1392/12/11 ۱۰:۳۶
ابنطولون [والي مستقل و مقتدر مصر در عهد خلفاي عباسي] پس از مشاهدة منارة مشهور مَلَويّه [حلزونيشكل] در سامرا [شمال بغداد] فرمان داد در قاهره مسجدجامعي بنا كنند [سدة دوم هـ ق]، و چنانكه مشاهده ميشود درودگري و قاببنديهاي چوبي آن با كندهكاري گل و بتهاي و نقوش درهم تابيدهاي تزيين يافته كه متأثر از شيوة بينالنهرين بوده است. از جانب ديگر همينگونه امتزاج عناصر هنري در ساختمان سراسر شهر و بخصوص مسجدجامع قيروان [در تونس] مشهود است، كه از خاورميانه و مصر به وام گرفته شده بود [ساختمان در سدة اول هجري].
در صناعت سفالگري رقيب طراحان و هنرورزان طراز اول ايراني چينيان بودند كه در اسلوب كار خود، بخصوص چينيسازي را به كمالي بيمانند رساندند؛ و در زمينة پارچهبافي نيز وضع به همين منوال بود. مراكز سامرا و شوش و ري و نيشابور و سمرقند در سدة ششم هـ ق عاليترين آثار سفالين اسلامي را به وجود آوردند.
در پايان به خلاصه اشاره ميشود كه در ايران اسلامي نقاشي مشتمل بود بر جزئي تصويرسازي كتابهاي فني و يا داستاني، و بخش عمدهاي مينياتور، كه هنر ملي و بارز ايرانيان شناخته شده و ارزش والا دارد. پس از بغداد مراكز اين هنر مستمر و مترقي ايراني به تبريز و اصفهان و شيراز و هرات انتقال يافت كه هريك ويژگيهايي خاص خود داشت، و كلاً در دورة تيموريان [قرن نهم] به اوج كمال و رونق رسيد. ديگر از هنرهاي تزييني ايران تذهيب قرآن و نسخ دستنويس، قلمزني روي فلز، ترصيع، عاجكاري، گچبري، درودگري و منبّتكاري ِ[بخصوص درهاي مسجد و منبر]، سلاحسازي، مفرغكاري، شيشهگري، زردوزي و زربفتسازي، و مهمتر و پرحاصلتر از همه قاليبافي است، كه همة آن صناعات آثار نفيس و طراز اول به وجود آوردند، و بسياريشان نيز سرمشق كار ديگران قرار گرفتند.
* گسترش اسلام به سوي باختر و شمال ـ در حدود سال 30 هـ ق (650 ميلادي)، يعني كمتر از بيست سال پس از رحلت رسول اكرم(ص)، دولت اسلامي با پيروزي بر امپراتوري بيزانس، دو كشور مصر و سوريه را به تصرف خود درآورد؛ و در همين مدت زمان بر سراسر بينالنهرين و ايران ساساني نيز دست يافت. از آن پس اعراب با معماري و هنر پيشرفتة ايران و مصر و سوريه [شامل كليساهاي شكوهمند به شيوة بيزانسي] آشنا شدند، و هنرورزان و هنرمندان ايراني و سوريايي و مصري را به خدمت گزيدند، و به دنبالة رقابت و مجاهدت هنري كه در جامعة عرب به وجود آمد، هنر اسلامي رو به شكوفايي و تكامل گذارد؛ هنري كه به موجب همين اسباب و علل در آغاز از يك جهت جنبة التقاطي يافت ـ التقاط از سنتهاي هنري و عناصر تزييني ساساني و سوريايي آميخته به نفوذ شديد يوناني مآبي، و همچنين مصرِ قيطي يا مصر مسيحي ـ از جهت ديگر در هر اقليم و ديار، از قلب اسپانيا تا اقصاي خاورزمين، و از جنوب جزيره العرب تا سيبريه، به رنگي و شيوهاي محلي درآمد.
با حكومت يافتن سلسلة كوتاه عمر طولوني بر مصر و سوريه به سر سلسلگي و رهبري احمدبن طولون، شاخهاي ممتاز از هنر اسلامي در وجود آمد، و نمونة بارز آن مسجدي است كه در سال 255 هـ.ق به اهتمام و نام ابن طولون، و با ويژگيهاي معماري و عناصر تزئيني معمول در بينالنهرين، در قاهره برپا شد. از سال 297هـ.ق حكومت مصر به دست خلفاي فاطمي به سرسلسلگي عبيدالله مهدي افتاد كه همگيشان هنر پروراني گشادهنظر بودند. در اين دوران كه تا سال 567هـ.ق دوام يافت با آنكه كشمكشهاي خونين و شورش و شكست و قحط و غلا به دفعات كشور را دچار تيرهروزي ساخت، بر روي هم اوضاع ديواني و مالي مصر رشد و سامان گرفت، و بازار ادب و هنر گرم ماند، و نفوذ فرهنگ اسلامي در شمال آفريقا تا مراكش (كشور مغرب) گسترده شد. در سال 360هـ.ق بناي مسجد و دانشگاه ديني الازهر در قاهره آغاز شد، كه تا سالها بعد به دست خلفاي فاطمي توسعه و تكامل يافت. خليفه عزيز در حدود 380هـ.ق كتابخانهاي داير كرد كه به قولي داراي 000/200 مجلد كتاب بود؛ و خليفه حاكم بناي ديني دارالحكمه را در قاهره برپا كرد. بدين ترتيب از همان ميانه قرن اول هجري، اسلام در شمال آفريقا به سوي مغرب گسترش يافت، و كشورهاي ليبي و تونس و الجزيره و مراكش را به زير لواي خود در آورد، و مساجد و بقاع و دارالحكمههاي آراسته به گنبد و گلدسته و مناره و طاق مقرنس و درها و منبرهاي منبت، و گچبري و كاشيكاري را در مراكزي چون طرابلس و الجزيره و فارس و تلمسان و رباط برپا ساخت.
* در سال 90 هجري طارق ابن زياد سرداري مسلمان از قوم «بربر شمال افريقا» والي طنجه [در مراكش] از تنگة ميان دو خاك مراكش و اسپانيا ـ كه به نام او جبلطارق خوانده شده است ـ گذشت و با سپاهيان خود شروع به پيشروي سريع در آن سرزمين كرد، چنانكه در مدت پنج سال بخش بزرگتر اسپانيا را، تا مرزهاي پادشاهنشينهاي اگون و كاستيل در شمال، به تابعيت اسلام درآورد.
چهل و پنج سال بعد عبدالرحمان، يكي از جان به دربردگان كشتار اُمويان توسط عباسيان، با پشتيباني پادگان سوريايي مستقر در جنوب اسپانيا ايالت اندلس را به زير فرمان گرفت و شهر قرطبه را پايتخت خود قرار داد، و چندي بعد در آن شهر بناي مسجد بزرگ قُرطُبه را آغاز كرد. بدين ترتيب بسياري از مردم اسپانيا به دين اسلام درآمدند و فرهنگ و معماري و هنر اسلامي در آن سرزمين رو به گسترش گذاشت؛ ليكن با آنها كه مسيحي مانده بودند عموماً به رفق و مدارا رفتار شد. (تصوير84)
در سال 410هـ.ق خلافت امويان در اسپانيا به پايان رسيد، و از آن پس سلسله اميراني چند از جمله بربرهاي مسلمان مراكش ـ يا «قوم مغربي» ـ و عباسيان و مرابطون و زيريون و موحدون هريك در بخشي از نواحي مركزي و جنوبي آن كشور تا سدة نهم هـ.ق به حكومت ملوكالطوايفي خود ادامه دادند. ليكن براثر تفرقه و توطئه دايمي در ميان اميران عرب و مغربي، از سدة ششم هـ.ق سلطه اسلامي به سستي گراييد، و پادشاهيهاي كوچك شمال اسپانيا چون كاستيل و لئون و آراگون قدرت بيشتر يافتند و فرصت را براي بيرون آوردن ايالات كشور از زير سلطه مسلمانان به دست گرفتند. از آن پس سلسله اميران و خلفاي اسلامي در برابر حملات نيروهاي پادشاهان مسيحي شمال اسپانيا تاب مقاومت نياوردند، و مراكز فرمانرواييشان يك يك به تصرف مسيحيان درامد، تا آنكه در سال 897 هـ.ق [1492 ميلادي] آخرين پايگاه اسلامي در غرناطه تسليم اسپانياييها شد و دوران حكومت اقوام مسلمان در آن سرزمين به پايان رسيد.
آنچه اكنون بايد به بررسي درآيد شناخت شيوههاي هنري و آثاري است كه بر اثر سلطه اسلام در اسپانيا از آميزة دو هنر اسلامي و مسيحي به وجود آمد؛ و اين همان معني است كه عنوان هنر «اسلامي ـ اسپانيايي» يا «اسپانيايي ـ مغربي» يافته است.
شيوه مستعربي ـ در حكومت اسلامي مستقر در اسپانيا براي گروهي از مسيحيان كوشا به حفظ فرهنگ و هنر قومي خود كه ناگزير به پذيرفتن نفوذ فرهنگ و معماري اسلامي بودند كلمة «مستعرب» متداول شد؛ و از اين رو معماري و هنر ايشان كه از سدة هشتم تا يازدهم ميلادي (دوم تا پنجم هجري قمري) در كنار معماري و هنر اسلامي تحول مييافت شيوة مستعربي خوانده شد. اين شيوه در سدة يازدهم ميلادي با نفوذ و رواج هنر «روميوار» متروك ماند و از ميان رفت.
واليان و خليفگان مسلمان با روش مسالمتآميزي كه داشتند به مسيحيان اجازه ميدادند كه با رعايت پارهاي شرايط براي اجراي مراسم ديني خود پرستشگاههاي مسيحي بسازند. در نتيجه شيوه معماري و تزييني دو رگهاي توسط آن مسيحيان به وجود آمد، كه آميزهاي بود از هنر عاميانه محلي و عناصر شكوهمند شيوه اسلامي. در قرن سوم هـ.ق كه براثر سركشيهاي مسيحيان مداراي اميران مسلمان جاي خود را به سختگيري داد، مُستَعربون راه مهاجرت به پادشاهيهاي كوچك شمال اسپانيا را در پيش گرفتند، و از آن پس هنر مستعربي در شمال اسپانيا هويتي مشخص يافت كه هم از آميزة هنري «اسلامي ـ اسپانيايي» متمايز بود، و هم از سنتهاي هنري اقوام شمالي اروپا.
در ميان اندك نمازخانههايي كه از معماري مستعربي برجا مانده يكي نمازخانة ويران شدة بوباسترو است كه به فرمان عمر ابن حفصون در «مالقه» ساخته شد. شهر «طليطله»، يكي از مراكز عمدة خلافت اسلامي، در فاصلة سالهاي 230 تا 310 هـ ق به حكومت نيمهمستقلي دست يافت، و مسلماً كليساي سانتا ماريا دِمِلكه از بناهاي آن دوران بوده است كه اكنون ويرانههايش در نزديكي طليطله جلب نظر ميكند. بزرگترين بنايي كه از معماري مستعر بي برجا مانده كليساي مستطيل شكل سانتا ميگل دِاسكالا نزديك شهر لئون و متعلق به آخر سدة سوم هجري است. در اين پرستشگاه نقشة ساختماني مسيحي با عناصر و تزيينات اسلامي اجرا شده است، بدين صورت كه سه شبستان مستطيل شكل و به هم پيوسته با طاقگانهاي (رديف طاقنماهاي) پنج دهانه و قوسهاي نعل اسبي سوار بر ستونهاي مرمرين، تقسيمبندي سهگانه يافتهاند؛ و سر ستونهايشان با نقوش ظريف و زيبا، شبيه به سرستونهاي مغربيوار (مراكشي) مسجد قرطبه، تزيين شده است. در كليساهاي چليپايي و يا مستطيل شكل مستعر بي همچنين تو نشستگيهايي نعل اسبي تعبيه شده كه محتملاً تقليدي از محراب مساجد اسلامي بوده است. ديگر از عناصر اسلامي به كار گرفته شده در معماري مستعربي مسيحيان اسپانيا، گنبد تمام گرد چند تركي و پنجرة دو چشمة (ياشميسه) اسلامي است.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید