شعر ایلام، تعهد هنری و جشنواره شعر فجر در گفت‌و‌گو با عبدالجبار کاکایی

1394/11/11 ۰۹:۳۰

شعر ایلام، تعهد هنری و جشنواره شعر فجر در گفت‌و‌گو با عبدالجبار کاکایی

عبدالجبار کاکایی یکی از چهره‌های مشهور شعر انقلاب اسلامی‌است همچنان که از شاعران تأثیرگذار حوزه غزل و شعر به زبان شکسته[شعر-ترانه] در چند دهه اخیر است. او را به عنوان شاعری ایلامی می‌شناسیم گرچه دهه‌‌هاست که مقیم ایلام نیست اما همچنان خود را شاعری از آن سامان می‌داند نه شاعری پایتخت‌نشین. کاکایی را می‌توان از نسل سوم شاعران انقلاب دانست که هم به دغدغه‌های مورد نظر این ژانر سیاسی-ادبی مقید بوده‌اند هم به تحولات شکلی در حوزه شعر معاصر کمک کرده‌اند. همین ویژگی، شاید دلیل انتخاب وی به عنوان دبیر هشتمین جشنواره شعر فجر شد تا در دولت تدبیر و امید، این جشنواره را به اتفاقی ملی بدل کند که ظاهراً زمینه‌هایش آماده نبود و دستاوردهای آن دوره هم، در دوره‌های بعد چندان لحاظ نشد


تعهد به آرمان‌های مردم یک وظیفه اخلاقی است

 

 بهروز آقاکندی: عبدالجبار کاکایی یکی از چهره‌های مشهور شعر انقلاب اسلامی‌است همچنان که از شاعران تأثیرگذار حوزه غزل و شعر به زبان شکسته[شعر-ترانه] در چند دهه اخیر است. او را به عنوان شاعری ایلامی می‌شناسیم گرچه دهه‌‌هاست که مقیم ایلام نیست اما همچنان خود را شاعری از آن سامان می‌داند نه شاعری پایتخت‌نشین.  کاکایی را می‌توان از نسل سوم شاعران انقلاب دانست که هم به دغدغه‌های مورد نظر این ژانر سیاسی-ادبی مقید بوده‌اند هم به تحولات شکلی در حوزه شعر معاصر کمک کرده‌اند. همین ویژگی، شاید دلیل انتخاب وی به عنوان دبیر هشتمین جشنواره شعر فجر شد تا در دولت تدبیر و امید، این جشنواره را به اتفاقی ملی بدل کند که ظاهراً زمینه‌هایش آماده نبود و دستاوردهای آن دوره هم، در دوره‌های بعد چندان لحاظ نشد. این گفت‌و‌گو، در باب شعر ایلام و البته بیشتر درباره وقایع جشنواره هشتم و ناگفته‌های آن دوره و بازتاب وقایعش در جشنواره اخیر است به این امید که گذشته، چراغ راه آینده باشد و این جشنواره همچون جشنواره‌های دیگر فجر، به اتفاقی ملی بدل شود.

از گذشته ادبی استان ایلام برایمان بگویید...
ایلام تقریباً غربی‌ترین استان کشور به حساب می‌آید که سه‌زبان در آن تکلم می‌شود؛ زبان عربی در جنوب ایلام در منطقه موسیان، زبان لری در مناطق میانی ایلام، زبان کردی در شمال ایلام. خود زبان کردی چند شاخه دارد در ایلام، کردی کلهری، کردی محکی و لری هم باز اقسامی دارد. بنابر این ایلام استانی چند زبانه است با پیشینه ادبیات در چند شاخه زبانی. یعنی هم شاعر لر زبان داریم مثل «میرنوروز» که خیلی مورد توجه مردم منطقه لر‌نشین ایلام و لرستان قرار گرفته. هم شاعر کرد داشته‌ایم مثل «غلامرضا خان ارکوازی». سابقه ایلام بیشتر برمی‌گردد به شعر با گویش زبان لری و کردی.
اما پیشینه شعر فارسی آن خیلی زیاد نیست؛ شاید صد سال یا صد و پنجاه سال. از گذشتگان سند قابل اعتنایی به جا نمانده که ما عرضه بکنیم؛ به جز دوره‌ای که من شعر را در ایلام شروع کردم، پیش از من شاعری بود که می‌گفتند شعر به زبان فارسی می‌سروده؛ به نام مرحوم «باقر سلیمان‌نژاد» و به برخی آثارش دسترسی داشتیم؛ و تا اوایل انقلاب و جنگ هم زنده بودند. از ایشان من قطعاتی جسته و گریخته می‌خواندم و غیر از ایشان هم احتمالاً بودند افرادی که شعر فارسی می‌گفتند اما بیشتر به گویش کردی بود حتی ما شاهنامه و منظومه‌های کردی هم داریم که ابیاتش در ذهن آدم‌ها هست اما به زبان فارسی کمتر.        
خب، اوایل دوره دانشجویی ما یعنی سال 61-60 بود که تصمیم گرفتیم فراخوانی بدهیم به تبع گسترش شعر انقلاب که آن موقع در مطبوعات و رسانه‌ها چاپ می‌شد؛ کمابیش بعضی از قطعات من هم چاپ می‌شد به گوش بچه‌های جوان آنجا رسیده بود، دور همی می‌خواستیم پاتوقی تشکیل بدهیم و روی مبانی و اصول مقدماتی شعر کار بکنیم. پارکی هم بود در منطقه‌ای از ایلام که به «پارک کودک» معروف بود و کتابخانه‌ای داشت. یادم هست از طرف ارشاد فراخوانی دادیم و تعدادی از بچه‌های شاعر ایلام جمع شدند. از آن افرادی که آن روز آمدند آن طوری که به خاطرم مانده می‌توان به ظاهر سارایی، بهروز یاسمی، یعقوبیان، بخشوده اشاره کرد و اسم‌های دیگری که شاید الآن خیلی به ذهنم نیاید؛ آقای سپید نامه آمدند مثلاً، تعداد دیگری هم بودند، تعدادی هم بعدها اضافه شدند مثلاً خانم آفاق شوهانی آمد. رفته رفته در محیط‌های دیگری هم با این افراد ارتباط برقرار کردیم مثل رادیو تلویزیون ایلام. در خود مرکز ارشاد گاهی اوقات جلسات تشکیل می‌شد؛ منتها چون من بین ایلام و تهران تردد می‌کردم به دلیل تحصیلاتم، جلسات یا تشکیل نمی‌شد یا بدون حضور من تشکیل می‌شد اما می‌شود گفت اولین گعده شعری در ایلام همین افرادی بودند که گفتم. بعدها به این اسم‌ها اسم‌های دیگری مثل آقای صفربیگی اضافه شد و افراد دیگری که صاحبنام هستند در شعر معاصر ایران. شعر فارسی با همین افراد شروع شد. شاید تنها جایی که فرصت عرضه آثار بود مراسمی بود که به مناسبت‌های سیاسی، وزارت ارشاد برگزار می‌کرد؛ یا مناسبت‌های انقلابی یا مناسبت‌های دینی. غیر از این ما تریبونی برای عرضه شعر نداشتیم.     
یعنی نشریاتی نبود؟
نه! نشریاتی نبود.اتفاقی در ایلام سال هفتاد افتاد که نقطه عطفی بود در شکل‌گیری شخصیت شعر ایلام و آن هم برگزار کنگره‌ای بود به نام «کنگره بهاران»؛ مثل این بود که یک مسابقه ورزشی مهم به جای اینکه در استادیوم آزادی برگزار بشود منتقل بشود به منطقه‌ای محروم. تقریباً جامعه‌ای از شعرای معاصر آمدند ایلام؛ از شمس آل‌احمد برادر جلال آل‌احمد گرفته تا چهره‌های خیلی صاحب نام شعر معاصر ایران مثل استاد سبزواری و مرحوم مشفق و از جوان‌ترها خیلی افراد آمدند آنجا و اجرای برنامه را یادم هست هادی سعیدی کیاسری به عهده داشت. می‌شود گفت آن جشنواره با استقبال کم‌نظیری برگزار شد و تقریباً بی‌سابقه؛ تا جایی که می‌گفتند مردم در ورودی سالن را شکستند برای وارد شدن به سالن! سه روز طول کشید این جشنواره و با اینکه شرایط جوی مناسبی نبود و باران شدیدی می‌بارید اما جمعیت پشت در انبوه می‌شدند؛ به شعرا ابراز علاقه می‌کردند؛ عکس می‌انداختند. رویدادی بود که تبدیل شد به شاکله شعر ایلام و رویکرد به غزل گفتن از آنجا شکل گرفت.
دو یا سه سال بعدش جشنواره «دفاع مقدس» به دلیل اینکه «بهاران» به سابقه خوبی برای ایلام تبدیل شده بود باز در منطقه غرب کشور و در ایلام و با همان ابعاد و رویکرد برگزار شد و آنجا بود که ایلام شناسنامه غزل غرب کشور شد. بیشتر شاعرانی که از آن منطقه ظهور می‌کردند غزل‌سرا بودند. گرایش به غزل‌سراهای معروف کشور مثل منزوی و بهمنی در ایلام اوج گرفت و طرفدار پیدا کرد. بعد از آن هم خوشبختانه امروز آنچه ما در ایلام شاهد هستیم به نظر من یک رویکرد خیلی جدی به فضای شعر کلاسیک و شعر آزاد است؛ به‌علاوه اینکه نشریات هم در طول چند سال گسترش پیدا کردند.
آن سال‌هایی که ما بودیم یک «پیک ایلام» در می‌آمد که خیلی هم حرفه‌ای نبود اما همان پیک با وضعیت غیر حرفه‌ای باز محل تبادل اندیشه و تعاطی فکر بود و گاهی نقدهایی که علیه هم می‌نوشتند بچه‌ها، بازارش را گرم کرده بود. من در روزنامه‌ها چیزی سراغ ندارم اما در فضای مجازی سایت‌های متعددی هستند که در خصوص ادبیات و شعر استان ایلام فعالیت می‌کنند.
چقدر به شعر متعهد اعتقاد دارید و فکر می‌کنید شاعر چقدر باید در شعرش متعهد باشد؟ به نظر شما شاعر باید به وقایع ملی-میهنی مثل انقلاب و جنگ توجه کند یا به اتفاقات داخلی مثل اتفاقی که در شین‌آباد افتاد یا وضعیتی که در خارج از مرزها، کشورهایی مثل فلسطین دارند،منظورم تعهد جهانی شاعر است به انسان با تمام ابعادی که از او می‌شناسیم یا هر سه؟
این موضوعاتی که شما فرمودید موضوعاتی است که ذیل عنوان ایدئولوژی تعریف می‌شود تا تعهد. من بین ایدئولوژی و تعهد تفاوت قائلم. به نظر من جامعه ایران به دلیل اینکه جامعه‌ در حال توسعه‌ای است، تعهد اجتماعی نه برای هنرمندش بلکه برای هرکسی که امکان فعالیتی دارد، ولو اینکه یک پیشه‌ور و کاسب باشد و بتواند رشدی در جامعه ایجاد بکند ثواب دنیوی و اخروی دارد یعنی جزو اخلاق عمومی جامعه محسوب می‌شود که انسان بتواند کاری بکند که در آن فقط منفعت شخصی نباشد، منفعتِ غیر هم باشد. چرا؟ چون مثلاً رفاه عمومی مردم هنوز یک نیاز است که در کشورهای توسعه‌یافته عملی شده است اما در کشور ما این اتفاق نیفتاده.
 چرا شعار توده‌ای‌ها -نان، مسکن، آزادی- مورد توجه قرار گرفت در سال‌هایی و ادبیاتشان هم؟ علت این بود که آنها به موضوع رفاه اجتماعی لااقل در شعار متعهد شدند؛ بنابراین متعهد شدن شاعر و نویسنده را به آرمان‌هایی که با معیشت مردم ارتباط دارد من فعلاً یک فرض اخلاقی می‌دانم؛ اما اینکه ذیل یک گفتمانی یا ذیل یک ایدئولوژی بخواهی به تفسیر جهان بپردازی و بخواهی در مورد موضوعاتی اظهار نظر کنی و بخواهی آنها را در زمره تعهدات اخلاقی به حساب بیاوری در آن نوعی منفعت‌جویی سیاسی است.
من در کارم و در زندگی‌ام همیشه نشان داده‌ام که متعهد به جهتی هستم که در آن معیشت مردم یعنی معیشت عامه مردم لحاظ شده باشد. پس من کماکان به سنت روشنفکرانی که بعد از عصر مشروطه در ایران، موضوع تعهد اجتماعی را جزو برنامه زندگی و جزو فکر و فهم‌شان گذاشتند اعتقاد دارم. هنوز فکر می‌کنم دوره‌ای که هنر برای هنر باشد در جامعه ما اصلاً زیبنده نیست. در جامعه‌ای که در آن نارسایی‌ها و فقر را می‌بینی.
با چنین دیدگاهی و با توجه به اینکه شما از چهره‌های شناخته شده شعر انقلاب هستید، از دستاوردهای هشتمین جشنواره شعر فجر برایمان بگویید؛ از زمانی که دبیر جشنواره بودید...
دستاوردش در ‌واقع شکستن سکوت و حرکت کردن از روی خط تردیدی بود که من به نظرم می‌آمد در ذهن اغلب شاعرانی که خودشان را متعلق به جبهه شعر متعهد انقلاب‌اسلامی می‌دانند، وجود داشت. یعنی اگر این زمینه وجود نداشت، شاید من موضوع «چند‌صدایی» را طرح نمی‌کردم.
من احساسم این بود که این زمینه ‌فکری در ذهن این بچه‌ها هست که همایش در صورتی ملی می‌شود که حضور همه طیف‌ها و جریان‌ها در آن ایجاد شود؛ لذا وقتی پیشنهاد دبیری را به من دادند، در آن شورای سیاست‌گذاری که 14 نفر بودند، همه مسائل را مطرح کردم، گفتم اگر قرار باشد من دبیر بشوم، بایستی همه جریان‌های ادبی موجود را بدون در نظر گرفتن پشتوانه سیاسی‌شان دعوت کنم. حتی اسم برده شد از بعضی از زعمای شعر خارج از اردوگاه شعر انقلاب، مثل خانم بهبهانی، آقای احمدرضا احمدی، سیدعلی صالحی، شمس لنگرودی و چهره‌های دیگر. درواقع همه به اتفاق پذیرفتند و اعلام همراهی کردند و گفتند چه خوب که در یک جشنواره ملی همه طیف‌ها مورد توجه قرار بگیرند و تریبونی ایجاد بشود برای عرضه شعر.
 بیشتر هم نگاه‌مان این بود که چند شبِ شعر بزرگ در تهران و شهرستان‌ها برگزار کنیم و همه طیف‌ها بیایند در شب‌های مستقل تریبون داشته باشند؛ حتی تبلیغات را هم به عهده خودشان بگذاریم. در این فاصله‌ای که جشنواره برگزار شد من آدم‌های متفاوتی را دیدم؛ مثلاً آقای حداد عادل؛ در هواپیمایی که داشت می‌رفت هند، من از سوی آکادمی سایتا دعوت بودم، ایشان هم دعوت سفارت بودند برای شرکت در جشنواره‌ای در دهلی؛ وقتی به صورت اتفاقی همدیگر را دیدیم، من به ایشان گفتم چنین نیتی دارم، ایشان گفتند: « نیت‌تان خیلی خوب است ولی سخت است زعمای قوم را کنار هم قرار بدهیم.» مشخصاً ایشان اشاره کرد به علی معلم و خانم بهبهانی، گفتم زعما را نمی‌شود نزدیک کرد اما با عناصر میانی می‌شود وفاقی ایجاد کرد. گفتم اگر نیاز به حمایت بود، پشت صحنه حمایت لفظی بفرمایید؛ که دیگر بعد از اینکه داستان یدالله رویایی پیش آمد، قرار بود به واسطه یدالله رویایی از یکی شاعران فرانسوی دعوت بشود شاعری که از دوستانشان بود، خودشان هم گویا در همین مکالمات و دیالوگ‌ها اظهار تمایل کرده بودند بیایند؛ ما هم که هدف‌مان همین بود که همه جریان‌ها جمع بشوند اعلام کردیم موافقیم و کپی پاسپورت‌شان را بفرستند وزارت خارجه که مراحل لازم طی بشود.
 این خبر از روابط عمومی ارشاد به طرز عجیب و غریبی درز کرد. حالا سیاست پشت این درز خبر چه بود من نمی‌دانم؛ چون خبرها باید از ناحیه معاونت‌فرهنگی ارشاد تأیید بشود و بعد منتشر شود؛ این خبر گویا بدون اینکه حتی به معاونت نشان داده بشود منتشر شده بود! بعد هم آن روزنامه مشهور شروع کرد به جدل و پشت‌بند آن هم طبق معمول چند سایت و نیز خبرگزاری‌هایی که چنین اخباری را بازتاب می‌دهند این موضوع را مطرح کردند و فضا به حدی امنیتی و سنگین شد که دوستان ما در شورا، دیگر از موضوع چند‌صدایی حمایت علنی نمی‌کردند؛ تلویحاً و در خفا یا در تلفن و ملاقات‌های حضوری ابراز حمایت می‌کردند ولی هیچ کدام از این ابراز حمایت‌ها، رسمی و علنی نمی‌شد. تنها کسی که راجع به آن موضوع صحبت می‌کرد افشین علا بود یا خانم فاطمه راکعی و دوستان دیگر تقریباً سکوت پیشه کردند! به‌خاطر اینکه فکر می‌کردند جو سیاسی شده و می‌گفتند دیگر ورود به این فضا فایده‌ای ندارد و هر کدام برای خودشان دلایلی هم داشتند که برای خودشان محترم است.
 از بین دوستان، آقای علیرضا قزوه ساز مخالف می‌زد. به هر حال موضوع وفاق ملی در حوزه ادبیات و هنر که قرار بود در جشنواره هشتم به یک مسأله و دستاورد تبدیل بشود، تبدیل شد به یک موضوعی پیچیده با نام یدالله رویایی! بعد هم شخصیت‌های سیاسی صحبت کردند بعد گفتند کمیسیون‌ فرهنگی مجلس وزیر را احضار کرده است. آقای صالحی کم کم شروع کردند به تذکر دادن که این بحث را دیگر جمع کنید...
به نظر شما چرا این فضا به وجود آمد؟
یک مسأله ساده که می‌‌شد با گفت‌و‌گو حل شود، با فضاسازی چند سایت و روزنامه تبدیل شد به معضل بزرگ آن‌ها؛ حتی می‌توانستند به ما زنگ بزنند بگویند موضوع دعوت چیست؛ تشریح بشود، مباحثه بشود. بعدها من با آن روزنامه و نویسندگانش که به اسم‌های مختلف علیه جشنواره مطلب می‌نوشتند صحبت کردم و گفتم داستان به این ترتیب است.ایشان همان دلایل را مطرح کردند؛ بعد هم گفتند آمدن یدالله رویایی خطری بود که از بیخ گوش انقلاب گذشت! این شد که به حداقل‌ها قناعت کردیم چون با طرح موضوع یدالله رویایی و ایجاد حاشیه و امنیتی شدن فضا و فشارهایی که می‌آمد دیگر بیشتر از این نمی‌شد کاری کرد. با تقریباً همان چهره‌هایی که معمولاً در فرهنگسراهای تهران حضور داشتند مثل هرمز علی‌پور، بهزاد خواجات، بهزاد زرین‌پور و هوشیار انصاری‌فر پیش رفتیم و یک سری نشست‌ها را دادیم این شاعران برگزار کردند؛ یک‌سری نشست‌ها را هم بچه‌های شعر انقلاب اداره کردند و در واقع عناصر میانی آمدند و حضور پیدا کردند.
این جشنواره مدل کوچک‌تری بود از آن آرمان بزرگی که قرار بود تحقق پیدا کند و من امیدوارم این آرمان روزی در عرصه سیاسی هم تجلی پیدا بکند و آن خصومت‌ها و نفرت‌ها و کینه‌هایی که محتویات دهه 60 است و عواقب آن را در دهه 80 و 90 در عرصه سیاسی هم داریم می‌بینیم، رفته رفته فراموش بشود. چون این ملت، ملت یکدستی است.
من تصورم این بود که این حداقل‌ها را بفهمند که تریبون عرصه شعر است و شعر عرصه هنر خلاقیت است و عقاید سیاسی آدم‌ها هم به خودشان مربوط است. این معادلات بسیار ساده هضم‌اش برای بعضی رسانه‌ها سخت است و خودشان معضل درست می‌کنند و پیچیده‌اش می‌کنند. برای اینکه این جریان ادبیات را در انحصار نگه دارند و تبدیل به یارگیری سیاسی بکنند.
چه تفاوتی بین جشنواره شعر فجر و فیلم فجر وجود دارد؟ چرا همه جریان‌ها در جشنواره فیلم فجر می‌توانند حضور داشته باشند اما در شعر این‌گونه نیست؟
پایگاه فیلم خیلی گسترده‌تر از شعر است یعنی پایگاه مردمی‌اش قوی‌تر است. ورزش هم همین طور است باحساسیت‌های کمتر، نسبت به آن. مثلاً برنامه «نود» برنامه مستقلی است و مخاطب گسترده‌ای دارد. برای سینما هم برنامه مستقل «هفت» را داریم. متأسفانه ادبیات بیش از اندازه تحت نفوذ جریان‌ها و نهاد‌ها و مدیریت‌های فرهنگی است. شاید هم به این دلیل که برخی از مدیران مؤثر فرهنگی ما که دهه پنجم و ششم عمرشان را می‌گذرانند از ادبیات خاطره انقلابی-مبارزاتی دارند چون اغلب‌شان هم دست‌پرورده دهه‌های سی و چهل و پنجاه هستند به ادبیات خیلی سیاسی نگاه می‌کنند.
نظرتان در مورد جشنواره‌های گذشته چیست؟
جشنواره‌های گذشته بیشتر تقدیس و تکریم شعر انقلاب بود و به نوعی تکریم شعری که در آغاز انقلاب وفاداری‌اش را به انقلاب نشان داد. بعد هم عناصر این جریان ادبی رفته‌رفته در جریان  تلاطم‌های انقلاب پیوسته مدافع آن نظام‌سیاسی بودند.حرف ما این بود که باید باز‌تعریف بشود شعر انقلاب و باز‌تعریف بشود موضوع فجر؛ اینکه ما داریم حادثه‌ای را درسال57 بزرگداشت می‌گیریم کافی است فیلم‌تان را برگردانید به عقب و ببینید چه اتفاقی افتاد آن سال. سال 57 تمام نهادهای موجود در این جامعه مدافع انقلاب بودند. کسی با انقلاب مخالف نبود. لذا هم موضوع تطورات و تحولات انقلاب به بازتعریف نیاز داشت هم موضع تحول و تطور شعر انقلاب. خود شعر انقلاب باید به بازتعریف برسد آیا واقعاً شعر انقلاب به شعری گفته می‌شود که ناشی از پدیده سال 57 باشد؟ یعنی یک محقق اروپایی اگر شعر انقلاب را بررسی کند تنها به شعر آن گروهی توجه می‌کند که در مسیر  تحولات سیاسی به تعداد فعلی رسیدند و در حال حاضر هم در بین احزاب سیاسی فقط بین اصولگراها معنا می‌شوند؟ یا می‌آید کل آثار بعد از سال 57 را بررسی می‌کند؟ ما هدف‌مان این بود که جشنواره شعر فجر مبنایش علمی باشد. بدون در نظر گرفتن حواشی، سوابق و وابستگی‌ها، به یک ارزیابی از سرمایه‌های ادبی و ذخیره‌های ادبی‌مان، با احترام به انقلاب سال 57 بپردازد.
 به نظر می‌آید پذیرش‌اش سخت است که یک شاعر انقلاب بیاید و مدعی چنین تفکری باشد. حتی جریان‌های دگراندیش نمی‌توانستند بپذیرند دبیر این جشنواره که خودش متکی به این جریان‌های انقلاب است، بخواهد مخالفانش را در این ماجرا سهیم بداند. خود بچه‌های انقلاب هم باورشان نمی‌شد و تحمل‌شان کم بود.
چقدر دستاوردهای هشتمین جشنواره شعر فجر در دوره‌های بعد حفظ شد؟
در جشنواره دهم که دارد برگزار می‌شود من به عنوان دبیر دوره هشتم دعوت شدم و در افتتاحیه آن اعلام کردم اگر قرار است در این جشنواره اتفاقی بیفتد، باید چترش گسترده باشد بر همه جریان‌های ادبی. صرفاً با تکریم این تعداد محدود، شما نمی‌توانید به انقلاب احترام بگذارید.
کسی که مسئولیت می‌پذیرد باید از ابراز نظرهای شخصی پرهیز کند. من در آن دوره که دبیر جشنواره شعر فجر بودم سعی کردم نظرات و سلایق شخصی‌ام را در جریان‌های شعر و روند برگزاری جشنواره اعمال نکنم و معتقدم هر کس دیگری هم که در این مقام مسئولیت بپذیرد، باید این‌چنین باشد. آثار ادبی و جریان‌های مختلفی بر اساس معیارهایی مختلف و به نسبت اهمیت و توجه مخاطبان به آنها سنجیده می‌شوند و کارکرد جشنواره هم این است که محل ارزیابی‌ این معیارها و ارزش‌ها باشد.
منبع: ایران

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: