صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / قاری /

فهرست مطالب

قاری


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 2 خرداد 1403 تاریخچه مقاله

قاری، کسی که بر گور مرده، جلو تابوت و در مراسم ترحیم قرآن می‌خواند. 
در ابتدا، باید خاطرنشان کرد که این قاریان با قراء دانشمند هفت‌گانه در سده‌های نخستین اسلام متفاوت‌اند (برای آشنایی با قراء هفت‌گانه، نک‍‍ : پاکتچی، 195 بب‍ ‍). 

پیشینه

در گذشته، قاریان همواره در مراسم ترحیم، عزاداری و سوگواری حضور داشتند؛ همچنین، در بقاع و مزارات ائمه استخدام می‌شدند تا پیوسته، در آنجا قرآن بخوانند؛ برای مثال تاش‌خاتون، مادر سلطان ابواسحاق، در بقعۀ شاه‌چراغ (ه‍ م) مدرسه و زاویه‌ای ساخته بود تا گروهی از قاریان همواره، بر آن تربت، قرآن‌خوانی کنند (ابن‌بطوطه، 1/ 204-205). به گفتۀ شاردن، در بارگاه حضرت معصومه، 8‌ قاری موظف بودند که در شبانه‌روز، به‌نوبت قرآن بخوانند (2/ 530)؛ حتى او اشاره می‌کند که 12 قاری بر سر قبر شاه‌صفی، و 25 تن بر سر گور شاه‌عباس دوم پیوسته قرآن تلاوت می‌کردند (همانجا).

سایر اسامی

یکی از کارهایی که قاریان، به‌ویژه در گذشته، انجام می‌دادند، حفظ قرآن بود؛ بر این اساس، به آنان حافظ هم گفته می‌شد (قطغان، 19). واصفی از فردی نام می‌برد که حافظ خوش‌خوانی بود و قرآن را به آهنگی می‌خواند که هیچ حافظ بلند‌خوانی نمی‌توانست بخواند (1/ 120)؛ همچنین در برخی کتب تاریخی، ویژگیهایی چون حسن ادا، لطف صدا، آشنایی با مقدمات صرف و نحو و آگاهی از علوم برای شخصی به نام حافظ حسن بصیر ذکر شده است که نشان می‌دهد منظور از حافظ، همان قاری قرآن است (قطغان، همانجا). گملین (1771- 1778 م/ 1185-1192 ق) هم از قاریان با عنوان حافظ یاد کرده است: «حافظ کسی است که در گورستان، با صدای بلند برای مردگان قرآن می‌خواند و پول می‌گیرد» (ص 152).
برخی قاریان عمامه و عبا می‌پوشند و شبیه طلبه‌ها می‌شوند (بقیعی، 192)؛ همین امر باعث شده است به این قاریان، که بر سر قبر قرآن می‌خوانند، «آخوند سر خاک» گفته شود (رجبی، 124). 

مراسم ترحیم

تا دورۀ قاجار، ‌معمولاً جنازه را در مسجدی قرار می‌دادند و یک یا چند قاری برای تلاوت قرآن اجیر می‌کردند. این قاریان یا بر سر مزار متوفا می‌رفتند یا به منزل او دعوت می‌شدند (مستوفی، 1/ 611، 613). اگر تدارک تشریفات طولانی می‌شد، میت را همراه چند قاری، به‌طور موقت، در مسجد یا زیارتگاه قرار می‌دادند (آلمانی، 1/ 388). در برخی مناطق، بر سر قبر تازه‌در‌گذشتگان چادر می‌زدند و قاریانی را مأمور خواندن قرآن می‌کردند. در ارسنجان فارس، این رسم «قاری‌هِشتن» نام داشت و در چند روزی که قاری در مراسم حضور داشت، غذا و مایحتاج روزانه‌اش را تأمین می‌کردند. هدف از برقراری چادر و اجیرکردن قاری این بود که متوفا احساس تنهایی نکند و از ثواب قرائت قرآن بهره‌مند شود (رحیمی، 1/ 862؛ رضایی، 505). مدت برقراری چادر 3 تا 7 شبانه‌روز بود و معمولاً ثروتمندان چنین کاری می‌کردند (اسکندری، 100؛ گملین، همانجا). 
در شهر دوان، از توابع کازرون، اتاقکی چوبی روی قبر قرار می‌دهند و قرآن‌خوانی اجیر می‌کنند که 3 شبانه‌روز در آنجا قرآن تلاوت کند. مردم معتقدند تا وقتی قرآن خوانده می‌شود، نکیر و منکر نمی‌آیند و مرده برای پاسخ‌گویی به سؤالهای آنان آماده می‌شود (لهسایی‌زاده، 154). در آخرین ساعات روز سوم، اتاقک را برمی‌دارند و قاری را به خانه می‌برند؛ اگر مرده مرد باشد، با یک خروس و اگر زن باشد، با یک مرغ پخته از قاری پذیرایی می‌کنند (همانجا). نیز مردم سروستان کم‌وبیش همین کار را می‌کنند، با این تفاوت که مرغ یا خروس را با مقداری عدس‌پلو به خانۀ قاری می‌فرستند (همایونی، 522).

مراسم ختم قرآن

در شهرهای مختلف ایران، به مناسبتهای گوناگون، به‌ویژه در ماه رمضان، مراسم قرآن‌خوانی و ختم قرآن برگزار می‌شود. معمولاً، قاریان قرآن به این مراسم دعوت می‌شوند تا ضمن خواندن قرآن، هدایت مراسم را هم برعهده بگیرند؛ برای مثال در وزوان در فصل زمستان، که اوقات بیکاری بیشتر است، مردم برای برآورده‌شدن حاجات و رفع بلایا، قاریان محلی‌ مکتب‌دیده را دعوت می‌کردند. هرچه شمار قاریان بیشتر بود، مجلس گرم‌تر و کیفیت آن بهتر می‌شد (رسولی، 64). در الموت، کسانی هستند که هرروز یک جلد قرآن را به‌طور کامل، ختم می‌کنند. این افراد قرآن استیجاری می‌خوانند؛ یعنی در برابر دریافت پول، برای برخی افراد قرآن می‌‌خوانند (عسگری، 1/ 53).

سایر کارها

قاریان علاوه‌بر خواندن قرآن، کارهای دیگری هم انجام می‌دادند. در گذشته، در مکتب‌خانه (ﻫ م) به کودکان قرآن می‌آموختند (تتوی، 6/ 3820؛ صفا، 2/ 248). مردم کومله از حضور قاریان برای درمان برخی بیماریها هم بهره می‌بردند. اگر خال سفید در چشم کسی پدیدار می‌شد، بیمار را نزد 7 قاری می‌بردند. هر قاری دو سورۀ کوچک می‌خواند و بر چشم بیمار فوت می‌کرد؛ سپس، دانه‌ای گندم یا برنج در کاسۀ آب می‌انداخت. برخی هم در یک نوبت، بیمار را نزد 7 قاری می‌بردند و آب را زیر درختی می‌ریختند (شهاب، 139-140). در کیش، قاریان به کار روضه‌خوانی هم مشغول‌اند. در آنجا، به عمل روضه‌خوانی قرائت و به روضه‌خوان قاری می‌گویند (مختارپور، 493). امروزه همچنین، قاریـان کارهایی چـون استخـاره و چاووش‌خوانـی (ه‍ م‌م) انجـام می‌دهند (شهاب، 195؛ سلیمی، 81؛ کریمی، 68).

محل درآمد

در گذشته، قاریان اغلب، ازطریق نذورات و وقفهای مردمی امرارمعاش می‌کردند (صفا، همانجا). خواجه حسام‌الدین، حاکم کازرون، برای جبران خسارتها و دردهایی که به مردم وارد کرده بود، چند مزرعه وقف کرد تا درآمد حاصل از آن به قاریان داده شود (فسایی، 2/ 1441). مزد بیشتر قاریان کمی غلات یا یک کله‌قند بوده است (رمضان‌خانی، 280). امروزه، گاهی مزد قاریان نقدی پرداخت می‌شود یا نصف مزد را با غذا و چای و قلیان جبران می‌کنند (لهسایی‌زاده، 154).

ادبیات شفاهی

قاری در معنای موردنظر، وارد مثلها هم شده است؛ ازجمله «قاری مفت ببیند، عزای پدرش را می‌گیرد» که مترادف است با «مامای مفت دید، درد زاییدنش گرفت» یا «شراب مفت را قاضی هم‌ می‌خورد» (امینی، 490).

مآخذ

آلمانی، هانری ‌رنه د.، از خراسان تا بختیاری (سفرنامه)، ترجمۀ غلامرضا سمیعی، تهران، 1378 ش؛ امینی، امیر‌قلی، فرهنگ عوام، به کوشش غ. صدری افشار و م. کاظم‌زاده، تهران، 1389 ش؛ ابن‌بطوطه، سفرنامه، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران، 1337 ش؛ اسکندری، اکبر و نسرین اسکندری، ارسنجان‌نامه، شیراز، 1385 ش؛ بقیعی، غلامحسین، معرفی مشاغل قدیم مشهد، مشهد، 1384 ش؛ پاکتچی، احمد، «تاریخ علوم قرآن و حدیث در ایران»، تاریخ جامع ایران، تهران، 1393 ش، ج 14؛ تتوی، احمد و دیگران، تاریخ ‌الفی، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1382 ش؛ رجبی، نجیب‌اللٰه، مشاغل سنتی خراسان جنوبی، تهران، 1393 ش؛ رحیمی، حبیب و سهیلا هاشمی، جام ارسنجان‌نما، قم، 1388 ش؛ رسولی، عباس، شهر وزوان اصفهان، تهران، 1386 ش؛ رضایی، جلال، بیرجند‌‌نامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ رمضان‌خانی، صدیقه، فرهنگ مشاغل استان یزد، یزد، 1393 ش؛ سلیمی، منوچهر، کتاب فشند، تهران، 1393 ش؛ شاردن، ژان، سفرنامه، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران، 1372 ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1356 ش؛ عسگری، نصراللٰه، فرهنگ مردم الموت، قزوین، 1391 ش؛ قطغان، محمدیار، مسخر البلاد، به کوشش نادره جلالی، تهران، 1385 ش؛ کریمی، زهرا، آداب‌ورسوم و فرهنگ عامۀ احمدآباد جرقویه، تهران، 1388 ش؛ گملین، ز. گ.، سفر به شمال ایران، ترجمۀ غلامحسین صدری افشار، رشت، 1393 ش؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبد‌النبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مستوفی، عبداللٰه، شرح زندگانی من، تهران، 1324 ش؛ واصفی، محمود، بدایع الوقایع، به کوشش الکساندر بالدیرف، تهران، 1349 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1349 ش.

معصومه طالبی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: