورشیدی یا آفتابی استفاده میکردند یا بعداً پدید آمده است؟ این در تخصص من نیست و محققین دیگری در این زمینه کار کردهاند. آیا درباره مفهوم خمسه مسترقه تحقیق کردهاید؟ سال شمسی 365 روز است. در تقویم زرتشتی12 ماه داریم که هر کدام 30 روز است که در مجموع میشود 360 روز. به این ترتیب 5 روز باقی میماند که به آن خمسه مسترقه میگویند یعنی همان 5 روزی که در ماه جا ندارد. البته بعد از ورود اسلام به ایران این 5 روز، بین ماه هشتم و نهم سال، حساب میشده اما تا قبل از آن اطلاعی در دست نیست که این 5 روز چه میشده است. یعنی ما اطلاعی از دوره ساسانیان نداریم؟ نه، چون این مسأله بسیار بزرگ و پیچیده و در واقع بزرگترین مسأله گاهشماری است. اینکه کبیسه بود یا نبود و اگر بود چه طور کار میکرد. بعضی معتقدند در دورهای 120 ساله بوده، بعضی معتقدند باید 116 سال بوده باشد و حتی بعضی 125 سال را قبول دارند. اما ما میتوانیم به قطع بگوییم در هنگام ورود اسلام به ایران بین دو ماه آبان و آذر قرار داشته است. پس ما بر حسب صحبت شما نمیدانیم در دوره هخامنشی در تخت جمشید، نوروز بر چه روال و منوالی برگزار میشده است. دقیقاً نمیدانیم و تنها میتوانیم حدس بزنیم. از روی کتیبهها و سنگ نوشتهها هم نمیتوانیم چیزی دریابیم؟آیا معتقدید که اگر دریابیم همه حدس و گمان است و قطعی نیست؟ بر اساس آنها به نوع دیگری از گاهشماری میرسیم. در دوره اول هخامنشی تقویم قمری و شمسی بود که تحت تأثیر تمدن بابلی بود و بعد با تقویمهای مقدونی و یونانی تلفیق شد که اساسش همان تقویم قمری شمسی بود. گاهشماری زرتشتی در دوره ساسانی رواج داشته است اما ممکن است در دوره داریوش هخامنشی هم بوده باشد. در بین متون مورد مطالعه تان، آیا از «التَّفهیم لِأَوائلِ صناعئ التَّنجیم» ابوریحان بیرونی هم استفاده کردهاید؟ بله و البته همه متون عربی. آخرین پژوهشی که من در دانشگاه ونیز با کمک دکترماسیمیلیانو بورَونی انجام دادم پژوهشی است درباره نوروز در متون عربی در دوره عباسی. ما سعی بر تهیه فهرستی داشتیم که به وسیله آن پژوهشگران ایرانشناس بتوانند تمام متون عربی را که در آنها حتی یک لغت درباره نوروز آمده شناسایی کنند. آیا شما در هنگام مطالعات خود به تأثیر نوروز در متون نظم و نثر فارسی هم برخوردهاید؟ هنوز نه. چرا که آن زمینه بسیار وسیع است. آیا علاقه برای تحقیق در این زمینه دارید؟ فعلاً شروع نکردهام چون درگیر مرحله اول کار فعلی هستم و مرحله دوم که نتیجهگیری است هنوز باقی مانده است. چرا کتاب سید حسن تقیزاده درباره گاهشماری تا این حد مهم است و دلیل اهمیت آن چیست؟ او و همکارانی که در گروهش کار میکردند تمامی مسائل در این زمینه را بخوبی فهمیده بودند. تقیزاده از تأثیر تمدن مصری بر دانشمندان ایرانی آگاه بود. کسی که این کتاب را بخواند اطلاعات خوبی درباره تمام گاهشماریهای ایرانی میتواند پیدا کند. چاپ اول این کتاب در سال 1317 بود و چاپ دوم آن توسط ایرج افشار صورت گرفت. یکی از اشکالات این کتاب یادداشتهایی است که تقیزاده در حاشیه کتاب نوشته و چاپ دوم به همراه این یادداشتها بیرون آمده که این مسأله به نظر من خواندنش را دشوار میکند. در ترجمه ایتالیایی کار، من تمامی این حاشیهها را در متن گنجاندم. شما ایرج افشار را دیده بودید؟ نه. پس جالب است بدانید ایشان، در شماره 80 مجله بخارا (فروردین- اردیبهشت 1390) از کتاب شما تعریف کرده بود که البته این یادداشت، یک ماه پس از مرگ او منتشر شد. بجز تقیزاده، فرد دیگری به نام احمد بیرشک نیز در زمینه گاهشماری کار کرده است. آیا ایشان را میشناسید؟ بله مقالهای از ایشان درباره تقویمهای محلی خواندم. بین ایران شناسان و تقویم شناسان جز شما آیا کسی هست که روی تقویم ایرانی کار کرده باشد؟ بله یکی از بزرگترین و بانفوذترین آنها به نام گوچمیت (Gutschmidt) که فردی آلمانی است. او نخستین کسی بود که فرض وجود دوره کبیسه در گاهشماری ایرانی و فرض وجود دو نوع گاهشماری ایرانی در دوره ساسانیان، یکی مذهبی و یکی دولتی را مطرح کرد که دیگران نیز با او موافق بودند. از این دست افراد چه کسانی بودند که شما نیز به منابع آنان مراجعه کردید؟ گروه نسبتاً بزرگی از ایران شناسان اروپایی در این مورد کار کردهاند. مثل مری بویس انگلیسی. تقویم از نظر مذهبی بسیار مهم است چرا که مراسم مذهبی از روی تقویم برگزار میشده است. ایران شناسانی که دوره ساسانی را مطالعه میکردند میخواستند بدانند که جشنها در چه زمانی برگزار میشده تا از روی آن تاریخ را استخراج کنند. چون متأسفانه از آن دوره سند بسیار کم است. به غیر از کتیبهها و ادبیات زرتشتی که آن هم در زمان عباسی نوشته شده است تقریباً چیزی نداریم برای همین ایران شناسان اروپایی به دنبال نتیجهگیری از متون بودند. یکی از ایران شناسان اروپایی به نام آنتونیو پانائینو (Antonio Panaino) در دایرئ المعارف ایرانیکا مقالهای درباره تقویم ایرانی نوشته است. با همه کارها مسأله کبیسه هنوز هست. فرضی در اوایل دوره عباسی به وجود آمد. محققان و دانشمندان علم نجوم اطلاع کمی درباره تقویم سنتی ایران داشتند، آنها گفتند هر سال 365 روز و 12 ماه است و هر ماه 30 روز که میشود 360روز. بنابراین هر 4 سال. نوروز یک روز عقب میافتد. پس چند سال طول میکشد تا یک ماه کامل شود؟ 120 سال. پس از این نتیجه گرفتند که هر 120 سال، یک ماه را کبیسه بگذارند. من هم همین نظر را دارم. در طول سدهها و هزارهها از قبل دوران هخامنشیها تا الان ایرانیها جشنهای مختلفی مثل نوروز و سده و یلدا و مهرگان داشتهاند که از میان اینها نوروز و یلدا دوام بیشتری داشته است. به نظر شما دلیل این ماندگاری چیست؟ بخصوص که جشن سده از بغداد تا بخارا برگزار میشده است. چرا گستره فرهنگ ایران تا این حد وسیع بوده است؟ به دلیل قوت تمدن ایرانی. به یقین نفوذ و گستردگی تمدن ایرانی در دوره هخامنشی به بیشترین حد خود رسیده بود و به همین دلیل این جشنها تا این حد فراگیر شدند. من تحقیقی درباره تمدن ایران و نوروز در آفریقا داشتم و متوجه شدم که در ساحل شرقی آفریقا و در جاهایی مثل سومالی و اتیوپی نوروز وجود دارد و در اوایل پاییز است. حتی در سین کیانگ چین هم نوروز وجود دارد. نوروز فقط ایرانی نیست چرا که بهار برای همه ، نماد امید است و همین مسأله است که باعث فراگیر شدن نوروز در همه تمدنها شده است. به لحاظ بعد زمانی چرا بیش از 3 هزار سال است که نوروز گرامی است و مردم به آن علاقه دارند. از نظر شما دلیلش چیست؟ امیدی که در این جشن هست. سال نو را آغاز میکنیم و با امید به روزگار بهتری پیش میرویم و این مسأله با اینکه مربوط به مذهب نیست، مردم ایران آن را دوست دارند. امروزه زرتشتیان ادعا دارند که نوروز ایرانی زرتشتی بوده در حالی که درست نیست و آنها جشنهای خاص دیگری داشتهاند. اما در تاریخ تمدن هم آمده است که گاهی جشنها با مذهب تلفیق میشوند و منشأ خود را از دست میدهند. وشب یلدا؟ شب یلدا هم زمان مهمی در سال برای همه تمدنهای دنیاست چون در آن زمان نور دوباره در حال فزونی گرفتن است و روزها طولانیتر میشود. در این زمان نور با شب و تاریکی و سرما وارد جنگی میشود که پایان آن در نوروز است و نور پیروز میشود. دور هم جمع شدنها و فال حافظ گرفتن و کارهایی از این قبیل به چه دلیل است؟ ما هم در اروپا چنین چیزهایی داریم. جشنی هست در شمال ایتالیا به اسم حضرت نور (سانتا لوچیا/ Santa Lucia) که رسوم نزدیکی به شب یلدا دارد مثل جمع شدن دور هم در شب و روشن کردن شمع و خوردن آجیل که 13 دسامبر برگزار می شود. این جشن مرتبط است با حضرت نور که چون نمیخواست دینش را عوض کند کشته شد. اما این رسم ربطی با مذهب ندارد و در کلیسا هم رسمی در این خصوص نداریم. این مراسم اجتماعی است و به نظر من مرتبط است با زمانی از سال که نفوذ شب و تاریکی و سرما بسیار زیاد است. بخصوص تاریکی که البته 50 سال پیش این قضیه بیشتر ملموس بود. تاریکی در تمام تمدنهای دنیا نشانه مرگ است. این قضیه انسانی است. وقتی تاریکی زیاد باشد انسان از مرگ میترسد. مردم دور هم جمع میشوند و شمع روشن میکنند تا به نور کمک کنند و برنده شوند. این حسی است که در همه مردم دنیا هست از ژاپن گرفته تا انگلستان. یلدا نه مذهبی است نه ایرانی الاصل. از میتراییسم و مهر پرستی آمده است و جالب است که اهمیت زیادی هم در میان ارمنیها دارد و به عید میلاد حضرت مسیح هم نزدیک است. در اوایل مسیحیت میلاد در زمان دیگری بود اما جابه جا شد و دلیلش میتواند نزدیکی به همین شب باشد. همه اینها نشان دهنده تمایل به غلبه بر تاریکی و سرماست که امری است اجتماعی و فرا ملیتی. شما در حال حاضر در دانشگاه ونیز چه تدریس میکنید؟ تاریخ ایران از اوایل خلافت عباسیان تا سلجوقیان. مایلم درباره پژوهش آخرتان درباره «نوروز در ادب عربی» هم توضیح دهید. این پژوهش را سال 2012 با همکاری یکی از دانشجویانم به نام ماسیمیلیانو بورَونی در دانشگاه ونیز و با بودجه 500 هزار یورویی، طی دو سال انجام دادهام که نتیجه آن در کتابی با 210 صفحه توسط یک ناشر فلورانسی درژانویه 2016 ابتدا در تیراژ محدود منتشر و بعد به سبب حفظ محیط زیست، تحت وب ارائه می شود. نام «نوروز» در ادبیات فارسی به روز اول سال در ایران اطلاق میشود اما ما به دلیل کمبود مطالعات در این حوزه این طرح را تعریف و فهرستی از منابع ادب عربی درباره نوروز در دوره عباسی را در قالب این پژوهش گردآوری کردهایم. گاهشماری ایرانی در سالهای اخیر پیشرفت بزرگی داشته است اما ادبیات عربی کهن به «نوروز» فقط در چند کتاب و مقاله پرداخته شده است. ما بهتر دیدیم که در مرحله نخست تحقیق که به تکمیل و گردآوری منابع عربی اختصاص داشت، فهرست کاملی از منابع عربی که واژههای «نوروز»، «نواریز» و دیگر واژههایی نظیر این را که در مفهوم خود به این روز اشاره دارند، گردآوری کنیم. این کار به پژوهشگران دیگر این امکان را میدهد که بدانند با چه منابعی در این زمینه روبهرو هستند. ما برخی کلید واژههای مرتبط را نیز در جدولی آوردهایم تا پژوهشگران بتوانند بسرعت، همان چیزی را که در پی آن هستند، بیابند. مثلاً اگر پژوهشگری درباره «فصل بهار در ادبیات عربی دوران عباسی» تحقیق میکند میتواند هر جایی که مؤلفان این عصر به فصل بهار اشاره داشتهاند را در کتاب پیدا کند. ما هنوز در ابتدای نتیجهگیری این کار پژوهشی هستیم اما مطمئن هستیم که نوروز اهمیت بسیاری در دوره عباسی بویژه در بین درباریان داشت و این نکته بسیار مهم است. پژوهشگران معاصری که درباره نوروز در دوران قدیم مطالعه میکنند، فقط به نوروز در دوره ساسانی اشاره دارند. من با این پژوهشگران همنظر نیستم و فکر میکنم مؤلفانی که در دوران عباسی مینوشتند، با آنکه توجه به زمان خودشان داشتهاند، دیدگاه مورخانه به موضوع و قصد نوشتن تاریخ ساسانی را نداشتهاند بلکه میخواستند از خلفای عباسی به عنوان «ملک عجم» یاد کنند و از این منظر، ما دستاورد مهمی داشتهایم. این منابع عربی که جمعآوری کردهایم به آسانی نشان میدهد که در کنار آیین درباری آیین مردمی هم درباره نوروز در دوران عباسی وجود داشت. آیینهایی که اکنون دیگر اجرا نمیشود. در شهرهای بغداد و موصل نوروز برپا میشد و حتی آیینهای ویژهای مثل نمایشی تئاترگونه و فکاهی درباره نوروز داشتند. این از نظر تاریخ اجتماعی دوره عباسی بسیار مهم است و هنوز تحقیقات اندکی در این باره صورت گرفته است. ما سعی کردیم فقط تمام منابع ادبی را درباره نوروز که در دوران خلافت عباسی نوشته شده، جستوجو و استفاده کنیم اما شاید باز هم منابعی از قلم افتاده باشد. در مجموع از آثار 57 مؤلف عربینویس بهره گرفتهایم. برخی نویسندگان چند اثر داشتهاند. بنابراین حدوداً 90 جلد کتاب بررسی شدهاند. ما فقط منابع فقهی را در این باره کنار گذاشتهایم. این پژوهش به زبان انگلیسی در قالب کتاب منتشر میشود تا افراد غیر ایتالیایی هم بتوانند از آن استفاده کنند. معتقدم که این طرح به پیشرفت تحقیقات در زمینه گاهشماری کمک کرده است و ما اکنون میتوانیم مطمئن باشیم که نوروز در دوران حکومت خلافت عباسی افزون بر آیین درباری، آیین مردمی نیز رواج داشته است. ایران شناسی در ایتالیا دارای چه نقاط ضعف و قوتی است و امروز (دسامبر 2015) چه وضعیتی دارد؟ متأسفانه وضعیت زیاد خوبی ندارد. چون چند سال پیش دولت ایتالیا به دلیل مسأله بودجه، چند مؤسسه را تعطیل کرد که یکی از آنها مؤسسهای قدیمی به نام «مؤسسه ایتالیایی آفریقا و شرق (ایزمئو/ ISMEO)» بود که به وسیله توچی بنا شد و چند سال پیش تعطیل شد. و این برای ایران شناسی خلأ بزرگی بود چون در این مکان بود که چند ایرانشناس ایتالیایی رشد کردند و بزرگ شدند. پس در حال حاضر ایران شناسهای ایتالیا پراکنده کار میکنند؟ چند مرکز در ونیز و رُم و ناپل و بولونیا داریم. در ونیز استادم؛ ریکاردو زیپولی هست که در زمینه ادبیات فارسی کار کرده و همکارش خانم دانیلا منگینی (Daniela Meneghini) است. جز آن، استفانو پلّا (Stefano Pella) نیز هست که در زمینه ارتباط ادبیات ایرانی و هندی تحقیق میکند. در رُم، ماریو کازاری (Mario Casari) که هم زبان و ادبیات فارسی و هم زبان و ادبیات عربی تدریس میکند. در ایتالیا چند جا هست که هرکس میتواند به وسیله آن به زبان و ادبیات فارسی و تاریخ ایران نزدیک شود اما متأسفانه شاید این مراکز خیلی مهم و قوی نباشند.
منبع: ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید