راجی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 24 تیر 1404
https://cgie.org.ir/fa/article/285568/راجی
شنبه 28 تیر 1404
چاپ نشده
راجی \râji\، یا گویش دلیجان، متعلق به شاخۀ مرکزی از دستۀ زبانهای ایرانی شمال غربی. زبانهای مرکزی در ناحیۀ مرکزی ایران رواج دارند و خود به چند گروه کوچکتر تقسیم میشوند: منطقۀ کاشان (راجی)، منطقۀ اصفهان، گبری (زردشتیان یزد)، نائینی، نطنزی، سمنانی، خوری و لهجههای نقاط شمالی تهران (اُرانسکی، 319-320؛ مدنی، 7). گویش راجی شباهت فراوانی با بلوچی، کردی، ارمنی، گیلکی و حتى نیشابوری دارد؛ همچنین بیشباهت به گویشهای لری و سمنانی نیست و از ویژگی مرکزیبودن برخوردار است (همانجا). گویش راجی ریشه در زبان اوستایی و یا پارتی دارد. ازجمله ویژگیهایی که این نظر را تأیید میکند، تمایز میان d/ z است که میتواند نمایانگر مرز همگویی میان این دو دسته زبانهای شمال غربی و جنوب غربی باشد؛ برای نمونه، ریشۀ فعل «داشتن» در زبانهای اوستایی و پارتی، [zân]، اما در زبانهای فارسی باستان و فارسی میانه، [dân] است (همو، 8). دلیجان از شهرستانهای استان مرکزی به شمار میرود و از شمال به شهرستان قم، از جنوب به اصفهان، از شرق به کاشان و از شمال غرب و غرب به شهرستانهای آشتیان، اراک و محلات منتهی میشود. شهرستان دلیجان در طول جغرافیایی °50 و ´16 تا °51 و ´5 و عرض °33 و ´42 تا °34 و ´18 واقع است. بنابر سرشماری مرکز آمار ایران در سال 1395 ش، شمار جمعیت این شهرستان 621‘51 تن بوده است (نک : «درگاه ... »، بش ).
گویش راجی دارای 8 واکۀ سادۀ / â, i, u, ū, a, e, o, ε/ ، و 4 واکۀ مرکب / ow, εw, ây, εy/ و 22 همخوان {p, b, t, d, k, g, v, f, h, ʔ, s, z, j, č, š, q, (γ), χ, m, n, r, l, y} است (مدنی، 33). در گویش راجی یک همخوان دارای تولید دومین وجود دارد که فقط در 3 واژۀ / χwaka/ ، / χwâr/ (هردو به معنای خواهر) و / χwar/ (به معنای نرمکردن) مشاهده میشود (ملکی، «بررسی ... »، 131). ازجمله فرایندهای واجی رایج در گویش راجی به همگونی همخوان با همخوان در صرف فعل / zoni/ «توانستن» میتوان اشاره کرد. در این فرآیند، هرگاه همخوان / n/ پیش از همخوان / b/ قرار گیرد به همخوان / m/ تبدیل میشود: zombon «بتوانم»، zombu «بتواند» (همان، 133). از دیگر فرآیندها، ناهمگونی در ویژگی واکداری در این گویش است. هرگاه همخوانهای انسدادی بیواک / p, t, k/ بعد از یک همخوان سایشی بیواک مانند / f, χ, s, š/ قرار بگیرند، در مشخصۀ ]واکدار[ با آنها ناهمگون، و به همخوانهای انسدادی واکدار / b, d, g/ بدل میشوند: hašdâd «هشتاد»، raχd «رخت»، χasdε «خسته» (همان، 136-137). یکی از راهکارهای گویش راجی برای رفع التقای واکهها، درج همخوانْ میان دو واکه است: mâhi → mâi → mâyi «ماهی»، jihâz → jiâz → jiyaz «جهیزیه» (ملکی، «بررسی»، 153). نمونهای دیگر از درج میانی در این گویش، درج همخوان / n/ در واژۀ «سیزده» است: sizde ← sinze. به نظر میرسد که درج این همخوان در قیاس با pownze و šownze صورت میگیرد (همان، 154).
در گویش راجی در برخی از فعلها، ستاک حال و گذشته بهطورکلی متفاوتاند، یعنی با افزودن تکواژ ماضیساز به حالت گذشته تبدیل نمیشوند، بلکه بهطور بیقاعده، ساخت گذشته ایجاد میشود. این فعلها به دو دستهاند: الف ـ فعلهای باقاعده: فعلهایی که با افزودن تکواژهای ماضیساز هیچ تغییری در ستاک حال آنها پدید نمیآید، مثلاً برای مصدر فارسی «بستن» خواهیم داشت: ستاک حال + پسوند گذشتهساز: / ben/ +/ d/ → [band]؛ ب ـ فعلهای بیقاعده: هنگام صرف این فعلها در زمانهای حال و گذشته، در ستاک آنها تغییر ایجاد میشود، مثلاً برای مصدر فارسی «خواستن»، ستاک حال، / gi/ و ستاک گذشته، / gâ/ است (مدنی، 40-41). وندهای شخصی در گویش راجی به دو دستۀ متمایز بخش میشوند و دلیل آن، تمایز میان فعلهای لازم و متعدی است. دستۀ نخست، پسوندهای شخصی یا شناسههای فعلیاند که با فعل پیوند میخورند و نشانگر شخص و شمار یا جنس فاعل هستند: مفرد، اولشخص / -on/ ، دومشخص / -i/ ، سومشخص مذکر / ø/؛، / -ε/ ، سومشخص مؤنث / ε-/؛، / dε-/ ؛ جمع، اولشخص / imon-/ ، دومشخص / iyon-/ ، سومشخص/ e-/؛، / ande-/ . مثال از صورتهای صرفی مضارع فعل لازم «رفتن»: ašom «میروم»، aši «میروی»، ašε «میرود <مذکر>»، ašdε «میرود <مؤنث>»، ašimon «میرویم»، ašiyon «میروید»، ašde «میروند». دستۀ دیگر، شناسههایی هستند که بهصورت پسوند یا پیشوند فعلی و یا مفعول جمله ظاهر میشوند. این وندها در گروه فعلی در یکی از این دو جایگاه قرار میگیرند: الف ـ اگر جمله دارای مفعول صریح باشد، بهصورت پسوند به آن متصل میشوند: مفرد، اولشخص / m؛(e)/ ، دومشخص/ d؛(e)-/؛، / t؛(e)-/ ، سومشخص / š؛(e)-/ ؛ جمع، اولشخص / mon؛(e)-/ ، دومشخص / don؛(e)-/ ، سومشخص / šon؛(e)-/ . ب ـ اگر در جمله مفعول صریح نباشد، شناسههای فعلی بهعنوان پسوند به پیشوند فعلی اضافه میشوند و فاعل را از نظر شخص و شمار معین میکنند: bâm bard «بردم»، bâd bard «بردی»، bâš bard «برد»، bâmon bard «بردیم»، bâdon bard «بردید»، bâšn bard «بردند» (همو، 42-47). در این گویش، عاملهای شخص و شمار در همۀ زمانها تمایز خود را حفظ کردهاند، اما مشخصۀ «جنس» تمایز خود را از دست داده، و فقط در سومشخص مفرد ماضی و مضارع این چند فعل تمایز حفظ شده است: derkatdε «ایستادن»، apâbdε «بلندشدن»، howtε «خوابیدن»، bašdε «رفتن»، mamardε «مردن» (مدنی، 44-45). از پیشوندهای تصریفی این گویش میتوان به پیشوند / -a/ اشاره کرد: ʔa-šd-on «میرفتم»؛ همچنین پیشوند / -der/ که برابر [-mi] فارسی است و فقظ با فعل به کار میرود: der-gerdε «میگردد» (همو، 51). در این گویش، پیشوندهای اشتقاقی بسیاری وجود دارد که امکان واژهسازی گستردهای را فراهم میآورد، برای نمونه، / -der/ یا / -de/؛: de-taki «به پایین افتادن» (همو، 54).
فعل در این گویش براساس دو زمان حال و گذشته و وجههای اخباری، التزامی و امری و نمود مستمر ساخته میشود. در گویش راجی زمان آینده وجود ندارد، بلکه مضارع بهجای آینده نیز به کار میرود با این تفاوت که در صورت گفتاری، اگر فعل به مضارع اشاره کند تکیه روی بخش اول فعل، و اگر بیانگر زمان آینده باشد، روی بخش آخر فعل قرار میگیرد: ʔ'abarom «میبرم <مضارع>»، ʔabar'on «میبرم <آینده>» (همو، 72). ساخت مجهول در این گویش با زبان فارسی تفاوت دارد. برای تبدیل فعلهای متعدی به حالت مجهول آنها، به ستاک حالِ فعل، پسوند مجهولساز / iyâ-/ برای زمانهای گذشته و / iyε-/ برای زمانهای مضارع اضافه میشود؛ برای نمونه، صرف فعل «شستن»: مضارع التزامی، bašur-iyε؛ مضارع اخباری، ʔašur-iyε؛ ماضی استمراری، ʔašur-iyâ؛ ماضی بعید، bašur-iyâ hε (همو، 85-86). مفعول در این گویش، ساخت ویژهای دارد و از نشانۀ «را» استفاده نمیشود؛ اما ازآنجاکه در ساختمان گذشتۀ فعلهای متعدی، وندهای شخصی نقش ویژهای دارند، یعنی تنها عنصریاند که شخص و شمار را تعیین میکنند، این وندها به آخر مفعول صریح جمله افزوده میشوند اما از نظر شخص و شمار تابع فاعل جملهاند: ali γaza-š bord «علی غذا را خورد». در این جمله، وند / š/ شناسۀ مفعولی نیست بلکه شناسۀ فعلی است که باتوجهبه شخص و شمار و فاعل به کار رفته است (همو، 88- 89).
faltεsât «زمان کوتاه <بهاندازۀ سوختن یک فتیله>»، downuwâ «خمیازه»، bizâle «بزغاله»، down «دهان»، ʔowšur «آبکشیدن»، šεwčar «چریدن گوسفند در شب»، ʔow «آب»، bibdâyi «دختردایی»، pete «پدر»، sεyng «سنگ»، dombemâr «تلخ»، ʔordumalε «یورش ناگهانی»، ʔordenâšdâ «دستور بیهوده»، malε «ملخ»، bixbasd «بنبست» (ملکی، «کلمات ... »، 137 بب ). نمونهای از جملههای راجی: men seyngem ʔapâkard «من سنگ را بلند کردم»، serâšešon ʔidâvâkard «خانهشان را از هم جدا کردند» (مدنی، 70).
اُرانسکی، ی. م.، مقدمۀ فقهاللغۀ ایرانی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1358 ش؛ «درگاه ملی آمار»، آمار (نک : منابع لاتین)؛ مدنی، مهدی، توصیف گروه فعلی گویش راجی (گویش دلیجان)، پایاننامۀ کارشناسی ارشد زبانشناسی همگانی، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکدۀ ادبیات و زبانهای خارجی، تهران، 1374 ش؛ ملکی، محمود، «بررسی فرایندهای واجی گویش راجی»، زبانها و گویشهای ایرانی، تهران، 1393 ش، شم 4؛ همو، «کلمات مرکب راجی براساس طبقهبندی بیستو و اسکالیس»، مطالعات زبان و گویشهای غرب ایران، کرمانشاه، 1392 ش، س 1، شم 1؛ نیز:
Amar, www.amar.org.irپگاه آریایی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید