در حال حاضر تنها صفحات ابتدا و انتهای نسخه قابل نمایش است.
از سرایندهای با تخلص «ضیا»، و در جایی دیگر (گ 139 ر) «ضیاء نقشبی» ]چنین[ در «کهنهسالی». «ضیا» اکنون حدیثی تازه کن ساز خطــا بـگذار از «شهـزاده فلکنــاز» بــه نظم او، حدیث احتشان شــاه از آن ]او[ یاران مجلس ساز آگاه (گ 10 ر) در «خاتمت الکتاب» گوید: بیـامرز آنکه گوید از دلی شــاد که رحمت بر «ضیای نقشبی» باد این «ضیا»، شیعی 12 امامی است و در این نسبت بایستی تحریفی را جستجو کرد. در داستان، همهجا از «فلکناز» به نیکی و «احتشان» (احتشام؟) به بدی یاد میکند. نسخۀ در دست پس از «خاتمت الکتاب» (گ 139 ر)، باز داستان پیگیری میشود، با سربند: آغاز داستان «داد به شاه» ماچین و روان کردن نامه به نزد «خورشید آفرین» «فی کلام افصح المتکلمین» «ابن خورشید» (نه ابن حسام) و رسیدن قاصد ماچین به نزد «خورشید آفرین». روایـت مــیکنـد راوی اخبــار ز شاه چین و شــاه مصر تکـرار که بــا سرو گل گلچهره بـودند شکار عیش و شادی مینمودند داستان «شهزاده فلکناز» عزیز مصر است. داستان عشق و رزم. نسخۀ در دست آغاز افتاده و با جنگ پلنگان و شیران آغاز میشود، و به مرگ «فلکناز» و «سرو و گل» میانجامد. با سربندهای: روان شدن شاهزاده فرمان به جنگ پلنگان؛ بیرون آمدن «فلکناز» از غار و خفتن در چشمهسار و آمدن شاه جزیره به عزم شکار و دیدار او؛ پرسیدن «جمشید شاه» از «فلک» (فلکناز) را؛ عزیمت شاه باد از جزیرۀ «فرخآباد»؛ رسیدن «فلکناز» هنرور به «خوانبالغ» نزد بازوی کمانگیر (گ 6 ر)؛ پرسیدن فلکناز از احوال شاه «خوانبالغ» از «بازو» و پاسخ بازو به او (گ 7 پ)؛ دیدن فلکناز و عاشق شدن فلکناز بر آن ماه تابان (گ 8 ر)؛ آغاز داستان «مهران» و «احتشان» و نکاح «سرو و گل» (10 ر)؛ لشکر آراستی «مهران» و «احتشان» به جنگ «سرو و گل» (11 پ)؛ لشکر آراستن سرو و گل و جنگ با مهران و احتشان (12 پ)؛ گرفتار شدن «سرو و گل» در کمند «مهران» و آمدن «فلکناز» از عقب آن و آزاد کردن «سرور» (16 ر)؛ مناظره کردن «مهران» جور آیین، با فلکناز در میدان رزم در میدان اول؛ طلب نمودن گل فلکناز به نزد خویش و احوال ازو پرسیدن (18 پ)؛ رزم کردن فلکناز با مهران بار دوم و زخم خوردن شهزاده (فلکناز) و گریختن ضارب (20 ر)؛ شکست سرو و گل و رفتن به قلعۀ «شاداب» (گ 21 پ)؛ تاراج کردن مهران و احتشان خیمه و خرگاه «سرو و گل» و رفتن به شهر «خوانبالغ» (گ 23 ر)؛ روان شدن «مهران» از خوانبالغ در شتاب به راه قلعۀ «شادان» (24 ر)؛ رسیدن «فلکناز» به پای «قلعه شاداب» و جنگ کردن و کشتن «صنوبر» را. چکیده 60 صفحه از آغاز داستان. آغاز (افتاده): پس از 62 بیت: روان شدن شاهزادۀ زمان به جنگ پلنگان. چــو مهر خاوری مشعل بــرافروخت ز تــابش برقع مشکین شـب سوخت «فلک» بیدار گشت از خواب نوشین بـیــامد پیش بــاره شــاه نــوآیـیـن آغاز (خاتمت الکتاب): بــه حمدالله کــه هجرانــم ســرآمد بــه فضل دادگــر کــامـم بـــرآمـد بــه حمدالله که در این کهنـهسالــی نشـاندم ایـنچنیـن نــازک نـهـالــی انجام (خاتمت الکتاب): بــــه اثـنــی عشـر اولاد یــاسـیـن کــز ایشـــان دارد جهـــان زمـیــن بیامرز آنکه گوید از دل (دمی) شاد کــه رحمت بـر ضیـای نقشبی بــاد
خرید فایل اسکن
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید