1393/2/2 ۱۰:۲۸
در پایان زمستان گذشته، كتاب معرفتشناسی لیندا زگزبسكی، معرفتشناس، فیلسوف دین و فیلسوف اخلاق معاصر به فارسی انتشار یافت. انتشار این كتاب از دو نظر اهمیت بسیار دارد؛ نخست اینكه این نخستین كتاب از زگزبسكی است كه به فارسی ترجمه میشود و گرچه در زمره آثار خاص او نیست، در گسترش افق نگاه جامعه فلسفی ایران به فلسفه غرب موثر است.
درباره فلسفه لیندا زگزبسكی به بهانه انتشار كتاب «معرفتشناسی»
در پایان زمستان گذشته، كتاب معرفتشناسی لیندا زگزبسكی، معرفتشناس، فیلسوف دین و فیلسوف اخلاق معاصر به فارسی انتشار یافت. انتشار این كتاب از دو نظر اهمیت بسیار دارد؛ نخست اینكه این نخستین كتاب از زگزبسكی است كه به فارسی ترجمه میشود و گرچه در زمره آثار خاص او نیست، در گسترش افق نگاه جامعه فلسفی ایران به فلسفه غرب موثر است. ثانیا، زگزبسكی روایتی خاص خود از معرفتشناسی فضیلت دارد و مفهوم كهن «فضیلت» را بازسازی كرده است تا در اخلاق و معرفتشناسی از آن استفاده كند. نوشتههای اندكی به فارسی وجود دارند كه معرفتشناسی فضیلت را، كه یكی از نظریات متاخر در معرفتشناسی است، توضیح دهند. از مكتوبات مهم معرفتشناسی فضیلت تاكنون چیزی ترجمه و منتشر نشده و آنچه در معرفی این دیدگاه در دسترس عموم قرار گرفته مجمل و ناكافی است. باید توجه داشت كه همچون هر نظریه كلان فلسفی، به معرفتشناسی فضیلت نیز از دیدگاههای گوناگون پرداخته شده و روایاتی مختلف از آن در كار است كه هریك دعاوی و مدعیانی خاص دارد. زگزبسكی مدعی نظریه نوارسطویی درباره مفهوم «فضیلت» است و بر آن است كه این مفهوم چنان غنی و كارآمد است كه میتواند حیات اخلاقی و شناختی آدمی را توضیح دهد. انتشار كتاب معرفتشناسی میتواند آغازی باشد برای تامل در معرفتشناسی فضیلت كه نه فقط میتوان در برخی روایتهای آن مشابهتهایی را با سنت فلسفی اسلامی یافت بلكه بیانگر فهم جدید و مهمی از مسائل فلسفی است. در ادامه این یادداشت، نخست طرحوارهیی از فلسفه زگزبسكی را بیان و سپس بهاجمال كتاب تازهانتشاریافته او را معرفی میكنم.
خاستگاه نظریه فضیلت
طرح فكری زگزبسكی در چارچوب نظریه فضیلت میگنجد. خاستگاه نظریه فضیلت، چنان كه میدانیم به افلاطون و ارسطو بازمیگردد و گرچه پس از قرون وسطی با رشد نظریههای اخلاقی جدید، تا حدی مورد بیتوجهی قرار گرفت، در نیمه دوم قرن بیستم احیا شد. از آن پس، به اخلاق فضیلت، نه فقط به مثابه نظریهیی در فلسفه اخلاق بلكه همچنین به عنوان مدلی برای تحلیل مسائل خاص و جزیی اخلاقی توجه شده است. مطابق نظریه اخلاقی فضیلت، آنچه باید محور سنجش و ارزیابی اخلاقی قرار گیرد فاعلان اخلاقی و ویژگیهای منشی آنهاست نه خود افعال یا قواعد اخلاقی. این افعال، هم به لحاظ وجودشناختی و هم به لحاظ مفهومی موخر از فاعلان اخلاقی و ویژگیهای آنها هستند.
در پایان قرن بیستم، برخی معرفتشناسان برجسته، همچون ارنست سوسا و جان گركو، نظریهیی معرفتی را پیش نهادند كه «معرفتشناسی فضیلت» نامیده شد. صورت اولیه معرفتشناسی فضیلت مبتنی بر تاكید بر قوای معرفتی به مثابه فضایل شناختی است. این صورت اولیه، كه نسبت چندانی با اخلاق فضیلت ندارد، بر همان شكل نماند و روایتهایی متفاوت از معرفتشناسی فضیلت درانداخته شد. روایت لیندا زگزبسكی، به طور خاص، نظریه معرفت را بر بنیادهای اخلاقی فضیلتگرا استوار میكند. از این رو، دیدگاه زگزبسكی را نوارسطویی خواندهاند.
زگزبسكی بر آن است كه در طول تاریخ فلسفه تا حدی به فضایل اخلاقی توجه شده است؛ فیلسوفان مختلف این فضایل را برشمرده و دلالتهای آنها را وضوح بیشتر بخشیدهاند. اما گرچه ارسطو در كنار فضایل اخلاقی از فضایل عقلانی هم نام برده بود، پس از او، فقط معدودی از فیلسوفان، مانند آكویناس به این قسم فضایل توجه كردند و حتی این توجه نیز چنان نبود كه مضامین نهفته در فضایل عقلانی و صورتهای مختلف آن را آشكار كند. پارهیی فضایل عقلانی، همچون فهم و حكمت، اساسا در معرفتشناسی جدید نادیده گرفته شدهاند. این مشكل البته تا حدی به خود ارسطو بازمیگردد: آنجا كه او بین فضایل اخلاقی و عقلانی گسستی درمیاندازد. زگزبسكی با نقد ادله ارسطو، تلاش میكند نشان دهد كه فضایل عقلانی قسمتی از فضایل اخلاقی هستند. این شیوه نگاه به مساله زمینهساز ابتنای معرفتشناسی بر اخلاق میشود تا به آنجا كه زگزبسكی بهتصریح معرفتشناسی را شاخهیی از فلسفه اخلاق در نظر میآورد.
به نظر زگزبسكی، ارتباط معرفتشناسی با فلسفه اخلاق باید بیش از این مورد توجه قرار گیرد. اولا، مفاهیم اخلاقی بهوفور در معرفتشناسی مورد استفاده قرار میگیرند. دقت در آثار معرفتشناسان آشكار میكند كه آنها تا چه حد از «خوبی/ بدی برخی شیوههای كسب معرفت»، «وظیفه فاعل شناسا و آنچه باید مورد توجه او قرار گیرد»، «روا بودن/ نبودن باور به برخی گزارهها» و «ارزش معرفت/ صدق» سخن میگویند. این وجوه هنجاری بار اخلاقی دارند گرچه تفسیر آنها نباید صرفا وظیفهگرایانه صورت گیرد. همچنین دقت در نظریههای اخلاقی و معرفتی نشانگر آن است كه میتوان تناظری را بین قرینهگرایی معرفتشناختی با وظیفهگرایی اخلاقی یا اعتمادگرایی با فایدهگرایی اخلاقی یافت. با این حال، هیچیك از این نظریهها نتوانستهاند توضیح خوبی از امر اخلاقی یا معرفت ارائه دهند. این نظریهها اولا، بیشتر عمل/ باورمحور بودهاند به جای آنكه به فاعل اخلاقی یا باورنده توجه كنند. ثانیا، تصور كردهاند سراسر قلمرو اخلاق و معرفتشناسی را میتوان با ارائه قواعد اخلاقی یا معرفتی پوشش داد. ثالثا، نظریههای جدید اخلاقی یا معرفتی نمیتوانند برای برخی ارزشهای اخلاقی، كه به شخصیت فاعل اخلاقی یا باورنده بازمیگردند (همچون عشق یا دوستی)، توضیحی مناسب عرضه كنند و رابعا، ارزشهای مرتبه اعلای اخلاقی یا معرفتیای در كار است كه هرگز تن به رویكرد تقلیلگرایانه نظریهپردازیهای دوره مدرن نمیدهند، همچون یكپارچگی شخصیت اخلاقی/ شناختی فاعل.
روایتی نو از نظریه فضیلت
با توجه به این نقدها و نیز تناظر نظریههای اخلاقی و معرفتی، زگزبسكی كار خود را پر كردن جای خالی نظریه فضیلت در بین نظریههای معرفتی میداند، آن هم روایتی سنتی از نظریه فضیلت كه اساسا اخلاقی است. به نظر او، مفهوم سنتی «فضیلت» چنان غنی است كه میتواند بهیكسان محور ارزیابیهای اخلاقی و عقلانی باشد. این مفهوم برساخته از یك مولفه انگیزشی، وابسته به شخصیت فاعل/ باورنده و یك مولفه اعتمادپذیری در وصول به غایت آن مولفه است. بنابراین، فعل اخلاقی انجام نمیشود مگر آنكه فاعل به انگیزه عمل اخلاقی آن فعل را انجام داده باشد و در وصول به غایت آن انگیزه نیز موفق باشد. برای نمونه، به كسی میگوییم «همدرد» كه با انگیزه همدردی با كسی كه گرفتار درد و رنج است همدردی كند و رنج او را تا حدی تسكین بخشد. همچنین، معرفت حاصل نمیشود مگر آنكه باورنده با انگیزه شناخت حقیقت/ تماس با واقعیت باور آورد و این باور صادق باشد. به صرف كسب باورهای صادق از سر تصادف نمیتوان كسی را واجد معرفت خواند. چنان كه آشكار است فضایل عقلانی یكی از دو مولفه اساسی كسب معرفت هستند و از این رو برخورداری از آنها و معرفتجویی بر اساس آنها اهمیتی اساسی دارد. همچنان كه فاعل اخلاقی باید برای داشتن زندگی اخلاقی تحسینبرانگیز آراسته به فضایلی چون «شفقت»، «سخاوت»، «شجاعت»، «تواضع»، «عزت نفس» و «احترام به دیگری» باشد، فاعل معرفت نیز برای داشتن معرفت و در نهایت، حیات عقلانی تحسینبرانگیز باید به فضایلی عقلانی چون «شجاعت» و «تواضع» معرفتی، «گوش سپردن به دیدگاههای رقیب و مخالف»، «سخاوت معرفتی»، «پشتكار و سختكوشی»، «دقت» و در مراتب بالاتر، «حكمت» باشد.
آنچه آمد گزارشی بینهایت مجمل از نظریه معرفت زگزبسكی بود. بیگمان نظریه او میتواند همچون هر نظریه دیگر معروض نقد و نظرهای بسیار قرار گیرد اما این نظریه، در مجموع، ویژگیهای مثبت چشمگیری دارد كه توجه بیشتر به آن را مقتضی است. این نظریه را میتوان تلاشی برای خروج از بنبست برونگرایی و درونگرایی یا بنبست مبناگرایی و انسجامگرایی در معرفتشناسی جدید شمرد، نظریهیی كه همچنین، میكوشد برخی ارزشهای معرفتی فراموششده، همچون فهم و حكمت را احیا و زمینهیی تازه برای پژوهشهای اخلاقی و معرفتشناختی فراهم كند. بهعلاوه، آثار زگزبسكی، همچون دیگر فیلسوفان فضیلتگرا، آكنده از ارجاع به ادبیات و هنر است. با این ارجاعات، او، هم از بصیرتهای ادبی و هنری برای طرح دیدگاههای خود در اخلاق و معرفتشناسی استفاده میكند و هم قلمرو این دانشهای اخیر را گسترش میدهد.
فضیلتگرای انگیزش محور
در سالهای اخیر، توجه زگزبسكی به موضوع «اعتماد» جلب شده است كه همچنان در چارچوب نگرش اخلاقی به معرفتشناسی میگنجد. در دوران جدید، با طرد مراجع و حجیتهای معرفتی، اخلاقی و سیاسی، خودآیینی به ارزش عمده معرفتشناسی بدل شده است. زگزبسكی در مقالات اخیر و آخرین كتاب خود، حجیت معرفتی: نظریهیی درباره اعتماد، حجیت و خودآیینی در باور، تلاش میكند نشان دهد كه خودآیینی معرفتی، با در نظر گرفتن شرایطی، مقتضی اعتماد به حجیتهای قابل اعتماد است، به گونهیی كه اگر این خودآیینی به صرف اتكا به خود در داوریهای معرفتی، اخلاقی یا دینی بدل شود، ناقض ارزش اولیه خود و مخالف روح حقیقتجویی خواهد بود.
اما زگزبسكی صرفا به معرفتشناسی توجه ندارد. فلسفه او همچنین، دربرگیرنده نكاتی قابل توجه در خود نظریه اخلاقی و فلسفه دین است. دستكم، دو نظریه مهم اخلاقی و دینی در آثار زگزبسكی طرح شده است. در اخلاق، او نظریه فضیلتگرای انگیزشمحور را پرورانده كه اخلاق را بر انگیزش فاعل اخلاقی مبتنی میكند. این انگیزش برخاسته از عواطف فاعل اخلاقی است كه باید با موقعیت اخلاقی متناسب باشد. تناسب عواطف و موقعیت اخلاقی از طریق قرار گرفتن موضوعات اخلاقی ذیل فضایل، به مثابه مفاهیم اخلاقی پرمایه، شكل میگیرد اما نه همگان آراسته به فضایلند و نه آراستگی به فضایل به صرف اراده فاعل اخلاقی محقق میشود. در این زمینه، كسب تجارب اخلاقی مختلف و درونی شدن فضایل ضروری است. برای كسانی كه در این راه گام برمیدارند یا به نوعی به لحاظ اخلاقی سرگردانند، مناسبترین كار اتكا به سرمشقهای اخلاقی است. آنان داوریهای اخلاقی قابل اعتمادی دارند و راه پیش روی فضیلتجویان را روشن میكنند. این نظریه اخلاقی در كتاب نظریه انگیزش الهی پرورانده و آنگاه با مباحث الهیاتی تلفیق شده است. به نظر زگزبسكی، سرمشقگرایی اخلاقی بهترین الگو برای فهم تعامل دین و اخلاق است. مطابق این الگو، خدا به منزله خیر مطلق یك سرمشق اخلاقی عالیمرتبه است دومین نظریه مهم زگزبسكی در زمینه فلسفه دین است و به یكی از مسائل خاص و دشوار این حوزه یعنی ارتباط علم پیشین الهی و اختیار انسان، میپردازد. رای خاص او در این باب در كتاب معمای اختیار و علم پیشین طرح شده است.
كتاب معرفتشناسی را نمیتوان در مقایسه با فضایل ذهن، نظریه انگیزش الهی و حجیت معرفتی از آثار اصلی زگزبسكی به شمار آورد. این كتاب از مجموعه كتابهای وادزوُرث در باب مسائل فلسفی است (كتاب معنای زندگی از همین مجموعه، نوشته گرت تامسن، نیز در آستانه انتشار به زبان فارسی است) . كتاب، در واقع، قرار است درسنامهیی در معرفتشناسی باشد و به این علت، همچون هر كتاب مقدماتی دیگر در این زمینه، شامل كلیات و مسائلی عام همچون ادله شكاكیت و پاسخ به آنها، ساختار توجیه معرفتی و تعریف معرفت است. با این حال، در این درسنامه نیز زگزبسكی آرای خود را به تلویح یا تصریح آورده است. این نكته از همان آغاز كتاب آشكار است، جایی كه بحث نه با چیستی معرفت بلكه با ارزش معرفتی و ارتباط آن با زندگی انسانی آغاز میشود. فصول دوم و سوم مباحث مرتبط با شكاكیت را طرح میكند و فصل چهارم به مقوله مورد علاقه نویسنده، یعنی اعتماد و فضایل عقلانی (در ترجمه فارسی: فضیلتهای فكری) میپردازد. فصل پنجم به چیستی معرفت و مسائل مربوط به نقد كلاسیك گتیه بر تعریف سهجزیی از معرفت میپردازد و در فصل ششم، نویسنده دوباره، اینبار از منظری دیگر، به ارتباط ارزش معرفتی و زندگی انسانی بازمیگردد. مترجم كتاب، كاوه بهبهانی، موخرهیی را نیز به كتاب افزوده است كه حاوی مقالهیی به قلم زگزبسكی درباره اندیشههای خود در معرفتشناسی است و با توجه به فضای متفاوت كتاب از درسنامههای مشابه، میتواند در فهم كتاب و آشنایی با طرح فكری زگزبسكی موثر باشد.
انتشار كتاب معرفتشناسی، افزون بر آنكه كتابی ارزشمند را به مجموعه آثار فارسی در حوزه معرفتشناسی افزوده است، میتواند فتح بابی برای توجه بیشتر به فلسفه لیندا زگزبسكی باشد. همزمان با انتشار این كتاب، مجله كتاب ماه دین، شمارههای 196 و 197، ویژهنامهیی را درباره فلسفه زگزبسكی منتشر كرد كه بیشتر مقالات آن به جایگاه فضیلت در اندیشه او میپردازد. راقم این سطور در حال ترجمه فضایل ذهن است و تا آنجا كه میداند، فلسفه دین زگزبسكی نیز ترجمه شده و در آستانه انتشار قرار دارد. این همه نویدبخش حضور یكی از فیلسوفان برجسته معاصر در فضای فلسفی ایران است.
دانشجوی دكترای فلسفه موسسه پژوهشی حكمت و فلسفه
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید