مرزبانی از قلمروهای «ایران فرهنگی» / فریدون مجلسی

1394/11/26 ۰۷:۴۱

مرزبانی از قلمروهای «ایران فرهنگی» / فریدون مجلسی

معدود است شمار کسانی که در دوران زندگی بر جامعه و پیرامون خود رد و اثری سازنده و قابل درک برجای می گذارند. در راه کیفیت بخشیدن بر زندگی انسانها می کوشند تا به آن، معنا و محتوا و تعالی بخشند. به عبارت دیگر زندگی آنان پرورنده و مسئولانه است، بیآنکه کسی چنان مسئولیتی را به آنان واگذار کرده باشد. اینان تماشاگر جهان و طبیعت و ساکنانش نیستند، جهان را، انسانها را و طبیعت را می بینند و به آن می اندیشند.



معدود است شمار کسانی که در دوران زندگی بر جامعه و پیرامون خود رد و اثری سازنده  و قابل درک برجای می گذارند. در راه کیفیت بخشیدن بر زندگی انسانها می کوشند تا به آن، معنا و محتوا و تعالی بخشند. به عبارت دیگر زندگی آنان پرورنده و مسئولانه است، بیآنکه کسی چنان مسئولیتی را به آنان واگذار کرده باشد. اینان تماشاگر جهان و طبیعت و ساکنانش نیستند، جهان را، انسانها را و طبیعت را می بینند و به آن می اندیشند. می خواهند ایرادها و زشتی هایش کمتر و خوبی ها و زیبایی ها و ارزشمندی هایش بیشتر باشد. چنین بینش و دخالتی می تواند صرفاً جنبه هنری داشته باشد، از نقاشی و مجسمه سازی تا شعر و موسیقی و نمایش، که خوشایند مردمان باشد. خوشایند بودن ارزش مهمی در معنا بخشیدن به زندگی است. می تواند درباره اداره بهتر جامعه و تعالی بخشیدن به عدالت و امنیت اجتماعی باشد، چنان که دل مشغولی نامدارانی از عهد افلاطون و ارسطو و پیش از آنان گرفته تا متفکران آشنا در قرون جدید بوده است، که اگر نشانی از آزادی و اثری از دورشدن از تبعیضات ازلی و ناگریزِ قانون جنگل در جوامع بشری پدید آمده است حاصل اندیشه و عمل همان معدود کسان بوده است. در تاریخ کشور ما سهم بزرگی از این تأثیرگذاری بر عهده ادیبان و شاعران اندیشمند بوده است که گاه به گونه ای  معجزه آسا از ترکیب آموخته هایشان از آثار و اندیشه های پیشینیان، با نبوغ ذاتی خود آثاری حیرت انگیز برجای نهاده اند که چه با تأثیرگذاری آموزنده اجتماعی و چه با لطافت هنری و عرفانی خود ارزش آفرینی کرده اند. عمومیت یافتن آموزه های آنان مخزنی از یادمانده های مشترک ملت ساز در میان وارثان فرهنگ ایرانی پدید آورده و مرزهای سیاسی را درنوردیده است. با خاطراتی مشترک که ملتی فرامرزی از رودکی و فردوسی و نظامی و خیام و مولانا و سعدی و عبید و خواجو و حافظ، یا بیرونی و فارابی و خوارزمی و خیام و ابن سینا، تا شاگردان و رهروانشان در زمانهای بعدی پدید آورده است. ملتی برجای مانده با میراث چنان فرزندانی که با وجود نشیب های تاریخی باز هم وارثانی داشته است که آن کوله بار و آن امانت یادمانده های فرهنگی تاریخی را بر دوش کشند و به فرزندان و نسلهای آینده بسپارند به امید آنکه با گشایش ها و فرازهای تاریخی باز چون مرغ آتش از میان خاکسترها بال بگشاید و فراگیر شود. دورانهای فراز چون عهد سامانی و وارثانش، و دوران های نشیب چون عهد مغولان و جانشینانش. دوران های افول حاصل از بی لیاقتی متأخران صفوی که از میان همان خاکستر اثری بدیع و پیشتاز چون جنبش مشروطیت و زایش ادبی و اجتماعی دوباره پدید آورد.
اینگونه تحولات حاصل تراوشات عالمانه و اندیشمندانه کسانی است که در دوران معاصر نیز توانسته اند اثرگذار و راهگشا باشند و آن امانت فرهنگی یادمانده های تاریخی را بر دوش کشند و گسترش دهند و به ما بسپارند. محمدعلی اسلامی ندوشن در شمار این مردان است.
او نسبت به جهان و جامعه و پیرامون خود بینشی ژرف، متفاوت و تحلیلگرانه دارد. برای چنین بینشی تجربه و سواد ابزار است و لازم، اما کافی نیست. جوهره و قریحه ای ذاتی و هنرمندانه میخواهد که نزد همه یافت نمی شود. تولید و تعالی فرهنگی حاصل کوشش های اینگونه انسان هاست، که آنچه بنا می کنند برخلاف آبادی بناهای مادی تمدن از باران و از گردش آفتاب خرابی و گزند نمی یابد.
روزی از ایشان پرسیدم چگونه است که درباره بیت بیتِ اشعار حافظ و سطرسطرِ حماسه های فردوسی این همه می نویسید و می نویسند، اما درباره سعدی، جز تطبیق و تصحیح، از آن گونه نقد و تفسیرها نمی بینیم. ایشان به درستی گفت که در پس هر نماد و اسطوره ای ابهامی یا حکمتی نهفته است و هر عبارت عرفانی و رازگونه مستلزم موشکافی و تفسیر و تعبیری است، اما سخن موجز و معیار سعدی به عنوان ادیب و جامعه شناس، در مقام استادی که با صریحترین و زیباترین زبان، درس ادب و اخلاق و زندگی حتی به شاهان و امیران میدهد، نیازی به تفسیر ندارد. روشنتر و روانتر از آن چیست؟ و براستی چنین است، و تفسیر کار سعدی، «آب در غربال» بیختن است. در آن حال با خود فکر کردم که او خود نیز چنین است. او نیز معلمی است در مکتب همان استاد، و قلمش از جنس بیانش، و بیانش از جنس هستی اش، و به همان روانی، روشنی، درستی، و بی نیاز از هر تفسیر و تعبیری است.
روزی یکی از دوستان روزنامه نگار که در تدارک برنامه ای درباره آثار دکتر اسلامی ندوشن بود به من گفت که دکتر اسلامی ندوشن درباره فردوسی و مولانا و حافظ بسیار کار کرده و نوشته و تفسیر کرده است، و پرسید اگر بخواهیم شخصیت او را با یکی از شاعران نامدار مقایسه کنیم به نظر شما به کدام شاعر نزدیکتر است؟ گفتم سعدی! روز اجرای برنامه که فیلم آن پرسش و پاسخ ها را به نمایش گذاشتند، معلوم شد این پرسش را از چند نفر از استادان فرهنگ و ادب نیز پرسیده بودند، دیدیم که دیگران نیز بدون آگاهی از نظر یکدیگر جملگی بر این شباهت شخصیتی رأی داده بودند. به نظر من یک دلیل آن برتری سعدی در صفت معلمی است و دیگری جهان دیدگی و دیدگاه های واقع بینانه و موشکافانه جامعه شناختی او، و دیگر سادگی و شیرینی بیان است که دکتر ندوشن، به نظر ما، در این صفات شباهت بیشتری به سعدی داشته اند.
دکتر اسلامی ندوشن گذشته از احاطه به ادب و شعر فارسی و تحلیل و معرفی گزیده های آن، از هر سفر ساده گزارشی به ارمغان می آورد که خوانندگانش بیش از تماشاگرانِ عادی همان گونه سفرها از آن بهره می گیرند، اما محور اصلی در اغلب این آثار، عشقی آگاهانه، با شناختی ژرف از ادب و تاریخ ایران زمین است. بر هر نقیصه و ایراد آن دل می سوزاند که چرا چنین است، و هشدار می دهد که چگونه باید میبود و چگونه باید باشد. هر جا اثری و نمادی از فرهنگ ایران و ایرانی می بیند به وجد میآید و از زوال آن اندوهگین می شود. ایران در دیدگاه او فراتر از مفهوم صرفاً جغرافیای سیاسی امروزی آن است. او ایران فرهنگی را در نظر دارد که مرز نمی شناسد. این سخن یا تعریف کوتاه و فراموش نشدنی از اوست که:«گستره ایران فرهنگی تا آنجایی است که نوروز را پاس می دارند» اما هیچ چیز او را به اندازه زوالی که با شتابی صنعتی و همراه با جابه جایی های جمعیتی و هویتی این فرهنگ را تهدید می کند رنج نمی دهد، که گویی فرصت فراگیری تربیت و ادب متعارف را نیز که ریشه در تاریخی کهن دارد، حتی در روابط اجتماعی، در غوغای سیاست و دود و ترافیک و کژراهه های اقتصادی و اجتماعی از این نسل دریغ داشته است، و نگرانِ آنانی است که «بر سر شاخ و بن می برند.»
بحث تفصیلی پیرامون جنبه هایی از شخصیت چندوجهی دکتر اسلامی ندوشن، در ادبیات، تاریخ، فرهنگ و شناخت عمیق و تحلیلی محتوای آثار اجتماعی و جامعه شناختی او در شأن کارشناسان این رشته ها است. اما با شناختی که در نزدیک پنجاه سال آشنایی با او داشته ام، که از کلاس درس حقوق اساسی تطبیقی در دوره فوق لیسانس حقوق آغاز شد، که شاید برای بسیاری از خوانندگان آگاهی از اینکه حقوق رشته علمی تحصیلی استاد بوده است شگفت انگیز باشد، ترجیح میدهم درباره نکاتی از جنبه های شکلی آثار او بنویسم. ساده نویسی از آن کارهای سهل و ممتنع است. اندکی ضعف و ناشیگری نوشته را پیش پاافتاده و سبک میکند. ساده نویسی دکتر اسلامی ندوشن به روانی آب است و اصالت دارد، یعنی تقلید از هیچ کس نیست. راز آن به نظر من که مکرر در محضرشان بوده ام در این است که نمی نویسد بلکه می گوید! این روانی و درستی و پختگی گفتاری اوست که عیناً به نوشته تبدیل می شود. برای زیباسازی جملات تلاشی اضافی برای آراستن و پیراستن آن نمی کند. همان را که می گوید، می نویسد و همین اصالت است که آن را بر دل می نشاند. سبکی ویژه که آن را چندان قابل تقلید نمی دانم، زیرا قریحه و استعداد ذاتی قابل تقلید، و کار تقلیدی اصیل نیست. از آن می توان آموخت و لذت برد. و پیام آن برای کسانی که بخواهند زیبا و ساده و روان بنویسند این است که باید بسیار بخوانید، بسیار بدانید، جوهرش را داشته باشید، آنگاه چنان که تراویده از اندیشه اصیل و ویژه خودتان است، بنویسید.

منبع: روزنامه ایران
 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: