مبادلات فرهنگی ـ فلاحتی ایران و هند / دکتر محمدحسن ابریشمی - بخش سوم

1394/11/28 ۰۷:۵۷

مبادلات فرهنگی ـ فلاحتی ایران و هند / دکتر محمدحسن ابریشمی - بخش سوم

نام برخی از گلها و گیاهان هند و کشمیر در فرهنگهای فارسیِ عصر گورکانیان آمده است. جهانگیر از رستنی‌های مختلف سرزمین هند و کشمیر با تمجید فراوان یاد کرده و نام هندی و مشخصات انواعی از آنها را در ذیل عنوان «وصف انواع گلها که مخصوص هندوستان است» به دست داده: «از حیث ریاحین وگلهای خوشبوی، هند را بر گلهای معموره عالم ترجیح می‌توان داد. چندین گل است که در هیچ جای عالم نام و نشان آن نیست:

 

نام برخی از گلها و گیاهان هند و کشمیر در فرهنگهای فارسیِ عصر گورکانیان آمده است. جهانگیر از رستنیهای مختلف سرزمین هند و کشمیر با تمجید فراوان یاد کرده و نام هندی و مشخصات انواعی از آنها را در ذیل عنوان «وصف انواع گلها که مخصوص هندوستان است» به دست داده: «از حیث ریاحین وگلهای خوشبوی، هند را بر گلهای معموره عالم ترجیح میتوان داد. چندین گل است که در هیچ جای عالم نام و نشان آن نیست:

اول گل چنبه که گلی است در نهایت خوشبویی و لطافت، به هیأت گل زعفران، لیکن رنگ چنبه زرد مایل به صندل است و درخت او در غایت موزونی است و کلان و پربرگ و سایهدار… گل کیوره که از بوی مشک هیچ کم ندارد؛ دیگر گل رایبیل است که در بوی از عالم یاسمین سفید است. دیگر گل سیوتی که از عالم گل کیوره است، غایتاًکیوره خاردار است و سیوتی خار ندارد و رنگ آن به زردی مایل است اما کیوره سفیدرنگ است؛ و از این گلها و گل چنبیلی ـ که گل یاسمین این ولایت است ـ روغنهای خوشبوی میسازند.۵۶‏ گل پلاس هم مخصوص هندوستان است، بو ندارد، اما رنگش نارنجی آتشین است، بیخ آن سیاه و بوته آن برابر بوته گل سرخ میشود.»

جهانگیر نام گلهای دیگری را در هند و کشمیر ذکرکرده و گاهی نام فارسی آنها را آورده است: لاله جوغاشی (نوعی لاله سیاه)، گل سرخ، گل سوسن، نرگس، بنفشه، «گل جعفری کلان و خوشبو میشود و بتهاش به غایت از قد آدمی میگذرد»، کنول (مخصوص آب است)، تهلکنولبونی، ارغوان زرد، بولابنک «به هیأت عجیب، پنج شش گل نارنجی رنگ سرنگون شگفته و از میان گلها برگی چند برآمده»، تهل «درون سفید بیرون سرخ و بعضی درون زرد و بیرون سرخ به فارسی لاله بیگانه گویند.» لدرپوش «پوش علیالعموم گل را میگویند.»۵۷

جهانگیر در «مراجعت از کشمیر به جانب هندوستان» در ناحیهپیرهپور تا پیرم میگوید: «از این منزل در هوا، زبان، لباس، رستنی، حیوانات و آنچه مخصوص ولایت گرمسیر است، تفاوت فاحش ظاهر شد. مردم اینجا به زبان فارسی و هندی هر دو متکلماند؛ ظاهراً زبان اصلی اینها هندی است و زبان کشمیری ‏]‎‏یعنی فارسی‏[‎‏ را به جهت قرب جوار یاد گرفتهاند؛ مجملاً از اینجا داخل هند است.»

دقت جهانگیر در نقل آداب و سنتهای رایج ستودنی است. او در شرح تولد ناخواهریاش شکرالنسا (بعد از شاهزاده دانیال) به سنتی عجیب، از تأثیر قطره شیر سینه نوزاد بر عواطف اشاره میکند که ـ از نظر علم پزشکی و وراثت و نیز پیشینه این سنت احتمالاً ایرانیـ قابل بررسی و تحقیق است.۵۸‏

 

کشتوار سرینگر

ناحیه «کشتوار» در جنوب شرقی سرینگر، نام فارسی (کشت+وار) دارد. جهانگیر محصولات این ناحیه را گزارش کرده است: «در کشتوار گندم جو، عدس، ماش و ارزن فراوان میشود و به خلاف کشمیر شالی کمتر دارند. زعفرانش از زعفران کشمیر بهتر است... نارنج، ترنج و هندوانه فرد اعلا به هم میرسد، خربزهاش از خربزه کشمیر بهتر است و دیگر میوهها انگور، شفتالو، زردآلو و امرود ترش میباشد».۵۹

جهانگیر به برخی اقدامات باغبانی خود نیز اشارههایی دارد «روز مبارکشنبه‏]‎‏پنجشنبه‏[‎‏چهارم تیرماه الهی جشن بوریا کوبیشده، در این روز شاهآلوی کشمیر به آخر رسید. از چهار درخت باغ نورافزا یکهزار و پانصد عدد و از سایر درختها پانصد عدد چیده شد. به متصدیان کشمیر تأکید فرمودم که درخت شاهآلو را در اکثر باغات پیوند کنند و فراوان سازند».۶۰

در عهد تیموریان به جز باغهای سلطنتی، باغهای پرمیوه وگاه پهناوری توسط ثروتمندان هند نیز احداث شده است. از باب نمونه جهانگیر از باغ مقربخان، باغ بسیار وسیعی به مساحت ۱۴۰ بیگهه (هر بیگهه ثلث جریب، جمعاً در حدود ۱۷ هکتار) با استخری به وسعت ۲۰۰در۲۲۰ ذرع (۴ر۴ هکتار) متعلق به مقربخان واقع در پرگنه کرانه (حومه دهلی) دیدار کرده است و میگوید: «هیچ درخت گرمسیری و سردسیری نیست که در آن باغ نباشد؛ از درختهای میوه دارد که در ولایت ‏]‎منظور خراسان قدیم و ایران است[‎‏ میشود، حتی نهال پسته سبز شده».۶۱‏

از گفته جهانگیر معلوم میشود که کشت درختان پسته در نواحی هند توفیق‌‌آمیز نبوده است. در دیگر منابع فارسی نوشته شده در هند نیز که گاهی به مبادلات فرهنگی و کشاورزی بین ایران و هند اشارههایی دارند، تلویحاً به همین نکته اشاره شده است؛ مثلاً صاحب پادشاهنامه، در سده ۱۱ق‌‍، ضمن وصف میوههای کشمیر میگوید: «بادام وافر است، پسته اگرچه به هم رسد، اما کم درخت است».۶۲

قدسی مشهدی (متوفی ۱۰۵۶ق) از معاصران جهانگیر نیز در سرودههای خود ضمن وصف باغها و میوههای کشمیر از پسته سخنی نگفته است. علت آن، بار نیاوردن درخت پسته، به واسطه رطوبت زیاد و بارندگیهای پیاپی در این سرزمین است که مانع گردهافشانی این درختان میشود. قدسی مشهدی تفاوت اقلیمی مناطق خشک پستهخیز ایران، چون یزد و کاشان، را با کشمیر در سرودهای که در وصف این سرزمین دارد، طی این بیت آشکارا بیان میکند:

در این گلشن به رغم یزد وکاشان

بود هر ماه سی روز آب پاشان۶۳

قدسی در سروده خود ضمن وصف کشمیر، اسامی باغهای این سرزمین را ـ که اغلب نام فارسی دارند ـ عبارت از: باغ فرحبخش، باغ فیضبخش ‏]‎‏باغ شاله مار‏[‎، باغ شاهزاده، باغ نشاط ‏]‎‏ساخته آصفجاه تهرانی‏[‎، باغ جهانآرا، باغ صادقآباد، باغ نسیم، باغ عیشآباد، باغ الهی]‎ساخته حکیم مسیحالزمان شیرازی‏[‎، باغ بحرآرا، باغ بیگمآباد و باغ آصفآباد ‏]‎‏ساخته آصفجاه تهرانی‏[‎‏ برشمرده و نام درختان و گلهای هر یک را ذکر کرده است.۶۴ از باب نمونه درختان میوه باغ فرحبخش را درخت چلغوزه (صنوبر)، بهْ، سیب، امرود، بادام، شفتالو، عنّاب و تاک انگور و نیز شاهآلو ذکر کرده که اکبرشاه بر گیلاس اطلاق کرده است و قدسی در این بیت به این نامگذاری اشارهای دارد:

از آن شد شـاهآلو نــام گیلاس‏

‏ که نیکو داشت عِرض میوه را پاس

سالک قزوینی (متوفی ۱۰۸۴ق) نیز ضمن وصف باغهای کشمیر در تعریف باغ نشاط، ساخته آصفخان تهرانی ـ که عرصه آن مشابه باغهای عصر صفوی، با نهر و جویبارها و فواره و درختان سایهدار و میوههای ایرانی بوده ـ در وصف گیلاس آن گفته است:

شاهآلو را ببین بر اشجار چون لعل سهیل خورده یار

سالک قزوینی دیگر میوههای این باغ را سیب، انارِ رقم آب دندان (انار بی هسته)، ناشپاتی (گلابی)، امرود (خوج)، شفتالو، بادام، آلوبالو، انگور و انجیر برشمرده و گلهای آن را بنفشه، سنبل، لاله و نرگس و درختان سایهدار آن را سَرو و بیدمجنون ذکر کرده و از وجود هیچ میوه و گل هندی در این باغ سخنی نگفته است.۶۵ طغرا مشهدی در «رساله تجلیات» به نظم و نثر رستنیها و میوهها و گلهای کشمیر و نیز زیباییهای بهار و پاییز این سرزمین را با صنایع لفظی بدیع و تعبیرات و تشبیهات بس جالب و گاه عجیب وصف کرده است.۶۶

 

منیر لاهوری (متوفی ۱۰۵۴ یا ۱۰۷۴ق) نیز در «مثنوی صفت بنگاله» نام رستنیها، گلها و میوههای این سرزمین را آورده که برخی از آنها فارسی و بعضی هندی یا بنگالی است؛ از جمله گل: لاله، صدبرگ، قلعه، عشق پیچان، چنبیلی، راییبیل، سیوتی، راییچنبه، کیوه، جاهیجوهی، فرنگی، عجایب، جهانگیری، قدم، مشک دانه، مهدی، چنبه، نیلک، کلیجن، بندلی، فرنگینیزه، دوپهری، لیلی و مجنون، ناکیسر، کوزه، کرنه، کندراج، قرنفل، مخمل، حبشی، چینی، کند، پیاری، سهاکن. برخی از گلهای مزبور علفی و یک ساله نیست، بلکه به صورت درختچه و درخت است. مثلاً گل ناکیسر درختی چون گردکان دارد. منیر لاهوری از نیشکر، خیار و خربزه بنگاله و نیز میوههای دیگر این سرزمین چون: ناریل (نارگیل)، انبه، انناسکونله، تابرهل، کهل، فالسه، کمرکه (کَمَرک)، کیلو، تکسر با تمجید یاد کرده است.۶۷

 

سلیم تهرانی (متوفی ۱۰۵۷ق) نام برخی از درختان هند را ـ چون جوز هندی، عود، آبنوس، کیله، بِر، کدهَل وانبه ـ در مثنوی جنگهاجو آورده است.۶۸‏

 

ایرانیان هند

 

همانطور که گفتیم، بسیاری از دانشمندان و نخبگان ایرانی در رشتههای مختلف علوم، فنون، هنر، بازرگانی و نیز کشاورزی، باغبانی و آبیاری به هند رفتند. برخی از آنان به حکومت نواحی مختلف هند منسوب شدند و خود مقدم ایرانیان تازه رسیده به هندوستان را گرامی میداشتند. آنان به جز خلق آثار هنری، معماری، ایجاد باغها و تألیفات بیشمار در رشتههای مختلف، اشاعهدهندة فرهنگ و سنن و نیز دانشهای بومی ایرانی در امور کشاورزی و باغبانی بودند. بعضی خانوادههای ایرانی به درجات رفیع علمی، اجتماعی و اقتصادی رسیدند یا جایگاه نمایانی در دربار مغولان (گورکانیان) هند پیدا کردند؛ مثلاً «حکیم رکنا کاشی» (معروف به مسیح کاشانی) طبیب شاهجهان بوده و دو برادر او ـ حکیم قطبا و حکیم نصرا کاشانی ـ نیز موقعیتی داشتند.

 

ستیالنساءخانم آملی ـ همسر نصیرا کاشی، خواهر طالب آملی ـ۶۹ پزشکی حاذق در امور زنان و از معدود بانوان ایرانی در رشته طب بود که نامش در تاریخ ثبت شده است: «طبیبة مبرزة دورة مغولان، ستیالنساء که از ایران به هند اسلامی آمد… در کاخ شاهجهان سمت طبیبة خاص داشت.» مؤلف شاهجهاننامه در بارة کمال فن او مینویسد: «ستی خانم در فنون مسائل طب و معالجة امراض مخوفه ید طولانی دارد».۷۰ ستی نساء زنی استثنایی، دانشمندی برجسته و ارجمند بود که صاحب عمل صالح او را «رابعة دوم» خوانده۷۱ و صاحب پادشاهنامه در وقایع سال ۱۰۵۶ق، گوید: «او از اولاد اهالی مازندران و همشیرة طالب آملی است» و با تمجید از «کاردانی، شیوازبانی،… و آشنایی به فن طب و طرق معالجات» و تقرب او به ارجمندبانو (مخاطب به «ممتازمحل» همسر محبوب شاهجهان و دختر یمینالدوله، آصفخان تهرانی) میگوید: «چون از علم قرائت آگاه بود و کلام الهی نیکو تلاوت میکرد و سواد فارسیِ نامههای نظم و نثر چنانکه باید داشت… بیگمصاحب ‏]‎جهانآرابیگم، محبوبترین دختر شاهجهان[‎‏ نزد او تَلمّذ نمودند؛ چنانکه در کمتر فرصتی سواد مصحف و کتب فارسی به هم رسانیدند»۷۲

بیگم صاحب که تربیت ستی‌النسا داشته رساله‌ای در شرح احوال خواجه معین حسن حسینی سجزی چشتی (متوفی۶۳۳ق) به فارسی تألیف کرده، در شعر دستی داشته،۷۳ و بسیار شعردوست و سخاوتمند بوده و انعامهای چشمگیری به برخی شاعران داده است؛ مثلاً رفیع مشهدی در تعریف شهر شاه‌جهان‌آباد مثنویی ساخته و باغها و زیباییهای آن را ستوده و از جمله در وصف باغ حیات بخش گفته است:

انار دلکش این تازه بستان بود بی‌دانه همچون نار پستان

چون جهان‌آرابیگم «بیت مذکور شنیده، خوش گردید و پانصد روپیه بفرستاد»؛۷۴ بیت کَنده شده بر سنگ مزار او (مدفون در صحن مزار نظام‌الدین اولیا در دهلی) نیز علاقه و دلبستگی آرمانی این بانوی فرزانه ـ همچون عموم تربیت یافتگان در قلمروهای فرهنگ ایرانی ـ به سبزه و گل و گیاه را می‌رساند:

به غیر سبــزه نپوشـد کسی مزار مرا

که قبرپوش غریبان همین گیاه بس است۷۵‏

تأثیر غیاث‌الدین محمد تهرانی و افراد خانوادة او در دربار شاهان گورکانی و به تبع آن، مبادلات فرهنگی و فلاحتی بین ایران و هند بسیار نافذ، ارزنده و درخشان است. غیاث‌بیگ فرزند خواجه محمد شریف (از وزیران با کفایت شاه تهماسب صفوی)، پس از فوت پدرش (۹۸۴ق) به همراه همسر و فرزندانش به دربار جلال‌الدین اکبر شاه به هندوستان رفت و پس از او در خدمت جهانگیر بود. در سال۱۰۲۰ق، دخترش مهرالنساء معروف به نورجهان بیگم به همسری جهانگیر درآمد، پسرش میرزا ابوالحسن (که در خُردی از ایران رفته بود) معروف به آصف‌خانرآصف‌جاه تهرانی نیز با شایستگی‌های فراوانش به مقامات شامخی دست یافت. جهانگیر با اشاره به قابلیت‌های غیاث‌الدین به نفوذ اعضای این خانواده در دربار اشاره می‌کند:

«میرزا غیاث‌بیک که دیوان بیوتات پدر من ‏]‎‏اکبرشاه‏[‎‏ بود و هزاری منصب داشت، او را به جای وزیرخان به منصب دیوانی، و به خطاب اعتمادالدوله، و منصب هفت‌هزاری و نقاره و علَم سربلند نمودم؛ در علم حساب بی‌بدیل روزگار است، و در انشا و املا یگانة عصر خود؛ در شعر فهمی و تتبع در ‏]‎آثار[‎‏ قدما در هیچ بلاد ثانی ندارد... در امور ملکی و رأی و تدبیر، هر فکری که بی‌مشورت او باشد، قلم بطلان بر سر او کشیده باید... او پدر نورجهان‌بیگم است و پسرش آصف‌خان است که وکیل مطلق من است و آصف‌خان را به منصب پنج‌هزاری سربلند نمودم... دولت و پادشاهی من حالا در دست این سلسله است: پدر دیوان کل، پسر وکیل، و دختر همراز و مصاحب!»۷۶

برادر غیاث بیک به نام خواجه محمدطاهر تهرانی و معروف به وصلی رازی تهرانی نیز از شاعران قرن ۱۱ق‍، دیوان شعری دارد که (در کتابخانة سالارجنگ در حیدرآباد دکن به شمارة ۱۸۲۴) موجود است. پسرش صادق‌خان و نوه‌اش عمده‌الملک جعفرخان موقعیت‌های شغلی و بازرگانی کسب کرده‌اند.۷۷

آصف‌جاه تهرانی پسر غیاث‌الملک نیز در عمران و آبادی نواحی مختلف هند و ایجاد باغ و بوستانها و گسترش فرهنگ ایرانی در امور باغبانی و نیز استواری بنیاد حکومت گورکانیان نقشی بارز داشته است. دختر او «ارجمندبانو» مخاطب به «ممتاز محل»، همسر سوگلی ‌شاه‌جهان، و دختر دیگرش فرزانه‌بیگم همسر عمده‌الملک جعفرخان است. آصف‌جاه سیاستمداری بسیار لایق و کاردان بود و از هر علم، به تخصیص معقولات، بهرة کامل داشت. خدمات او در زمان جهانگیر و شاه‌جهان بسیار برجسته و پردامنه بود و در سال ۱۰۵۱ق درگذشت و در لاهور در کنار جهانگیر مدفون است. مطابق نوشتة میرعبدالرزاق خوافی، دارایی‌های آصف‌جاه به هنگام فوتش، به جز املاک، باغ و بوستانها و سراهای او در لاهور، دهلی، آگره و کشمیر، از جواهر و نقد و طلا و نقره ۲۵میلیون روپیه بود.۷۸

خواهر او نورجهان‌بیگم ـ همسر جهانگیر ـ تقریباً همة امور مملکتی هند را زیر نظر داشت. «فی ‌‌الواقع به غیر از خطبه، آنچه لوازم فرمانروای بود، بیگم به عمل می‌آورد... و سکه به نام او زدند.» میرعبدالرزاق خوافی می‌افزاید: «نورجهان‌ بیگم با حسن صوری، خوبی‌های معنوی بسیار داشت. به رسایی طبع، درستی سلیقه، شعور تند و فکر به جایگانة روزگار بود... اکثر زیور، لباس، اسباب تزیین و تقطیع ‏]‎‏ظاهر باید موچین و ناخن‌پیرا یا این‌گونه لوازم آرایش و پیرایش منظور باشد[‎‏ که معمول هند است، اختراعی اوست… به مرتبه‌ای پادشاه را شیفته و مطیع خود ساخته بود که جز نامی از پادشاهی به جهانگیر نماند، مکرر می‌گفت که: من سلطنت را به نورجهان پیشکش کردم!»۷۹ نورجهان بانویی با درایت، مبتکر، پرجذبه و نفوذ، شجاع و در نشانه‌گیری با بندق (تفنگ) بسیار ماهر بوده و به نوشتة جهانگیر، او پنج شیر را با تفنگ از پای درآورده است!۸۰ علاوه بر اینها، در امور پرستاری و پزشکی علاقه و دستی داشته و به گفتة جهانگیر «تدبیر و تجربة او از این اطبا بیشتر است». نورجهان بیگم در انعام و بخشش افراط می‌کرده، طبعی موزون داشته، در سال ۱۰۵۵ق درگذشته و در مقبره‌ای که خود ساخته، در نزدیک مقبره جهانگیر و آصف‌جاه در لاهور مدفون است.۸۱

ارجمندبانو (دختر آصف‌جاه تهرانی) مخاطب به «ممتاز محل» همسر محبوب شاه‌جهان و مادر اورنگ‌زیب عالم‌گیر (ششمین امپراتور تیموریان هند، حکومت: ۱۰۶۸ـ ۱۱۱۸ق) بانویی با تبار و تربیت ایرانی است که به واقع ارجمندی و ممتازی نام شایستة شخصیت او در یکی از زیباترین بناهای جهان و با شکوه‌ترین و عالیترین نمونة معماری ایرانی اسلامی در شهر‌ آگرا ر آگرة هند، یعنی تاج محل تجلی پیدا کرده و نام و نشانش را ماندگار ساخته است. بنای بزرگ و مجلل تاج محل مرقد ممتازمحل، پس از درگذشت او (۱۰۴۰قر۱۶۳۱م)، به امر شاه‌جهان آغاز شد. برای ساختن آن شورایی از بهترین معماران امپراتوری تشکیل گردید و سرانجام طرح استاد عیسی شیرازی انتخاب شد و اتمام ساختمان و بناهای وابستة تاج محل بیش از ۲۲ سال به درازا کشید و در این مدت ۲۰هزار کارگر در خدمت بودند. در پایان کتیبة درون حرم امضای امانت‌خان شیرازی و تاریخ ۱۰۴۸ق مرقوم است.۸۲ شاه‌جهان در سال ۱۰۷۶قر۱۶۶۶م درگذشت و در کنار ممتازمحل به آرامش ابدی فرورفت.

 

پینوشتها:

۵۶٫ همان، ص ۴، ۵؛ عبدالرشید تتوی (اهل شهر تته هند، در سال ۱۰۶۴ق (، فرهنگ رشیدی، به کوشش محمد عباسی، تهران، بارانی، ۱۳۳۷، ص ۱۱۹۱، میگوید «گل کوزه یعنی گل نسرین که گل مَشکی نیز گویند و به هندی سیوتی خوانند،خسرو ‏]‎‏ دهلوی‏[‎‏ گوید:

در گل کوزهنگر تا با درا در کوزه کرد

یاسمن آن دیده بهر خنده دندان کرده باز

۵۷٫ جهانگیر، همان کتاب، ص۵۷، ۳۴۰٫

۵۸٫ همو، همان کتاب، ص۳۶۰؛ جهانگیر (همان کتاب، ص۲۰، ۲۱) ضمن اشاره به چگونگی فوت شاهزاده دانیال (خردترین پسر اکبرشاه) نابرادری خود میگوید: «بعد از تولد دانیال، از بیبی دولت شاد دختری متولد گشت، شکر النسا بیکم نام نهادند... از ایام خردی تا حال در محبت من بیاختیار است این علاقه میان کم خواهری و برادری خواهد بود. در طفلی اول مرتبه چنانچه عادت است ـ که سینه اطفال را بیفشارند و قطره شیری از آن ظاهر میگردد ـ سینه خواهرم ‏]‎‏شکرالنسای نوزاد‏[‎‏ را فشردند، قطره شیری از آن برآمد. حضرت والد بزرگوارم ‏]‎‏اکبرشاه‏[‎‏ به من فرمودند که: بابا این شیر را بخور تا در حقیقت این خواهر تو به جای مادر باشد؛ عالم السریر داناست که از آن روزی ـ که آن قطره شیر را نوشیدهام ـ با علاقه خواهری و دختری

]‎‏؟ مادری درست به نظر میرسد‏[‎، مهری که از فرزندان را به مادران میباشد آن مهر را در خود ادراک مینمایم».

به تحقیق این سنت کهن یعنی فشردن نوک پستان دختر نوزاد در وقت تولد در برخی از نواحی خراسان (چون تربیت حیدریه و نیشابور) تا حدود نیم قرن پیش تداوم داشته و احتمالاً هنوز هم رایج است. از گفته جهانگیر پیداست که این اقدام به پیروی از سنتهای قدیمتر انجام میشده، و از عادات مردمان خراسان و ماوراءالنهر، یعنی منشأ تیموریان، بوده شاید ریشه در فرهنگ ایرانی یا ترکستانی دارد. این نکته به ذهن میآید که آیا تواند بود کنیه مبارک «اُم اَبیها» ریشه در این سنت داشته است؟

۵۹٫ همو، همان کتاب، ص۳۳۶٫

۶۰٫ همان، ص۳۵۰٫

۶۱٫ همان، ص۳۲۰٫

۶۲٫ راشدی، همان کتاب، ص۷۵۵٫

۶۳٫ قدسیمشهدی، دیوان حاجی محمد جان قدسی مشهدی، به کوشش محمد قهرمان، مشهد، دانشگاه فردوسی، ۱۳۷۵، ص۷۸۵٫

۶۴٫ همو، همان کتاب، ص۷۷۲ تا ۸۱۰؛ سالک قزوینی، دیوان سالک قزوینی، به کوشش احمد کرمی، تهران، انتشارات ما، ۱۳۷۲، ص۵۹۷، سرودهای ذیل عنوان «تعریف باغ شالهمار که موسوم است به فیضبخش و فرحبخش» دارد با این مطلع:

داری سر شاله مار کشمیر ‏‎‎‏ دل بر مکن از بهار کشمیر

۶۵٫ قدسی مشهدی، همان کتاب، ص۷۸۳ تا ۷۸۵؛ سالک قزوینی، همان کتاب، ص۶۰۴ تا ۶۰۷، در ذیل عنوان «در تعریف باغ نشاط که ساختة وزیر آصف صفات ‏]‎‏ آصفجاه تهرانی‏[‎‏ است» و «تعریف میوههای آن»، ص۶۰۴ تا ۶۰۷، از جمله میگوید «فواره و حوض و نهر سرشار ‏*‎‏ در آب صفای جان نمودار» و نیز «دندان به جگر نهاده در کان *‏ یاقوت ز نارآب دندان» و ارقام گلابی «در لذت و رنگ ناشپاتی *‏ گاهی شکری گهی نباتی... امرود ز شاخ سدره پیوند *‏ زدمشت و شکست کلة قند».

۶۶٫ راشدی، همان کتاب، ص۷۶۲ به بعد،به استناد: کلیات طغرا، نسخة خطی بانکیپور، به شماره ۳۳۳، ورق ۱۷؛ مقایسه شود با: مجلة هنر و مردم (شمارة ۱۵۱، اردیبهشت ۱۳۵۴، ص۷ تا ۱۳) مقالة «ملاطغرا مشهدی و رسالة تجلیات وی در انشاء» نوشتة محمد ریاض. قسمتهایی از نثر رسالة تجلیات که متضمن نام انواعی از گلها و میوههای کشمیر است در اینجا نقل میشود «... جای موسی(ع) خالی است که پرکاری تجلی در این کوهسار مشاهده نماید... پاییز سفید از فواره نور مینماید و به سر کاریِ برگریز سرخ بید، آبشار یاقوت به نظر میآید. آنچه سیمابگر نیسان در بوته انداخته اکسیر مهرگان ذهب ساخته... باغبانان به نهال کردن ترانة مشغول و دهقان به کاشتن تخم نغمه... بزرگان باغ راغب گرفتن جام کوچک دلی... سبزان چمن از شراب زرد خزانی مستامست... نرگس به مرتبهای بیشعور نگشته که جام از دست ندهد و بنفشه به درجهای بیخود نشده که سر به جایی ننهد. از شرابزدگی گل غنچه دلآزرده است، و سیاهمستی ریحان بر طبع لاله خورده، آب و رنگ یاسمین از رعشة خمار ریخته، و ریشة حیات نسرین از خمیازهکشی گسیخته، سنبل یک موی از خود خبر ندارد و زنبق خویش را از زَفتها ‏]‎‏درشتها‏[‎‏ میشمارد... سوسنِ هندو مذهب آتشپرست خزان گردیده و بنفشة دیوصورت در انداز تنوره زدن، ارغوان با سرخرویی با اقران خود میزید و زعفران در پلة جوانی بر امثال خویش میچربد، حُسن گل چون زبان به قفا به نافرمانی سربرآورده، ریحان عنان شبرنگ ‏]‎‏نام گلی سیاه مایل به زرد، اسب سیاوش، اسب سیاه‏[‎‏ به سستی نگذاشت که نگاهش توان داشت؛ گلنار از پشت گلگون ‏]‎‏نام اسب شیرین دلدادة فرهاد‏[‎‏ به سختی بر زمین نخورد که تواند جان برد... نیلوفر چون حباب، پشمی در کلاه ندارد، سری به آب فرو برده تا کجا برآرد. به گمان سپاه بهمن دستار گل پنبة ندافی، و به تیر لشکردی طرة سنبل هدف موشکافی. جمازه ‏]‎‏ناقه، شتر ماده‏[‎‏ نسیم به طریقی رم نکرده که محمل شقایق بر زمین نخورد و دست و پای لیلی داغ بشکند؛ از گل خیری شرارت میبارد و زر به رشوه میآرد. صنوبر ‏]‎‏درخت چلغوزه‏[‎‏ که به پیردلی عَلَم بود در این جنگ زرگری بیدلی نمود... به دستیاری قُوّت نامیه در صحن باغ آتشبازی روی نداده که چشم بادام به تماشا نگشاید و لب بسته به پسته باز نشود. مشعل ‏]‎‏از ارقام گلابی[‎‏ از چپ و راست فروزان، فانوس انار از پیش و پس آویزان، سیب هر طرف صد چراغ روشن کرده، انگور هر جانب هزار شمع به رشته درآورده، شاخ عناب موشک هوایی اندُخته و درخت به گرفتن مهتابی پرداخته… عرعر سر به موشکدوانی فرود نمیآرد و چنار از دور دست به آتش میدارد… آری هندوانه حوصلة برداشت خنکی هوا دارد و سرما به چند تندی، به روی بزرگی خود نمیآرد. خربزه از بس دلشکسته است بر بریدن خود کمر بسته است…»

۶۷٫ منیر لاهوری، مثنوی در صفت بنگاله، کراچی، بیتا، ص۳۶ تا ۵۹ (نام گلها)، ۶۰ تا ۷۴ (میوهها و غیرآن) مثلاً در تعریف انبه میگوید:

درخت انبه گشته نوش پیوند

‏ نموده صد هزاران قالب قند

۶۸٫ سلیم تهرانی، دیوان کامل محمدقلی سلیم تهرانی، به کوشش رحیمرضا (استاد زبان فارسی در ناپل ایتالیا)، تهران، ابن سینا، ۱۳۴۹، ص۵۷۲٫

۶۹٫ احمد گلچین معانی، کاروان هند (در احوال و آثار شاعران عصر صفوی که به هندوستان رفتهاند). مشهد، آستان قدس، ۱۳۶۹، ص۳۲۰، ۷۷۲٫

۷۰٫ حکیم نیر واسطی، تاریخ روابط پزشکی ایران و پاکستان، راولپندی، ۱۳۵۳ر ۱۹۷۴م، ص۵۴؛ محمد صالح کنبولاهوری، شاهجهان نامهر عمل صالح، به کوشش غلام یزدانی، کلکته، ۱۹۳۹م، ج۲، ص۷۸٫

۷۱٫ گلچین معانی همان کتاب، به نقل از: عملصالح، ج۲، ص۷۷٫

۷۲٫ عبدالحمید لاهوری، پادشاهنامه، به کوشش کبیرالدین احمد و عبدالرحیم، کلکته، ۱۸۶۸م، ج۳، ص۶۲۸؛ گلچین معانی،

همان کتاب، ص۷۷۱٫

۷۳٫ گلچین معانی، ‌همان کتاب، ص۷۴۲؛ جهان‌آرابیگم (بیگم صاحب، دختر شاه‌جهان مرثیه‌ای در سوگ پدر سروده، از آن جمله است:

ای آفتاب من که شدی غایب از نظر

آیا شب فراق تو را هم بوَد سحر؟

ای پادشاه عالم و ‌ای قبلة جهان

بگشای چشم رحمت و بر حال من نگر

نالم چنین ز غصّه و بادام بود به دست

سوزم چو شمع در غم و دودم رود ز سر

‏ ۷۴٫ گلچین معانی، همان کتاب، ۵۶-۵۵۵؛ به نقل از آزاد بلگرامی، سرو آزاد، ص۱۰۷؛ همو، خزانة عامره ۳۸-۲۳۳؛ همو، همان کتاب، ص۷۴۲، همچنین بیگم صاحب به محمدعلی ماهر اکبرآبادی (متوفی ۱۰۸۹ق) برای این بیت که در مدح او سروده پانصد روپیه بخشیده است:

به ذات تو صفات کردگار است ‏

که خود پنهان و فیضش آشکار است

۷۵٫ گلچین معانی، همان کتاب، ص۷۴۲٫

۷۶٫ همو، همان کتاب، ص۱۴۶۳، به نقل از روزنامة جهانگیری (جهانگیرنامه ر توزک جهانگیری) نسخة شماره ۵۱ آستان قدس، مورخ ۱۰۴۶ق؛ غیاث بیگ در سال ۱۰۳۱ق، درگذشته است.

۷۷٫ همو، همان کتاب، ص۸، ۱۵۲۲ تا ۱۵۲۴٫

۷۸٫ همو، همان کتاب، ص۵، ۶٫

۷۹٫ همو، همان کتاب، ص۱۴۶۱٫

۸۰٫ جهانگیر، همان کتاب، ص۲۱۴، ۳۱۷٫

۸۱٫ واسطی، همان کتاب، ص۱۸، گلچین معانی، همان کتاب، ص۱۴۶۱٫

۸۲٫ دایرة‌المعارف فارسی، ج ۱، ص۵۹۱، ذیل «تاج محل»

منبع: روزنامه اطلاعات

 

 

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: