1392/12/21 ۰۹:۰۹
خرافه چون درختي است كه شاخههاي متعدّد دارد. هر انديشه واهي، نامتحقّق، جزمي، مندرس و خارج از اندازه، همان نتيجه را به بار ميآورد كه خرافه. بشر چون ميبيند كه مرگ در كمين اوست و دوران عمر كوتاه است، ميخواهد اين كوتاهي را از طريق كيفيّت جبران كند. از اينرو به هر چارهيابياي روي ميبرد، از جمله به خرافه.
ازخيالي صلحشان و جنگشان از خيالي نامشان و ننگشان
(مولوي)
خرافه چون درختي است كه شاخههاي متعدّد دارد. هر انديشه واهي، نامتحقّق، جزمي، مندرس و خارج از اندازه، همان نتيجه را به بار ميآورد كه خرافه.
بشر چون ميبيند كه مرگ در كمين اوست و دوران عمر كوتاه است، ميخواهد اين كوتاهي را از طريق كيفيّت جبران كند. از اينرو به هر چارهيابياي روي ميبرد، از جمله به خرافه.
بزرگترين مسئله زندگي ناشي ميشود از فاصله ميان جان و تن. روان ميتواند از طريق خيال تا بيانتها بپيمايد؛ ولي تن از همقدمي با او ناتوان است.
گويا سرنوشت بشر اين بوده كه با ممكن زندگي كند و ناممكن را بجويد، و از اينجا انتظار و اتّكائش به ناپيدا معطوف شده، و باز از همين جاست كه خرافه ركني از انديشه او گرديده. باور به اعمال قهرماني خارقالعاده از نوع «هفت خان رستم» در شاهنامه، و نيز سحر وجادو و اساطير از همين معنا آب ميخورد.
رهائي از ثقل تن، همواره مورد توجّه آدمي بوده، خيّام ميگويد: «بيباده كشيد بار تن نتوانم» و حافظ دارد:
حجاب چهره جام ميشود غبار تنم
خوشا دمي كه از اين چهره پرده برفكنم
هر نوع افراطگري نامعقول نيز با نوعي خرافه پيوند مييابد؛ از جمله حرص عنان گسيخته. آيا كسي كه به جاي يك اتومبيل، ده اتومبيل، از نوعهاي مختلف در پاركينگ خود نگاه ميدارد، دستخوش نوعي خرافه نيست؟ ثروتهاي افسانهاي چطور؟ مگر يك خانواده و سلالهاش، تا ده پشت، چقدر احتياج به ثروت دارند؟ پس وقتي اندوختگي به ميزان بيحساب رسيد، و باز هم در افزايشش تكاپو شد، سر ميزند به خرافه.
مصاديق ديگر هم هست. آيا كسي كه در يك مقام مملكتي يا دانشگاهي است و پناه ميبرد به فالگير، و آينده خود را از او ميپرسد و از او كمك ميخواهد كه ارتقاي مقام بيابد، چه نامي جز خرافه ميتوان بر آن نهاد؟ اين خود در رديف دعا گرفتن و حل كردن در آب و خوردن يا براي ورود به خانه، اوّل پاي راست نهادن، يا ورد خواندن و فوت كردن به خود و نظائر آنها قرار نميگيرد؟
اگر به يادآورده شود كه انديشه خرافي موجد چه آثار در تاريخ شده است، انسان حيرت ميكند از بيپناهي روحي بشر، چه تعداد جنگهاي بيهوده، ويراني، قهر و آشتي، بر باد رفتن فرصتها... كه در سايه او صورت نگرفته باشد! و البتّه نبايد ناديده گرفت كه برانگيزنده مقداري كارهاي مردمي هم بوده است.
درجه و نوع خرافه در نزد ملّتها تفاوت ميكند. بعضي كمتر، بعضي بيشتر. ايران به علّت موقعيّت جغرافيائي خاصّ خود كه بر سر هم ناامن بوده، و نيز حكومتهاي خودكامه، براي خرافهپذيري آمادگي داشته. در اواخر دوره ساساني، اين موضوع افزايش گرفت و مقداري از آن به دوران بعد از اسلام انتقال يافت و چيزهائي هم بر آن اضافه شد؛ براي مثال يك نمونه بگوييم. ناخن كه ميگيرند، زائدههايش را ميبرند و به پاشنه درِ خانه ميريزند، براي روزي كه دجّال خروج كند.1
اگر بخواهند خرافههاي معمول در نزد ملّتهاي مختلف را در مجموعهاي گردآوري كنند، چندين مجلّد قطور ميشود. چون بر كهنترين ملّتها ـ كه مصر و سومرـ باشند نظر بيندازيم، ميبينيم كه اين دو با همه دستاوردهاي شگفتانگيز تمدّني خود، تا حدّ پرستش جُعَل و گربه و چوب و سنگ فرود آمدهاند. ملّتهاي متمدّن ديگر نيز به همين سياق، چينيها غلامان و كنيزان فرد متعيّن را به همراه او زنده به گور ميكردند تا در جهان ديگر خدمتگزار او باشند!
اگاممنون ـ پادشاه يونان ـ در آغاز لشكركشي به شرق، ايفيژني، دختر خود را نثار ايزد دريا كرد تا سفر بيخطري به او ارزاني دارد. همين يونانيان كه سرچشمه تمدّن غرب شناخته ميشوند، ايزدان متعدّد خود را داراي خشم و شهوت و نيازها و وسواسهاي بشري تصوّر ميكردند، و چنان كه ميدانيم سقراط جان خود را بر سر افشاي اين خرافهها گذارد.
هندوها نيز همسر سوگلي متوفّا را به همراه او ميسوزاندند.
خرافه، تبليغ، سياست
زماني نه چندان دور، در نيمه اوّل قرن بيستم، دستگاه تبليغاتي نازي، به زعامت هيتلر، موضوع نژاد برتر را عنوان كرد و چنين وانمود نمود كه ميخواهد از آلمان يك بهشت زميني بسازد. همان زمان در ايتاليا نيز فاشيسم سر بر آورد و همين ادّعا را داشت. در نتيجه جنگ جهاني دوّم درگرفت. ميليونها جوان روانه ميدان جنگ شدند كه ديگر هرگز به خانه بازنگشتند. ويرانيهائي در اروپا پديد آمد كه تا آن زمان چشم روزگار نظيرش را نديده بود.
نمونه ديگر روسيّه دوران استاليني است. در آن زمان چنين تبليغ ميشد كه هيچ حقيقتي بالاتر از حقيقت ماركسيسم استاليني نيست، كه اوّلين و آخرين است، و «رفيق استالين» نجاتبخش كلّ بشريّت خواهد بود؛ ولي گشت روزگار، آلمان را شكستخورده و خفيف و شرمنده كرد. تا آنجا كه مردمش از اين دوران خود استغفار كردند. روسيّه نيز بعد از آنهمه ويراني و كشتار، از جانب خودِ دولتمردانش چون خروشچف و گورباچف، ويلتسين، پتّهاش روي آب افتاد، و چنان عقبگردي شد كه اكنون ثروتمندانش با موجودي خود در بانكهاي سوئيس و لوگزامبورگ، با بزرگترين ثروتمندان اروپا و آمريكا پهلو ميزنند، در حالي كه چه بسا همانها در دوره گذشته جرأت گذاردن هزار دلار در بانك خارج را نداشتند.
اين موارد گرچه به ظاهر در رديف خرافه نيستند، ولي در ماهيّت خود به همان توهّم نزديك ميشوند.
خلاصه آنكه بشر خود را اسير كالبد تن ميبيند كه كاهنده و ميرنده است، و در هر دوران به سبك خود ميخواهد چارهاي براي آن بيابد. اين است كه خيال خود را به پرواز ميآورد كه حاصلش نامهاي گوناگون بر خود دارد: اميد، آرزو، رؤيا، آرمان، آمال و خرافه نيز از آن بيگانه نيست.
نبايد پنداشت كه هرچه در دايره تجدّد قرار گرفت، از ورود به جرگه خرافه مصونيّت مييابد. هر زمان اقتضاهاي خاصّ خود را دارد. ساختمان وجودي آدميزاد پيچيده است و گرايشهاي چندگانه را در خود ميپرورد. هرچارهجوئي ناجوابگو به عقل عادي، تبديل به خرافه ميشود.
در دوران كنوني، بر اثر رشد تفكّر علمي و بيداري مردم، خرافه در قالب ديگري روي مينمايد: آيا تصوّر آنكه همه مسائل بشري به دست ابزار و فنّ حل ميشود، خود نوعي خرافه نيست؟
در آنچه مربوط به كشورهاي «دنياي سوم» است. عامل تازهاي در كار آمده، و آن برخورد دو موج سنّت و صنعت است كه بر اثر آن بازار سياست گرم شده، و گرايش به جزميّت رواج پيدا كرده و شعارِ اين است و جز اين نيست بر زبانهاست. برخورد سنّت و صنعت اگر عاقلانه به كار نيفتد، توليد نوعي موج آشوبنده ميكند كه به اختلال ميانجامد. دليلش روشن است؛ زيرا از يك سو بهرهوري از علم و فنّ پيشرفته است، از سوي ديگر پايبندي به تلقينات واپسگرائي. چگونه اين دو با هم سازگار باشند؟
خيال چنبر زلفش فريبت ميدهد حافظ
نگر تا حلقه اقبال ناممكن نجنباني!
پينوشت:
1ـ تصوّر دجّال اين بوده است كه از هر سوي خرشسازي شنيده ميشود، و سرگين خر او خرماست! مردم براي شنيدن اين ساز و جمع كردن خرما به دنبال او قصد دويدن ميكنند؛ امّا اين ناخن كه به پاشنه در ريخته شده، تبديل به تيغ ميشود و به پاي دوندگان ميرود و مانع رفتن آنها به دنبال دجّال ميگردد.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید