ارگ
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 30 مهر 1404
https://cgie.org.ir/fa/article/272285/ارگ
جمعه 9 آبان 1404
چاپ شده
3
ارگ \arg\، یا ارک، از محلههای پنجگانۀ تهران در دورۀ قاجار و جایگاه دربار و دیوان، که اکنون در بخشی از محدودۀ شهرداری منطقۀ 12 قرار گرفته است. محلۀ ارگ در دورۀ قاجار یکی از 5 محلۀ بزرگ تهران به شمار میآمد. 4 محلۀ دیگر عبارت بودند از: بازار، عودلاجان، سنگلج و چالهمیدان که هرکدام متشکل از محلههای فرعی و کوچکتری بودند. در دورۀ ناصری، با توسعۀ شهر تهران، محلۀ بزرگ دولت نیز به این محلهها افزوده شد (نک : اطلس ... ، 69). بخش مهمی از اطلاعات مربوط به این محله از میان نقشههای تهران در دورۀ قاجار، و نیز مطالب روزنامههای دولتی آن دوران ــ که توجه شایانی به ساختوسازهای حکومتی و رویدادهای محلۀ ارگ نشان دادهاند ــ به دست میآید. از این گذشته، درباریان و دیوانیان عصر قاجار، یا سفیران و نمایندگان خارجی که به ارگ سلطنتی رفتوآمد داشتند، نکات مهمی را در نوشتههای خود آوردهاند؛ بهویژه، اتباع بیگانه بیش از منابع ایرانی، به وضع محلۀ ارگ و ابعاد مختلف زندگی در آن توجه کردهاند.
ارگ یا ارک به قلعهای گفته میشود که سکونتگاه پادشاه باشد، و نیز به قلعۀ کوچکتری میگویند کـه درون قلعهای بزرگتر جـای گرفته است ( لغتنامه ... ). وجود واژگان «ارگپت» و «ارگبذ» در زبان فارسی میانه یا پهلوی نیز بر سابقۀ طولانی کاربرد این واژه دلالت دارد (ذکاء، «مفهوم ... »، 213). در سنت شهرسازی ایرانی، ساختار شهر اگرچه تحت تأثیر عوامل متعدد طبیعی، اقتصادی، اجتماعی، اداری، نظامی، ویژگیها و نیازهای فضایی و فعالیتهای اصلی شهر قرار داشت، اما در بیشتر شهرهای بزرگ ایران این ساختار شامل 3 بخش موسوم به کهندژ (قهندز، ارگ، نارینقلعه)، شارستان، و رَبَض (سواد، حومه) بود. کهندژ یا ارگ در نقطهای از شهر که از موقعیت دفاعی مناسبتری برخوردار بود، قرار داشت. شارستان در پیرامون آن، و ربض نیز گردِ شارستان بود (سلطانزاده، 253-254). ارگ از دوران پیش از اسلام، یکی از بخشهای مهم شهرهـای اداری ـ سیـاسی و سکونتگاه پادشاه، حکـام و درباریان بود. این بخش در بهترین نقطۀ شهر واقع بود و توسط دروازهای به بیرون شهر راه مییافت. ارگ دارای برج و بارو و خندق بود. شارستان و ربض نیز بهترتیب، محل سکونت دیوانیان، اشراف، سپاهیان، کشاورزان و پیشهوران بودند (همو، 73-74). در تهران دورۀ قاجار، محلۀ ارگ ازنظر ساختار و کارکرد با بخش کهندژ یا ارگ در شهرهای بزرگ و کهن ایران انطباق داشت و ازهمینرو، بدین نام خوانده میشد.
اگرچه شاه تهماسب اول صفوی در 961 ق/ 1554 م، برج و بارویی را به دور تهران کشید و جامۀ شهریت بدان پوشید، اما اسناد متقنی در دست نیست که ثابت کند ارگ یا کهندژ تهران نیز در زمان او بنا شده است. شاه عباس اول نیز در یکی از سفرهای خود به تهران، چهارباغی را در این شهر بنا کرد که به گفتۀ اعتمادالسلطنه با محل «ارگ سلطنتی و عمارات دیوانی» دورۀ قاجار منطبق بود؛ خصوصاً که در همین محدوده، چنارهایی کهنسال موسوم به «چنار عباسی» وجود داشت که به گمان او به دستور شاه عباس غرس شده بودند (نک : مرآة ... ، 1/ 841). ذکاء معتقد است که ارگ تهران با کشیدن دیوار به دور چنـارستان و چهـاربـاغ عبـاسی شکل گـرفت (نک : تاریخچه ... ، 3)؛ اما باید توجه داشت که حصار ارگ در دورۀ قاجار، محیطی بسیار وسیعتر از عمارات شاهعباسی را در بر میگرفت. عدل نیز پیشینۀ ارگ را در دورانی دورتر جستوجو میکند و گمان دارد که اقامتگاه حکومتی یا قصری که در دوران تیموری در تهران وجود داشت و میان باغی پوشیده از درختان مختلف قرار گرفته بود، در محل کنونی ایوان تخت مرمر و خلوتخانۀ کریمخانی برپا شده بود. به گفتۀ او، محل ارگ، یعنی دارالحکومه و قلعه، بدون تردید همان محل باغ تیموری بوده، اما این باغ گویا مساحتی کمتر از ارگ در عصر قاجار را اشغال میکرده است (ص 21). تکمیل همایون حدس زده است که عمارت ساختهشده در دورۀ تیمور، گویا با محلۀ حیاط شاهی منطبق بود (1/ 61) که در محلۀ بزرگ عودلاجان، و در شرق محلۀ ارگ جای داشت (نک : اطلس، 69). آنچه مسلم است در پایان دورۀ صفویه، عمارات محدودۀ ارگ شامل چهارباغ شاهعباسی، قصر و دیوانخانۀ شاه سلیمانی بود که به عقیدۀ کریمان با محل ایوان تخت مرمر مطابقت داشت (ص 181). گویا در این زمان، ارگ فاصلۀ قابل توجهی با بخش مسکونی شهر داشت؛ زیرا میرزا مهدی خان استرابادی در شرح فرار افاغنه از تهران از «ارکی که در کنار شهر احداث کرده بودند»، یاد کرده است (ص 101). کریم خان زند در 1172 ق/ 1759 م، دستور داد که عماراتی را در محدودۀ ارگ تهران بنا کنند. ازآنجاکه افاغنه در دورۀ تسلط بر شهر، خرابیهای زیادی به بار آورده بودند، به دستور او، برج و باروی شاهتهماسبی تجدید بنا شد (ابوالحسن، 135-136). اشارۀ ابوالحسن مستوفی کاشانی به ساخت «قلعهای در متانت و میدانی در جوف آن» داخل حصار شهر و بنای «عمارات عالیه و اماکن متعالیه در یک جانب آن ارگ محکم و حصار مستحکم» (همانجا)، این گمان را تقویت میکند که ارگ تهران تا پیش از کریم خان زند، صرفاً شامل پارهای عمارات حکومتی، احتمالاً با دیواری به دورشان بود، اما وسعت چندانی نداشت و هنوز بهشکل یک کهندژ درنیامده بود. در این صورت، کریم خان را میتوان نخستین کسی دانست که این محدوده را وسعت بخشید و برج و بارو و خندقی را که تا اواسط دورۀ ناصری باقی بود، بنا نهاد. این محدوده با آغاز سلطنت قاجارها و پایتختی تهران، بهتدریج پذیرای مجموعۀ وسیعی از اماکن سیاسی، اداری، نظامی، آموزشی، صنعتی و مذهبی شد که همۀ آنها ماهیت دولتی داشتند و ارگ را از یک دارالحکومۀ کوچک به محلهای بزرگ تبدیل کردند. این محله در دورۀ 3 پادشاه نخستین قاجار با ضربآهنگی ملایم رو به گسترش بود، اما در دورۀ ناصرالدین شـاه (سل 1264- 1313 ق/ 1848-1895 م) دگرگونیهای بزرگی را از سر گذراند و سیمای نهایی آن شکل گرفت. تا نخستین دهۀ سلطنت این شاهِ قاجار، بخشی از اراضی ارگ، مجهولالمالک بود و میرزا آقاخان نوری صدراعظم، ناگزیر شد که اجازۀ شرعی حلیت نماز در این اراضی را از شیخ عبدالحسین، مجتهد بزرگ پایتخت بگیرد (وقـایـع ... ، 1272 ق، شم 261، ص 1). ایـن مـوضـوع، میرساند که محلۀ ارگ هنوز بهطور کامل زیر ساختوساز نرفته بود و ساختار تکاملیافتهای نداشته است. پیشقراول تحولات دورۀ ناصری «عمارت و تجدید قلعۀ ارگ جدید دارالخلافه» بود که به سال 1267 ق/ 1851 م (اعتمادالسلطنه، المآثر ... ، 90) رخ داد و تا 4 دهۀ بعد ادامه یافت. آنچه در این مقاله در شرح وضعیت محلۀ ارگ میآید، بهطور عمده شامل خط سیر تحولات دورۀ ناصری و سیمای این محله در پایان این دوره است.
برخلاف دیگر محلههای تهران عصر قاجار که مرزشان با یکدیگر براساس خطوط فرضی و قراردادی مشخص میشد، محدودۀ محلۀ ارگ ازآنرو که حصار و خندقی را به دورش کشیده بودند، بهطور دقیق معلوم بود. حدود و ثغور این محله تا پایان دورۀ قاجار و ازجمله پس از گسترش تهران در 1284 ق، و تخریب برج و باروی شاهتهماسبی، کموبیش دستنخورده باقی ماند. بر این اساس، محلۀ ارگ تا پیش از سال 1284 ق از جانب شمال به دیوارۀ شمالی حصار شاهتهماسبی متصل بود، و پس از ساخت میدان توپخانۀ جدید در 1301 ق، به اضلاع جنوبی این میدان و میدان مشق متصل شد. همچنین، از جانب شرق به خیابان ناصریه (ناصر خسرو کنونی)، از جانب غرب به خیابان جلیلآباد (خیام کنونی)، و از جانب جنوب به خیابان جبّهخانه (بوذرجمهری بعدی، پانزده خرداد کنونی) محدود میشد (نک : اطلس، 78، 79، 84، 85). بر این اساس و با مقیاس نقشۀ سال 1309 ق میتوان مسـاحت محلۀ ارگ را کمتر از 3 کمـ2 برآورد کرد که حدود 10٪ از مساحت شهر دارالخلافۀ ناصری بود.
محلۀ ارگ دارای دو دروازۀ جنوبی و شمالی بود: دروازۀ جنوبی، موسوم به دروازۀ تختهپل، رو به محلۀ بازار قرار داشت. این دروازه بهشکل غیرمستقیم و در دو مرحله، ارتباط بیرون و درون ارگ را تأمین میکرد. در شمال سبزهمیدان روی خندق ارگ، یک پل چوبی موسوم به تختهپل قرار داده بودند که به دروازۀ تختهپل منتهی میشد و از طریق یک معبر بـاریک شرقی ـ غربی به ضلع جنوبی میـدان شاه (ارگ) راه میبُرد (همان، 44). این معبر را که بهصورت یک دالان دراز و تاریک بود (فلاندن، 111)، کوچۀ نقارهخانه میخواندند (اُرسل، 124). باتوجهبه اینکه مردم عادی در مواقع مختلف در میدان شاه حضور مییافتند، ورود دومرحلهای به ارگ ــ به هر علتی کـه بود ــ امکان کنترل مؤثرتر بر آمدوشد جمعیت را فراهم میکرد. دروازۀ شمالی که ابتدا دروازۀ اسدالدوله (؟) خوانده میشد ( اطلس، 31)، و سپس دروازهدولت نام گرفت، ارتباط ارگ سلطنتی با بیرون شهر را برقرار میکرد. اعتمادالسلطنه بر این باور است که دروازهدولت در دوران استیلای افغانان و بهعنوان راه گریز آنان از شهر سـاخته شد (نک : مرآة، 1/ 828). این دروازه، لزومـاً تنها دروازۀ مورد استفادۀ شاهان قاجار نبود؛ ناصرالدین شاه بهکرات، پس از بازگشت از سفر یا شکار، از دروازههای دیگر وارد شهر میشد و با عبور از عمق محلههای مسکونی، از طریق دروازۀ تخته پل به درون ارگ میرفت (نک : وقـایع، 1268 ق، شم 67، ص 1، 1274 ق، شم 377، ص 1؛ دولت ... ، 1277 ق، شم 474، ص 1، 1279 ق، شم 528، ص 1). ورود مـوکـب سلطنـتـی بـه شـهـر از دروازههـای دیگر، میتواند مؤید این گفتۀ اعتمـادالسلطنه باشد که دروازهدولت در اصل بهعنوان دروازهای برای ورود و خروج اضطراری ساخته شده، و تا دورۀ قاجار این وضعیت را حفظ کرده بود. در سال 1284 ق، با گسترش محدودۀ تهران و ایجاد محلۀ بزرگ دولت در سرتاسر پهنۀ شمالی شهر، دروازهدولت بر جای خود باقی ماند، اما دیگر ارتباطی با بیرون شهر نداشت، بلکه رو به میدان توپخانه چهره میگشود و از طریق این میدان دسترسی به خیابانهای تازهساز واقع در محلۀ دولت را فراهم میساخت. ساخت خیابان ناصریه در ضلع شرقی محلۀ ارگ و خیابان جلیلآباد در ضلع غربی این محله، باعث شد که دو ورودی از خیابان شرقی ـ غربی درباندرون (نک : دنبالۀ مقـاله)، به بیرون از این محله گشوده شود. همچنین، پس از ساخت کاخ شمسالعماره در ضلع شرقی باغ گلستان، یک درِ اختصاصی از این کاخ به خیابان ناصریه گشوده شد که آن را «باب عالی» میخواندند (اعتمادالسلطنه، المآثر، 88). نیز در 1292 ق دری برای دارالفنون به سمت خیابان ناصریه ایجاد شد (همانجا، نیز 108). بنابراین تا اواسط دورۀ ناصری، شمار درها و دروازههای محلۀ ارگ از دو به 6 رسید (نک : اطلس، همانجا)؛ ضمن اینکه مدخل خیابان ناصر خسرو در میدان توپخانه نیز دارای دروازه بود (اعتمادالسلطنه، همان، 105)، و رفتوآمد در این خیابان تحت نظارت قرار داشت. ستون فقرات ارتباطی محلۀ ارگ راهی بود که میدان شاه (ارگ، توپخانۀ قدیم) در جنوب ارگ را به دروازهدولت در شمال ارگ متصل میکرد و خود از دو قسمت تشکیل میشد: بخش اول از ضلع شمالی میدان شاه (ارگ)، و از مجاورت سردر عالیقاپو (نک : دنبالۀ مقاله) آغاز میشد و پس از طی مسافت حدود 320 متر، به خیابان شرقی ـ غربی «درباندرون» میرسید. این راه را خیابان نایبالسلطنه میخواندند؛ زیرا در دورۀ ناصری، عمارت کامرانمیرزا، نایبالسلطنه و وزیر جنگ، در جانب شرقی آن ساخته شد. درواقع، عمارت کامرانمیرزا بخشی از محدودۀ بزرگ سرای همایون، و بهعنوان سکونتگاه و محل حکمرانی شاه بود. در غرب این خیابان نیز دیگر دوایر و تأسیسات دولتی جای گرفته بودند (نک : اطلس، همانجا). بخش دوم محور جنوبی ـ شمالی ارگ به طول حدود 300 متر از دروازۀ باب همایون در ضلع شمالی خیابان دربانـدرون ــ اما نـه در امتداد خیابان نایبالسلطنه ــ آغاز میشد و تا دروازهدولت امتداد داشت. این خیابان بهتناوب با نامهایی چون دولت، دالان بهشت، باب همایون و الماسیه خوانده شده است (ذکاء، تاریخچه، 339). خیابان مزبور دارای یک بخش کالسکهرو در وسط، و دو پیادهرو در دو طرف آن بود و در روزهای جشنوسرور چراغانی میشد (سرنا، 60-61). اعتمادالسلطنه از ساخت دروازۀ باب همایون و خیابان مقابل آن در 1288 ق یاد میکند (نک : همان، 86، 108). گفتۀ او باید اشارهای به ساماندهی این معبر بهشکل یک خیابان آبرومند با بخشهای سواره و پیادهرو باشد، زیرا بهعنوان معبری که بخشهای مرکزی ارگ را به دروازهدولت متصل میکرد، از سالیان دورتر وجود داشت و در نقشههای دورۀ فتحعلی شاه و محمد شـاه دیده میشود (نک : مهریار، 48؛ اطلس، 31). کـارلا سرنا، از شمار زیادی کارگاه زرگری غیر فعال یاد کرده که در دو سوی دالان ورودیِ باب همایون (به سمت اندرون) قرار داشت (ص 61). باب همایون را «سردر الماسیه» نیز میخواندند و این بهسبب آیینهکاریهای بخشی از سردر بود که از دور همچون الماس میدرخشید (فووریه، 115). گویا تا سال 1282 ق، رفتوآمد مردم عادی در محور جنوبی ـ شمالی ارگ مجاز بود؛ اما در این سال با ساخت خیابان ناصریه، عبور آنان از داخل ارگ موقوف، و به خیابان مزبور منتقل شد (کریمان، 165؛ دولت، 1282 ق، شم 577، ص 2).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید