صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه زبانها و گویشهای ایرانی / سدهی /

فهرست مطالب

سدهی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 23 تیر 1404 تاریخچه مقاله

سدهی / sedehi/ ، از گویشهای مرکزی ایران (متعلق به گروه زبانهای ایرانی شمال غربی)، که در محلۀ ورنوسفادران (/ varnusfɒderɒn/ ، به گویش محلی،/ benesfoʔun/ ) خمینی‌شهر رواج دارد. 
خمینی‌شهر که در گذشته «سده» نامیده می‌شد، با جمعیت 696‘244 تن («درگاه ... »، بش‍ ‍) در 12کیلومتری شمال غرب اصفهان قرار دارد و در عرض جغرافیایی ˚32 و ΄41 و ˝19 و طول جغرافیایی ˚51 و ΄31 و ˝54 واقع است (نک‍ : «پایگاه ... »، بش‍ ). 

سبب نام‌گذاری

به‌علت رواج این گویش در محلۀ یادشده، شاید نام ورنوسفادرانی برای این گویش درست‌تر از نام سدهی باشد؛ اگرچه اهالی به آن «ولاتی» (ولایتی) می‌گویند. البته ولاتی، اصطلاحی عام است که به دیگر گویشهای مرکزی استان اصفهان، مثل گزی و خورزوقی نیز اطلاق می‌شود. در دو محلۀ بزرگ دیگر در خمینی‌شهر به نامهای «خوزان» (به فارسی محل، / χizun/ ؛ به ولاتی، / üžun/ ) و «فُروشان» (به فارسی محل، / perišun/ ، به ولاتی، / pürüšun/ )، لهجه‌ای از فارسی رایج است و گویش ولاتی کاربرد ندارد. به‌سبب گرایش به استفاده از زبان فارسی نیز کاهش جمعیت گویشوران، امروزه ولاتی بیشتر در محلۀ «باوَلگانِ» (به گویش محلی، / bɒvalɡun/ ) ورنوسفادران رایج است و در 4 محلۀ دیگر ورنوسفادران، یعنی «گارسِلِه»، «گاردَر»، «زاغ‌آباد» (به گویش محلی، / zowɡɒ/ ) و «کوشکِباج»، رواج کمتری دارد. در گذشته، در روستای «اِسفِریز» (به ولاتی، / esberez/ ) در مجاورت سده نیز ولاتی رواج داشته، که امروزه جای خود را به فارسی داده است (اسماعیلی، 4-7). 

ویژگیهای آوایی

همخوانهای این گویش، جز یک مورد، تفاوت اساسی با فارسی ندارند: چاکناییهای / ʔ/ و / h/ در بسیاری از بافتها به‌شدت حلقی [ʕ و ћ] تلفظ می‌شوند، مانند maћ «مات‌ومبهوت»، saћb «صبح»، fɒtћa «فاتحه»، saћab «صاحب»، taʕrif «تعریف»، saʕbün «صابون»، jaʕde «جاده»، maʕde «معده»، ɢalʕa «قلعه»، jumʕa «جمعه». امکان حضور چاکناییها بیشتر در آغاز واژه‌های غیرعربی است، مثل [haft]/ [ћaft] «هفت»؛ اما [ћayf] «حیف»، [ћizi] «هیزی»، [ʕü] «دادوفریاد». به‌سبب حضور بیشتر واجگونه‌های حلقی، شاید بتوان جایگاه حلقی را بنیادی‌تر از جایگاه چاکنایی دانست. 
واکه‌ها عبارت‌اند از: 3 افراشتۀ / u/ ، / ü/ و / i/ ، مانند جفت‌کمینه‌های ki «کی/ چه‌کسی»، kü «بیرون» و ku «کود، کوه»؛ 3 نیم‌افراشتۀ / o/ ، / ö/ و / e/ ، مانند جفت‌کمینه‌های be «باش»، bö «بوده است» و bo «بود»؛ دو افتادۀ / ɒ/ و / a/ ، مانند nane «نگذار» و nɒne «می‌گذارم»؛ دو واکۀ مرکب آوایی [ow] و [öɥ]، مانند sowzi «تره» و köɥš «کفش». نقش تقابلی تکیه در مواردی مشاهده می‌شود، برای نمونه: beneˈ «ببین» و beˈne «درخت»، bemberiˈ «بمیری» و bembeˈri «مُردن/ مُردنی»، jɒneˈ «می‌آیم» و jɒˈne «هاون». ساخت هجا نیز cv(c)(c) است (اسماعیلی، 11-36).
ازجمله ویژگیهای آوایی زبانهای ایرانی شمال غربی در گویش سدهی اینها هستند: 1. وجود / ž/ یا / j/ شمالی دربرابر / z/ جنوبی: žen «زن»، žende «زنده»، že «ژَد» (صمغ)، -žen-/ žent «زن-/ زد-»، ažun «ارزان»، -až-/ ažɒ «ارز-/ ارزید-»، -jɒr-/ jɒt «جَو-/ جَوید-»، -rež «ریز-»، -vež «بیز-»، ruže «روزه»، tɒže «تازه»، vɒžɒr «بازار»، ažɡ «اَزگ» (شاخۀ نازک). اما از گروه جنوبی نیز مثالهایی هست: az «از»، -suz «سوز-»، -sɒz «ساز-»، duruvɒz «دروغ‌گو» (در لغت: دروغ‌واج)، kündez «کُهن‌دژ» (محله‌ای در خوزان سده)؛ 2. وجود / z/ شمالی دربرابر / d/ جنوبی: zemɒ «داماد»، -zun-/ zunt «دان-/ دانست-»، dezɒr «دیوار»، eze «دیروز»، ezme «هیزم»؛ 3. وجود / v/ شمالی دربرابر / b/ یا / ɡ/ جنوبی: -vɒ-/ vɒt «گوی-/ گفت-» (قس: wāž-/ wāxt- پارتی)، vɒ «باد»، veče «بچه»، vešše «گرسنه»، vɒrun «باران»، varf «برف»، vere «بره»؛ 4. وجود / y/ شمالی دربرابر / j/ جنوبی: iyye «جو»، yɒne «هاون»، yɒ «جاری/ زن برادرشوهر» (قس: jād<-ar> ایرانی میانه)، yɒ «جا»، -yoss «جُست-»؛ 5. وجود / r/ شمالی دربرابر / s/ جنوبی: pür «پسر»، ovir «آبستن»، ɒr «آسیاب»، dɒr «داس»؛ 6. وجود / s/ شمالی دربرابر / h/ جنوبی: kas «کوچک»؛ 7. وجود / b/ شمالی دربرابر / d/ جنوبی: bar «در»، ebi «دیگر». 
اما، از ویژگیهای آوایی زبانهای جنوب غربی در سدهی به اینها می‌توان اشاره کرد: 1. وجود / l/ جنوبی دربرابر / rz/ شمالی: -al «هِل-»، bale «بزرگ» (<wazarka>*warzaka* ایرانی باستان)، esbol «سپرز/ طحال»، ɡol «گُل»؛ 2. وجود خوشۀ / ss/ </ st/ جنوبی دربرابر / št/ شمالی: hass «هَشت»، onɡoss «انگشت»، ess «خِشت»، less- «لِشت-». 
تضعیف همخوانهای گرفته، بارزترین تغییر آوایی تاریخی سدهی است، ازجمله: 1. تضعیف biyɒr :/ d/ «بیدار»، küyi «کدو»، kiye «کَده/ خانه»، kuwe «سگ» (قس: kōdaɡ فارسی میانه)، kaʔa «بازی» (قس: kādaɡ فارسی میانه)، voʔum «بادام»، veyr-/ vast- «گذر-/ گذشت-»، berɒ «برادر»، esbe «سفید»، senje «سنجد»، avɒ- «-آباد» (وند اسم مکان، مثل nejavɒ «نجف‌آباد»؛ 2. تضعیف / b/ و / f/ : köɥš «کفش»، döröɥš «درفش»، öɥr(öšum) «ابر<یشم>»، (šö(ɥ «شب»، (o(w «آب»، (ofto(w «آفتاب»، ɡɒre «پایین» (قس: -jafra-/ ɡufra اوستایی)؛ 3. تضعیف چاکنایی و ملازیهای / x / ، /h/  و /orma:/G «خرما»، ebize «خربزه»، ülü «هلو»، ošk «خشک»، ɒle «خاله»، imir «خمیر»، -irin-/ irint «خر-/ خرید-»، tum «تُخم»، sür «سرخ»، tɒl «تلخ»، -sɒt «ساخت-»؛ -ret «ریخت-»، -vet «بیخت-»، -ferɒt «فروخت-»، run «روغن»، čundar «چغندر»، du «دوغ»، ti «تیغ»، duru «دروغ»، kulu «کلوخ»، čerɒ «چراغ»، ɢelɒ «کلاغ»، vɒre «بَرغ» (سد کوچک). 
/ χ/ (از -xw ایرانی میانه) باقی مانده است، مانند: χorsü «خُسور» (مادرزن/ مادرشوهر)، -χun-/ χunt «خوان-/ خواند»، χɒs-/ χɒss- «خواه-/ خواست» (زن‌گرفتن)، -χus-/ χoss «زن-/ زد-» (قس: -xwāh-/ xwast فارسی میانه). 
حذف / r/ پیش‌همخوانی پربسامد است: fadɒšö(ɥ) «فرداشب»، madum «مَردُم»، ɡiye «گریه»، hüde «خُرده»، sɒmɒ «سرما»، -mat «مُرد-»، -bat «بُرد-»، -kat «کرد-»، -χot «خورد-»، -ešmɒt «شمرد»، -pasɒ «پُرسید-»، -tasɒ «ترسید-». 
دربارۀ واکه‌ها، مهم‌ترین تغییرات عبارت‌اند از: 1. پیشین‌شدگی واکه‌های غیرافتادۀ ایرانی میانه: bɒyi «بازو»، zɒni «زانو»، jɒdi «جادو»، pine «پونه»، χün «خون»، ünɡür «انگور»؛ 2. گردشدگی واکه‌های پیشین: büɥe «بیوه»، ɡüɥe «گیوه»، χüs «خیس»، hüšky «هیشکی/ هیچکس»، hüččü «هیچی»، pöröšö(ɥ) «پریشب»؛ 3. افراشته‌شدگی واکۀ افتادۀ پیشین: -ber «بَر-»، -bend «بند-»، -ken «کَن-»، merd «مَرد»، enɒr «انار»، kemar «کمر» (اسماعیلی، 43 بب‍ ؛ تحقیقات ... ).

ویژگیهای صرفی

اسمْ جنس و حالت دستوری ندارد. تکواژ ɒ- نشانۀ جمع است: yuzɒ «گردوها»، puwɒ<*puwo-ɒ «باباها»، mirɒ[ʔ]ɒ<mire-ɒ «شوهرها». نشانۀ نکره و معرفه مانند فارسی گفتاری است: ye dot-i «یک دختری»، in dot-e «این دختره». 
صفت بعد از اسم موصوف می‌آید (نشانۀ اضافۀ i- معمولاً وجود ندارد): saћab-i gale «صاحبِ گَله»، sö hassem möћarram «شبِ هشتمِ مُحرم»، ow χasate «آبِ سرد»، morɢ mate «مرغِ مرده». صفتهای تفضیلی و عالی با تکواژ tar- و tarin- ساخته می‌شوند: vištar «بیشتر»، veytarin «بهترین». 
ضمیرهای شخصی عبارت‌اند از: mun «من»، to «تو»، un «او/ آن»، ɒmɒ «ما»، šemɒ «شما»، unɒ «آنها». 
ضمیرهای پی‌بستی نیز o)yun ،-(o)dun ،-(o)mun ،-(o)y ،-(o)d ،-(o)m)- هستند: mɒ-y «مادرش»، χoχ-oj «خواهرش». ضمیر مشترک χo «خود» با ضمیرهای پی‌بستی به کار می‌رود: χoyun «خودشان». 
پرسش‌واژه‌ها عبارت‌اند از: čiči «چی/ چه»، ki «کی/ که»، key «کِی»، kuwɒ «کجا»، kudum «کدام»، čuntɒ «چندتا»، čundi «چقدر»، čitowri «چگونه/ چطور»، čezu «چرا»، meɡe «مگر»، kuzuri «کدام طرف».
برخی از قیدهای پرکاربردتر: yɒ(-če) «اینجا»، vɒ(-če) «آنجا»، kü «بیرون»، ru «تو»، χeb «خوب»، ziyɒt «زیاد»، hüšvaχ(t) «هیچ‌وقت»، dübɒre «دوباره»، šɒhadɒ «شاید»، hameyɒ «همیشه»، tini «این‌قدر»، šɒllɒ «کاشکی». 
حروف اضافه عبارت‌اند از: پیش‌اضافه‌های az «از»، be «به»، χo «با»، bɒrɒ «برایِ»، var «پیشِ»، žer «زیرِ»، dem «رویِ»، ru «تویِ»، tɒ «تا»، pey «پیِ»، nezik «نزدیک»، ɡal «به»، peš(t) «پشتِ»، nezik «نزدیکِ»، Geyri «غیرِ/ غیر از». تکواژ de با دو معنای «از» و «در/ تویِ» تنها پس‌اضافۀ سدهی است و مفهوم آن را بافت مشخص می‌کند: ejbɒri de bemat «تویِ اجباری <سربازی> مُرد»، ejbɒri de va-y-mɒlɒ «از سربازی فرار کرد». این پس‌اضافه معمولاً برای تأکید بیشتر با پیش‌اضافه‌ها همراه می‌شود و تشکیل پیرااضافه می‌دهد: az) to de) «از تو»، ru) kiye-jun de) «تویِ خانه‌شان»، dem meymun de «رویِ بام»، χo to de «با تو»، peš bar de «پشتِ در»، sar küdüni de «سرِ کوچه». پی‌بست -r(ɒ) «را» فقط با مفعول فعلهای مضارع به کار می‌رود. 
حروف ربط عبارت‌اند از: o- «و»، ɡo «که»، hemsinɡo «همین‌که/ وقتی‌که»، ammɒ «اما»، eɡena «وگرنه»، yɒ «یا»، hem «هم»، -am «هم/ نیز» (اسماعیلی، 98-105؛ تحقیقات). 
فعل دارای دو مادۀ مضارع و ماضی است. ماده‌های ماضی را به دو گروه واکه‌ای (مختوم به واکه) و همخوانی (مختوم به همخوان) می‌توان تقسیم کرد. گروه اول با افزودن وند / ɒ-/ (قس: ād- پارتی) به مادۀ مضارع ساخته می‌شوند و همیشه باقاعده‌اند: -χendɒ «خندید-»، -pasɒ «پرسید-». گروه دوم که به همخوانهای تیغه‌ای / t/ یا / s/ ختم می‌شوند، به‌سبب تحولات آوایی اغلب رابطۀ صرفی قاعده‌مندی با مادۀ مضارع خود ندارند: -nik-/ ništ «نشین-/ نشست-»، -peš-/ paχt «پز-/ پخت-»، -üz-/ yoss «جوی-/ جُست-». در قیاس با فعلهای واکه‌ای، گاهی پسوند ماضی‌ساز / ɒ-/ به‌طور اختیاری به ماده‌های همخوانی نیز وصل می‌شود: kent(-ɒ) «کَند-»، (sot(-ɒ «سوخت-». 
صفت مفعولی با وند a- (واکه‌ای) و e- (همخوانی) ساخته می‌شود: yšaʔa<*üš-ɒ-a «جوشیده»، püsaʔa<*pys-ɒ-a «پوسیده»، kate «کرده»، ɡite «گرفته». توالی [aʔa] می‌تواند به‌صورت یک واکۀ کشیده هم درآید (به‌ویژه در ماضی استمراری): [üšaʔa]~[yša]: «جوشیده». 
شناسه‌های فعلی که در تمام ساختها، به‌جز ماضی متعدی، به کار می‌روند عبارت‌اند از: [ɒn/ -(ɒ)m-] «ـَ م»، [i/ -e-] «-ی»، [∅-/ u-] «ـَ د/ -∅»، [im-] «-یم»، [id-] «-ید»، [end-] «ـَ ند». شناسۀ اول‌شخص مفرد دو گونه دارد؛ ɒ)n)- درصورتی ظاهر می‌شود که بعد از آن، وند نمود ناقص بیاید، مانند be-š-ɒm «بروم»، š-ɒn-e «می‌روم». شناسۀ دوم‌شخص مفرد نیز دو گونه دارد: e- فقط در امری، i- در دیگر ساختها، مانند be-š-e «برو»، be-š-i «بروی»، š-i-[y]e «می‌روی». شناسۀ سوم‌شخص مفرد به‌صورت u- در مضارع و ø- در ماضی ظاهر می‌شود، مانند be-sot «سوخت». تکواژ -un گهگاه به پایان 3 شناسۀ جمع (به‌جز در ماضی متعدی) اضافه می‌شود: be-š-end(-un) «بروند». دو وند تصریفی فعل نیز عبارت‌اند از: پسوند نمود ناقص e- (در ساخت مضارع اخباری و ماضی استمراری) و پیش‌فعل -be (با تکواژگونه‌های، -böy- ، bi- ،bü- ،bo- ، ba) در بقیۀ ساختهای فعلیِ بدون نمود ناقص (اسماعیلی، 106-121). 
این گویش دو زمان مضارع و ماضی، 3 وجه اخباری، التزامی، امری و دو نمود ناقص و کامل دارد. ساختهای فعلی عبارت‌اند از: 1. مضارع اخباری/ آینده: nikɒne «می‌نشینم»، niki[y]e «می‌نشینی»، niku[w]e «می‌نشیند»، nikime «می‌نشینیم»، nikide «می‌نشینید»، nikende «می‌نشینند». 2. مضارع التزامی: beχerɒm «بخورم»، beχeri «بخوری»، beχeru «بخورد»، beχerim «بخوریم»، beχerid «بخورید»، beχerend «بخورند». 3. امری: be-(ve)n-e «ببین»، bevenid(un) «ببینید». 
صرف ماضی فعلهای لازم و متعدی متفاوت است، به این صورت که در فعلهای متعدی به‌جای شناسۀ فعلی از ضمیرهای پی‌بستی برای نشان‌دادن فاعل استفاده می‌شود، مانند: be-rasɒ «رسید»، be-vass(-ɒ) «دوید»، be-rasaʔa «رسیده است»، bevassö<*be-vasse-u «دویده است»، be-rasaʔa-bö «رسیده بود»، be-vasse-bö «دویده بود»، berasaʔa-bö «رسیده بوده است»، be-vasse-bö «دویده بوده است»، berasaʔa-bu «رسیده باشد»، be-vasse-bu «دویده باشد»، vase-bö «می‌دویده <است>»؛ قس: be-y-χot(-ɒ) «خورد»، beyχotö<*be-y-χote-u «خورده است»، be-y-χote-bo «خورده بود»، be-y-χote-bö «خورده بوده است»، be-y-χote-bu «خورده باشد»، χote-y-bö «می‌خورده <است>». در ماضی استمراری استثنائاً فعلهای لازم مانند فعلهای متعدی صرف می‌شوند: rasa:-m-e «می‌رسیدم»، sote-m-e «می‌دویدم»، χote-m-e «می‌خوردم». البته در صورت منفی ماضی استمراری فعلهای متعدی، ضمیرهای پی‌بستیِ فاعلی به وند نفی وصل می‌شوند؛ ولی در فعلهای لازم این جابه‌جایی رخ نمی‌دهد: na-rasa-m-e «نمی‌رسیدم»، na-vasse-m-e «نمی‌دویدم»؛ اما: na-m-χote «نمی‌خوردم». تفاوت تصریفی فعلهای لازم و متعدی در فعلهای دووجهی نیز دیده می‌شود، به این صورت که از مادۀ ماضی همخوانی در معنای متعدی و از مادۀ ماضی واکه‌ای (باقاعده) در معنای لازم استفاده می‌شود، مانند -amat «شکستن/ شکاندن» و -amarɒ «شکستن/ شکسته‌شدن»: be-y-amat «او <چیزی را> شکست» و šiše beymarɒ<*be-amarɒ «شیشه شکست»؛ نیز -paχt «پختن» و -pešɒ «پختن/ پخته‌شدن»: be-y-paχt «او <غذا را> پخت» و Gezɒ-y be-pešɒ «غذایش پخت/ پخته‌شد» (اسماعیلی، 106- 138؛ نیز تحقیقات).
منفی‌کردن با وند -na صورت می‌گیرد: be-tasɒ-m «ترسیدم»، na-tasɒ-m «نترسیدم». این وند معمولاً با واکۀ (گاه غلت) هجای بعدی همگون می‌شود: noʔure/ nowre «نیا»، ne-m-jos «نجُستم». وند نفی بعد از وند اشتقاقی فعل قرار می‌گیرد: da-na-kaft «نیفتاد». فعل سببی با افزودن پسوند n- به مادۀ مضارع ساخته می‌شود: -üšɒ «جوشیدن» و -üšnɒ «جوشانیدن»، -ušɒ «خوشیدن/ خشکیدن» و -ušnɒ «‌خوشانیدن/ خشکانیدن»، -telɒ «‌لهیدن» و -telnɒ «لهانیدن». پیشوندهای اشتقاقی فعل عبارت‌اند از: -e- ،i- ،da- ،de- ، va- ، ve که جانشین پیش‌فعل -be می‌شوند: beɡate «بگرد»، و veɡate «برگرد»، bemɒle «بمال» و vamɒle «وَرمال/ فرار کن»، biɡi «بگیر/ نگه‌دار» و iɡi «بگیر/ بِسِتان» و veɡi «بردار»، be-y-kɒšt «کاشت» و da-y-kɒšt «دعوا کرد»، beke «بکُن» و bar-ɒ eke «در را پیش کن» و ɢezɒ rɒ vake «غذا را بکش». برخی از فعلها فقط به‌صورت پیشوندی به کار می‌روند و صورت سادۀ آنها کاربرد ندارد: va-senj-/ va-sat «وزن‌کردن» (قس: «سَختن» فارسی)، -va-daz-/ va-dašt «دوختن»، -da-vɒz-/ da-vɒzɒ «باختن». در صیغه‌های منفی فعلهایی که ماده‌شان با واکه شروع شده، و پیشوند اشتقاقی فعلی مختوم به همخوان / r/ است، این همخوان مقلوب، و جزئی از مادۀ فعل می‌شود: ver-ossɒ «برخاست»، ve-na-rossɒ «برنخاست». 
مصدر با افزودن پیش‌فعل -be و پسوند i- به مادۀ‌ مضارع ساخته می‌شود. این نوع مصدر معنای صفت لیاقت هم دارد: beχeri «خوردن/ خوردنی»، beveni «دیدن/ دیدنی»، bemberi «مردن/ مردنی»، buχuni «خواندن/ خواندنی». نوع دیگری از مصدر با افزودن پیش‌فعل -be به صفت مفعولی ساخته می‌شود و معمولاً پس از فعلهای وجهی می‌آید: nabu[w]e buχunte «نمی‌شود خواند»، na-šɒ-y re be-šte «نمی‌تواند راه برود» (نک‍ : اسماعیلی، 111-114، 118-119، 138-142، 144-145). ژوکوفسکی (همه‌جا) مصدرها را با وند éH) -an-) ثبت کرده است (برای نمونه: тесīдéн/ / te(r)sīden «ترسیدن»، kušten / кüштéн/ «کُشتن»، II/ 159, 302) که صحیح نیست.

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: