1393/1/30 ۰۹:۳۲
گفتار و نوشتار، هرچه بلند و پر معنا و نغز و رسا باشد، توان معرفي شخصيّتي را كه اصلش از عالم ملكوت و شاخ و برگش در جهان ناسوت گسترده است، ندارد؛ زيرا كلام، حقيقتي اين سويي و موجود ملكوتي آن سويي است و لذا قرآن چهره دنيايي خود را از دريچه كلام توصيف ميكند، ليكن سيماي لوح محفوظي او لفظ و كلام نمي شناسد.
وقتي سخن از موجودي است كه زهره سماء و زهراي زمين است،1 وجودي كه عرش و فرش، فرش هستي اوست و چهره اي كه ثمره نتيجه هستي است،2 قلم سرافكنده و از ناوك او عرق خجلت بر صفحه كاغذ مي نشيند و زبان، الكن و تنها شيون و ناله اَخرس را دارد. ولادت شخصيتي كه به عنوان كوثر به حبيب خدا رسول اكرم(ص) عطا شده3 بر جهان امكان پرميمنت باد.
بياييم قدمگاه وجودش را سجدهگاه عشق و رايحه دلنواز هستياش را بشارت رضوان الله بدانيم: «إذا اشتقت إلي الجنّه شممتُ رائحه فاطمه»4و به مقدار توان، كوثر وجودش را در طرف هستي خود مالامال گردانيم؛ زهرايي كه در سير عشق به پروردگارش سبقت گرفته، بلكه الگوي همه عاشقان شده.
لذت خدمت الهي
1. لذت طاعت و حلاوت خدمت الهي، مگر خداي در كام جانش نشانده كه هرگز به چيز ديگر نميانديشد و تنها با نگريستن به چهره كرامت و خيره شدن به سيماي عظمت الهي، خود را زنده ميدارد: «شغلتني عن مسئلته لذّه خدمته؛ لا حاجه لي غير النظر إلي وجهه الكريم».
ايزدپرستان را نظر بر ماسوا نيست
خورشيدرويان را به ذرّات اعتنا نيست
او كه هيچ چيز جز ذكر محبوب و ياد معشوق نميتواند وَقود عشقش و شعله حُبّش را سرد و خنك كند: «يا ربّ ليست من أحد غيرك تثلج بها صدري»،5 او كه شادي قلبش و سرور نفسش در شعاع فيض ربوبي است و «تسرّ بها نفسي»6 او كه قرّه عينش و اشك شوقش در پرتو نگاه رحماني است و «تقرّ بها عيني»7 و بالاخره، او كه آرامش قلبش و آسايش جانش در توجه به اوست و «يطمئنّ بها قلبي»،8 او زهراست.
2. اگر در صحنه سلامت نفس و صيانت روح او را بنگري، طائر طاهر وجودش سبكبال از هرچه بدي و پرتو آن از هرچه نيكي در آسمان پر ستاره فضيلت به پرواز درآمده و ندا در ميدهد: «اللهمّ، انزع العجب و الرياءِ و الكبر و البغي و الحسد و الضعف و الشكّ و الوهن و الضرّ و الأسقام و الخذلان و المكر و الخديعه و البليه و الفساد من سمعي و بصري و جميع جوارحي و خذ بناصيتي إلي ما تحبّ و ترضي»،9 او از آفريدگارش مسئلت مي كند تا همه ارجاس نفساني و ارجاز جسماني را از او دور دارد و زمام هستي و ناصية وجودش را به سمتي بكشاند كه رضاي او در آن است.
آگاهي ازگذشته و حال و آينده
3. اگر در ميدان علم و آگاهي او را بجويي، به گونهاي خواهي يافت كه حقيقت علم در آسمان هستي او همانند ستارهاي فروزان، فروغي ويژه دارد و آنچه را در گذشته ازلي و آينده ابدي و حال جاري تحقّق دارد، در جلو ديدگان او سان ديده گذر مي كند: «نادت [فاطمه]: أُدن [يا أبا الحسن] لأُحدِّثك بما كان و بما هو كائن و بما لم يكن إلي يوم القيامه حين تقوم الساعه».10
او تعلّم همه آنچه را از طريق وحي نبوي مي شنيد، مشتاقانه فرا گرفته و تمام همّ خود را در حفظ و نگهداري آن علوم آسماني به كار ميبرد و هيچ چيزي را برابر و معادل آن نمي دانست؛ حتي حاضر بود از دو فرزندش، حسنين بگذرد، ليكن از آن كلام سماوي و نداي ملكوتي دست بر ندارد....«فإنّها تعدل عنّي حسناً وحسينا».11
او در مقام تعليم و آموزش علوم الهي و حقايق ديني، هرگز خستگي به خود راه نمي داد، بلكه شوق پاداش تعليم و ثواب آموزش آنچنان او را به خود مشغول ميداشت كه ضربات خستگي و لطمات رنج و ناراحتي، كمترين آسيبي به پيكره روح راسخ او وارد نمي ساخت: «فقالت: إكتريت أنا لكلّ مسأله بأكثر من ملء ما بين الثري إلي العرش لؤلؤاً فأحري أن لا يثقل عليّ».12
4. وقتي او را در سيماي علي(ع) مييافتي، بهترين مددكار و يار علي در مسير طاعت الهي بود. از ديدگاه علي بهترين همسر كسي است كه نه تنها اجازه ندهد كه شوهر در جهت خلاف گام بردارد و از ميدان اطاعت الهي بگريزد و نه تنها مانع كمال و عبوديت در مسير الهي شوهرش نگردد، بلكه او را در اين مسير سخت يار و مساعد باشد. قال(عليهالسلام): «الزهراء نعم العون علي طاعه الله».13
5. چون يكي از راههاي شناخت امور، شناسايي معادل و همسان است، براي بازيافت حقيقت و دريافت نفاست زهرا، تابلوي رسا و آيه كبراي وجود اميرالمؤمنين بهترين راهنماست و لذا رسول اكرم(ص) فرمود: اگر علي(ع) نبود، زهرا كفو و همتايي نداشت: «لولا أنّ أميرالمؤمنين تزوّجها لما كان لها كفواً علي وجه الأرض إلي يوم القيامه مِن آدم فَمِن دونه».14
جاننثاري درراه دفاع از حريم ولايت
6. اگر او را در يكي از عاليترين چهرهها و برجستهترين صورتهايش كه همانا دفاع از حريم ولايت است، بنگري، مشاهده مي كني درياي وجودش به جوش آمده و موج هستياش به اوج رسيده، همه و همه را فداي راه علي و نثار مقام علي(ع) مينمايد و ميگويد: يا علي! جانم فداي جان تو و نفس من نگاهبان نفس تو باد: «قالت: روحي لروحك الفداء و نفسي لنفسك الوقاء».15
او وقتي ميبيند همسرش را با اكراه به مسجد ميبرند و به راحتي مقام خلافت را تعدّي مينمايند، فرياد برميآورد: دست از پسر عمويم برداريد و در غير اين صورت با همه وجودم از خدا دادرسي ميطلبم و بدون شك، ناقه صالح از من در نزد پروردگار كريمتر نيست و بچههاي من از بچه شتر كمتر نيستند: «خلّو عن ابن عمّي فوالذي بعث محمّداً بالحقّ! لئن لم تخلّوا عنه، لأنشرن شعري و لأضعنّ قميص رسول الله علي رأسي و لأصرخنّ إلي الله تبارك وتعالي. فما ناقه صالح بأكرم علي الله منّي، و لا الفصيل بأكرم علي الله من ولدي».16
7. چهره زهرا كه مظهر عطوفت رحماني و رأفت يزداني است، نسبت به شيعيان و پيروان ولايت كه گرد عصيان و غبار طغيان بر سيماي جانشان نشسته است، همانند باران رحمتي شستشوگر ذنوب و رافع كدور است. او همه انبيا را مشفوع به بكاي طفلان نموده و به عنوان زمينه دريافت غفران، پروردگارش را بدانها سوگند ميدهد: «إلهي و سيّدي! أسئلك بالذين اصطفيتهم و ببكاء ولديَّ في مفارقتي أن تغفر لعصاه شيعتي و شيعه ذرّيتي»،17 و آنگاه كه در صحراي محشر، عدهاي زفير آتش و نفير نار را مي شنوند و فرياد «هل من مزيدِ»18 جهنّم نيز بلند است، اجنحه نجات و بال شفاعت از طرف حضرت زهرا بر سر آنها گسترده ميشود كه: «إذا حشرت يوم القيامه أشفع عصاه النبي».19
8. وقتي زهرا را در نقش پرهيز از دنيا و ميل عقبا مينگري، شهد شيرين رضوان او را از مرداب عَفِن طغيان باز ميدارد و هرگز رغبتي حتي در حد نظر به دنيا ندارد و گاه كه رسول اكرم(ص) وارد منزل شد، فاطمه دستي بر آسياب و دستي به آفتاب سيماي حسن داشت. وقتي او را به شوق آخرت دعوت و از ميل به دنيا منع مينمود، او با تمام خرسندي حامد نعم و شاكر آلاء الهي بود: «يا بنتاه! تعجّلي مراره الدنيا بحلاوه الآخره؛ فقالت: يا رسول الله! الحمدلله علي نعمائه و الشكر لله علي آلائه».20
وقتي سلمان به لباس كهنه و مندرس زهرا نظر ميكند و انگشت تعجب بر دهان و ديدگان شگفتي باز ميكند، حضرت به وي ميفرمايد: ما از نصيب مادي خود در اين دنيا گذشتيم و به بهره عقبي مينگريم: «يا سلمان، إنّ الله ذخر لنا الثياب و الكراسي ليوم آخر».21
گاه كه ياد معاد با دشواري راه و تهيدستي جان به خاطرش ميآمد، ابر اضطراب و غمام غصّه بر چهرهاش مينشست و روزي كه چشم رسول اكرم(ص) به اين چهره نگران و روي اندوهگين افتاد، فلسفه آن را پرسيد، حضرتش عرض كرد: ياد قيامت و عريان بودن مردم در پيشگاه ربوبي، اين گونه مرا پريشان نموده است: «يا أبه ذكرتُ المحشر و وقوف الناس عراه يوم القيامه».22
گاه ديگري كه رسول الله(ص) او را اين چنين سرآسيمه و آشفته ديد، فرمود: «دخترم چگونهاي؟» او در جواب از شدّت خوف و زيادتي فاقه و طول اسف نسبت به معاد حكايت كرد: «والله! لقد اشتدّ حزني و اشتدّت فاقتي و طال سقمي».23
9. آنگاه كه در مقام تربيت فرزند قرار مي گيرد و ميخواهد همانند باغباني دلسوز، لالههاي باغ هستي را آن سان بپروراند كه شميم عطر وجودشان جامعه بشري را در اوج عبوديت و نيز معيار عدالت را در ميان اجتماع گسترده سازد، آنها را امر به اطاعت الهي و بندگي ربوبي نموده و توصيه مي كند همانند پدرشان علي(ع) بوده كه تنها در مقابل پروردگاري كه مبدأ قدرت و منشأ عزّت است، سر فرود آورده و هر قدرت غير الهي را به هيچ انگاشته و با انسانهاي كينه توز و دشمن، هرگز طرح دوستي و زمينه رفاقت در نيندازد:
أشبه أباك يا حسن! واخلع عن الحقّ الرسن
و اعبد إله ذا منن و لا توال ذا الإحن24
مقاومت در برابر مشکلات
10. چهره تابناك زهرا در تحمّل مشكلات و پذيرش مصائب، به حدّي پرصلابت است كه گويا كوه وجودش را با بنياني سُربي پي ريزي نموده و هيچ مصيبتي نميتواند آن را متزلزل و دگرگون سازد؛ بلكه هرچه اين مصائب بر او ببارد، آن ممتحنه الهي شكوفاتر و درجات قرب الهي او افزونتر مي گردد: «يا ممتحنه، امتحنك الله الذي خلقك قبل أن يخلقك فوجدك لما امتحنك صابره».25
الگو و رهبر جهانيان
آنچه در پايان اين خطوط و خاتمه اين سطور ميتوان به يادگار نوشت و در جان سرشت، اعتقاد به كوثر بودن زهرا و الگو بودن دختر بطحاء است. او نه تنها اسوه زنان و رهبر نسوان است، بلكه امام مردان و زعيم قاطبه نيكان است. و چون رضا و غضب دو وصف نيست، بلكه جامع همه اوصاف انساني است، زيرا كار انساني يا مورد رضاي الهي است يا جاي غضب پروردگاري، و چون فاطمه مظهر رضاي الهي و غضب ربوبي26 است، بنابر اين تمام اوصاف انساني با معيار رضا و غضب فاطمه بررسي ميشود كه اگر عملي از ديدگاه فاطمه، مظهر رحمانيت الهي، پسنديده و نيكو بود، خدا از عمل و صاحب آن راضي و اگر پذيرفته نبود، خداوند نيز از آن كار و صاحب آن غضب، آلوده است.
ميزان در محشر
از اين جهت، او معيار صحت و قبولي و ارزش و بياعتباري همه عقايد اعمال و كردار است و اگر در روايت آمده است كه آنها در قيامت ميزان اعمال هستند،27 يعني معيار بودن آنها در صحراي محشر ظاهر ميشود؛ وگرنه آنها هم اكنون معيارند و رضاي آنها ملاك حقانيت و غضب آنها ميزان بطلان است.
اميد است به بركت انقلاب شكوهمند اسلامي و زعامت حكيمانه رهبر معظم انقلاب و داشتن سرمايه هاي جاوداني رشادت و شهادت عزيزان اين سرزمين و عزّت حكومت اسلامي بتوانيم نمونه هاي بشري و ضيوف رحماني را بهتر شناخته و با توسل به آنها به دارالسلام الهي راه بيابيم.
پي نوشتها:
1. بحارالانوار، ج43، ص17؛ «...خلق نور فاطمه الزهراء يومئذٍ كالقنديل و علّقه في قرط العرش فزهرت السماوات السبع و الأرضون السبع من أجل ذلك سمّيت فاطمه الزهراء».
2. امالي صدوق، ص393.
3. سوره كوثر، آيه 1؛ «إنّا أعطيناك الكوثر».
4. [هرگاه مشتاق بهشت ميشوم، فاطمه را ميبويم] عللالشرايع، ج1، ص218؛ بحار، ج43، ص5.
5. ذكر تعقيب نماز ظهر؛ بحارالأنوار، ج83، ص67.
6. [جانم بدان شاد ميشود] همان.
7. [چشمم به او روشن ميشود] همان.
8. [دلم به آن آرام ميشود] همان.
9. [خدايا، عُجب و خودنمايي و گردنكشي و سركشي و رشك و ناتواني وشك و خواري و زيان و بيماريها و رسوايي و نيرنگ و ترفند و گرفتاري و تباهي را از گوش و چشم و ديگر اعضايم دور كن و مرا به آنچه دوست داري و خشنودي، پيش ببر] بحارالانوار، ج83، ص86.
10. عيونالمعجزات، ص54؛ بحارالانوار، ج43، ص8.
11. [آن در نزد من با حسن و حسين برابر است] دلائلالامامه، ص66.
12. بحارالانوار، ج2، ص3.
13. [زهرا ياور خوبي در اطاعت از خداست] الكوكب الدرّي، ج1، ص166؛ بحارالانوار، ج43، ص117.
14. امالي صدوق، ص474، ح18.
15. الكوكب الدرّي، ج1، ص196.
16. بحارالانوار، ج28، ص206.
17. [اي معبود و سرور من، از تو ميخواهم به حق كساني كه ايشان را به پيمبري برگزيدي و به گريه فرزندانم در فراق من، كه پيروان گنهكار من و پيروان گنهكار فرزندانم را بيامرزي.] ذخائرالعقبي، ص53.
18. سوره ق، آيه30.
19. [چون روز رستاخيز مردم گرد بيايند، از گناهكاران شفاعت ميكنم.] إحقاق الحق، ج19، ص129.
20.[دخترم، سختي دنيا را به شيريني آخرت بگذران. گفت: اي پيامبر خدا، سپاس و ستايش خدا را به سبب نعمتهايش.] بحارالأنوار، ج43، ص86.
21. [اي سلمان، خداوند جامهها و تختها را براي ما در سراي ديگر ذخيره كرده است.] همان، ج8، ص303.
22. بحارالأنوار، ج8، ص53.
23. همان، ج38، ص19.
24. فضائل خمسه، ج3، ص21؛ بحارالانوار، ج43، ص286.
25. [اي آزموده شده، خداوند تو را پيش از آفريدنت آزمود و تو را در آنچه آزمود، شكيبا يافت.] زيارت حضرت زهرا(س) به إسناد معتبر از امام محمدتقي(ع)؛ بحارالانوار، ج97، ص194.
26. قال رسول الله (ص): «يا فاطمه، إنّ الله ليغضب لغضبك و يرضي لرضاك». كشفالغمّه، ج1، ص458؛ بحارالانوار، ج43، ص44.
27. بحارالأنوار، ج7، ص252.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید