داوود فیرحی: خواجه نظام‌الملک و اندیشه ایرانشهری؟

1393/2/7 ۰۸:۵۹

داوود فیرحی: خواجه نظام‌الملک و اندیشه ایرانشهری؟

ذکر این نکته لازم است که علم از نقل‌قول‌های ساده تاریخی تولید نمی‌شود: تاریخ فقط داده در اختیار ما می‌گذارد و علم خلاقیت. بنابراین علم با خلاقیت‌ها و جست‌وجوی گذرگاه‌هاست که شکل می‌گیرد. از این‌رو، میان تقلید و آموختن تفاوت وجود دارد. یک متفکر ممکن است راه‌های بسیاری بیاموزد و سنتز روشنی بسازد. این سنتز منطقا عقلانی است و می‌توانیم به‌دلیل عقلانیت پروژه آن را بررسی کنیم. بر این اساس به نظرم پروژه فکری طباطبایی، یک تئوری منسجم است و انسجام آن را می‌توان توضیح داد.

 

فروافتادن عینک‌های ترک‌خورده

ذکر این نکته لازم است که علم از نقل‌قول‌های ساده تاریخی تولید نمی‌شود: تاریخ فقط داده در اختیار ما می‌گذارد و علم خلاقیت. بنابراین علم با خلاقیت‌ها و جست‌وجوی گذرگاه‌هاست که شکل می‌گیرد. از این‌رو، میان تقلید و آموختن تفاوت وجود دارد. یک متفکر ممکن است راه‌های بسیاری بیاموزد و سنتز روشنی بسازد. این سنتز منطقا عقلانی است و می‌توانیم به‌دلیل عقلانیت پروژه آن را بررسی کنیم. بر این اساس به نظرم پروژه فکری طباطبایی، یک تئوری منسجم است و انسجام آن را می‌توان توضیح داد. نظریه ایشان را اینچنین خلاصه می‌کنم: هر چند هگل یک کلی‌گرایی تاریخی رو به پیشرفت را دنبال می‌کرد اما در ادبیات آرنت نوعی کلی‌گرایی رو به انحطاط را می‌دیدیم. تئوری طباطبایی سکوهای سه‌گانه داشت؛ نخست آغازگاه اندیشه را ایران قدیم یا یونان در نظر می‌گرفت و سپس دوره میانی و دوره سنت را که در خود انحطاط و زوالی داشت و سرانجام امیدی به تجدد داشت. بین این سه مرحله، مراحل‌گذار نیز وجود دارد، دوره ‌گذار انحطاطی از یونان به میانه و امید به‌گذار به تجدد. خلاصه بحث من توصیف و تبیین نظریه انحطاط ایشان و توضیح وضعیت‌ گذار از انحطاط به تجدد مطلوب است. زمانی که این بحث‌ها را دنبال می‌کردم با فرض‌های ایشان پیش رفتم اما زمانی که وارد دنیای سنت شدم، احساس کردم عینک‌هایی که جلوی چشمم بود یک‌به‌یک فرو ریخت. سعی خواهم کرد فروافتادن عینک‌های ترک‌خورده را گزارش کنم.

 اولین نکته مساله‌ساز، تقسیم اندیشه سیاسی در ایران به سه قسمت فقهی، فلسفی و سیاست‌نامه‌هاست. به‌عنوان مثال در بخشی از تحقیقاتم به این نتیجه رسیدم که اندیشه و جریان مستقلی به نام سیاست‌نامه که نماینده آن نیز ایران باستان است، وجود ندارد. در واقع سیاست‌نامه‌ها از خطاهایی نشات گرفته‌اند. از این‌رو، اساسا چیزی نداریم به نام نظام دانش یا دانش مبنا که از جنس سیاست‌نامه‌ها باشد. در یکی دیگر از آثار طباطبایی، یعنی «خواجه‌نظام‌الملک»، تحقیقات من نشان داد که خواجه نظام‌الملک هیچ نسبتی با اندیشه ایرانشهری ندارد و ظاهرا اندیشه‌ای به نام ایران‌شهری وجود خارجی ندارد. به این دلیل که تمام ادبیات خواجه کلام اشعری و فقه شافعی است و بسیار فرد متعصبی است. ایشان هیچ نسبتی با دوره باستان ندارد. شاید تنها در فصل هشتم کتاب که اشاره می‌شود خواجه از «فره ایزدی» استفاده کرده، سوءبرداشت‌هایی شود، اما سازمان اندیشه او چنین چیزی را نشان نمی‌دهد. چراکه سازمان اندیشه خواجه نشان داد او به سمت طراحی سلطنت‌های دوران اسلامی حرکت می‌کند: سلطنت‌های دوره اسلامی جنس‌شان متفاوت بود، مختصاتشان به هیچ عنوان قابل تقلیل به اندیشه ایرانشهری نیست. از این‌رو، متوجه نمی‌شدم که چگونه طباطبایی، خواجه نظام‌الملک را به نماینده ایرانشهری دوره اسلامی نسبت می‌دهد. البته آن مساله به آن معنا نیست، که این اندیشه انسجام نداشت. وقتی این سه‌گانه در نظرم فروپاشید، وقتی به این نتیجه رسیدم که از اساس چنین سه‌گانه‌ای وجود ندارد، کوشیدم شاهدی برای آن پیدا کنم: نخست خواجه نظام‌الملک بود که ساختار اندیشه و تعصبی که او در قرن پنجم دارد، نشان می‌دهد نمی‌تواند نماینده ایرانشهری باشد. دوم طبقه‌بندی اصلی در تمام تمدن‌هاست، اما از درون سنت اسلامی هیچ‌یک به این سه‌گانه اشاره نکرده‌اند بلکه بر دوگانه فقه و فلسفه تاکید کرده‌اند. سیاست‌نامه‌ها نوشتارهایی بنا بر مصلحت برمبنای فقهی هستند و هیچ ارتباطی به اندیشه دوره باستان ندارند. این بحران مرا به سمت بحران دوم هدایت کرد. مساله سنت و اینکه نقد از سنت چیست؟ البته آرای متاخر او مساله سنت را بهتر روشن می‌کند تا آثار اولیه که در آنها سنت را از بیرون بررسی می‌کرد. اما یکی از هنرهای این نظریه، مرزبندی دقیق بین ایران‌پژوهشی فلسفی و ناسیونالیسم ایدئولوژیک است که پدیده‌ای جدید و نسبتا مبتذلی است، در حالی که ایران‌پژوهشی فلسفی مساله، معما، زمان و مکان ماست. ظرافت‌هایی در این پروژه وجود دارد که هنوز می‌توان روی آن کار کرد و در دام ایدئولوژی‌های ناسیونالیستی نیفتاد، به این معنا که یک پروبلماتیک فلسفی و معرفتی را دنبال کرد. در هر صورت، من فاصله بسیاری با این اندیشه پیدا کرده‌ام، به‌ویژه از منظر عدم توجه ایشان به مهم‌ترین دانش ما یعنی فقه. گرچه تجربه‌های معاصر ممکن است فقه را مثبت یا منفی جلوه دهند، جهان اسلام بدون بازاندیشی در فقه راه به جایی نخواهد برد.

روزنامه شرق

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: