1392/12/14 ۱۰:۵۹
يك روز از روزهاي هميشه شلوغ تهران كه شهر هيچ كس را به خاطر نميآورد، روانه تالار رودكي شديم تا به تماشاي تمرينات اركستر مهرنوازان به رهبري فرهاد فخرالديني بنشينيم. شهر شلوغ بود و مردم در صف اتوبوسها گردن ميكشيدند. خيابانها از ازدحام ماشينها قفل شده بود. زمان به سرعت ميگذشت و راننده مدام غر ميزد. مردم نميدانستند در گوشهيي از اين شهر كه صدا به صدا نميرسد رهبر پير موسيقي ايراني چوب رهبرياش را به دست گرفته و بعد از سالها، اركستري را رهبري ميكند. اركستري كه نوازندههاي كمتري نسبت به اركستر ملي دارد اما نواي سازهايش در سالهاي خاموشي و سكوت اركستر ملي، كه جاذبه نيمه مرده زمين و زمان را تداعي ميكند، غنيمت است.
اي كاش صبا زنده بود
نيوشا مزيدآبادي: يك روز از روزهاي هميشه شلوغ تهران كه شهر هيچ كس را به خاطر نميآورد، روانه تالار رودكي شديم تا به تماشاي تمرينات اركستر مهرنوازان به رهبري فرهاد فخرالديني بنشينيم. شهر شلوغ بود و مردم در صف اتوبوسها گردن ميكشيدند. خيابانها از ازدحام ماشينها قفل شده بود. زمان به سرعت ميگذشت و راننده مدام غر ميزد. مردم نميدانستند در گوشهيي از اين شهر كه صدا به صدا نميرسد رهبر پير موسيقي ايراني چوب رهبرياش را به دست گرفته و بعد از سالها، اركستري را رهبري ميكند. اركستري كه نوازندههاي كمتري نسبت به اركستر ملي دارد اما نواي سازهايش در سالهاي خاموشي و سكوت اركستر ملي، كه جاذبه نيمه مرده زمين و زمان را تداعي ميكند، غنيمت است. به طبقه سوم تالار رودكي كه ميرسيم موسيقي آشنايي دور آدم ميچرخد. نوايي كه روي امواجي به شفافيت نور بر دايرههايي به مركزيت ما دوران بيپايان خود را آغاز ميكنند. نواي موسيقي ملي ايران كه از صحنههاي اجرا دور مانده بود. فرهاد فخرالديني با شور زياد، مثل اينكه به دوران جوانياش برگشته باشد، گروه را رهبري ميكند و برادههاي طلايي موسيقي ناب را بر دل ما مينشاند. هنوز هم با گذشت سالهاي زياد و با وجود تمام نامردميهايي كه رفت، عشق به اجراي روي صحنه در صورت آقاي موزيسين موج ميزند. عشقي كه در فرازهاي بيشماري از تصنيفها به اوج خودش ميرسد و اركستر را به شور وا ميدارد. فرهاد فخرالديني امروز تنها يك آرزو دارد و آن اينكه اي كاش صبا و خالقي زنده بودند و اركستر او را ميديدند...
شما در اين اجرا با اركستر مهرنوازان قطعاتي از ساختههاي آهنگسازان قديم را اجرا ميكنيد. انتخاب اين قطعات بر چه اساسي بوده و اين قطعات چه ويژگيهايي دارند؟
در رپرتوار موسيقي ملي ايراني آثار مختلفي وجود دارد اما ما در اين اجرا تلاش كردهايم تا كارهاي تازهيي را ارائه دهيم و بر اندوختههاي موسيقاييمان بيفزاييم. از اين رو همانطور كه در نشست رسانهيي اين اجرا هم اشاره كردم، با آنكه حدود 220 قطعه تنظيم شده براي اجرا در دست داريم اما سعي كردهايم حداقل 7-6 قطعه جديد را با تنظيم جديد براي اركستر مهرنوازان آماده كنيم كه اين نشاندهنده احساس مسووليت ما در كارمان است. برخي قطعاتي كه در اين اجرا وجود دارند تنها يك بار توسط اركستر ملي اجرا شدهاند اما چون قطعات زيبا و تاثيرگذاري هستند ما تصميم گرفتهايم كه براي دومين بار آنها را اجرا كنيم تا در خاطره عمومي مردم نقش ببندند. به عنوان مثال قطعه «چرا خاموشي؟» با ملودي خانم فخري ملكپور و هارموني و اركستراسيون اينجانب.ما با اركستر ملي زماني كه بيژن ترقي زنده بود- آن هم فقط چند شب- در تالار وحدت اجرا كرديم و بنابراين افراد زيادي آن را نشنيدهاند. سالار عقيلي هم نظرش اين بود كه اين كار، خيلي كم تكرار شده و بهتر است دوباره اجرا شود. ما اين قبيل آثار را دوباره اجرا ميكنيم. از طرف ديگر در اين ميان، آثار ديگري هم هستند كه عمدا آنها را تكرار ميكنيم. مثلا قطعه «خاك مهرآيين» از ساختههاي علياكبر قرباني باب روز است و ما در اين اجرا هم از آن استفاده ميكنيم يا قطعه «گيسو» به آهنگسازي فريدون حافظي و تنظيم خودم كه همواره با استقبال خوبي از سوي تماشاگران مواجه بوده و چون فضاي موسيقايياش با فضاي قطعات ديگر تفاوت دارد، در كارمان تنوع ايجاد ميكند حتي در قطعه «چرا خاموشي؟» چنان آرامشي در سرتاسر قطعه وجود دارد كه با قطعات ديگر كه تمپوي بالاتري دارند تضادهاي زيادي را ايجاد ميكند كه به اين اجرا تنوع ميبخشد. علت اين آرامش هم اين است كه اين قطعه براي يادواره زندهياد احمد عبادي ساخته شده است. در كل من معتقدم يك اجرا بايد درست مثل واقعيت زندگي پر از فراز و نشيب و غم و شادي باشد بنابراين ما هم قطعات اين كار را به گونهيي انتخاب كردهايم كه تنوع ايجاد كند و ريتم يكنواختي نداشته باشد. علاوه بر اين ما در اين اجرا سعي كردهايم آثار انتخابيمان از نظر مقام هم متفاوت باشند.
يعني به نوعي در طول اجرا مايهگردانيهايي هم انجام شود؟
بله. مثلا بعد از اجراي يك قطعه در مقام شور قطعهيي در مقام ديگر اجرا ميكنيم كه از نظر توناليته هم تنوع داشته باشد. به هر روي چيدمان اين قطعات بسيار زمانبر بود چون ميخواستيم كار كلي به گونهيي باشد كه در حس شنوايي تماشاگران تنوع به وجود آورد. زيبايي طبيعت هم به همين تنوعهاست.
در اجراي سابق شما با اركستر مهرنوازان كه دو سال پيش انجام شد كيوان ساكت به عنوان سوليست تار اين اركستر را همراهي ميكرد. چرا در اجراي اخيرتان از يك نوازنده سولوي ساز ايراني استفاده نكرديد؟
اتفاقا خوب بود كه آقاي ساكت هم حضور داشتند اما به هر حال درگير كارهاي هنري خودشان بودند و نتوانستيم از ايشان دعوت كنيم كه در اين اجرا ما را همراهي كنند. از طرف ديگر، عقيده دارم بهتر است برنامههاي هنري متنوع باشند. انشاءالله در برنامههاي ديگر از همكاري كيوان ساكت استفاده ميكنيم.
منظور من در كل استفاده از يك سوليست ساز ايراني بود...
اتفاقا چند روز پيش با آقايان شهرام توكلي و علي اكبر قرباني - كه در اين اجرا تنظيم قطعات را برعهده داشتند – صحبت ميكرديم كه براي سازهاي ايراني به عنوان تكنواز (سوليست) قطعاتي بنويسيم كه به همراه اركستر اجرا كنند. ما براي تنوع كارمان بهتر است از سازهاي ايراني هم استفاده كنيم و براي اين سازها قطعاتي بنويسيم. البته پيشتر هم قطعاتي نوشته شده است اما بايد آثاري را به وجود آوريم كه در خاطر مردم ماندگار باشند.
بر كسي پوشيده نيست كه شما از طريق اركستر ملي خوانندههاي زيادي را به جامعه ايراني خصوصا به جامعه موسيقي معرفي كردهايد كه امروزه از جايگاه بالايي برخوردار هستند. اين در حالي است كه علاوه بر اين خوانندهها شما آهنگسازان زيادي را هم تربيت كردهايد كه برخي آنها در اين اجرا اركستراسيون و هارموني و تنظيم قطعات را برعهده داشتهاند. اين حمايت شما از نسل جوان و معرفيشان به جامعه ايراني كار ستودني است. چطور شد كه تصميم گرفتيد از تنظيمات آقايان شهرام توكلي و علي اكبر قرباني استفاده كنيد؟
آنها امروز براي من نهتنها شاگرد كه دوست و همكار محسوب ميشوند چون اين جوانان در حال حاضر استادان دانشكدههاي موسيقي هستند، تدريس ميكنند، آهنگسازي ميكنند و در كارشان حرفهيي شدهاند. به هر حال اگر من بخواهم روندي را كه كارشان را از ابتدا شروع كردند تا به امروز تحليل كنم، پيشرفت شگفتانگيزي داشتهاند و بسيار متحول شدهاند. آثارشان هم به فراخور زمان و تجربه كاريشان تغيير كرده و سنجيدهتر و پختهتر شده است. يعني به عبارتي الان كاملا حرفهيي كار ميكنند و در سطح بالايي هستند.
به نوعي ميتوان گفت اركستر ملي كه آنها فعاليت عمليشان را با آن آغاز كردهاند براي اين موزيسينها و آهنگسازان به مثابه يك كلاس درس بوده است؟
بدون تعارف همينطور بود حتي در زمينه نوازندگي هم، اركستر ملي كلاس درس بود. گروهي كه در سال 77 كارشان را با اركستر ملي آغاز كردند امروزه نوازندههاي بهتري هستند و مسائل زيادي را آموختهاند. ببينيد، اركستر مثل يك اتاق جراحي است. در اصل همه آنچه يك هنرمند به صورت تئوريك ميآموزد وقتي وارد اركستر ميشود، به صورت عملي نمود پيدا ميكند و آهنگساز ميتواند ياد بگيرد. براي يك آهنگساز، يك جلسه حضور در اركستر به 10 جلسه درس تئوري اركستراسيون ارجحيت دارد چون نوازندهها عملا در اركستر نقش سازها و چگونگي تركيبشان با هم را ميبينند. در اصل آهنگسازي در اركستر مثل رانندگي كردن است. كسي با خواندن آييننامه، راننده حرفهيي نميشود. اركستر هم به همين صورت است. صحنه بسياري نكتهها را به يك موزيسين ميآموزد و نوازندهيي كه به صحنه دست پيدا نكرده هنوز آمادگي كامل براي اجرا را ندارد. به نظر من اجرا در اركستر مثل گود ورزشي و تشك كشتي شريف است و تا وقتي وارد گود نشويد نميدانيد كه پهلوان هستيد يا نه! صحنه خيلي چيزها را به انسان ياد ميدهد. يك نوازنده قبل از اينكه به اركستر وارد شود بسياري از پارتيتورها را تجزيه و تحليل ميكند اما وقتي وارد اركستر ميشود تازه روح موسيقايي قطعات را درك ميكند. در اين باره تا حدودي هم روانشناسي لازم است. آهنگساز بايد نبض مردم را به دست داشته باشد تا زحمتي كه كشيده به ثمر برسد.
شما در اين اجرا آثاري از جواد لشگري را روي صحنه ميبريد. بدون شك آثار آهنگسازاني كه پيش از انقلاب و در دوره گلها فعاليت ميكردند ويژگيهاي خاص خود را دارند. ويژگي اصلي آثار جواد لشگري كه در اين اجرا از آنها استفاده كردهايد، چيست؟
تمام آهنگسازان آن دوره ملوديپرداز هستند و در اين زمينه ذوق بسيار خوبي دارند و اساسا ساختن ملودي برايشان راحت است. اين به عقيده من موهبتي است كه نصيب هر كسي نميشود. من موسيقيدانهاي زيادي را ميشناسم كه آثار زيادي ساختهاند اما براي اينكه ملوديشان ماندگار شود بايد اصول خاصي را دنبال كنند. ملودي در راس ماندگاري يك اثر وجود دارد يعني تا زماني كه ملودي وجود نداشته باشد، ساختن يك قطعه بيهوده است. ملودي در موسيقي ايراني حرف اول را ميزند و نقش اصلي را ايفا ميكند. در اين ميان اركستراسيون، هارموني و كنترپوان هم مهم هستند اما تا زماني كه ملودي وجود نداشته باشد همهچيز از بين ميرود. من خاطرهيي دارم كه در كتاب «شرح بينهايت» هم به آن اشاره كردهام. يك روز آقاي حنانه پارتيتور قطعهيي را براي من فرستادند كه آهنگ آن از حبيبالله صالحي و تنظيمش از حنانه بود. من مشغول تمرين و رهبري اين قطعه بودم كه آقاي صالحي آمد و در كنار پوپيتر رهبري ايستاد و مثل هميشه با اتيكت و ادب خاص خود پرسيد: «استاد ببخشيد، ميشود بگوييد ملودي من كدام است؟» من با حيرت پرسيدم: «آقاي صالحي شما ملودي خودتان را نميشناسيد و از من ميپرسيد؟» گفت: «من هر چه سعي كردم نتوانستم ملودي خودم را از لابهلاي اين همه صدا پيدا كنم!» آقاي حنانه قطعه را به صورت پليفونيك نوشته و حداقل سه خط ملودي (كنترپوان) براي آن نوشته بود، كنترپوانها هم تفاوت چنداني از نظر ظاهر با ملودي اصلي نداشتند و معلوم نبود كدام ملودي اصلي و كدام كنترپوان است. به آقاي صالحي گفتم: «فعلا براي جلسه آينده به خوانندهتان بگوييد كه براي تمرين و ضبط نيايد تا من از آقاي حنانه بپرسم ملودي شما كدام است و ببينم قضيه چيست.» روز بعد آقاي حنانه را ديدم و گفتم آقاي صالحي ملودي خودش را در اين قطعهيي كه شما تنظيم كردهايد، نميتواند پيدا كند و ميگويد اين قطعه مال من نيست. گفت: «درست ميگويد، من آن را عوض كردم.» گفتم: «آخر اين قطعه شعر دارد و قرار است خواننده آن را بخواند.» گفت: «بدون كلام اجرا كنيد.» گفتم: «آخر چرا ملودي اصلي را عوض كرديد؟» گفت: «كنترپوانهاي خوبي نوشته بودم و حيفم آمد آنها را تغيير بدهم، در نتيجه ملودي را عوض كردم. اين جوري قشنگتر ميشود.» گفتم: «آقاي صالحي ميگويد اين آهنگ اصلا متعلق به او نيست، حالا شما چه اصراري داريد كه آهنگساز اين قطعه را آقاي صالحي معرفي كنيد؟» گفت: «چون در اصل روي آهنگ او اين قطعه به وجود آمده و به تدريج تغيير پيدا كرده، بنابراين آهنگ از آقاي صالحي و هارموني و اركستراسيون از من است.» كنترپوان يك تكنيك است. به عقيده من موزيسينهاي ايراني بايد همان راهي را دنبال كنند كه كساني مثل «فكرت اميروف» دنبال كردهاند. وقتي آثار اميروف را ميشنويم هيچوقت نميگوييم كنترپوانها به ملودي غلبه كردهاند. يعني ملودي در اين آثار حاكم است و نقش مهمي را دارد.
اين در حالي است كه نسل جوان آهنگسازان بيشتر به دنبال تكنيك و فضاسازي در كارشان هستند و كمتر ميتوان خط ملودي خاصي را در آثارشان مشاهده كرد. البته ماندگاري كارهايشان هم به اندازه آثار آهنگسازان گذشته نيست...
من اين را تاييد نميكنم و معتقدم دانش موسيقي خوب است اما روح موسيقي هم بايد وجود داشته باشد. خوشبختانه همه كساني كه امروزه با من كار ميكنند دانش موسيقي بالايي دارند و هارموني، اركستراسيون، كنترپوان و فرم موسيقي را ميشناسند اما با تمام اندوختههايشان براي كارهاي خود ملودي را معيار قرار ميدهند و معلوماتشان را در اختيار اين ملوديها ميگذارند. پرسيديد كه ويژگي آهنگهاي جواد لشگري چيست؟ لشگري فقط وظيفه ساخت اين ملوديهاي خوب را برعهده داشته است اما بقيه كارها بر دوش كسي است كه هارموني و كنترپوان كار را نوشته و اركستراسيون آن را انجام داده است. پيشتر، زمانهيي بود كه ملوديها خود به خود ساخته ميشدند اما نسل جديد ما اين ملوديها را نشنيدهاند و ما به عنوان يك موزيسين وظيفه داريم كه آنها را از گزند فراموشي حفظ كنيم و به گوش مردم برسانيم.
از طرف ديگر بسياري از اين ملوديها و قطعات توسط خانمها اجرا شدهاند كه بايد براي حفظ و معرفيشان به جامعه امروزي براي خواننده مرد تنظيم شوند و البته اين كار دشواري است...
بله. در اين صورت براي اجرا با صداي آقايان بايد توناليته كار را عوض كنيم و به گام صداي آنها انتقال دهيم. اگر فقط ملودي باشد اين كار به راحتي انجام ميشود اما انتقال آهنگهايي كه اركستراسيون دارند و در رجيستر سازهايشان كارهاي خوبي صورت گرفته است، كار درستي نيست چون در برخي موارد واخوانهايي وجود دارد كه اگر به هم بريزد آن افههايي را كه ميخواهيم، نميدهد. بنابراين بايد اين كار را هوشمندانه انجام داد و نميشود كل اركستراسيون را يك پرده بالاتر برد. بعضي وقتها اين كار امكانپذير است اما در برخي موارد هم بنابر مصالحي ميسر نيست. به عنوان مثال اگر بخواهيم قطعه «موج» از ساختههاي خودم را يك پرده پايينتر ببريم كلا به هم ميريزد پس ترجيح ميدهم كه اين كار را نكنم و خواننده قسمت اوج را پايين بخواند.
در طول اين سالها كه از اركستر ملي ايران كنارهگيري كرديد وقتي سال 90 با اركستر مهرنوازان به روي صحنه آمديد انتظار ميرفت فعاليتتان را با اين اركستر به صورت مداوم در پيش بگيريد حال آنكه امروز بعد از دو سال با اين اركستر به روي صحنه ميرويد. دليل اين وقفه دو ساله چيست؟
علتش روشن است. در اين اركستر 40 نفر نوازنده وجود دارد كه دستمزد ميخواهند و تا زماني كه اسپانسر دايمي وجود نداشته باشد همكاري دايمي ميسر نيست. اداره كردن چنين تشكيلاتي دشوار است و بايد كساني از بخش خصوصي روي آن سرمايهگذاري كنند. ما هيچ مشكل خاصي براي ادامه دادن كار نداشتيم اما اين كار با نداشتن بودجه كافي دشوار بود. مثلا برخي شهرستانها خواهان اجراي همان برنامهيي بودند كه دو سال پيش با همين اركستر داشتيم اما متاسفانه به دليل همين مسائلي كه گفتم نتوانستيم اين كار را انجام دهيم. حقيقت هم اين است كه نيازي نيست براي هر اجرا در شهرستانها حتما كل 40 نوازنده را ببريم، بعضي وقتها با 25-20 نوازنده هم ميتوان اجرا كرد (كما اينكه در تمام دنيا اين كار را انجام ميدهند) بنابراين شايد ما همزماني اين كار را انجام داديم. در اين صورت بهتر ميتوانيم روي پاي خود بايستيم و برنامهريزي كنيم.
در اين اجرا سالار عقيلي شما را به عنوان خواننده اركستر همراهي ميكند كما اينكه دو سال پيش هم در اجراي شما با اركستر مهرنوازان سالار عقيلي به عنوان خواننده در كنار اركستر بود. شما كه تا اين حد به تنوع در آثار اجراييتان اعتقاد داريد چرا از خواننده ديگري براي اين اجرا استفاده نكردهايد؟
سالار عقيلي از همان ابتدا عضو اين گروه و به نوعي پيشنهاددهنده تشكيل اركستر مهرنوازان بود. بنابراين ما نميتوانيم بگوييم كه سالار عقيلي با ما اجرا نداشته باشد. در اصل او سرپرست اين اركستر و ما را براي همكاري انتخاب كرده است! البته از طرف دولت جديد صحبتهايي با من انجام شده كه بيشتر فعاليت داشته باشم و اگر اين امر به انجام برسد مسلما شما شاهد اجراي برنامههاي تازهتر و متنوعتري خواهيد بود ولي تا زماني كه موقعيتش پيش بيايد در اين باره حرفي نميزنم.
شما بارها اشاره كردهايد كه از طرف آقاي مرادخاني و پيروز ارجمند پيشنهاد همكاري داشتهايد و اين در حالي است كه تقريبا يك سال از روي كار آمدن دولت جديد ميگذرد و هنوز كاري در زمينه اركسترهاي ملي و سمفونيك انجام نشده است. اين مسوولان مشخصا با شما چه صحبتهايي كردهاند و به چه نتايجي رسيدهايد؟
مسوولان دولت فعلي دوست دارند كه من دوباره برگردم و فعاليتم با اركستر ملي را از سر بگيرم. قرار است صحبتهاي مقدماتيمان را داشته باشيم و اگر امكانش بود فعاليتهايم را با اركستر ملي ادامه خواهم داد. در اين صورت فراخواني ميدهيم كه همه از اين ماجرا مطلع شوند و طبيعتا گزينش فني هم انجام خواهيم داد. به هر حال در همه زمينهها صحبتهايي كردهايم كه اميدوارم نتيجهبخش باشند. اما آنچه مسلم است من تنها به عنوان خادم موسيقي ملي ايران فعاليت خواهم كرد چون آنقدر كارهاي شخصي دارم كه فكر ميكنم، نميتوانم همه آنها را انجام دهم. خصوصا در زمينه انتشار كتاب و براي اينكه اين كتابها آماده چاپ شوند زمان زيادي طول ميكشد. من در طول همين چهار سالي كه از اركستر ملي كنارهگيري كردم دو كتاب منتشر كردم و كتاب سومم هم آماده چاپ است. به هر حال در اين سالها وقتي از صحنه فاصله گرفتم، سعي كردم با تمام دغدغههايي كه در زمينه اجراي موسيقي داشتم، آثار ارزندهيي را منتشر كنم كه حلقههاي مفقوده موسيقي و حقايق پنهان آن را روشن كند. كما اينكه كتاب «شرح و تجزيه تحليل رديف موسيقي ايراني» كه نوشتهام اين طور بود. هر چند ممكن است حقيقت براي عدهيي تلخ و ناخوشايند باشد. من هميشه آرزو ميكردم كه اي كاش روحالله خالقي زنده بود.اي كاش صبا زنده بود.اي كاش تجويدي و معروفي زنده بودند و ميديدند ما به كجا رسيدهايم. من كار كردن صبا با اركستر را ديدهام. اركستر او خيلي خوب بود اما از آن زمان تا به امروز تفاوتهاي زيادي در اركسترها و كيفيتشان حاصل شده است. اي كاش خالقي زنده بود و ميديد ما قطعه «حالا چرا؟» را اجرا ميكنيم.اي كاش شوق ما و ارزشي را كه براي كارهايشان قايل هستيم، ميديدند. مثلا دلم ميخواهد جواد لشگري كه اين ملوديهاي زيبا را ساخته در بين تماشاگران حضور داشته باشد و ببيند يك كاري كه با 6، 5 نفر اجرا ميكردند الان چه شكوهي پيدا كرده و چگونه اجرا ميشود.
البته تاثيرگذاري اين قطعات زماني كه با اركستر بزرگ اجرا ميشوند هم بدون شك بيشتر خواهد بود...
البته اگر آن قطعه را خوب اجرا كنند. من هميشه معتقدم اگر يك ساز به صورت سولو و خوب نواخته شود بعضي وقتها تاثيرش از يك اركستر سمفونيك بد، بهتر است و مخاطب بيشتر از آن لذت ميبرد. اداره كردن يك گروه بزرگ كار سادهيي نيست و نوازندهها بايد قطعه را به خوبي درك كنند و با احساس بنوازند. در آهنگهاي قديم حرف اول را تكنيك نميزند و چون احساس موسيقايي خوبي دارد جان و دل مخاطب را به همراه خود ميكشد.
شما در صحبتهايتان اشاره كرديد كه علاوه بر كتاب «هارموني در موسيقي ايراني» كه آماده چاپ است كتابهاي ديگري هم در دست انتشار داريد. اين كتابها هم در زمينه تئوري موسيقي ايراني هستند؟
من يكسري مقالات علمي دارم كه پيشتر در جاهاي مختلف چاپ شدهاند و قصد دارم همه آنها را در يك مجموعه منتشر كنم. از سوي ديگر يكسري خاطرات، يادداشت و مصاحبه از ايام قديم تا به امروز دارم كه بايد آنها را مطابق تاريخ نشرشان تدوين كنم و به صورت مجموعهيي منتشر سازم.
«ريتم در موسيقي ايراني» دغدغه هميشگي من و پاياننامه دانشگاهيام بوده است كه قصد دارم آن را تكميل و منتشر كنم. اين چند گزينه كه اشاره كردم براي من بسيار مهم هستند و بايد براي چاپشان اقدام كنم. علاوه بر اين ميخواهم پارتيتورهاي قطعاتي را كه ساختهام را نيز منتشر كنم. الان موسيقي «سربداران» به صورت سيدي منتشر شده است و به دنبال آن «ابن سينا» و موسيقيهايي كه براي فيلمهاي مختلف نوشتهام منتشر خواهند شد. هنوز يكسري از كارهايي كه من در راديو اجرا كردهام با اركستر اجرا نشدهاند و برنامههايي هستند كه براي آينده دارم.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید