صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه زبانها و گویشهای ایرانی / بهبهانی /

فهرست مطالب

بهبهانی


آخرین بروز رسانی : دوشنبه 16 بهمن 1402 تاریخچه مقاله

بهبهانی / behbahâni/ : گویشی از گروه زبانهای غربی جنوبی، که در شهر بهبهان، در جنوب شرق خوزستان رایج است (گرامی، «ترتیب ... »، 134) و از گویشهای جنوبی ایران به شمار می‌رود (کلباسی، 158).
شهر بهبهان مرکز شهرستان بهبهان در استان خوزستان است. این شهر با پهنۀ حدود 20 کمـ2 در جنوب خاوری خوزستان در مسیر راه شیراز ـ اهواز و در °30 و ´36 پهنای شمالی و °50 و ´14 و ´´15 درازای خاوری نسبت به نیمروز گرینویچ قرار دارد (افشار، 200). بهبهان از شمال باختری به شهرستان رامهرمز، از شمال خاوری به شهرستان کهگیلویه، از خاور به شهرستان گچساران، از جنوب به بندر دیلم و از باختر به هندیجان محدود است (احمدی، 123). این شهرستان جمعیتی افزون‌بر 000‘170 تن دارد (علی‌نژاد، 59).

سبب نام‌گذاری

این شهر از روزگاران کهن تاکنون به نامهایی چون ارّگان، ارّکان، اَبَزقباد، ابرقباد، قبادخُرّه، رام‌قباد، به‌ازآمدکواد، ارّغان، ارّجان، بهبهو و بهبهان خوانده شده است (افشار، همانجا). برخی از تاریخ‌نگاران دربارۀ نام‌گذاری این شهر به بهبهان، بر این باورند که مردمان نخستین این شهر در «بهون» (سیاه‌چادر) زندگی می‌کردند، سپس خانه‌هایی ساختند که بهتر از بهون بود و آن را «ازبهان» و بعدها، «بهبهان» گفتند (همو، 201). ازآنجاکه مردم شهر ارجان به کشاورزی و پیشه‌وری مشغول بوده، و در آن شهر زندگی یک‌جا‌نشینی داشته‌اند و دامدار نبوده‌اند، این فرضیه درست به نظر نمی‌رسد. به‌هرحال، بهبهان در سد‌ۀ 8 ق/ 14 م، شکل شهر به خود گرفته، و از آن پس، در شمار یکی از شهرهای مهم و استراتژیک منطقه درآمده است (همو، 202).  

پیشینۀ پژوهش

دربارۀ گویش بهبهانی، پایان‌نامه‌ای با عنوان بررسی و تحلیل واج‌شناختی و دستوری گویش بهبهانی (محمدباقر مرتضوی، دانشگاه تهران، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، 1374 ش) به نگارش درآمده است. چند کتاب نیز دربارۀ بهبهان و گویش رایج در آن تألیف شده است که از آن جمله‌اند: وجه تسمیۀ شهرهای ایران (غلامحسین توکلی مقدم، تهران، 1375 ش)؛ پژوهش در نام شهرهای ایران (ایرج افشار سیستانی، نک‍ : مآخذ)؛ گویش بهبهانی: دستور صرفی، واژگان معمول (امین راستی بهبهانی، تهران، 1388 ش)؛ فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران (کلباسی، نک‍ : مآخذ) که در آن به نمونه‌ای از جملات مربوط به این گویش اشاره شده است؛ تبارشناسی واژگان در گویش بهبهانی (فرخنده نشاتی، قم، 1391 ش). چند مقاله نیز دربارۀ این گویش نوشته شده است که عبارت‌اند از: «بررسی تطبیقی ادبیات شفاهی مردم فارس و عرب خوزستان» (جعفری، نک‍ : مآخذ) که در آن، به ضرب‌المثلها و برخی از واژه‌های بهبهانی نیز اشاره‌هایی شده است؛ «توصیف دستگاه فعل در گویش بهبهانی» (گرامی، نک‍ : مآخذ)؛ «دستگاه واجی گویش بهبهانی» (علی‌نژاد و شریف‌زاده، نک‍ : مآخذ)؛ «بهبهان» (احمدی، نک‍ : مآخذ)؛ «بهبهانی: گویش یا لهجه <بررسی ساختار صرفی فعل در زبان محلی بهبهانی>» (راستی، نک‍ : مآخذ).

ویژگیهای آوایی

این گویش درمجموع، 25 همخوان دارد که نسبت به زبان فارسی معیار، 2 همخوان بیشتر است؛ این دو همخوان، یعنی / c/  و / y/  که در زبان فارسی معیار واج‌گونه‌هایی از / k/  و / q/  دانسته می‌شوند، در گویش بهبهانی، به‌سبب ایجاد تمایز معنایی در تقابل با / k/  و / q/ ، واجهای  مستقلی به شمار می‌آیند. این گویش 8 واکۀ ساده و 4 واکۀ مرکب دارد. واکه‌ها عبارت‌اند از: / ā/ ، / a/ ، / e/ ، / i/ ، / â/ ، / ō/ ، / o/ ، / u/  (علی‌نژاد، 66). در این گویش، مخرج تولید همخوانهای / ǰ/  و / č/  در تمام بافتهای آوایی، دندانی ـ لثوی است (گرامی، «توصیف ... »، 109). همۀ همخوانهای گویش بهبهانی در موقعیت آغازی، میانی و پایانی ظاهر می‌شوند به‌جز این چند واج: / / k، / ʔ/ ، / v/ ، / ž/  (همو، 67).
این گویش 3 نوع هجای کوتاه CV، متوسط CVC و بلند CVCC دارد؛ نمونه‌ای از ساختهای هجایی آن بدین قرارند: ساخت هجایی cv، si «برای»؛ ساخت هجایی cvc، čil «دهان»؛ ساخت هجایی cvcc، borg «ابرو» (همو، 68). از میان فرآیندهای واجی در این گویش، به ناسوده‌شدگی، حذف، درج و دگرگونی واکه‌ها می‌توان اشاره کرد (همو، 69-73)؛ برای نمونه، دگرگونی / b/  به /w/:؛ǰib  ←؛ǰiw «جیب»، lebâs؛← lewâs «لباس»؛ درج همخوان / t/  پس از / š/  پایانی در برخی از واژه‌ها: bâleš ← belešt «بالش»، niš ← nešt «نیش».
ویژگیهای صرفی: در گویش بهبهانی، برای ساختن اسمهای تصغیر و تحقیر یا ساختن صورتهای خودمانی یا کوتاه‌شدۀ اسم خاص، بیشتر، پسوند -ay به پایان اسامی خاص افزوده می‌شود: rahmân؛← ra:manay «رحمان»، zeinab ← zeinabay «زینب» (علی‌نژاد، 74).
در این گویش، مصدر واژه‌ای است که در پایان آن، صدای  «ـ ه» وجود دارد و تکیه‌اش بر هجای آخر است که گرچه مانند ساخت سوم‌شخص مفرد در ماضی نقلی به نظر می‌آید، ولی تکیۀ مصدر سبب تمایز آن از این ساخت می‌شود؛ برای نمونه، اگر از یک بهبهانی‌زبان مصدر «رفتن» پرسیده شود، او با گذاشتن تکیه بر هجای آخر، پاسخ می‌دهد: raˈta [رَˈته]. مصدرهای گویش بهبهانی را همان صفت مفعولی در فارسی می‌توان دانست (راستی، 65).
فعل در گویش بهبهانی بخشی اصلی دارد که مفهوم آن را انتقال می‌دهد و معمولاً در همۀ ساختهای فعل، مانند فارسی، یکسان است. در این گویش، مانند فارسی، دو نوع بن ماضی و مضارع وجود دارد. برای ساخت بن ماضی، ـ ـه را از آخر مصدر حذف می‌کنیم dita [دیته] «دیدن» ← dit «دید». برای ساخت بن مضارع، فعل را به حالت امری مبدل، و سپس (ب) را از آغاز آن حذف می‌کنیم: دُوِسه (دویدن) ← بُدو (امری) ← do «دو» (همو، 65-66).
شناسه‌ها در گویش بهبهانی مانند زبان فارسی متفاوت‌اند و معمولاً فعل در حالت سوم‌شخص مفرد شناسه نمی‌گیرد (همو، 66).
جایگاه شناسۀ افعال متعدی در گویش بهبهانی، با توجه به اجزای جمله تغییر می‌کند و این شناسه‌ها تمایل دارند به آخر هر جزء پیش از ریشۀ فعل اضافه شوند، حتى اگر آن جزء پیشوند فعل باشد. این قوانین دربارۀ ضمایر پیوسته نیز صادق است و جایگاه آنها را متغیر می‌کند. جای شناسۀ افعال متعدی را در ترکیبات مختلف با  این الگوها می‌توان نشان داد: 1. پیشوند + شناسه + فعل متعدی؛ 2. واژه + شناسه + فعل متعدی (در افعال مرکب)؛ 3. متمم + شناسه + پیشوند + فعل متعدی؛ 4. مفعول + شناسه + متمم + پیشوند + فعل متعدی (همو، 67).
در این گویش، همچون فارسی معیار، با ترکیب بن ماضی یا بن مضارع و شناسه‌ها، فعل در حالت صرف‌شدۀ خود قرار می‌گیرد. عامل بسیار مؤثر دیگر در صرف افعال، به‌ویژه در زمانهای ماضی، لازم و متعدی بودن فعل یا شمار واجهای بن مضارع است؛ به عبارت دیگر، چگونگی صرف فعل و نوع شناسه‌ای که به آن افزوده می‌شود، با توجه به لازم یا متعدی بودن واجهای بن فعل متغیر است (برای توضیحات بیشتر، نک‍ : همو، 68-83).
در گویش بهبهانی پیشوندهای فعلی بر دو نوع‌اند:
1. پیشوندهای صرفی: این پیشوندها در ساختن وجوه اخباری، حال و گذشتۀ التزامی و وجه امری، پیش از ستاک فعل به کار می‌روند و معنای فعل را تغییر نمی‌دهند و عبارت‌اند از: الف ـ 1. [-be-/  o]: šâyad be-š-en «شاید بروند». 2. [-bi]: bi-y-oftiy-en  «بیفتند»؛ ب ـ 1. [-mi]: mi-rat-am «می‌رفتم». 2. [-me]: me-puš-am «می‌پوشم»؛ ج ـ [-ma]: ma-ko «نکن»؛  د ـ 1. [-na-/  ne]: na-m mi «نمی‌خواهم»، ne-mi-g-am «نمی‌گویم»؛ 2. [-ne] gol-am ne:ve: «گل نیاوردم»؛ 3. [-nay]: nay bi «نداشت»؛ 4. [-ni]: ni-s-am «ندارم».
2. پیشوندهای اشتقاقی: این پیشوندها با شمار معینی از افعال به کار می‌روند و برخلاف پیشوندهای صرفی، معنای فعل را تغییر می‌دهند و عبارت‌اند از: الف ـ [-vâ]: vâ-dâštan «بازداشتن»؛ ب ـ [-var]: var-geriftan «برداشتن»؛ ج ـ [-vo]، این پیشوند در فعل «جستن» یا «پیداکردن» دیده می‌شود: vo-še-ǰur «آنها را پیدا کن»؛ د ـ [-ho]، این پیشوند در حالت امری بر سر فعل «دادن» می‌آید: ho-me de «به ما بده» (گرامی، «توصیف»، 115-116).
رابطۀ پیشوندهای اشتقاقی و صرفی: اگر فعل پیشوند صرفی داشته باشد، پیشوند اشتقاقی پیش از آن قرار می‌گیرد، vâ-š-me-gardan-im «ما او را برمی‌گردانیم» (راستی، 116).

ویژگیهای نحوی

رده‌شناسان زبانْ زبانها را از نظر نشانه‌های فاعلی و مفعولی به چند دسته تقسیم کرده‌اند؛ بر این اساس، گویش بهبهانی، ترکیبی از نظام خنثى و ارگتیو ـ مطلق به شمار می‌رود. در نظام خنثى، فاعل فعل لازم و متعدی صورت یکسانی با مفعول دارد، وقتی‌که فاعل و مفعول، هردو، اسم یا ضمیر باشند، فعل از نظر شخص و شمار همیشه با فاعل مطابقت می‌کند. این ویژگی در افعال لازم و متعدی در ساختهای حال اخباری و التزامی و افعال لازم در ساخت گذشته دیده می‌شود. در نظام ارگتیو ـ مطلق، فاعل فعل لازم و متعدی صورتهایی متفاوت، و فاعل فعل لازم و مفعول فعل متعدی صورتهایی یکسان دارند. فعل از نظر شخص و شمار با مفعول مطابقت می‌کند و فاعل فعل متعدی نشانه‌دار (یا ارگتیو)، و مفعول بدون نشانه (یا مطلق) است. در گویش بهبهانی، این ویژگی در افعال متعدی زمان گذشته که از الگوی خاصی پیروی می‌کنند، نمایان می‌شود؛ با این تفاوت که فعلْ بیشتر بدون شناسه و به شکل ستاک گذشته یا ستاک صفت مفعولی ظاهر می‌شود (گرامی، همان، 110).
مثال برای نظام خنثى: mi doter-ay «می‌آید دختر»؛ me doter-aɣ me-min-am «می‌بینم دختر را من»؛ doter-ay me mi-bi «می‌بیند مرا دختر». ملاحظه می‌شود که فاعل فعل لازم و متعدی در جمله‌های اول و سوم صورتی یکسان با مفعول فعل متعدی در جملۀ دوم دارند. البته، فعل از لحاظ شخص و شمار با فاعل مطابقت دارد (همانجا).
مثال برای  نظام ارگتیو ـ مطلق: doter-ay ame «آمد دختر»؛ mem doter-ay dit «دید دختر من را»؛ doter-eke  dit-am یا doter-eke me dit «مرا دید دختر /  دید مرا دختر». در این مثالها، فاعل جملۀ لازم اول، مشابه مفعول جملۀ متعدی دوم است، درصورتی‌که فاعل جملۀ  متعدی سوم، نشانۀ خاص (ارگتیو) دارد و متفاوت از فاعل فعل لازم است (همانجا).

واژگان

go «گفت»، xig «تخم‌مرغ»، tili «جوجه»، guver «گوساله»، ešk-en-i «شکستم» (کلباسی، 154- 159)، vessan «آبستن»، širpelâ «آبکش»، ma:re «می‌آورد»، ʔaftow «آفتاب»، čâs «نهار»، lečay «روسری»، hoyne «بگذارش»، ne:ve: «نیاورد»، IJume «جامه»، bongu «بادمجان»، titenay «نیشگون»، gore toroq «رعدوبرق»، doteray «دختر»، perig «پریروز»، meʔalem «معلم»، ze «زن»، qelam «قلم»، fâta «فاتحه»، Ɣača «بی‌حال»، mo:IJema «سینی»، yak «یک»، ʔošu «آنها»، ʔâsamu «آسمان»، diro «دیر»، dira «دور»، navombu «نمی‌شود»، ru «رودخانه»، ǰow «جو» (گرامی، همان، 108- 109).

مآخذ

احمدی، محسن، «بهبهان»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1383 ش، ج 13؛ افشار سیستانی، ایرج، پژوهش در نام شهرهای ایران، تهران، 1378 ش؛ راستی، امین، «بهبهانی: گویش یا لهجه؟ <بررسی ساختار صرفی فعل در زبان محلی بهبهانی>»، ادبیات و زبانهای محلی ایران زمین، یاسوج، 1391 ش، س 2، شم‍ 3؛ جعفری (قنواتی)، محمد، «بررسی تطبیقی ادبیات شفاهی مردم فارس و عرب خوزستان»، پژوهشنامۀ ادبیات کودک و نوجوان، تهران، 1381 ش، شم‍ 39؛ علی‌نژاد، بتول و خیری شریف‌زاده، «توصیف دستگاه واجی گویش بهبهانی»، پازند، تهران، 1387 ش، س 4، شم‍ 13؛ کلباسی، ایران، فرهنگ توصیفی گونه‌های زبانی ایران، تهران، 1388 ش؛ گرامی، شهرام، «توصیف دستگاه فعل در گویش بهبهانی»، مجلۀ علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، شیراز، 1385 ش، دورۀ 23، شم‍ 1؛ همو، «ترتیب واژه در بهبهانی از منظر رده‌شناسی زبان»، زبان‌شناسی گویشهای ایرانی، شیراز، 1398 ش، س 4، شم‍ 2.

عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: