در حال حاضر تنها صفحات ابتدا و انتهای نسخه قابل نمایش است.
ناشناخته، سربندها نانویس. با داستان پدر «اسکندر» آغاز میشود، که او را فرزند نمیشد، تا منجمان را گرد آورد و گفتند تو را پسری شایسته خواهد بود، پس چنین شد و پدر او را برای آموزش به ارسطالیس سپرد. سفارشهایی را دربردارد از ارسطالیس به «اسکندریونانی» که از وی بگونۀ فرزانه یاد میکند. نامههایی از اسکندر به شاهان ایران و هند، نامه از ارسطاطالیس به اسکندر... حرکت اسکندر، ورود او به هند. آغاز: بسمله... کان من قصته ان کان رجلاً یقال له فیلسوف من اهل المدینة یقال لها ما قاذونیة و کان من اهل بیت الملک، افضی ذلک الیه وراثة عن ابیه، و کان لایولدله. فاشتد ذلک علیه. انجام: الانسان من الرذایل ازداد به بصیرة. هذا الذی وجدته من کلام ارسطاطالیس. و الحمدلله رب العالمین. و صلوته علی اکرم خلقه سیدنا محمد و آله و عترته الطاهرین. (1)1974، ثلث خوش، بینام و بیتاریخ، پیرامون 1070ق (ص 2-165). سربندها نانویس. چنانکه با دو انجامه دیده میشود. انجام 2: قال السابع اعلم انی خرجت الی هذه الدر مضطراً... قال سقراط المواهب الهیة اربع: العقل و العافیة و الامن و الکفایة. فبا لعقل یعبد الرب و بالعافیة تطیب الحیواة و بالامن تسکن النفس و بالکفایة یقع العزة. تمت. تم. شمث 252199
خرید فایل اسکن
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید