آقا شیخ هادی نجم آبادی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 30 مهر 1404
https://cgie.org.ir/fa/article/272007/آقا-شیخ-هادی-نجم-آبادی
پنج شنبه 8 آبان 1404
چاپ شده
3
آقا شیخ هادی نجمآبادی \āqā šeyx hādī-ye najm-ābādī\ (1250-1320 ق/ 1835-1902 م)، از فقها و مجتهدان بنام تهران، و از پیشگامان آزادی و مبارزه با استبداد در دورۀ قاجار. پدرانش از اهالی قریۀ نجمآباد در حدود ساوجبلاغ کرج بودند و به همین سبب، خانوادۀ او به نجمآبادی شهرت یافتند. پدر و عموی شیخ هادی، هر دو از روحانیان برجسته به شمـار میآمدند. پیشتر، آخوند ملا ابراهیم ــ عموی آقـا شیخ هـادی ــ در قزوین مجلس درس داشت. او به دعوت میرزا عبدالکریم، از رجال معاصر با فتحعلی شاه، برای تدریس به زادگاه خود، نجمآباد رفت؛ اما اقامتش در آنجا طولی نکشید و نجمآباد را به قصد تهران ترک کرد. آخوند در تهران، چندی را در مدرسهای دینی به گمنامی گذراند؛ بهزودی مراتب علم و دانش او آشکار شد و شهرت یافت. میرزا عبدالکریم، دیگربار به ملاقات او شتافت و چون از قصد اقامت او در تهران آگاه شد، مدرسهای در محلۀ سنگلج برای تدریس آخوند بنا نهاد که به نام بانی آن، مدرسۀ میرزا عبدالکریم شهرت یافت. امامت و تدریس در این مدرسه به خواست بانی، بر عهدۀ عمو و پدر آقا شیخ هادی و فرزندان آنها قرار داشت. ملا مهدی، پدر آقا شیخ هادی و برادر کوچک آخوند ملا ابراهیم، به توصیۀ برادر، برای تکمیل تحصیلات در عتبات به سر میبرد. او پس از آنکه توفیق سفر حج یافت، به تهران نزد برادرش بازگشت. با درگذشت ملا ابراهیم در 1240 ق/ 1825 م، ملا مهدی منصب تدریس و امامت را بر عهده گرفت و تا 1271 ق در مدرسۀ میرزا عبدالکریم اقامت داشت. پس از درگذشت او، محمد، پسر آخوند ملا عبدالکریم، تا 1303 ق/ 1886 م در این مدرسه بر جای پدر و عموی خود به تدریس و امامت نماز پرداخت (فروغی، «یو»). آقا شیخ هادی در 12سالگی بههمراه مادرش به نجف اشرف سفر کرد و تا 20سالگی در آنجا به تحصیل علوم اسلامی پرداخت. در 1270 ق به تهران برگشت و پس از ازدواج، دیگربار به نجف رفت. او در 1280 ق باردیگر به تهران بازگشت و چندی را در منزلی، کنار مدرسۀ میرزا عبدالکریم ــ که خـاص اقـامت پدر و عمو بود ــ به سر برد. در خلال سالهای 1290 تا 1291 ق به سفر حج، زیارت مشهد و کربلا مشرف شد. آقا شیخ هادی پس از بازگشت از سفر، میرزا عیسى وزیر را به احداث مدرسهای در املاک شخصیاش تشویق کرد. میرزا عیسى مسجد و مدرسهای به هزینۀ خود بنا نهاد و از آقا شیخ هادی درخواست کرد که امامت مسجد و تدریس در مدرسه را بر عهده گیرد. این مسجد و مدرسه که به نام مسجد آقا شیخ هادی نیز شهرت داشت (نوربخش، 2/ 1195)، امروزه در خیابان وحدت اسلامی (شاهپور سابق)، روبهروی پارکشهر تهران به نام مسجد و مدرسۀ مرحوم میرزا عیسى خان وزیر، برجا مانده و بازسازی شده است. چون مدرسه و خانۀ آقا شیخ هادی، در محلۀ سنگلج قرار داشت، در منابع، وی به سنگلجی نیز شهرت یافت (آقابزرگ، 5/ 553). آقا شیخ هادی در کنار مسجد، خانهای محقر برای اقامت خانوادهاش در محلۀ حسنآباد تهران (خیابان شیخ هادی کنونی) بنا نهاد و تا پایان عمر در آنجا بهسر برد. آرامگاه او نیز در همین خانه واقع است (فروغی، «یط»).از آقا شیخ هادی، تنها یک عکس برجای مانده است. معاصرانش او را شخصی تنومند، کوتاهقد، سبزهرو، با محاسن سفید محرابی و چشم و ابروی درشت وصف کرده، و افزودهاند آثار جرئت و جلادت از چهرهاش نمایان بود و لباسی ساده در بر میکرد و عمامۀ سفید کوچکی بر سر میگذاشت (دولتآبادی، 1/ 59). از حوادث سیاسی مهمی که در طول زندگی آقا شیخ هادی اتفاق افتاد، ماجرای تحریم تنباکو بود. در جریان واقعۀ رژی و فتوای میرزای شیرازی در تحریم تنباکو، حاج شیخ هادی به مناسبت شأن و اجتهاد خود در مجالس مذاکرۀ علما حاضر نشد (بامداد، 4/ 387)، گرچه خطاب به علمای تهران پیغام داد: «من استعمال دخانیات را مطلقاً حرام میدانم و حرمت آن ازنظر من مخصوص به وقتی دونِ وقتی نیست. اگر بنای آقایان علما به حرکت از تهران و مهاجرت به عتبات است، اول کسی که ردا بر دوش کند و پای پیاده مهاجرت نماید، من باشم» (ناظمالاسلام، 1/ 22).در سخن از فضایل علمی و اخلاقی آقا شیخ هادی، او را مجتهدی طراز اول دانستهاند که بهدلیل صحت عمل در امور شرعی و درعینحال سادگی و نجابت، طرف اعتماد مردم ــ اعم از فقیر و غنی ــ قرار داشت؛ هیچگاه دیناری از کسی به رسم تعارف قبول نکرد؛ او هر روز بعدازظهر در جلو درگاه خانهاش مینشست و مردم را از هر قشر و آیینی میپذیرفت و با همۀ آنها گفتوگو میکرد. وی دانش فقه و اجتهاد را به آزادمنشی و روشنفکری آراسته بود (قزوینی، 400). رجال سیاسی برای آقا شیخ هادی احترامی خاص قائل بودند. ناصرالدین شاه، کامران میرزا نایبالسلطنه و امینالسلطان از کسانیاند که به دیدار او رفته بودند (همانجا). آقا شیخ هادی با برخی رجال اصلاحطلب دورۀ ناصری همچون امینالدوله روابط دوستانه داشت (ناظمالاسلام، 1/ 159؛ آدمیت، 111). بسیاری از فرهیختگان دورۀ مشروطه، همچون میرزا علیاکبر خان دهخدا و سردار منتظمالدولۀ فیروزکوهی از جملۀ درسآموختگان یا ارادتمندان آقا شیخ هادی بودند. همچنین آیتالله سید اسدالله میرسلامی خرقانی، از پیشگامان اصلاحگری دینی در دورۀ مشروطه، از جملۀ تربیتیافتگان آقا شیخ هادی بوده است (دولتآبادی، همانجا). از دیگر شاگردان آقا شیخ هادی میتوان از آقا یحیى کرمانی، سید محمد طباطبایی از پیشگامان جنبش مشروطه (ناظمالاسلام، 1/ 18، 62)، ناظمالاسلام کرمانی (یغمایی، 88)، ملکالمتکلمین و ابوالحسن فروغی (روحانی، 39)، نام برد. از جملۀ محاکم شرعی که آقا شیخ هادی در آن حکم داده است، اختلاف میرزا هدایتالله وزیر دفتر با میرزا یوسف مستوفیالممالک، بر سر بخشی از املاک واقع در بوئینزهرا، در حوالی قزوین بود که دعوا به سود مستوفیالممالک پایان یافت (بامداد، 4/ 408).آقا شیخ هادی را از همفکران سید جمالالدین اسدآبادی دانستهاند (ناظمالاسلام، 1/ 82)؛ ولی باوجوداین، مانند سید جمالالدین انقلابی نبود. آوردهاند که آقا شیخ هادی به سید جمالالدین پیشنهاد کرد تا برای بیداری مردم و آگاهی بیشتر آنها مجلس درسی برای تفسیر قرآن ترتیب دهد و در آن، از نتایج آزادی و استبداد سخن گوید؛ اما سید این پیشنهاد را نپذیرفت (مدرسی، شم 26، ص 65-66). با این حال، آقا شیخ هادی از اندک شمار روحانیان دورۀ ناصرالدین شاه بود که درضمن سخنان خود به کنایه و مزاح از استبداد دورۀ ناصری انتقاد میکرد و چون نزد عموم مردم مورد توجه بود، در عمل کسی مانع او نمیشد (محیط، 1/ 50). انتقاد او منحصر به سیاستمداران نبود و از برخی روحانیان همعصر خود که در فکر دستیابی به قدرت بودند و به تعبیر او در لباس سالکان راه حق بودند و با راه خدا فاصله داشتند، انتقاد میکرد (نجمآبادی، شیخ هادی، 88). بسیاری از اصلاحطلبان و متجددان دورۀ مشروطه متأثر از مرام و مشرب آقا شیخ هادی بودند؛ برای نمونه، شیخ احمد کرمانی و سید حسن صاحبالزمانی را از مریدان شیخ هادی نام بردهاند (قزوینی، همانجا). سید حسن صاحبالزمانی از مدعیان مهدویت بود و شیخ احمد روحی کرمانی نیز از شمار ازلیانی بود که بهدلیل مبارزه با حکومت استبدادی قاجار، به قتل رسید. ناظمالاسلام از میانجیگری آقا شیخ هادی نزد مظفرالدین شاه قاجار، برای نجات سید حسن صاحبالزمانی سخن گفته است (1/ 111). میرزا رضای کرمانی، قاتل ناصرالدین شاه پیش از ترور وی با آقا شیخ هادی ملاقات داشت (حاج سیاح، 452-453؛ ناظمالاسلام، 1/ 112، 120) و دربارۀ آقا شیخ هادی گفته بود: «او روز که کنار خیابان روی خاکها نشسته است، متصل مشغول آدمسازی است» (همو، 1/ 114). پس از اعدام میرزا رضا، برخی از نزدیکان شیخ هادی، مراسمی به مناسبت چهلم او برگزار کردند (همو، 1/ 124). از آقا شیخ هادی، اثری به نام تحریر العقلاء بر جای مانده که مجموعهای از یادداشتهای او ست و در 1312 ش، به چاپ رسیده است. آقا شیخ هادی بهدلیل سلوک خاص خود، از سوی برخی روحانیان متعصب، به بابیگری متهم شده بود. گفتهاند سید صادق، پدر سید محمد طباطبایی او را تکفیر کرد؛ اما این مخالفت عملاً لطمهای به جایگاه مذهبی و اجتماعی آقا شیخ هادی وارد نکرد و حتى بر حیثیت و شأن او در میان مردم افزود (قزوینی، همانجا؛ ملکزاده، 1/ 69؛ بامداد، 6/ 121). وسعت مشرب شیخ و گفتوگوی او بـا پیروان بـابیه (مدرسـی، شم 18، ص 86-87)، خود از ویژگیهای برجستۀ شیخ بود. آقا شیخ هادی با «جامع آدمیت» ملکم خان پیوند داشت؛ همچنین او را یکی از اعضای انجمن پاناسلام در تهران برشمردهاند (حائری، 91). آقا شیخ هادی در طول زندگی خود در کارهای خیریه نیز کوشا بود و از فعالیتهای فرهنگی همچون گسترش مدرسههای نوین آموزشی، حمایت میکرد.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید