در حال حاضر تنها صفحات ابتدا و انتهای نسخه قابل نمایش است.
متن از صدرالدین محمد قونوی (د 673 ق/1274م). ترجمه از كسی كه گویا نامش عبدالغفور بوده است، و پیش از آنكه به انجام رسانده باشد درگذشته است، و یكی از شاگردانش - كه نام خود را نمیبرد، مسودۀ آن را به بیاض رسانده است. [شاید عبدالغفور لاری]. نخست 4 «قول» بگونۀ مقدمه آورده شد سپس 4 «فصل»: قول 1- ربط شخص به حق سبحانه، 2- چون شخص مبدأ خود را شناخت و دانست آنچه یافته از اوست و یا خود او، 3- پوشیده نیست كه معرفت میل و محبت به الله مستلزم توجه و قرب به اوست، و آدمیان در این توجه و قرب متفاوتند، 4- بدانكه لطیفۀ مدركۀ انسانیه اشرف آن چیزی كه در عالم انسانیست. فصل سالك میباید سعی نماید در مراتب ذكر و در مرتبۀ توقف ننماید، فصل چون شناختی این را، بدانكه تاریكی و زنگ دلها از تعلقات شهوانیه است. فصل چون بنده به سبب غلبۀ احوال امكانیه بعید المناسبة افتاد. فصل بازگردیم به اصل سخن، سالك همیشه منتقل میباشد از صورت ذكر به معنی باطن. خاتمه آنچه در این عجاله مذكور شد اصلیست جامع مطلب.در منابع در دسترس نشانی از نسخۀ دیگر آن به دست نیامده بود، تا در واپسین دریافتم نسخه ای دیگر از آن در (لكهنو، ندوه 269) هست كه در آنجا نام عبدالغفور لاری آمده است، (فهرستواره).آغاز: خداوندا سپاس و ستایش تو از ما نیاید، هر چه ما اندیشیم... و بعد، نموده میآید كه در این اوان قبلۀ ارباب علم و عرفان... بما نطق ما فی اسمه الشریف من اتصال العبد الی الغفور علیه الرحمة. انجام: حق و صدق است و راه راست می نماید، هر كس را كه خواهد. تم، تمام شد.منابع دیگر: مشترك، 1365/3 «توجه اتم»؛ فهرستواره 237/7؛ اعلام، 1871/3 قونوی؛ طبقات، 152/7.(5)253، نستعلیق پخته، (1234ق)، (گ 29-42). (عكس). شمث 318052اصل نسخه: گنجبخش، ش 377 . (گنج، 2/ 585).
خرید فایل اسکن
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید