صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / قاطر /

فهرست مطالب

قاطر


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 2 خرداد 1403 تاریخچه مقاله

قاطِر، یا اَستر، چهارپای اهلی از راستۀ سم‌داران، که از جفت‎شدن خر بـا مادیان زاده می‎شود و درگذشته، کارکردهـای فراوانی داشته است. 
استر، ستر یا سطر، که به این ستور اطلاق می‎شود، لغتی پهلـوی است، مأخوذ از فارسی باستـان xara-tara، صفت تفصیلی از xara- (خر)، در معنای «از خر برتر» یا «گونۀ دیگری از خر» (نک‍ ‍‍: آساتوریان، 42-43؛ پورداود، 226-227؛ بندهش، 79). در منابع، خاستگاه تاریخی و زمان پیدایش و حضور استر و بهره‎گیری از این ستـور در امـور زندگی انسان بـه فریدون نسبت داده شده است. بر پایۀ اساطیر ایرانی، طهمورث نخستین کسی بود که «خر بر اسب افگند تا استر آمد» (نک‍‍‌ : بلعمی، تاریخ، 1/ 129، تاریخ‌نامه ... ، 1/ 89) که در برخی منابع، این کار به جمشید ( نوروز‎نامه، 8) و فریدون منسوب است (گردیزی، 39؛ ابن‌بلخی، 36). برخی منابع هم حاصل پیوند خر و مادیان را قارون (دمیری، 1/ 200) و برخی منابع فرعون (برهان ... ، ذیل استر) می‎دانند.
در داستان حضرت ابراهیم (ع)، از میان ستوران تنها استر حاضر به حمل هیزم برای آتش نمرود شد، پس خداوند از آن پس نژادش را عقیم و به رنج و شکنجه‎اش افکند (نک‍‍ : مقدسی، 1/ 442).
در گذشته، استـر به‌سبب نسب‌بردن از الاغ و به‌ویـژه ناتوانی در میدان نبـرد، «مرکب ذلت» به شمـار می‎‎رفت (نک‍‍ : ابن‌خلدون، 1/ 67)؛ امـا استر در سیرۀ پیامبر (ص) و ائمه (ع)، بهترین ستوران بوده است و آن را از غرور اسب و ذلت الاغ مبرا می‌دانستند و می‎پسندیدند (طبری، 3/ 174)؛ همچنین، پیامبر (ص) استری شهباء (سیاه و سپید) موسوم به دلدل را هدیه گرفته بود و در غزوۀ حنین، خود بر آن سوار بود و سپس، آن را به امام علی (ع) بخشید (دینوری، 228- 229؛ بلعمی، همان، 3/ 256، 315-316؛ ابن‌اثیر، 2/ 263-264، 314-315). باتوجه‌به جایگاه این مرکب در سیرۀ پیامبر (ص) و ائمۀ اطهار (ع)، در گذشته، علما به تأسی از ایشان به‌جـای اسب، بـر استر سـوار می‎‎شدند (نک‍ ‍‍: حـافظ، 37؛ شمیسـا، 1/ 101). در سدۀ 4 ق/ 10 م، شهرهای فرارود (بین‎النهرین) و دیگر نقاط فلات ایران محل پـرورش استـران «نیکو» بـوده است (نک‍‍ : حدود ... ، 108، 161).
به نقل از سیاحان دورۀ قاجار، مرکوب عامۀ ایرانیان استر بوده است کـه به جای کالسکه، تختی روان (کجاوه) روی این ستوران قرار می‎دادند. برای حفظ تعادل حیوان به‌ویژه در جاده‎های صعب‎العبور کوهستانی، دو کجاوه، یکی به‌منظور حمل بار و دیگری برای مسافر به کار می‎رفت (نوربخش، 364-365). 
در تشکیلات دورۀ قاجار، اداره‎ای به نام قاطرخانه با مسئولیت صاحب‌جمع، بخشی از تشکیلات قشون جنوب بود که هر 7 رأس قاطر یک قطار را تشکیل می‎داد و ادارۀ آن را منصبی به نام قاطرچـی (مسئـول راه‌بـردن و رسیـدگی بـر هر استـر توپ‌خانـۀ کوهستانی) عهده‌دار بود؛ کار تأمین کاه و علوفۀ هر 200 قطار را نائب قاطر‎خانه بر‌عهده داشت که چندین ده نیز برای جیرۀ کارکنان قاطرخانه و علیق آنان اختصاص یافته بود (نک‍ ‍‍: مستوفی، 1/ 418). اصطلاحاتی مانند قاطر توپ، قاطر قپوز (استر حامل توپی که خط گلوله‎اش منحنی است)، قاطر قنداق، قاطر قورخانه یا صندوق (عرادۀ حامل مهمات توپ) و قاطر لوله (قسمت استوانۀ و توخالی سلاح گرم)، و نیز قاطربان، قاطرچی، قاطردار، استراوان، استربانو و بغال اهمیت به‌کارگیری این حیوان را در امور نظامی و لشکری و نیـز حمل‌ونقل عمومـی نشان می‎دهد (مـدرسی، 439، 441، 479، جم‍ ؛ ایازی، 279). وجود روستاها و آبادیهایی نظیر قاطرچی در لرستان و اورمیه و قاطرگوترن در اورمیه یادگاری از آن دوران است (نک‍ ‍‍: پـاپلی، 396). در دورۀ پـهلوی نیـز از قاطر در قشون استفاده می‌شد (نک‍ ‍‍: ایازی، 612-613).

بیطاری و پرورش سنتی

قـاطر در زمرۀ حیوانات هم‌نشین آدمی به شمار رفته است که نه عقیم است و نه بچه زاید؛ رفتاری میانۀ اسب و الاغ، نه سبک‌پایی و تیزی اسب و نه بلاهت و نادانی الاغ را دارد. باوجود چموشی، لجاجت، نابردباری و بدطبعی، اگر یک بار راهی را رفته باشد، آن را بازخواهد شناخت. قاطر میان جانوران، به‌ویژه نسبت به هم‌نسبان خود (اسب و الاغ)، عمری طولانی دارد که دلیل این عمر را کمی آمیزش این ستور دانسته‎اند (نک‍‍ : جاحظ، 3/ 82-83؛ حمزه، 33). 
بنابر برخی منابع، در بیطاری سنتی، با علم به کوچکی زهدان استر ماده و ناتوانی در حمل و زایمان، برای جلوگیری از جفت‎گیری اسبان با این ستور، بر فرج آن، حلقه‎ای از زر و سیم (به‌ویژه برای استران فرمانروایان و درباریان) بند می‎کردند تا آبستن نشود که این موضوع در اشعـار برخی شـاعران بازتـاب یـافته اسـت (نک‍ : سوزنی، 37؛ خاقانی، دیوان، 313؛ جامی، 2/ 199؛ شاملو، 1/ 460).

طب سنتی

برخی ویژگیهای جانورشناختی قاطر، نظیر ناباروری و نازایی، سبب حضور چشم‎گیر این ستور در شیوه‎های سنتی درمان بیماریها و پاره‎‎ای از پنداشتهای مرتبط با نازایی و ناباروری زنان در فرهنگ مردم شده است.
در طب سنتـی، مالیدن پیـه گداختۀ قاطر بر دست و پـا، برای جلوگیری از اثرهای سوء سرمای زمستان، سوختگی ناشی از آتش و علاج دنـدان‌درد مفید است (نک‍‍ : مـراغی، 89). سوختۀ سُم قاطر با مقداری خاکستر (خاک) و روغن مورد و قسط برای جلوگیری از ریزش مو (داء‎الثعلب) و رویش مجدد آن مؤثر است (طوسی، 561؛ مراغی، 90)؛ نیز ترکیب 5 قطره از خون گوش استر با آب باران «تب دق» را نافع است و آن را می‎بُرد (طوسی، همانجا). خوراندن چرک گوش استر در شراب گداخته به شخص، سبب مستی مادام‌العمر او می‎شود (مراغی، 89) و مالیدن مغز گداختۀ قاطر با روغن زیتون بر آماس، نافع است (همو، 90). پودر مگسان خشک‌شده‌ای که در گوش قاطرند درد بواسیر را از بین می‎برد (همانجا). 
باتوجه‌به اینکه در بیشتر فرهنگهای کهن، عامل بیماری را به نیروهای ماورء‌الطبیعی و ارواح خبیث نسبت می‎دهند (دراین‌باره، نک‍‍ : یونگ، 294-295؛ رضی، 6/ 961، 1057)، در یکی از روشهای درمان زکـام (ه‍ م)، فرد مبتلا می‎بایست نزد استری برود و ابتـدا آن را به‌خوبی ببوید؛ سپس آب دهان بر سرگین قاطر افکند و بگذرد؛ چنان‌که شخصی دیگر بعد از فرد زکامی همین کار را انجام دهد، زکام به او منتقل می‌شود (نک‍‍ : مراغی، همانجا). مردم خراسان برای دفع تب نوبه یا سَعیَک، به نیت شفای بیمار، بر سر کوچه و گذر منتظر می‎ایستادند تا قاطری که 3 تن بر آن سوار باشند، از محل عبور کند؛ آنگاه از 3 سوار دوا و درمان بیماری را می‌پرسیدند و هرچه را که راکبان قاطر تشخیص می‌دادند، برای بیمار نافع می‎دانستند (شکورزاده، 240).

کارکردها

تـا دهـه‎های اخیـر، قاطر یکی از عمومی‎تریـن و معمول‎ترین چهارپایان برای حمل‌ونقل در شهر و روستاها، جابه‌جایی مسافران و کوچ و اموری نظیر گردش آسیابهای آبی بوده است (نوربخش، 369؛ کیانی، 37؛ مقدم، 1/ 508). معمولاً در تویسرکان، مالکان و خوانین محلی وسیع، موسوم به حیاط طویله، را برای نگه‎داری قاطران خویش اختصاص می‎دادند (همو، 1/ 509). در تالش، به‌سبب وجود کوهها و راههای صعب‌العبور، قاطر چهارپایی باارزش‎تر و‎ حتى گران‎تر از اسب بوده است (شکوری، 94-95). در کردستان، برای حمل جهیزیۀ دختران خانواده‎های متمول و اعیان، از استر استفاده می‎شد (ایازی، 253، 279). در گذشته، یکی از اقلام مالیاتی ایلات ازجمله ایل بختیاری، قاطر بوده است (نک‍‍ : کیانی، 163). در آیینهای مربوط به پیشکش و هدایای نوروزی، قاطر یکی از اقلام پیشکشی بود (نک‍‍ : نوروزنامه، 18)؛ همچنین، قاطر از جملۀ خلعتهای پادشاه برای تشویق زیردستان نیز بوده است (نک‍‍ : خاقانی، منشآت، 223). 

باورها

به باور مردم، سبب نازایی قاطر به غزوۀ خیبر باز می‎گردد که حضرت علی (ع) برای عبور سپاهیان و تجهیزات، درِ یکی از قلاع را به جای پل، روی دستـان خویش گرفتـه بـود و در این میان، برخی دشمنان باری بیشتر بر چهارپایان نهادند و تنها قاطر بود که حاضر به عبور از این پل شد و به همین سبب، عقیم و نـازا شده است (نک‍ ‍‍: هـدایت، 100؛ مـاسه، 1/ 327- 328). به باور مردم گیلان، هرگاه قاطر بزاید، قیامت فرا خواهد رسید و نیز بر این باورند چنانچه عروسی را سوار بر قاطر به خانۀ شوهر راهی کنند، عروس نازا خواهد شد (بشرا، 47). اگر سنگی که قاطر روی آن غلتیده است زیر زن درحال‌زایمان نگه دارند، فارغ می‎شود و نیز غلتیدن فرد عاشق در محل غلتیدن قاطر سبب ازمیان‌رفتن عشق و علاقـه‎اش می‎شود (طـوسی، 561). بنابر بـاور مردم، اگر استر نر ادرار استر ماده را ببوید، تمایلش به جفت خود به‌گونه‎ای جنون‎آمیز تشدید می‎شود (نک‍‍ : مراغی، 89). سوزاندن سُم، پوست و موی قاطر در لانۀ موش سبب ترس و فرار آن می‎شود (نک‍ : همو، 90). بنابر باور مردم، اگر کسی چرک گوش قاطر ماده را در لایه‎ای از پوستش قرار دهد و آن را به خود بیاویزد، تازمانی‌که همراه فرد باشد، آبستـن نمی‌شود (نک‍‍ : همـو، 89)؛ اما اگر بـا بیضۀ راسو یـا موش خرما ترکیب شود، فرد آبستن می‌شود (همانجا).
جنبۀ نحسی نـازایی و عقیمی قـاطر به‌حدی است که بـه باور مردم، اثر باروری برخی آبها را خنثى می‎کند؛ به‌گونه‎ای که نوشیدن ترکیبی از ادرار قاطر، به‌ویژه با آبی که آهنگران آهن گداخته را در آن زده باشند، سبب نازایی، سقط جنین و البته تسهیل در زایش زنان باردار می‎شود (نک‍‍ : همو، 90).
به باور مردم خراسان، چنانچه قاطر بی‎سبب سرش را تکان دهد، هوا بد و طوفانی خواهد شد و کوچک‌شدن خایۀ ستورانی مانند استر، علامت سردی هوا ست (شکورزاده، 340-341)؛ به باور مردم گیلان، غلتیدن قاطر در چمن‎زار و دیگر جاها، نشانه‎ای از خرابی هوا و باریدن باران است (بشرا، همانجا).
قاطرچیان اشکور هنگام برداشتن پالان از گردۀ قاطر، با دقت به حیوان می‎نگرند و معتقدند چنانچه قاطر پشت و دوش خود را بلرزاند، مزد بارکشی و مسافربری‌شان نقد خواهد بود (همانجا). مردم خراسان بر این باورند چنانچه مسافری در ابتدای سفرش با قاطری سیاه برخورد کند، باید از آن سفر چشم بپوشد، وگرنه هلاک خواهد شد (شکورزاده، 320). در اشکور، اگر استری هنگام عبور از رودخانه در آب بشاشد، نشانۀ زنده‌بودن مادر و مهترش است (بشرا، همانجا). 

خواب‌گزاری

اگر مرد مجرد در خواب ببیند که بر قاطری نشسته است، با زنی نازا ازدواج خواهد کرد و چنانچه قاطر فربه باشد، آن مرد به سفری پرسود خواهد رفت و اگر قاطر لاغر باشد، سفر مرد سود چندانی برایش نخواهد داشت. چنانچه کسی در خواب ببیند که قاطر وی مرده است، منزلت او کم می‎شود و اگر خواب ببیند که شیر قاطر می‎خورد، غم و ناراحتی برایش پیش می‌آید (حبیش، 66-67).

ادبیات شفاهی

مـردم با استناد به ویژگیهایی نظیر چموشی، نـازایی و به‌ویـژه پستی نسب پدری استـر، یعنی الاغ (در قیـاس با مادرش اسب)، امثـال فراوانـی ساخته‎اند، مانند: استـر را گفتند: پدر کیست؟ گفت آقـا داییم (خاله‎ام) مادیـان است، در اشاره بـه فردی که نسبی پست دارد و بـه شخصی دیگر می‎نازد و خـود را بـه آن منتـسب می‎کنـد (نک‍‍ : دهخـدا، 1/ 172، 2/ 1154؛ نـیـز نک‍ ‍: لهسایـی‌زاده، 358؛ طاهبـاز، 75؛ صفـری، 229). در اشاره بـه این مسئله که مبارزۀ دو فرد قدرتمند به ضرر زیردستان تمام می‎شود، می‎گویند: اسب و استر با هم می‎جنگند، مورچه زیر پا می‎رود (نک‍‍ : شاملو، 1/ 460؛ امینی، 77).
در فرهنگ مـردم، ریشه و خاستگاه مثـل «توبۀ گرگ مـرگ است» را به استـری نسبت می‎دهند که فریب گرگ را نخورده، و پس از غلبه بر او، جملۀ یادشده را بر زبان رانده است (نک‍‍ : انجوی، 1/ 51-52). استری‌کردن با کسی، کنایه از چموشی و نافرمانی‌کردن است (نک‍ ‍‍: لغت‎‎نامه ... ، ذیل استری). 
باتوجه‌به شرارت قاطرچیهای عصر ناصرالدین شاه قاجار، مردم اگر می‌خواستند به شخصی توهین کنند، وی را به قاطرچی تشبیه می‌کردند (مستوفی، 1/ 418)؛ ازاین‌رو، لفظ قاطرچی در ادب عامه در مقام اشاره به فرد شریر و ناباب مستفاد می‎شود (نک‍ ‍‍: انـوری، ذیل واژه).

مآخذ

آساتوریان، گارنیک، هومبابا یا فرهنگ گویشهای مرکزی ایران، تهران، 1390 ش؛ ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن‌اخوه، محمد، آیین شهرداری، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1360 ش؛ ابن‌بلخی، فارس‌نامه، به کوشش لسترنج و نیکلسن، تهران، 1362 ش؛ ابن‌خلدون، العبر، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، تهران، 1363 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، تهران، 1389 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، 1352 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1381 ش؛ ایازی، برهان، آیینۀ سنندج، تهران، 1371 ش؛ برهان قاطع؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، رشت، 1386 ش؛ بلعمی، محمد، تاریخ، به کوشش محمدتقی بهار و محمد پروین گنابادی، تهران، 1341 ش؛ همو، تاریخ‌نامۀ طبری، به کوشش محمد روشن، تهـران، 1378 ش؛ بنـدهش، ترجمۀ مهـرداد بهار، تهـران، 1395 ش؛ پاپلـی یزدی، محمدحسین، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبـی کشور، مشهد، 1367 ش؛ پورداود، ابراهیم، فرهنگ ایران باستان، تهران، 1356 ش؛ جاحظ، عمرو، الحیوان، به کوشش محمد باسل عیون السود، بیروت، 1424 ق/ 2003 م؛ جامی، عبدالرحمان، هفت اورنگ، به کوشش اعلاخان افصح‌زاد و حسین احمد تربیت، تهران، 1378 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش منصور موحدزاده، تهران، 1370 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1362 ش؛ حمزۀ اصفهانی، تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1346 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش ضیـاءالدین سجادی، تهـران، 1357 ش؛ همو، منشآت، به کوشش محمد روشن، تهران، 1349 ش؛ دمیری، محمد، حیاة الحیوان الکبرى، به کوشش احمد حسن بسج، بیروت، 1424 ق/ 2003 م؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1363 ش؛ دینـوری، احمد، اخبـار الطوال، ترجمۀ محمـود مهدوی دامغانی، تهـران، 1371 ش؛ رضی، هاشم، تاریخ ادیان: دیانت و فرهنگ اقوام بدوی، تهران، 1345 ش؛ سوزنی سمرقندی، محمد، دیوان، به کوشش ناصر‌الدین شاه‌حسینی، تهران، 1338 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، حرف الف، تهران، 1388 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مـردم خراسان، تهـران، 1363 ش؛ شکـوری، چنگیـز، سیری در کوچ‌نشینـان تالش، رضوانشهر، 1382 ش؛ شمیسا، سیروس، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، تهران، 1387 ش؛ صفری، حسین، داستانها و زبانزدهای دلیجانی، تهران، 1387 ش؛ طاهباز، سیروس، یوش، تهران، 1342 ش؛ طبری، تاریخ؛ طوسی، محمد، عجایب ‌‌المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1382 ش؛ کیانی، منوچهر، سیاه‌چادرها، تهران، 1371 ش؛ گردیـزی، عبدالحـی، زیـن الاخبـار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهـران، 1363 ش؛ لغت‌نامۀ دهـخدا؛ لهسایـی‌زاده، عبدالعلـی و عبد‌النبی سلامی، تـاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، 1355 ش؛ مدرسی، یحیى و دیگران، فرهنگ اصطلاحات دورۀ قاجـار، قشون و نظمیه، تهـران، 1380 ش؛ مراغی، عبدالهادی، منافع حیـوان، به کوشش محمد روشن، تهـران، 1388 ش؛ مستـوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1341 ش؛ مقدسی، مطهر، آفرینش و تاریخ، ترجمۀ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1374 ش؛ مقدم (گل‌محمدی)، محمد، تویسرکان، تهران، 1378 ش؛ نوربخش، مسعود، مسافران تاریخ، تهران، 1364 ش؛ نوروز‌نامه، منسوب به خیـام، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1335 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1312 ش؛ یونگ، م. و.، تروبریاندها، ترجمۀ عباس مخبر، تهران، 1373 ش. 

محمد‌علی جودکی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: