1392/12/26 ۰۹:۵۴
صلحجويي در راه رضاي خدا فضيلت، و جنگجويي در راه ارضاي هواهان نفساني و براي برآوردن آرمانهاي شيطاني، رذيلت است. اگر ادعا كنيم كه آن فضيلت، «امالفضائل» و اين رذيلت، «امالرذائل» است، سخني به گزاف نگفتهايم. اهالي مدينة فاضله ميكوشند كه موانع صلح را از ميان بردارند و زمينه را براي آرامش و آسايش مردم فراهم سازند. در مقابل، ساكنان كشور رذيلت، همواره با تهديد و تخويف و فساد ميكوشند كه آب زلال زندگي مردم را گلآلود كنند تا بتوانند نيات شوم خود را بر كرسي نشانند و از آب گلآلود ماهي بگيرند.
4ـ موانع صلح
امام علي(ع) كه پيشواي صلحها و جهان است و سعادت بشريت را در صلاح مردم، و شقاوت و بدبختي و گرفتاري را در فساد آنها ميبيند، به ياران و پيروان خود توصيه ميكند كه موانع صلح را از سر راه مردم بردارند و مشوق جنگ و خونريزي نباشند.با مروري بر نهجالبلاغه ميتوانيم موانعي را براي صلح شناسايي كنيم.
الف) بدگويي و دشنام
هنگامي كه امام علي(ع) ميشنود گروهي از اصحابش زبان به بدگويي و دشنام گشوده و شاميان را مورد سب و شتم قرار دادهاند و كورة گداخته جنگ صفين را گداختهتر ميكنند، ميفرمايد: «اني اكره لكم ان تكونوا سبّابين: من نميپسندم كه شما دشمنامدهنده باشيد.» (همان، خطبه 197)
دشنام دادن به دشمن هيچ گرهاي نميگشايد و هيچ مشكلي را از سر راه مردم برنميدارد. بايد با دشمن با منطق صلح و آشتي و خيرخواهي سخن گفت. پرخاشهاي خصمانه و گفتارهاي وقيحانه جز اينكه آتش خشم و كينه رقيب را برافروختهتر كند، نتيجهاي ندارد. خدا هم نميپسنديد كه فرستادگانش با بزرگترين دشمني چون فرعون، سخن درشت بگويند و برسركشي و عناد او بيفزايند؛ از اين رو به موسي و هارون فرمود: «اذهبا الي فرعون انه طغي. فقولا له قولاً ليّناً لعله يتذكر او يخشي: برويد به سوي فرعون كه سركشي كرده است، و با او به نرمي سخن بگوييد. شايد متذكر شود يا از عاقبت كار خود بيمناك گردد.» (طه: 20، آيه 43 و 44)پيامبر بزرگ اسلام(ص) مظهر اعلاي نرمخوئي و سخن نرم بود و همين، راز موفقيتش در تمام عرصهها شناخته شده است؛ چرا كه خداي متعال ميفرمايد: «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فظّا غليظالقلب لانفضوا من حولك: به واسطة رحمت الهي است كه تو براي مردم نرمخو و مهربان شدهاي و اگر درشتخو و سنگدل بودي، از اطرافت پراكنده ميشدند.» (آن عمران: 3، آيه 159)
بر سب و دشنام هيچ نتيجهاي مثبت، مترتب نميشود. تنها فايدهاش تحريك احساسات دشمن و سوق دادن او به سوي واكنشهاي گستاخانه است. خداي متعال فرمود: «لاتسبّوا الذين يدعون من دونالله فيسبواالله عدواً بغير علم: به خدايان [پوشالي] مشركان دشنام مدهيد، تا مبادا آنان نيز از روي دشمني و جهالت، خداي را دشنام دهند.» (انعام: 6، آيه 108)
ب) انجام كارهاي غيراخلاقي و غيرانساني
در جنگ صفين، ياران معاويه شريعه فرات را به تصرف درآوردند و اصحاب امام علي(ع) را از دسترسي به آب منع كردند. امام در خطبهاي شكوهمند به ياران فرمود: «اقروا علي مذلّه و تأخير محله، او رووا السيوف بالدماء ترووا من الماء: بر خواري و عقبماندگي اقرار كنيد يا شمشيرها را با خون سيراب كنيد، تا از آب سيراب شويد.» (نهجالبلاغه فيضالاسلام، خطبه51) اين سخن حماسي و پرشكوه، همت و غيرت را در سپاهيان بيدار كرد و شريعه را به تصرف درآوردند. برخي پيشنهاد كردند كه معامله به مثل كنند و دشمن را از دسترسي به آب بازدارند؛ ولي حضرت فرمود: «لا افعل ما فعله الجاهلون... في حد السيف ما يغني: من كار جاهلان را انجام نميدهم... در تيزي شمشير چيزي است كه از اين كار بينياز ميكند.» (ابن ابيالحديد، 1962، ج3، ص331)
ميدان جنگ و سياست، ميدان ذبح اخلاق و زير پا نهادن فضائل اخلاقي و انساني نيست. رفتار اخلاقي با دوستان و بستگان هنر است، ولي هنري عادي و معمولي؛ اما رفتار اخلاقي با دشمنان و بيگانگان، هنري عالي و الهي است؛ زيرا بايد اصالت را به جذب داد، نه دفع، و محوريت را بايد به دوستي داد، نه دشمني. با دشمن شكستخورده و اسير يا فراري نبايد كينهتوزي و نامردمي كرد. انسان حيوان درنده نيست. درندگان همين كه شكار گريزپا خود را گرفتار كنند، با چنگ و دندان، پاره پارهاش ميكنند و او را ميخورند. اگر انسانها به درندهخويي روي آورند، با اسيران و ضعيفان شكستخورده، همان ميكنند كه گرگها با گوسفندان ميكنند؛ اما سيره جنگي علوي، سيرهاي است الهي. او به سپاهيان خود فرمود: «فاذا كانت الهزيمه باذنالله فلا تقتلوا مدبراً، و لاتصيبوا معوراً و لاتجهزوا علي جريح، و لاتهيجوا النساء و ان شتمن اعراضكم و سببن أمرائكم:1هرگاه به اذن خدا دشمن شكست بخورد، آن را كه گريخته، مكشيد، و به آن كه توان دفاع ندارد، آسيب مرسانيد، و مجروحان را مكشيد، و زنان را با رفتار بد خود، به هيجان مياوريد؛ هرچند شما را دشنام دهند و نسبت به اميران شما بدگويي كنند.»
اينگونه كارها مانع پديد آمدن صلح راستين است. دشمن شكستخورده اگر با رفتار زشت و اخلاق بد و غيرانساني رقيب روبرو گردد، هرگز دلش از كينه و عداوت پاك نميشود، و اگر از راه ناچاري و ناتواني تن به صلح دهد، همواره در كمين فرصت است تا انتقام بگيرد و عقدهگشايي كند. حضرت در مورد زنان حساسيت بيشتري نشان ميدهد. دليلش هم روشن است: زنان از احساسات و عواطف رقيقي برخوردارند، و به همين جهت است كه بايد با آنها رفتاري عاطفي و اخلاقي داشت؛ به خصوص كه بدرفتاري با زنان، مردان غيرتمند را تحريك ميكند و موجب شعلهورتر شدن كوره جنگ و ضعيف شدن انگيزه صلح ميشود. در اينجا به هيچ وجه نبايد اختلافات ديني و مذهبي را ملاك بدرفتاري با زنان قرار داد؛ از اين رو فرمود: «ان كنّا لنؤمر بالكفّ عنهن و انهن لمشركات:2 ما مأمور بوديم كه با زنان مشرك بدرفتاري نكنيم.»
عصر جاهليت عربي، عصري تيره و تاريك بود و كارهاي ضداخلاق سخت رواج داشت. در عين حال، بدرفتاري با زنان مورد نكوهش بود؛ از اين رو فرمود: «و ان كان الرجل ليتناول لمرأه في الجاهليه بالفهر او الهراوه فيعيّر بها و عقبه من بعده:3در جاهليت، اگر مردي با سنگ يا چوب به زني حمله ميكرد، خود و بازماندگانش ملامت ميشدند.»
اگر صلح اصالت دارد كه دارد، بايد در راه تحقق بخشيدن به آن، گذشت و همت و فداكاري و حلم و بردباري پيشه كرد و اگر جنگافروزي خلاف دين و وجدان و پديدهاي اضطراري و فرعي است، بايد مقتضيات آن را از ميان برداشت تا از قداست نيفتد و تنها «فيسبيلالله» باشد.
ج) آغازگر جنگ بودن
به هيچ وجه نبايد در راه حاكميت صلح سنگاندازي كرد. در هنگامهاي كه نيروهاي رزمي طرفين در برابر يكديگر صفآرايي كردهاند، و كوره جنگ، آماده شعلهور شدن و آتشافروزي است، هر كس جنگ را آغاز كند، محكوم است و بايد سركوب و ملامت شود. به همين جهت است كه امام علي(ع) ميفرمايد: «لاتقاتلو هم حي يبدئوكم:4 تا دشمنان جنگ را آغاز نكردهاند، با آنها مجنگيد.»
در حقيقت تا آخرين لحظاتي كه امكان دارد شعله جنگ فرونشيند، بايد براي صلح فرصتسازي كرد، نه فرصتسوزي و بايد آب صلحجويي بر آتش جنگ ريخت، نه هيزمبيار معركه شد. هرگاه جنگاوران به جنگ مكتبي روي آورده و ميخواهند جهاد فيسبيلالله كنند و از خداي خود پاداش بگيرند، بايد بدانند كه تا اتمام حجت نكنند، نبايد تن به جنگ دهند. اينان اگر آغازگر جنگ باشند، فرصت فكر و انديشه را از دشمن سلب ميكنند و راه هدايت را بر او ميبندند. بيجهت نيست كه امام رستگاران و راهنماي گمراهان در ادامه سخن بالا به ياران خود فرمود: «فانكم بحمدالله علي حجه، و ترككم اياهم حتي يبدئوكم حجه اُخري لكم عليهم:5 شما بحمدالله حجت داريد و ترك شروع جنگ از ناحيه شما تا دشمن جنگ را شروع كند، حجتي ديگر است براي شما در برابر آنها.»
مجاهدان راه خدا بايد اتمام حجت كنند. اتمام حجت تنها به اين نيست كه بگويند: ما حقيم و بايد در راه حق بجنگيم، و دشمنمان باطل است و بايد سركوبش كنيم. در سيره جنگي علوي كه همانا سيره جنگي نبوي و الهي است، اتمام حجت ديگري لازم است كه اگر مهمتر از اتمام حجت نخست نباشد، كم اهميتتر نيست؛ چرا كه اگر اين نباشد، فرصتسوزي ميشود. در محيط صلح، انسانها فرصت پيدا ميكنند كه بينديشند و پشت و روي كارها و رويهها را بسنجند و چه بسا به راه آيند، و نيروي خود و ديگران را نفله نكنند.افراد ارزشي و متعهد نبايد در زمان جنگ، تماشاگر و منزوي باشند. با انزوا و گوشهگيري رفع مسئوليت نميشود؛ مگر اين كه پيش خدا و وجدان و خلق حجت داشته باشند، كه اين خود نيز كمكي است به صلح، و اعراض است از جنگهاي بيهوده و ويرانگر!
پي نوشتها:
1ـ نهجالبلاغه فيضالاسلام، نامه 14
2ـ همان
3ـ همان
4ـ همان
5ـ همان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید