1394/11/13 ۰۷:۱۳
گذشت سیوهفت سال از یک حادثه زمان کمی نیست؛ شاید کمتر از این هم برای فراموشی اتفاقاتی که در گذشته رخ داده کافی باشد؛ با این همه، برخی از وقایع هیچگاه گرد فراموشی بر پیکرشان نمینشیند. پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تحولات مرتبط با آن هم یکی از همین موارد است؛ تحولی که در بهمن 57 رخ داد و حالا با وجود پیوستنش به صفحات تاریخ، هنوز همچون روزهای نخست در یاد و خاطره مردم باقی مانده است.
مریم شهبازی : گذشت سیوهفت سال از یک حادثه زمان کمی نیست؛ شاید کمتر از این هم برای فراموشی اتفاقاتی که در گذشته رخ داده کافی باشد؛ با این همه، برخی از وقایع هیچگاه گرد فراموشی بر پیکرشان نمینشیند. پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تحولات مرتبط با آن هم یکی از همین موارد است؛ تحولی که در بهمن 57 رخ داد و حالا با وجود پیوستنش به صفحات تاریخ، هنوز همچون روزهای نخست در یاد و خاطره مردم باقی مانده است. البته یکی از علل این ماندگاری توجهیاست که با بهره گرفتن از ابزارهایی فرهنگی نظیر ادبیات به مقوله انقلاب شده و میشود؛ ابزاری که به طور خودجوش از سوی اهالی فرهنگ بهکار گرفته شد تا نسلهای بعد بدانند که در آن زمستان چه وقایعی رخ داد و چگونه تاریخ این سرزمین تغییر کرد. به اعتبار فرارسیدن سالروزی دیگر از این واقعه تاریخی به سراغ راضیه تجار، یکی از نویسندگان فعال کشورمان در حوزه ادبیات انقلاب و دفاع مقدس رفتیم تا در این زمینه گفتوگویی با وی داشته باشیم. از تجار تا به امروز آثار متعددی در این حوزه منتشر شده است. او علاوه بر این داوری جشنوارههای مختلفی را در حوزه ادبیات داستانی انقلاب برعهده داشته است.
وقوع انقلاب در هر کشوری موجی از تحولات و تغییرات را به دنبال دارد. تغییراتی که صرفاٌ در سیاست و اجتماع رخ نمی دهد بلکه حتی فرهنگ و به تبع آن ادبیات را هم تحت تأثیر خود قرار میدهد. تغییر و تحولات انقلاب 1357 چگونه خود را در عرصه ادبیات معاصر نشان داد؟ تا قبل از پیروزی انقلاب نویسندگان روشنفکر و شبه روشنفکران مشغول فعالیت و ارائه آثار خود بودند. اما همزمان با وقوع انقلاب ایدئولوژی جدیدی در اذهان شکل گرفت و مفاهیم و ارزشهایی نظیر خداباوری پررنگتر و بیش از قبل مورد توجه قرار گرفتند. این مسأله بویژه با وقوع جنگ آن هم به فاصله کمی بعد از پیروزی انقلاب جدیتر شد و مضامین دیگری مانند جایگاه والای شهادت و دفاع از کشور نیز وارد ادبیات معاصر شد. البته قبل از انقلاب هم در نوشتههای برخی از نویسندگان چنین مضامینی دیده میشد اما اینگونه نبود که از جهت تکنیکی کاملاً استوار و مبتنی بر اصولی باشند. این قبیل نوشتهها بعد از پیروزی انقلاب بود که در ساختار صحیح داستاننویسی قرار گرفتند. پس ادبیات با وقوع انقلاب نویسندگان خاص خودش را پیدا کرد! همین طور است. در دامان انقلاب نویسندگان علاقهمند بسیاری جسارت قلم به دست گرفتن را پیدا کردند و به عرصه آمدند. اگر به بررسی ادبیات معاصر بپردازیم خواهیم دید که در طول این 37 سال ادبیات انقلاب مدام در حال تغییر و تکامل بوده و افتوخیزهای بسیاری را هم پشت سر گذاشته است. در برههای از این سالها شور و دلبستگی بیشتری در میان نویسندگان انقلاب به آرمانهای آن دیده میشود و گاهی هم دغدغه رعایت اصول و تکنیکهای نوشتن خود را نشان میدهد. به عقیده من زیبایی کار زمانیاست که این دو با یکدیگر ادغام شوند تا شاهد خلق داستانهای قابل توجه در این حوزه باشیم. با بررسی ادبیات انقلاب و نویسندگان آن متوجه این نکته میشویم که بسیاری از آنان همزمان با پیروزی انقلاب قلم به دست گرفتند و تا پیش از آن این افراد صاحب اثری نبودند. چه افرادی و چرا آن زمان قدم به عرصه ادبیات انقلاب گذاشتند؟ این نویسندگان بیشتر افرادی بودند که گرایشهای مذهبی داشتند. همانگونه که اشاره شد به فاصله بسیار کمی از پیروزی انقلاب مردم با جنگ تحمیلی روبهرو شدند که این اتفاق نیز تأثیر زیادی در افزایش علاقهمندی نویسندگان برای فعالیت در این حوزه داشت. با این وجود افراد بسیاری هم بودند خیلی زودتر از امثال من قدم به این عرصه گذاشتند. یکی از عواملی که باعث شد به عنوان نمونه من نوعی وارد این عرصه شوم نگاه میهنپرستانه و در کنار آن دینیام بود. گرایش دینی منجر به ورود بسیاری از نویسندگان و علاقهمندان به این عرصه و از سویی حتی تحکیم روابط شد. البته این جمعها در دیگر بخشهای فرهنگ و هنر از قبیل هنرهای تجسمی، نمایشنامهنویسی، تئاتر، سینما و... هم تشکیل شد و تنها مختص ادبیات نبود. تأسیس برخی سازمانها در راستای حمایت از علاقهمندان نیز یکی دیگر از عوامل مؤثر به شمار میآمد. به عنوان نمونه حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی به محلی تبدیل شد که از نقاط مختلف کشور علاقهمندان را دور هم جمع میکرد. این رودهای کوچک از این طریق به یکدیگر پیوستند و در نهایت تبدیل به یک جریان شدند که هنوز هم ادامه دارد. البته برخی از این افراد تنها تا یک مقطعی به فعالیت خود ادامه دادند. چه عاملی باعث کندیشان یا توقف شان شد؟ به هر حال هر موجی که به پا میشود همیشه افرادی با آن همراه میشوند. حالا اگر این افراد بدون هدف جدی قدم به عرصه بگذارند مسلم است که در نیمههای راه آن را رها میکنند. بحث افرادی که به آنان اشاره کردید نیز از این مسأله مستثنی نبود. تنها افرادی در این مسیر باقی ماندند که فعالیتشان هدفمند بود و بر اساس جوزدگی وارد عرصه ادبیات انقلاب نشده بودند. افرادی که دنبال نام و نان بودند راه به جایی نبردند و در نهایت نیز آن را رها کردند. افرادی که مظروف را یافته بودند ظرف آن را هم پیدا کردند. این مسیر باید رو به رشد باشد تا گرفتار سکون و ایستایی نشود. سی یا چهل سال دیگر افرادی قدم به عرصه قلم میگذارند که به واسطه سنوسالشان درک بیواسطهای از انقلاب ندارند. در چنین شرایطی چگونه میتوان انتظار ادبیاتی رو به جلو را درباره انقلاب داشت؟ افرادی که حتی در آن برهه زمانی حضور نداشتهاند چگونه قادر به ارتقای این ادبیات خواهند بود؟ وقوع انقلاب در کشورمان پدیدهای نیست که بگوییم راکد شده یا حتی فراموش شود. چیزی که من در این سالها دیدم بیانگر پویا بودن انقلاب در لایههای مختلف فرهنگمان است. شاید بخشی از آن به جنگ تعلق داشته باشند اما همانگونه که اشاره شد این دو از هم جدا نبوده و نیستند. در خاطرم هست که در آن سالهای نخست، برخی میگفتند زمان که بگذرد مردم همه چیز را فراموش خواهند کرد ولی این اتفاق هیچگاه رخ نداد. زمان هم منجر به این فراموشی نشد چراکه انقلاب و بعد از آن جنگ بخشی از تاریخ این سرزمین است. فراموش نشدن این دو اتفاق به خاطر این نیست که هنوز نسلی که انقلاب را تجربه کردند حضور دارند؟ بگذارید جواب شما را با مثالی بزنم. به همین مدافعان حرم توجه کنید. در خاطرم هست که مدتی بعد از جنگ عدهای میگفتند که اگر زمانی نیاز به دفاع باشد؛ نسل جوان هیچگاه همچون پدران و مادران خود حاضر به از خودگذشتگی نخواهند شد اما میبینیم که همین جوانان هماکنون با عنوان مدافعان حرم در آن سوی مرزها لباس رزم پوشیدهاند. شاید بتوان گفت که علت ماندگاری ادبیات انقلاب و جنگ ما پیوند آنها با مفاهیم عاشورایی است. شاید گاهی شرایط کشور به گونهای باشد که مردم از مسائلی نظیر دزدی، خلاف و حتی از برخی افرادی که جای خود ننشستهاند آزرده خاطر شوند اما به هر حال با اصل مفاهیمی که منجر به انقلاب شد موافق هستند. برخی میگویند به واسطه گذشت نزدیک به چهار دهه از انقلاب دیگر دوره این گونه از ادبیات سپری شده! به هیچ وجه با این گفته موافق نیستم. به نظر من برخلاف تصور این افراد خون تازهای در رگهای ادبیات انقلاب جوشیده و مدام هم در حال تکرار است. البته از این گفته نباید اینگونه استنباط کنید که قصد نادیده گرفتن کاستیها را دارم. نه! در ادبیات انقلاب نیز یکجاهایی با کاستیهایی روبهرو شدهایم. در دهه اخیر شاهد گسترش کتابهای خاطره نویسی هستیم. غلبه کتابهای خاطره نویسی به سایر بخشهای این ادبیات را میتوان آسیبی به آن دانست؟ نه! به هیچ وجه. همان گونه که شما هم در یکی از سؤالاتتان اشاره کردید نسلی که شاهد انقلاب بودند به مرور زمان در حال رفتن هستند. اگر این کتابهای خاطره نگاری نوشته و منتشر نشوند ما بخش مهمی از وقایع انقلاب را از دست میدهیم. وقتی در دراز مدت به این مسأله نگاه کنیم؛ این نقص کمرنگتر میشود. از این مسأله که بگذریم کتابهای خاطره نگاری هم به هر حال مخاطبان خاص خود را دارند. برای مخاطبانی که کتابخوان حرفهای نیستند درک اتفاقات رخ داده در جنگ در قالب کتابهای اینچنینی خیلی سهلتر است. منتهی ای کاش سازمانهایی مسئولیت این کار را به عهده بگیرند و چراغی پیش روی علاقهمندان روشن کنند و به نویسندگان نسل جوان سفارش نوشتن رمان بدهند. با وجود تجربه ناموفق برخی از سازمانها در سفارشی نوشتن چطور باز هم از تأثیر مثبت این اقدام میگویید؟ اگر فردی بدون باور به ارزشهایی که منجر به انقلاب شد و از سویی بدون مطالعه و درک این اتفاق قدم به این عرصه بگذارند مسلم است که کار قابل توجهی ارائه نخواهد داد. فردی که سفارش نوشتن کتاب را میگیرد باید از قلب و روح خود کمک بگیرد وگرنه آن آسیبی که گفتید به اثرش وارد میشود. مسأله دیگری که نباید فراموش کرد این است که به هر حال این وقایع رخ داده و هر یک از ما به نوعی درگیر آن بودهایم. شاید برخی دلشان نخواهد که این مسأله را ببینند یا بنویسند اما نمیتوانند آن را کتمان کنند. حتی افراد مخالف نیز به هر حال وطن خود را که قبول دارند! آیا نباید این افراد رنجی که به واسطه جنگ یا حتی درگیریهای انقلاب به آنها وارد شده را بنویسند؟ از همین رو تأکید میکنم که در ارتباط با بحث ادبیات انقلاب یا دفاع مقدس تنها بحث عقیدتی مطرح نیست بلکه به واسطه تعهد اجتماعی نیز باید دست به کار شویم و از آن همه رنج و سختیای که بر مردم گذشت بنویسیم. این بحث تعهد اجتماعی روشنفکر و غیرروشنفکر هم سرش نمیشود. پس بهتر است به جای مقاومت، واقعیتها را بنویسیم. البته با یکسویه نویسی هم مخالف هستم. تا به این جا شما برخلاف اغلب منتقدان از لزوم خاطره نگاری و توجه بیشتر به آن گفتید پس رمان و مجموعه داستان چه میشود؟ همانگونه که گفتم افراد علاقهمند و نویسندگان باید گفتههای بازماندگان جنگ و همچنین خاطرات حاضران در انقلاب را منتشر کنند اما این همه کار نیست. برای ارتقای این بخش از ادبیات باید نویسندگان حرفهای نیز وارد عرصه شوند. آثاری که از سوی افراد ناآشنا به ساختارهای داستاننویسی خلق میشوند به طور حتم آسیبهای بسیاری را متوجه ادبیات میکنند. با وجود تأکیدی که بر لزوم فعالیت نویسندگان حرفهای در ادبیات دفاع مقدس دارید اما اغلب افرادی که در این حوزه مشغول فعالیت هستند نوقلم به شمار میآیند. چرا نویسندگان باسابقه کمتر به سراغ این بخش میروند؟ نمیدانم شاید به این خاطر که ادبیات انقلاب بیش از اندازه با سیاست درآمیخته است. به همین واسطه نویسندگان روشنفکر و نخبه ترجیح میدهند اصلاً به سراغ آن نروند. البته بماند که برخی هم دورنگیهایی از خود نشان میدهند. به عنوان نمونه نویسنده به اصطلاح روشنفکری را میشناسم که هم علاقهمند به فعالیت در این حوزه است و هم نمیخواهد کسی از این علاقهمندیاش باخبر شود. از همین رو نوشتههایش را با اسم مستعار وارد بازار کتاب میکند! این برخلاف حقیقتی است که باید در روح هنرمند باشد. کمی بعد از پیروزی انقلاب، جنگ تحمیلی آغاز شد. وقوع این جنگ منجر به دور شدن توجه اهالی قلم از ادبیات انقلاب و به نوعی فراموشی آن نشد؟ برخلاف این سؤال من گمان میکنم که این دو واقعه به نوعی به هم درآمیختهاند. البته نمیتوان منکر کمرنگتر شدن ادبیات انقلاب در نتیجه وقوع جنگ شد. بویژه که جنگ عراق بر علیه کشورمان ممتد بود و نزدیک به یک دهه نیز ادامه پیدا کرد. جنگی که واسطه وسعت و زمان قابلی توجهی که داشت هنوز هم برخی از تبعاتش باقی مانده است. این اتفاق منجر به مغفول ماندن بخشی از ادبیات انقلاب شد. جنگ بر خلاف انقلاب کاملاً از سیاست پاک بود و به همین واسطه نویسندگان بیشتری علاقهمند به فعالیت در ارتباط با آن بودند. با این وجود ادبیات انقلاب هم جایگاه خود را همچنان حفظ کرد و نمیتوان گفت که تحت تأثیر جنگ از میان رفت. اگر خواهان ارتقای ادبیات انقلاب هستیم باید به دور از هرگونه جوزدگی در ارتباط با آن بنویسیم. در شرایط فعلی چه ضعفهایی متوجه ادبیات انقلاب است؟ نویسندگان این بخش نیز همچون سایر بخشهای ادبیات دچار بیتوجهی به مطالعه و کم دانشی شدهاند. اگر خواهان خلق آثار قوی هستیم فعالان این عرصه باید بیش از قبل به مطالعه بپردازند تا نوشتههایشان منطبق یا حداقل برگرفته از واقعیت باشد. هماکنون شرایط به گونهای شده که ما حتی از وجود نشریات تخصصی ادبیات نیز دیگر برخوردار نیستیم. تعداد نشریات تخصصی ادبی انگشتشمار شده و این منجر به نبود شرایطی برای تعامل بیشتر اهالی قلم با یکدیگر و از سویی نبود امکان نقد حرفهای آثار میشود. البته این آسیب تنها متوجه ادبیات انقلاب نیست و تمام بخشهای ادبیات تحت تأثیر آن با آسیب روبهرو شدهاند. شرایط به گونهای شده که سیاست در اغلب نشریات جای دیگر بخشها از جمله ادبیات را گرفته است. از همین رو معتقدم همین که اهالی نشر در این شرایط مشغول فعالیت هستند باز هم جای قدردانی دارد. بخش قابل توجهی از نوشتههای مرتبط با ادبیات انقلاب از سوی افرادی منتشر شده که بدون تجربه قبلی وارد عرصه ادبیات شدند. با توجه به این مسأله ادبیات انقلاب توانسته به عنوان یک ژانر بر دیگر بخشهای ادبیات کشورمان اثر بگذارد و به عبارتی جریانساز شود؟ بله. با وجود تمام کموکاستیهایی که متوجه ادبیات انقلاب است اما این بخش از ادبیاتمان صاحب آثار فاخر و نویسندگان خوبیاست که حتی قادر به جریانسازی در حوزه ادبیات نیز شدهاند. برای اثبات این ماجرا میتوان به آثاری مراجعه کرد که از سوی پژوهشگران و منتقدان منتشر شدهاند. ادبیات انقلاب نهالیاست که طی این سالها رشد کرده و بالیده است. اوج ادبیات انقلاب چه از بعد محتوا و چه مضمون در چه دههایاست؟ پاسخ به این سؤال نیاز به تحقیق و پژوهشی همه جانبه درباره آثار منتشر شده را دارد. اما بر اساس مشاهدات و مطالعات خودم گمان میکنم که اوج ادبیات انقلابمان در دهه دوم بعد انقلاب، یعنی از اواخر دهه 60 و در طول دهه 70 باشد. دهه نخست ادبیات این عرصه در بعد از انقلاب بیشتر به آزمون و خطا سپری شد. در دوران یاد شده وضعیت ادبیات انقلاب خیلی خوب بود و نویسندگان با شور و اشتیاق بسیاری به خلق آثار میپرداختند. در دهه حاضر قدری در خاطره نویسی و پیاده کردن اطلاعات پیشرفتهایی حاصل شده است. از سویی در چند سال اخیر شاهد این هستیم که نوشتهها بر خلاف گذشته ساختارمند شده و به ادبیات جدی نزدیک شدهاند. البته این ویژگی درباره همه نوشتههای ادبی انقلاب صدق نمیکند و من تنها درباره کلیت آن میگویم. با وجود اینکه تأکید کردم که طی سالهای اخیر نوشتهها در حال ساختارمند شدن هستند اما در این دهه شاهد نوعی از رکود نیز هستیم. نویسندگان از شرایط تعامل برقرار کردن برخوردار نیستند. پس معتقدید که ادبیات انقلاب در سالهای اخیر به واسطه کمرنگ شدن تعامل میان فعالان این عرصه با گسست روبهرو شده است؟ به عقیده من که اینگونه است. اگر متولیان خواهان برطرف شدن گسست فعلی هستند باید با همکاری خود اهالی قلم، شرایطی برای ارتباط بیشتر میان نویسندگان را فراهم کنند. جشنوارههای مختلفی از سوی سازمانها و ارگانهای مختلف در ارتباط با ادبیات انقلاب برگزار میشود. برگزاری این رویدادهای فرهنگی تأثیری در ارتقای ادبیات این بخش داشته است؟ به نظر من هر جا چراغی در این زمینه برافروخته شود بهتر از تاریکی است. اما در برگزاری این جشنوارهها نباید تنها به دنبال رزومه پرکردن بود! یکی از نکاتی که در همین رابطه نباید از آن غافل شد این است که به دلیل محدودیتها در هر جشنوارهای در نهایت چند اثر از میان تعدادی بسیاری انتخاب میشود. بنابراین نباید گمان کرد آثاری که انتخاب نشدهاند همگی از سطح پایینی برخوردار بودهاند. از همین رو جایزهای که به چند برگزیده هر جشنواره اعطا میشود انگیزه چندانی برای حضور دیگران ایجاد نمیکند. با این وجود ارتباطی که در خلال برگزاری این جشنوارهها شکل میگیرد از اهمیت بسیاری برخوردار است. حداقل شاید قدری به برطرف شدن آن گسستی که اشاره شد کمک کند. در پایان باز هم تأکید میکنم که متولیان باید تلاش کنند تا با همراهی خود اهالی کتاب گسست ایجاد شده برطرف شود.
منبع: ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید