صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه تهران بزرگ / ابوالقاسم تهرانی، فقیه /

فهرست مطالب

ابوالقاسم تهرانی، فقیه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 4 دی 1402 تاریخچه مقاله

ابوالقاسم تهرانی \ab-ol-qāsem-e tehrānī\، فقیه و اصولی شیعی‌مذهب دورۀ قاجار (3 ربیع‌الآخر 1236-3 ربیع‌الآخر 1292 ق/ 8 ژانویۀ 1821- 9 مۀ 1875 م). 
ابوالقاسم فرزند محمدعلی فرزند هادی در 3 ربیع‌الآخر 1236 (قس: شریف، 219، به نقل از کجوری مازندرانی) در تهران زاده شد. او و خاندان پدری‌اش به «نوری» اشتهار داشتند؛ نسبت «نوری» به‌سبب سکونت جدشان، هادی، در بلدۀ نور بوده است. هادی که از تجار خوش‌نام این منطقه بود، در اواسط سلطنت فتحعلی شاه به تهران مهاجرت کرد. منابع به نیکی از او یاد کرده‌اند (عبرت، 1/ 103؛ نامه ... ، 2/ 364؛ آقابزرگ، طبقات ... ، 2(1)/ 59؛ شریف، همانجا). ابوالقاسم لقب «کلانتری» هم داشتـه که سبب آن، انتساب بـه محمود خان کلانتر، دایـی خویش، بوده است. محمود خان که کلانتر تهران و مأمور رسیدگی به امور اجتماعی و اقتصادی این شهر بود، در سال قحط، به جرم تبانی با الواط و سارقان و شاید همدلی با بابیّه، با فرمان ناصرالدین شاه به دار آویخته شد (نک‍ : مدرس، 5/ 70؛ آقابزرگ، الذریعة، 9(1)/ 47؛ «آیت‌الله ... »، 1؛ بروگش، 187؛ بامداد، 1/ 208، 3/ 428- 429). همچنین برخی ابوالقاسم را «حاجی» خوانده‌اند (نک‍ : آقابزرگ، همان، 15/ 27، 21/ 136)، حال‌آنکه سرگذشت‌نامه‌ها اشاره‌ای به حج‌گزاری او نکرده‌اند.
از محمدعلی، پدر ابوالقاسم، همین‌قدر می‌دانیم که همچون پدر خویش تجارت می‌کرده، بعدها به حلقۀ اهل علم وارد شده، و به کسب دانش پرداخته است (نامه، آقابزرگ، طبقات، عبرت، شریف، همانجاها).
ابوالقاسم در آغاز، مقدمات علوم دینی را از فضلای وقت آموخت؛ آنگاه برای تکمیل آن، به همراه عموی خود رهسپار حوزۀ علمیۀ اصفهان شد که در آن زمان از رونق خوبی برخوردار بود (1246 ق/ 1830 م). وی نزدیک به 3 سال، دورۀ سطح را نزد استادان این حوزه پی گرفت. او بعد از گذراندن این دوره، به تهران بازگشت و در 1251 ق/ 1835 م، برای کامل‌کردن دروس عالیه به عتبات عالیات رفت، اما به‌سبب فراهم‌نشدن اسباب توقف، بیش از دو سال در آنجا نماند. ابوالقاسم پس از بازگشت به زادگاه خویش، به علوم ادبی هم روی آورد و از آن فارغ گشت. وی در همین ایام، ساکن مدرسۀ خان مروی شد و دورۀ خارج را در محضر استادان آنجا گذراند؛ علوم معقول را از ملا عبدالله زنوزی، و فقه و اصول را از بزرگانی چون شیخ جعفر کرمانشاهی فراگرفت. ابوالقاسم تهرانی در این زمان به‌سبب میزان دانشش، نزد علمای روزگار شهره گشته بود (همانجاها؛ مدرس، 5/ 71؛ «آیت‌الله»، همانجا؛ «کلانتری ... »، بش‍‌‌ ).
ابوالقاسم به ترغیب علما و فقهای وقت، برای تکمیل دانش خود در زمینۀ علوم شرعی، بار دیگر راهی عتبات عالیات (کربلا) شد و در مجالس درس سید ابراهیم قزوینی، صاحب ضوابط الاصول، حضور یافت. پس از چندی ــ در اواسط سلطنت نـاصرالدین شـاه ــ به‌سبب بروز آشوب در کربلا، آنجا را ترک کرد و به اصفهان رفت. پس از فروخفتن فتنه در عراق، به عتبات عالیات (نجف) بازگشت و نزدیک به 20 سال، از ملازمان حوزۀ درس شیخ مرتضى انصاری شد. ابوالقاسم در این زمان، مورد اعتماد شیخ انصـاری و مقرِّر مباحث او گشت (نک‍ : دنبالۀ مقاله)، تـا جایی که شیخ بارها در جلسات درس خویش، بر مراتب اجتهاد وی تصریح کرد (نامه، 2/ 364-365؛ آقابزرگ، همان، 2(1)/ 59-60؛ شریف، 219-220، به نقل از کجوری مازندرانی؛ عبرت، مدرس، همانجاها).
ابوالقاسم تهرانی در 1277 ق/ 1860 م، از نجف روی به تهران نهاد و در آنجا عهده‌دار زعامت و مرجعیت شرعی گشت. او به درخواست حاج ملا علی کنی، در مدرسۀ فخریۀ مروی ــ از بنـاهای خیریۀ حاج محمدحسین خـان فخرالدوله ــ به مدت 7 سـال، به تدریس فقـه و اصـول مشغول شد، چنان‌که در مجالس درس وی، هرروزه جمعی از علما و فقها شرکت می‌کردند، ازجمله: فرزندش ابوالفضل تهرانی (ه‍ م)، سید حسین بن صدرالحُفّاظ قمی، شیخ فضل‌الله نوری، شیخ عبدالنبی نوری، شیخ محمدصادق تهرانی معروف به بلّور، و شیخ حسنعلی تهرانی. وی در سالهای پایانی عمر، نابینا شد که به همین مناسبت، فرزندش ابوالفضل قصیده‌ای سرود و در آن، ضمن ستایش پدر، چگونگی ابتلای او را به چشم‌درد توصیف کرد؛ ابوالفضل در پایان این قصیده، از امام زمان (ع) برای وی، شفا مسئلت کرده است. ابوالقاسم سرانجـام در 3 ربیع‌الآخر 1292 ــ مطـابـق بـا سـال‌روز تولدش ــ درگذشت. او را در مقبرۀ شیخ ابوالفتوح رازی، واقع در پشت بقعۀ امامزاده حمزه در جوار مزار حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) به خاک سپردند (نامه، 2/ 365؛ آقابزرگ، همان، 2(1)/ 60؛ شریف، 220-221، به نقل از همو؛ عبرت، مدرس، همانجاها؛ ابوالفضل تهرانی، 260 بب‍‌‌‌ ).
نتیجۀ ازدواج ابوالقاسم تهرانی دو پسر بود؛ نخستین آنها، محمدعلی، از علما بوده، و چندی پس از درگذشت پدر، از دنیا رفته است (شریف، 221، به نقل از همو). ابوالفضل، فرزند دوم، پس از ابوالقاسم مرجع تقلید مردم تهران شد. او در سوگ پدر خویش، دو مرثیه سروده (ص 146 بب‍ ، 390 بب‍‌ )، و کتابی هم با عنوان صدح الحمامة فی احوال الوالد (والدی) العلامة (به کوشش محمد کاظم، تهران، 1386 ش)، در گزارش احوال او نوشته است (نک‍ : آقابزرگ، الذریعة، 15/ 27).

آثـار

التقریرات: ابوالقاسم تهرانی در ایام تلمذ در محضر شیخ جعفر کرمانشاهی و شیخ مرتضى انصاری، از مجموعۀ مباحث فقه و اصول ایشان، دو کتاب به نام التقریرات فراهم کرد (نامه، همانجا؛ آقابزرگ، همان، 4/ 369). تنظیم تقریرات شیخ جعفر کرمانشاهی در 1266 ق/ 1850 م پایان پذیرفته، و نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ شیخ جعفر بن محمد (سلطان‌العلماء) موجود بوده است (همانجا؛ نیز نک‍ : دانشنامه ... ، 8/ 755). ابوالقاسم تقریرات شیخ مرتضى انصاری را نیز گرد آورد که بعدها فرزندش ابوالفضل بخشهایی از آن را پس از تنظیم و تبویب، با عنوان مطارح الانظار به چاپ رساند؛ درواقع، این کتاب در علم اصول است و مباحث الفاظ و ادلۀ عقلیه را در بر می‌گیرد (آقابزرگ، همان، 21/ 136). رساله‌های مطارح الانظار اینهایند: «اجتماع امر و نهی»، «اجتهاد و تقلید»، «اِجزا»، «اصل برائت»، «اقتضای فسادکردن نهی»، «حسن و قبح شرعی و عقلی»، «صحیح و اعم»، «ضد و عام و خاص»، «مجمل و مبیَّن»، «مطلق و مقیَّد»، «مفهوم و منطوق»، «مقدمۀ واجب و امر به شیء» و «ملازمه» (نک‍ : مدرس، آقابزرگ، طبقات، عبرت، نامه، همانجاها). افزون‌بر اینها، رساله‌هایی اصولی چون «استصحاب»، «تعادل و تراجیح»، «حجیت ظن و قطع» و «مشتق» نیز از او بر جای مانده که گویا جداگانه منتشر گشته است (مدرس، همانجا؛ شریف، 220، به نقل از محمد ثقفی تهرانی). چاپهای ابتدایی مطارح الانظار به‌شکل سنگی بوده (برای نمونه، تهران، 1308 ق؛ به کوشش نوروزعلی کتاب‌فروش تهرانی، تهران، 1314 ق) که بعدها در قالبی پاکیزه‌تر به طبع رسیده است (قم، 1425 ق/ 1383 ش؛ به کوشش علی فاضلی، تهران، 1386 ش).
ابوالقاسم همچنین رساله‌هایی فقهی با موضوعاتی چون «اجاره»، «احیای موات»، «خلل»، «رهن»، «زکات»، «صلات»، «صلات مسافر»، «طهارت»، «غصب»، «قضا و شهادات»، «لُقَطه» و «وقف» نوشته که هیچ‌کدام به چاپ نرسیده است (آقابزرگ، همان، 2(1)/ 60، 61).
ابوالقاسم رساله‌ای نیز در ارث دارد که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ مدرسۀ سپهسالار (مدرسۀ عالی شهید مطهری کنونی) موجود بوده است. او این اثر را در رد رسالۀ ارث سید اسماعیل بهبهانی نوشته است (همانجا؛ نیز نک‍ : دانشنامه، همانجا).

مآخذ

آقابزرگ، الذریعة؛ همو، طبقات اعلام الشیعة (قرن 14 ق)، مشهد، 1404 ق؛ «آیت‌الله میرزا ابوالقاسم کلانتر تهرانی»، حوزه (مل‍‌ )؛ ابوالفضل تهرانی، دیوان، به کوشش جلال‌الدین محدث، تهران، 1369 ق؛ بامداد، مهدی، شرح‌حال رجال ایران، تهران، 1371 ش؛ بروگش، هاینریش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، ترجمۀ محمدحسین کردبچه، تهران، 1389 ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1383 ش؛ شریف رازی، محمد، اختران فروزان ری و طهران، قم، مکتبة الزهراء؛ عبرت نائینی، محمدعلی، مدینة الادب، چ تصویری، تهـران، 1376 ش؛ «کلانتری تهرانی، ابوالقـاسم»، راسخـون (مل‍‌ )؛ مدرس، محمدعلی، ریحانة الادب، تبریز، چاپخانۀ شفق؛ نامۀ دانشوران، قم، 1379 ق/ 1336 ش؛ نیز:

Hawzah, www.hawzah.net/ Fa/ magart.html? Magazine ID = 6435 &Magazine NumberID = 6844 & Magazine Article ID = 82124; Rasekhoon, www. rasekhoon.net / Mashahir/ show-108235.aspx.
مرتضى موسوی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: