زمزم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 5 مهر 1404
https://cgie.org.ir/fa/article/285881/زمزم
یکشنبه 6 مهر 1404
چاپ شده
26
زَمْزَم، چاهی در مکۀ معظمه، در کنار رکن اسود و مقام ابراهیم (ع)، بخش شرقی مسجدالحرام در مسعى که نزد مسلمانان اهمیت والایی دارد.کمبود آب قابل نوشیدن در سرزمین حجاز، در کنار باورهای دینی دربارۀ این چاه، از دیرباز سبب شده است افزونبر نقش طبیعی آن، نزد قبایل عرب و نیز پس از ظهور اسلام، نزد مسلمانان، بهمثابۀ موهبتی برکتیافته از سوی پروردگار در زمین شناخته شود. مبتنیبر اندیشه و باورهای مسلمانانْ زمزم آبی مقدس است و نوشیدن از آن افزونبر رفع تشنگی، آثار و بهرههایی فراتر را به همراه میآورد.براساس گستردگی موضوعات مربوط به زمزم در روایات و اندیشۀ اسلامی، مباحث آن را در دو گروه کلی میتوان بررسی کرد: گروه نخست، موضوعات حول محور مسائل تاریخی/ نیمهتاریخی؛ و گروه دوم، مباحثی که با آراء، باورها و اندیشههای مسلمانان دربارۀ زمزم مربوط است.
از نظر روایی/ تاریخیْ زمزم را در 3 سطح باید بررسی کرد: نخست، حفر اولیه که مباحث آن پیوند گستردهای با روایات تفسیری و قصص انبیا دارد؛ دوم، بازیابی و حفر دوبارۀ چاه به دست عبدالمطلب و مباحث مربوط به سقایۀ آن؛ و سوم، انواع تعمیر، بازسازی، مرمت، افزودن، تعمیق، تعریض و تغییرات در طول تاریخ.مبتنیبر روایات، بهویژه روایـات تفسیری و قصص، پدیداری آب زمزم و سپس حفر چاه آن برای نخستین بار، در زمان حضرت ابراهیم (ع) صورت گرفت. براساس آیۀ 37 سورۀ ابراهیم (14)، این پیامبر الٰهی خانوادهاش را در بیابانی «بیهیچ کِشتهای» در کنار بیتاللهالحرام وامینهد. در گسترش رواییِ این قصۀ قرآنی، از سویی تنهایی، رهاشدگی و بیتوشگی در بیابانی بیآبوعلف، همسر ابراهیم، هاجر، را نگران و مضطرب، و از دیگر سو، نبود آب در آن منطقۀ سوزان، هم فرزندش، اسماعیل، را بیقرار کرده، و هم سبب کمشدن شیر مادر گشته بود. به این دلیل، هاجر در جستوجوی آبْ روان شد و 7 بار مسیری را که امروزه با عناوین مروه و صفا میشناسیم، طی نمود؛ در این اثنا، از دلِ خاک و در زیر پای اسماعیل، چشمۀ آبی روان میشود؛ هاجر با دیدن آب روان، خوشحال و دستپاچه مینوشد و مینوشاند. باری، شیر مادر با نوشیدن آب افزایش مییابد و قُوت کودک مهیا میگردد؛ سپس، هاجر با بستن راههای بههدررفتن آب و ساختن حوضچهای از خاک و گل، از روانهشدن آب جلوگیری میکند (ازرقی، 1/ 54؛ فاسی، شفاء ... ، 1/ 247). این کلیتی از قصۀ پدیدارشدن زمزم بود؛ اما در روایات، برخی جزئیات وجود دارد که بهشکلی شبکهای، درنهایت، فهم مباحث مختلف اصلی و پیرامونی را سادهتر میکند. از مهمترینِ اینها نقش اثرگذار جبرئیل در پیدایی زمزم است. بنابر روایات، جبرئیل به خواست پروردگار، به یاری هاجر میشتابد و با ضربۀ پا یا کوفتنِ پری از پرهای بالش بر زمین، آبْ روان میشود (برای نمونه، نک : ازرقی، همانجا؛ راوندی، سعید، منهاج ... ، 2/ 261؛ فاسی، الزهور ... ، 145؛ ابنجزی، 1/ 160؛ سیوطی، جامع ... ، 2/ 30؛ برای دیگر فرشتگان، نک : نسایی، 5/ 100). پس از زمانی، گروهی از جرهمیان هنگام عبور از آن منطقه، متوجه وجود حیات میشوند و در آنجا ساکن میگردند. ایشان با پذیرش مالکیت هاجر نسبت به زمزم، از آن آب استفاده میکردند (قمی، 1/ 61؛ ازرقی، 1/ 57؛ برقی، 2/ 388؛ نسایی، همانجا؛ کلینی، 4/ 202). چون اسماعیل بزرگ شد، با دختری از جرهمیان ازدواج کرد. در برخی روایاتْ نام پدر دختر، مضاض بن عمرو آمده است (ازرقی، 1/ 80). مضاض بن عمرو در داستانهای بعدیِ مربوط به چاه زمزم دخیل است. باری، زمانیکه حضرت ابراهیم (ع) بعدها به دیدار خاندان خود رفته، خداوند او را به ساخت خانۀ کعبه فرمان داده است. در این اثنا، فرمان الٰهی به ساخت چاهی برای خروج آب زمزم نیز صادر شده است که مردم و زائران را سیراب کند. پس از ساخت کعبه، وی با کمک اسماعیل یا بنابر روایاتی با کمک جبرئیل، چاه زمزم را بنا نهاد (کلینی، 4/ 205؛ ابنبابویه، علل ... ، 2/ 588).مالکیت چاه از آنِ هاجر و فرزندش، اسماعیل بود که با درگذشت هاجر، اسماعیل عهدهدار آن گشت و چون او نیز از دنیا برفت، سقایت به فرزندش، نابت، و سپس به مضاض بن عمرو، از بزرگان جرهم رسید که نیای نابت نیز بود (ازرقی، همانجا؛ البته این تنها درصورتی محتمل است که مضاض مُعَمَّر بوده باشد). با گذشت زمان، جرهمیان که خانهداری کعبه و سقایت زمزم را بر عهده داشتند، از صراط مستقیم خارج، و با ظلم به واردشوندگانِ به بیت و نیز دستدرازی به اموال کعبه، موجب ناخشنودی دیگر قبایل شدند. درگیری میان قبایل آغاز شد و جرهمیان تاب مقاومت نیافتند. در این میان، مضاض بن عمرو جرهمی و به روایتی دیگر، عمرو بن حارث بن مضاض جرهمی که شکست را نزدیک میدید، با این نیت که دیگران امکان استفاده از اموال ارزشمند کعبه، و نیز آب چاه زمزم را نداشته باشند، داراییهای ارزشمندی ازجمله مجسمۀ آهوانی زرین و برخی شمشیرهای گرانبها را داخل چاه نهاد و درِ چاه را چنان پنهان ساخت که کسی امکان بازیابی آن را نیابد. به این ترتیب و با گذشت زمان و جاریشدن سیلها و تخریبهای محلی، چاه زمزم برای مدتی طولانی از دیدگان مخفی ماند (ابنهشام، 1/ 73-75؛ ازرقی، 1/ 92، 2/ 39؛ فاسی، شفاء، 1/ 247). توجه به این نکته مهم است که مبتنیبر آنچه در این سطور براساس روایات بیان شد، بهجد میتوان در نظر آورد که وجود زمزم در شهرسازی و بنیاننهادهشدن مکۀ مکرمه نقشی بسیار پراهمیت داشته است.ظهور، پیدایی و حفر دوبارۀ زمزم مربوط به عصر عبدالمطلب ابن هاشم، نیای حضرت محمد (ص) است که سیادت قریش را نیز بر عهده داشت. بنابر روایات، عبدالمطلب شبهایی متوالی خوابی میبیند که در آنها به وی فرمان داده میشود تا چاهی را که به نامهای بَرَّة، مضنونة، طیبة و زمزم شناخته میشود، حفر کند (برای دیگر نامهای زمزم، نک : ابنابیشیبه، 4/ 358؛ فاکهی، 2/ 68؛ زمخشری، 1/ 272، 2/ 180؛ ابنجوزی، 2/ 244). درنهایت، عبدالمطلب متقاعد میشود که رؤیای صادقه است و فردای آخرین تکرار رؤیا همراه فرزندش، حارث، به کندن محل نمایاندهشده در خواب اقدام میکند. پس از قدری کندن، با هویداشدن آثار پیشینیِ چاه مربوط به زمان جرهمیان، تکبیرگویان شادی میکند (ابنهشام، 1/ 92-94). قریشیان که اوضاع را درمییابند، میخواهند که در آن چاه با او سهیم گردند؛ اما عبدالمطلب نمیپذیرد. این درخواست قریشیان در حالی بود که در آن زمانْ چنین مرسوم بود که هرکس به چاه آبی دست مییافت، ملکیتش از آنِ خودِ یابنده بود. باری، قرار به حکمیت کاهنان شام نهادند. طی رخدادهایی در مسیر شام، قریشیان به حقانیت عبدالمطلب پی میبرند و از خواستۀ خود دربارۀ اشتراک ملکیت زمزم دست میشویند و ملکیت زمزم و سقایت آن در خاندان عبدالمطلب بر جای میماند (همو، 1/ 94-96). در این میان، عبدالمطلب که نذر کرده بود تا اگر به توفیق برسد، فرزند خود را قربانی نماید، به درخواست اطرافیان، به جای فرزند، 100 شتر قربانی میکند (همانجا؛ ابوالفتوح، 16/ 211-212؛ طبری، 23/ 102؛ متقی، 12/ 379). آمده است که عبدالمطلب هنگام حفر چاه، درون آن اشیاء ارزشمندی، ازجمله دو آهوی زرین و چند شمشیر و اموالی دیگر مییابد؛ همانها که در روایات مربوط به جرهمیان، مضاض بن عمرو در چاه نهاده بود. وی به احترام، این اموال را در خانۀ کعبه مینهد و زائرانْ همیشه اموال یادشده را بزرگ میشمارند (نک : ابناسحاق، 1/ 5-6؛ کلینی، 4/ 219؛ کراجکی، 106).از نکات بسیار حائز اهمیت در این دسته از روایاتِ مربوط به رؤیای عبدالمطلب دربارۀ حفر چاه، آن قسمت از رؤیا ست که در آن، هنگام بیان نشانیهای محل زمزم، به مکان قرارگیری دو بت اساف و نائله تصریح شده است. اساف و نائله دو بتی بودند که اعراب در پای آنها قربانی میکردند و محل پنهانِ زمزمْ عملاً در پای این دو بت بوده است (مقاتل، 2/ 384؛ ابنهشام، 1/ 54، 72؛ ازرقی، 2/ 44؛ ابولیث، 2/ 461). روایت تاریخی ابنهشام میتواند به آن معنا باشد که زمانی بسیار پیشتر، هنگامیکه این چاه فعال، پرآب و مورد استفاده بوده است، اعراب به آن توجه ویژه داشتهاند؛ چنانکه بر بالای آن با قراردادن دو بت به قربانی میپرداختند.با حفر زمزم، عبدالمطلب که پیشتر نیز مورد احترام اعراب بود (نک : شهرستانی، 2/ 239؛ ابنعنبه، 25)، سقایۀ زائران و حجاج را عهدهدار شد (ابنهشام، 1/ 96). وی با کمک پسرش، حارث، حوضهایی ساخت تا بهرهوری از آب چاه سهولت یابد؛ اگرچه در روایات است که برخی از قریشیان از روی حسد، شبانه به تخریب آن میپرداختند، اما عبدالمطلب دوباره آن را تعمیر میکرد (صنعانی، 5/ 114). حوضهای ساختهشده بهتفکیک، برای نوشیدن و شستوشو بود و عبدالمطلب، که خانهاش هم در همان حوالی بود (فاکهی، 3/ 63)، با قدمزدن و ایستادن در کنار این حوضها مراقب بود تا مردم از آب حوضها درست استفاده کنند (همانجا).حفر چاه زمزم تأثیر بسزایی در برخی از تغییر و تحولات اجتماعی حجاز، حتى در استفاده و ملکیت برخی از چاههای مختلف قریشیـان داشـت (نک : همـو، 4/ 99-100)؛ همچنین بـهرغم وجـود بسیاری از چاهها که از آنِ قبایل مختلف عرب بود و هریک از ایشان از چاه یا چاههای خود بهره میبردند (نک : ابنهشام، 1/ 96 بب ؛ فاکهی، 4/ 108- 109)، اما پس از زمزم، بسیاری از آنها عملاً معطل ماندند؛ زیرا مردم غالباً با وانهادن چاههای دیگر، از زمزم استفاده میکردند. دلیل آن هم چندان دور از ذهن نیست؛ چون زمزم در بیت و مسجدالحرام قرار داشت، چاهی بود که بنابر باور، حضرت ابراهیم خلیلالله آن را ساخته، و همچنین آبِ آن از دیگر چاههای آن منطقه بیشتر و گواراتر بود (همانجا). ارزشمندی زمزم نزد اعراب حتى سبب شد تا گروههای مختلف اعتقادی از مؤمنان و جز ایشان، بهنوبت و یک روز در میان، از آب چاه بهرهمند شوند (راوندی، سعید، خرائج ... ، 2/ 908). پس از درگذشت عبدالمطلب، فرزندش، عباس، عهدهدار سقایت شد، وظیفهای که در میان خاندان او تداوم یافت (ابنهشام، 1/ 115). با ظهور اسلام و بروز تحولات مهم اجتماعی در حجاز، تغییرات مالکیتی، ازجمله جابهجایی برخی از داراییهای افراد و گروهها، بهطور طبیعی دور از ذهن نبود؛ موضوع سقایت هم که اهمیت بسیاری داشت، در شمار یکی از مهمترین انواع تغییرات محتمل در جامعه به شمار میرفت. در این بین، میان محمد بن حنفیه، که چشم به سقایت زمزم داشت، و عباس بن عبدالمطلب، که خود را بهگونهای مالک و صاحب موروثی زمزم میدانست (نک : طبرسی، فضل، جوامع ... ، 2/ 39، مجمع ... ، 4/ 496)، شکافی افتاد. درنهایت، این شکاف به تغییر سقایت میتوانست منتهی شود، اما سرانجام، عباس با درخواست از حضرت رسول (ص) برای ابقای سقایت زمزم، بر آن عهدهداری بماند (عیاشی، 2/ 83؛ متقی، 14/ 124). در روایات است که عباس در مسجدالحرام در میان زائران دور میزد و فریاد میکرد که شستوشو در زمزم حلال نیست و آب آن تنها برای نوشیدن است (فاکهی، 2/ 63) و اگر غیر از آن را مشاهده مینمود، خشمگین میشد (همو، 2/ 64). وی اتاقکی در نزدیکی چاه بنا کرد که آب زمزم با ناودانی به آن وارد میشد و در حوضی گرد میآمد؛ اتاقکی که به سقاخانۀ عباس (سقایة عباس) شهرت یافت. عباس در این محل، که میتوان تصور کرد مکانی فرحزا و پرطرفدار نیز بوده (برای نمونه، نک : فاسی، شفاء، 1/ 259)، مجالس خود را بر پا میکرده است (همانجا، نیز 2/ 70). این روند همچنان ادامه داشت و با درگذشت عباس، فرزندش عبدالله، متصدی سقایه گشت. وی در زاویهای از چاه زمزم در جهتی رو به سوی صفا، محلی ساخت که به «مجلس ابنعباس» شهرت یافت. او در آنجا مینشست و به امر سقایه و روایت حدیث نبوی میپرداخت. وی همچنین برای آن محل، قبهای معروف به «قبة الخشب» بنا نمود (کوفی، 1/ 338؛ قاضی نعمان، شرح ... ، 1/ 203؛ فاکهی، 2/ 70). دورۀ تولیت ابنعباس بر زمزم، زمانی است که اسلام در شبهجزیره قوام یافته است، و بر همین اساس، بخش انبوهی از روایات برجایمانده، که بهنوعی با زمزم در ارتباطاند، حاصل همیـن دورۀ زمانی است (نک : دنبالۀ مقاله). درگذر زمـان، بنیعباس که بهشکلی موروثی متولی زمزم بودند، بهشدت به این امر مباهات ورزیدند و بسیاری از بازسازیها و مرمتهای چاه زمزم در زمان ایشان روی داد.سطح سوم از مباحث مربوط به تاریخ زمزم دربارۀ تعمیرات و بازسازی آن است. زمزم آبشخور 3 چشمه است: یکی، در مسیر رکن اسود؛ دیگری، به سمت ابوقبیس و صفا؛ و سومی، به سمت مروه. بنابر نقلیات، چشمۀ موجود در مسیر رکن نسبت به دو چشمۀ دیگر پرآبتر بوده است (فاکهی، 2/ 74). در این میان، طبیعی است که منظور از مرمت چاه، تعمیق، بزرگکردن ورودیهای چشمهها، تعمیر دیوارهها، بزرگکردن و کاربرد مصالح بهتر در دهانۀ چاه، و البته، افزودههای بیرونی و اطراف چاه است. از زمان حفر زمزم به دست عبدالمطلب تا دورۀ نوهاش، عبدالله بن عباس، تغییراتی فراوان در آن صورت گرفت؛ همچون احداث حوضی میان رکن و زمزم که زائران از آن استفاده میکردند؛ دو مکانی که با صفه و سکویی، محلی برای نمازگزاردن و مکانی برای مؤذنان به شمار میرفت (نک : صنعانی، 1/ 505، 3/ 102-103، 5/ 6)؛ همچنین تعمیراتی که در زمان خلیفۀ دوم، عمر بن خطاب، در پی سیلی مخرب انجام گرفت (متقی، 14/ 117- 119)، یا تعمیرات و افزودههایی در دورههای مهـدی (حک 158- 169 ق/ 775-785 م)، هـارونالرشیـد (حک 170- 193 ق/ 786- 809 م)، و امـیـن (حک 193- 198 ق/ 809-814 م)، از خلفای عباسی (نک : باسلامه، 171-172). کاهش آب در برخی از دورهها احتمال خشکشدن چاه را میداده، چنانکه حتى در روایتی آمده است که در یکی از این دورهها، خشکی چاه به اندازهای بود که فردی از کارگران این امکان را یافت تا در ته چاه نماز بگزارد (فاکهی، 2/ 74-75). بر همین اساس، بهدلیل کمشدن آب چاه، خرابیهای طبیعی و تلاش برای مرمت و جایگزینی مصالح محکمتر به جای مصالح پیشین، در دورههای متمادی، مرمت چاه زمزم ادامه داشته است. از قدیمترین تاریخهای مشخص، کاهش آب چاه در سالهای 223 و 224 ق/ 838 و 839 م است که با حفاریهای عمیق، نزول باران و بروز سیل احتمال خشکشدن آن از میان رفته بوده است (همو، 2/ 74؛ ابنرسته، 42-43). تکرار آنچه ازرقی و فاکهی در آثار خود آوردهاند، تقریباً در بسیاری از منابع مشاهده میشود و این شامل مرمتها نیز میگردد. بر همین اساس، دانستهها در این باره را غالباً در سفرنامهها میتوان پی گرفت؛ همچنین است برخی آثاری که مشخصاً دربارۀ مکه و مسجدالحرام تدوین گشتهاند؛ از میان اینها، فاسی در شفاء الغرام توضیحات درخوری، بهویژه رخدادهای مربوط به سدۀ زیست خود، یعنی سدۀ 9 ق/ 15 م، در اختیار قرار داده است. وی ضمن بیان برخی توضیحات دربارۀ مرمتهای مختلف، به سیلهای آن سده که منجر به تعمیرات اساسی شده، اشاره کرده است. تعمیرات سالهای 807، 818، 822 و 824 ق از همین دست مرمتها ست (نک : 1/ 249-251، الزهور، 145-147؛ باسلامه، 175- 179). تقریباً در طول 3 ربع سدۀ اخیر، تغییراتی اساسی در کل مجموعه، ازجمله چاه زمزم و متعلقات آن صورت گرفته است. امروزه با پیشرفتهای صورتگرفته، بهطور طبیعی، نوع استفاده از آب زمزم تغییر یافته است. بهرهگیری از پمپهای قوی که در 1373 ق به کار رفت، پمپاژ آب برای ورود به مسیر لولههای آب آشامیدنی را هموار ساخت (قاضیعسکر، 128؛ دملوجی، 119، 122). درِ اصلی چاه در محوطۀ مسجدالحرام قرار دارد که با پوشاندن آن و همسطحسازی با محوطۀ پیرامونْ صرفاً دریچهای مدور از آن هویدا ست (نک : باسلامه، 181 بب ؛ کردی، 2/ 537- 539).
در روایات، اهمیت زمزم نزد مسلمانان، هم از منظر طبیعی/ فیزیکی، و هم از نظر اندیشه و بـاورهای دینی، سبب شـده است تـا افزونبر روایـات مستقیـم مربوط به خودِ زمزم، شمار زیادی از روایات در زمینههایی مختلف نیز با مباحث مربوط به زمزم پیوند یابد که البته به افزونی و گستردگی روایات آن منجر شده است. در این بین، اگرچه نام زمزم در قرآن کریم نیامده، اما در تفسیر برخی از آیات، از آن نام برده شده است. همچنین به منزلۀ مفهومی پیشینی باید دانست که در اندیشه و باور اسلامی، زمزم آبی معمولی، همچون دیگر آبها و چشمههای زمینی نیست؛ آبشخوری بهشتی دارد و بهرغم زمینیبودن، اصل و خاستگاه آن از بهشت است (نک : ابنابیالدنیا، الهواتف، 79؛ غزالی، 505؛ قرطبی، 9/ 370؛ ابنحجر، فتح ... ، 7/ 175؛ علیمی، 2/ 57)؛ بنابراین، فهم این مطلب ارتباط با مفاهیم پسینی را آسان میکند. بررویهم، مباحث روایی زمزم را در 4 گروه میتوان دستهبندی کرد: روایات قصص، تفاسیر و روایات عام، روایات فقهی و روایات پزشکی/ طب دینی.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید