صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / روزافزونیان /

فهرست مطالب

روزافزونیان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 12 اردیبهشت 1402 تاریخچه مقاله

روزْاَفْزونیان، خاندانی حکومتگر در مازندران در سدۀ 10 ق/ 16 م، که از 810-954 ق/ 1407-1547 م، نقشی مهم در تحولات سیاسی بخشی از مازندران ایفا کردند. دربارۀ این خاندان آگاهیهای مختصر و پراکنده‌ای در منابع تاریخی و برخی پژوهشهای جدید مربوط به تاریخ مرعشیان وجود دارد. مؤلف تاریخ خاندان مرعشی دربارۀ اختلاف شدید این خاندان با حاکمان مرعشی بر سر قدرت سخن گفته، و البته به‌واسطۀ نزدیکی به خاندان سادات مرعشی، تاحدی جانب‌دارانه، به تشریح این وقایع پرداخته است (نک‍ : رحمـانی، 70). این خاندان بـا پیوستن به سادات مرعشی، و انجام خدمات نظامی و سیاسی به آنان، توانستند اعتماد مرعشیان را جلب کنند و زمینه را برای قدرت سیاسی خود فراهم نمایند، تاآنجاکه بیش از یک سده بر سوادکوه و بخشهایی از شرق مازندران حکومت کنند؛ اما عواملی چون ظهور خاندان صفوی، و اجرای سیاست تمرکزگرایی پادشاهان صفوی و تضعیف و حذف حاکمان محلی، به‌علاوۀ درگیریهای این خاندان با سادات مرعشی و اجرای سیاستهای غلط حاکمان آنان، سرانجام، موجبات تضعیف و سقوط این خاندان را فراهم آورد. 
دربارۀ تسمیۀ خاندان روزافزون، اطلاعی در دست نیست؛ اما دربارۀ خاستگاه آنان دیدگاههای مختلفی بیان شده است. ظهیرالدین مرعشی اصل این خاندان را از رودبار نور می‌داند که هنگام فرمانروایی مرعشیان از نور به ساری رفتند و به‌تدریج وارد کارهای دولتی شدند (ص 477)، ولی اعتمادالسلطنه آنان را از مردمان سوادکوه برمی‌شمرد (نک‍ : التدوین ... ، 273). 
نخستین فرد این خاندان اسکندر، ملقب به کیافخرالدین، بود که در درگاه میر غیاث‌الدین، پسر میر قوام‌الدین مرعشی، پرورش یافت و به منصب سپهسالاری رسید (مرعشی، ظهیرالدین، 474، 477)؛ ولی بعد، به دلایلی نامعلوم، به او پشت کرد و به ساری نـزد میر مرتضى مرعشی (حک‍ 820-873 ق)، بـرادرزادۀ وی، رفت (همو، 268؛ مهجوری، 2/ 38) و در دستگاه او نفوذ زیادی یافت و صاحب‌اختیار یا «جملة‌الملک» شد (گیلانی، 56؛ نوایی، 318) که رنجش خاندان مرعشی و مخالفتهایی را در پی داشت (خواندمیر، 3/ 349؛ غفاری، 89؛ گیلانی، همانجا)؛ ازاین‌رو، اسکندر به جهت بیم از میر غیاث‌الدین، میر مرتضى را تحریک به قتل وی کرد و از او خواست تا عمویش، میر نصیرالدین را مأمور انجام این کار کند؛ اما چون میر نصیرالدین از انجام این کار سر باز زد، 3 بار میان آنان جنگ درگرفت که در تمامی آنها میر نصیرالدین شکست خورد و ناگزیر، به گیلان، نزد میر محمود کارکیا، حاکم آن دیار، رفت (خواندمیر، همانجا؛ مرعشی، ظهیرالدین، 481-487). 
با مرگ اسکندر، پسر بزرگش، بهرام روزافزون، نزد میر محمد، پسر میر غیاث‌الدین مرعشی، اعتبار بیشتر یافت (خواندمیر، 3/ 503 بب‍ ؛ گیلانی، 57) و به سپهسالاری رسید و ناحیۀ غربی رود تجن (= تیجنه‌رود) را گرفت. چون میر عبدالکریم اول مرعشی (حک‍ 856-865 ق/ 1452-1461 م)، حکومت مرعشیان را در دست گرفت و وارد ساری شد، بهرام با او به دشمنی برخاست. از سوی دیگر، روابطش نیز با سید عزیز بابُلکانی (از سادات مازندران) هم که ناحیۀ شرقی رود تجن را در دست داشت، تیره شد و سرانجام، با دسیسۀ میر محمد مرعشی به دست سید عزیز بابلکانی به قتل رسید (غفاری، 90؛ مرعشی، ظهیرالدین، 503، 522-527). 
با مرگ بهرام، علی رئیس خاندان روزافزون شد (همو، 526). برخی از مورخان او را پسر بهرام (غفاری، همانجا؛ خواندمیر، 3/ 352؛ گیلانی، همانجا)، و بعضی، چون ظهیرالدین مرعشی، وی را برادر بهرام دانسته‌اند (ص 526). او در روزگار حکومت میر عبدالله مرعشی (حک‍ 865-872 ق) سپهسالار و صاحب‌اختیار مازندران شد (خواندمیر، گیلانی، همانجاها) و با سادات بابلکانی و میر قوام‌الدین مرعشی، که مدعی حکومت ساری بود، به مخالفت برخاست و میر قوام‌الدین را با کمک میر اسدالله مرعشی، حاکم آمل، دستگیر، اما از زندانی‌کردن او صرف‌نظر کرد (مرعشی، ظهیرالدین، 529). از سوی دیگر، به انتقام خون بهرام، سید شمس‌الدین، پسر عزیز بابلکانی، را به قتل رساند (غفاری، همانجا) که سبب کینۀ بیشتر سادات بابلکانی از او شد، چنان‌که سرانجام، به دست آنان در نزدیکی ساری به قتل رسید (مرعشی، ظهیرالدین، همانجا؛ گیلانی، خواندمیر، همانجاها). مرگ او حضور روزافزونیان را در دربار مرعشیان، به‌ویژه در ساری، کم‌رنگ کرد. 
بعد از او، آقارستم روزافزون ریاست خاندان را بر عهده گرفت. وی در زمان میر شمس‌الدین مرعشی (حک‍ 880- 909 ق/ 1475-1503 م) به ساری رفت، در زمرۀ ملازمان او درآمد، مراتب ترقی را طی کرد (گیلانی، 61) و سمت سپهسـالاری لشکر یـافت (نک‍ : مرعشی، میر تیمور، 35؛ خورشاه، 227). با هدف سرکوبی مخالفان، در 896 ق به جنگ محمددیو سوادکوهی به سوادکوه رفت و با همدستی طوایف مَسْت و کالی (از مردم ناحیۀ سوادکوه) و با راهنمایی حسن مست، آنجا را گرفت؛ محمددیو را به قتل رساند و سر او را نزد میر شمس‌الدین فرستاد (مرعشی، میر تیمور، 35- 38). سپس به فیروزکوه حمله کرد و کیاحسین چلاوی، حاکم آن ناحیه، را که با محمددیو همکاری کرده بود شکست داد. بعد حَبله‌رود و سَردرۀ خوار (نزدیک ورامین) را گرفت و ازاین‌رو، کیاحسین ناگزیر با او صلح کرد (همو، 36، 38- 39). بدین‌ترتیب، به حکومت سوادکوه و فیروزکوه رسید. به نوشتۀ خنجی، چون میر شمس‌الدین برای حفظ استقلال از اطاعت حکومت آق‌قویونلو سر باز زد، آقارستم با استفاده از این فرصت، میر شمس‌الدین را کنار زد و ادارۀ مازندران را در دست گرفت (فضل‌الله، 300). 
با قدرتمندشدن آقارستم، خاندان بابلکانی که از بی‌اعتدالیها و زیاده‌رویهای او ناراحت بودند، عریضه‌ای به میر شمس‌الدین نوشتند و او آقارستم را در قلعه‌ای در ساری زندانی کرد (غفاری، همانجا؛ مرعشی، میر تیمور، 40)؛ اما دیری نپایید که آقارستم از آنجا گریخت و با وساطت مادر میر شمس‌الدین بخشوده شد (همو، 42). ازاین‌رو، سادات بابلکانی، به هواداری از میر عبدالکریم دوم مـرعشی (حک‍ 927-933 ق) بـرضد میـر شمس‌الدین مرعشی، با سادات گیلان و ملوک رستمدار متحد شدند و با سپاهی انبوه به آمل آمدند. میر علی، حاکم آمل، میر شمس‌الدین را از این واقعه آگاه ساخت. ازاین‌رو، آقارستم به کمک او رفت. میر شمس‌الدین نیز با بَکربیگ موصَلّو، حاکم ری، و سپاه ترکمان به آنان پیوست. عاقبت، میر عبدالکریم دوم در جنگ با آنان شکست خورد (همو، 42- 47، 50-52). بدین‌ترتیب، میر شمس‌الدین همۀ امور را به آقارستم واگذار کرد. او نیز برای تحکیم قدرتش به عزل و نصبهایی دست زد که موجب نارضایی بزرگان مازندران شد (همو، 56). 
در سال 896 ق/ 1491 م، به‌دنبال تحریکات میر عبدالکریم دوم و رفتن برخی از بزرگان و مردم ساری به آمل، میر شمس‌الدین همراه آقارستم و میر علی مرعشی، حاکم بارفروش (بابل کنونی)، روانۀ آمل شد. در 897 ق، طی جنگی که در سیاهرود رخ داد، گریخت و آقارستم نیز برخی از سرداران این سپاه، مانند حسام‌الدین تولَمی و کیامحمد کیا، را دستگیر و زندانی کرد (مهجوری، 2/ 54-55). 
در سال 899 ق، میرزاعلی کیا سپاهش را به مازندران فرستاد. میر شمس‌الدین و آقارستم به سوادکوه رفتند، اما پس از محاصره‌شدن از دو سوی مازندران، یعنی هزارجریب در مشرق و سوادکوه در مغرب، از هم جدا شدند (لاهیجی، 66- 68). سرداران میرزا علی کیا که از یافتن آقارستم ناامید شدند، به‌سوی ساری رفتند. در همین ایام، با حملۀ حسین‌بیگ‌علی خان، حاکم قزوین، به گیلان، سپاه میرزاعلی به گیلان بازگشت؛ اما پیش‌تر، ضمن صلح با میر شمس‌الدین، قرار شد که میر عبدالکریم بر بارفروش حکومت کند و آمل و ساری در اختیار میر شمس‌الدین باشد (همو، 69-71). در 902 ق، آقارستم بنابه درخواست میرزاعلی کیا برای سرکوب ملک‌بیستون استندار راهی قلعۀ دارنا شد؛ با او در حال جنگ بود که خبر حرکت بدیع‌الزمان تیموری، فرزند سلطان حسین بایقرا، را به‌ سوی مازندران شنید؛ ازاین‌رو، به مازندران بازگشت (همو، 90، 94-96). در 906 ق، وقتی میر شمس‌الدین برای بیعت با شاه اسماعیل صفوی به سلطانیه رفت، آقارستم را وکیل پسرش، میر کمال‌الدین مرعشی کرد (مرعشی، میر تیمور، 61-62) و بعد، به صلاحدید همو، به‌رغم تمایلش، او را جانشین خود نمود (مجد، 177). 
با روی‌کارآمدن میر کمال‌الدین، آقارستم قدرت بیشتری در ادارۀ حکومتی یافت (مرعشی، میر تیمور، 72) و با برقراری روابط دوستانه با کیاییان چَلاوی و سادات هزارجریب، به‌تدریج همۀ مخالفان خود را برکنار کرد و کار آنان را به نزدیکانش سپرد. میر کمال‌الدین که از گسترش نفوذ و قدرت او بیمناک شده بود، در صدد قتلش برآمد؛ اما آقارستم ــ که از این موضوع آگاه شده بود ــ او را در 913 ق به قتل رساند و تمامی اموال او را مصادره کرد. سپس به ساری رفت، در آنجا بر تخت نشست و ضمن ضرب سکه و قرائت خطبه، خود را حاکم مازندران معرفی کرد (همو، 75-76)؛ اما چون گرفتن تأیید حکومت خود را از جانب صفویان چندان ممکن نمی‌دید، هدایایی را به دربار شیبک خان ازبک (حک‍ 906-916 ق) فرستاد (خواندمیر، 4/ 520) و دخترش را نیز برای محمدتیمور خان، پسر شیبک خان، نامزد کرد. درواقع، با این کار، نه‌تنها بخش شرقی حکومت خود را از حملات شیبانیان محفوظ نگه داشت، بلکه در تعارض بـا شـاه اسماعیل صفوی ــ که حامی مرعشیـان بـود ــ از حمـایت نظـامی شیبک‌ خـان بـرخوردار شد (مرعشی، میر تیمور، 76-77)؛ اما با شکست ازبکان و کشته‌شدن شیبک خان در جنگ مرو (916 ق/ 1510 م)، شاه اسماعیل صفوی توسط درویش‌محمد یساول، پیغامی تهدیدآمیز همراه با دست بریدۀ شیبک خان نزد او به مازندران فرستاد (گیلانی، همانجا؛ خورشاه، 229). آقارستم با دیدن آن بیهوش شد و چند روز بعد درگذشت (روملو، 163؛ خورشاه، همانجا؛ نوایی، 319؛ هدایت، 8/ 6371-6372؛ مهجوری، 2/  58؛ نویدی، 140). 
با مرگ آقارستم، آقامحمد روزافزون که بعد از پدر قدرت را به دست گرفته بود، به اتفاق میر عبدالکریم مرعشی با خواجه‌مظفر بیتکچی، حاکم ولایت جرجان، روانۀ اردوی شاه اسماعیل صفوی شد و در حوالی سمنان به پای‌بوسی رسید (گیلانی، همانجا؛ نویدی، 140-141). شاه اسماعیل هم حکومت بارفروش و آمل را به میر عبدالکریم، و حکومت ساری و توابع آن را به آقامحمد روزافزون داد (خورشاه، 231)؛ اما پس از چندی، چون هردو از پرداخت مالیات امتناع ورزیدند و بنای مخالفت را گذاشتند، شاه اسماعیل دورمیش خان شاملو و زینل خان شاملو را جهت سرکوب آنها به مازندران فرستاد. با حملۀ دورمیش خان به سوادکوه، آقامحمد دژهای کلیس و اولاد را گرفت (همو، 233؛ روملو، 218؛ نوایی، 319-320)؛ اما با گرفتن دژ اولاد، عاقبت تسلیم، و همراه سپاه قزلباش عازم ساری شد (خواندمیر، 4/ 560-561؛ نوایی، 320). 
با بازگشت آقامحمد به سوادکوه، بار دیگر درگیری میان او و میر عبدالکریم بالا گرفت. ازاین‌رو، وزیر خود، آقاحسن مست، را به دربار شاه اسماعیل فرستاد و تقاضای کمک کرد؛ اما چون حمایتی ندید، بار دیگر برضد دولت صفوی شورید. ازاین‌رو، در 927 ق، چوهه سلطان تکلو از طرف شاه اسماعیل در حمایت از میر عبدالکریم به سوادکوه حمله کرد. آقامحمد با کشته‌شدن شمار زیادی از سپاهیانش، ناگزیر تسلیم شد و به‌قولی، در قلعۀ لوری (نوایی، همانجا)، و به روایتی، در قلعۀ النجق، واقع در حوالی نخجوان زندانی شد (خورشاه، همانجا؛ نویدی، 141؛ اعتمادالسلطنه، تاریخ ... ، 2/ 767). 
با روی‌کار‌آمدن شاه طهماسب اول (930 ق/ 1524 م)، آقامحمد به درخواست دورمیش خان آزاد، حاکم سوادکوه و حوالی آن شد (مرعشی، میر تیمور، 107؛ مجد، 184). در 923 ق با درگذشت میر عبدالکریم مرعشی، پسرش، میر شاهی جای او قرار گرفت، اما آقامحمد او را از قلمرو خود بیرون کرد. او هم نزد شاه طهماسب شکایت برد و فرمان مجددی گرفت. در راه بازگشت به مازندران بود که مظفربیگ ترکمان، یکی از ملازمان آقامحمد، او را در 939 ق، در قصبۀ دماوند به قتل رساند (شوشتری، 2/ 383؛ گیلانی، 59؛ غفاری، 91؛ خورشاه، 236-237؛ مهجوری، 2/  59-60). 
آقامحمد بر تمام ولایت مازندران فرمانروا شد و 14 سال از روی استقلال حکومت کرد؛ اما بعد، به‌سبب قتل میر شاهی، مورد غضب شاه طهماسب قرار گرفت و دورمیش خان مأمور دستگیری او شد؛ ولی آقامحمد با ارسال هدیه‌هایی توسط قاضی جهان وزیر، توانست نظر شاه طهماسب را تغییر دهد (خورشاه، 241). عاقبت، آقامحمد پس از 36 سال حکومت، در 954 ق/ 1547 م درگذشت (روملو، 422؛ نویدی، همانجا). ازآنجاکه هنگام مرگ، از بازگشت پسر خود، آقافرامرز ــ که جهت دریـافت کمک به دربـار صفوی رفته بود ــ نـاامید شد، برادرزاده‌اش، سهراب را به جانشینی خود برگزید. این امر سبب رنجش بزرگان مازندران، و درگیری و اختلاف در خاندان روزافزونیان شد، تاآنجاکه میان دو پسرعمو جنگ درگرفت و بزرگان مازندران برای حفظ منافع خود به میر عبدالله پیوستند و او را به دفع روزافزونیان ترغیب کردند (مرعشی، میر تیمور، 119-120). آقاسهراب تا 957 ق حکومت ساری ‌را در دست داشت، ولی با حملۀ میر عبدالله دوم مرعشی به ساری و تسخیر آنجا، شکست خورد (خورشاه، 243) و تا پایان عمر به همراه پسرش، شاهی بیگ در سرگردانی به سر برد (مرعشی، میر تیمور، 120-125). 
بدین‌ترتیب، خاندان روزافزونیان که زمانی بخشهای زیادی از مازندران را به تصرف خود درآورده بودند، منقرض شدند. برخی علت سقوط این خاندان را درگیریهای متعدد با دیگر خاندانها و نیز نداشتن درک صحیح از واقعیات سیاسی آن روز، به‌ویژه ظهور سلسلۀ صفویه، می‌دانند که اجازه نمی‌داد حکومتهای مستقل محلی در نقاط مختلف ایران، ازجمله مازندران، به حیات خویش ادامه دهند. 
خاندان روزافزونیان، ازجمله آقارستم و آقامحمد در زمینۀ فرهنگی و اجتماعی منشأ خدماتی بودند. در دوران حکومت آقامحمد، امنیت و رفاه در مازندران به درجه‌ای بود که مردم آسوده‌حال روزگار می‌گذرانیدند؛ چنان‌که ساخت کاروان‌سرایی در خراسان، ساخت رباط عادل‌آباد خوار ری در محل چشمۀ الهاک مزینان خراسان، ساخت مدرسه‌ای در نجف اشرف برای طلاب علوم دینی، و تعیین مقرری برای آنها و احداث عمارت تخته‌پل در راه کاشان از یادگارهای او ست (قاضی ‌احمد، 1/ 322؛ خورشاه، 242-243؛ غفاری، 92؛ مهجوری، 2/ 61). 
آقارستم روزافزون نیز در 914 ق، قریۀ فوریجا را که اکنون نزدیک مرکز شهرستان قائم‌شهر است، وقف امامزاده یوسف (ع)، مشهور به یوسف رضا، از نوادگان امام موسى کاظم (ع) کرد. این امامزاده در گذشته دارای بنایی بسیار کهن بود که در ابتدای حکومت رضا شاه پهلوی تخریب شد و زمینهای آن را دولت تصرف کرد؛ سپس، بیمارستان شیر و خورشید در آن ساخته شد. ازاین‌رو، اکنون محل اصلی امامزاده معلوم نیست و تنها بنایی جدید با سبک معماری امروزی، نشان‌دهندۀ وجود این امامزاده است (نک‍ : رحمانی، 67-82). 
فهمی استرابادی، شاعر سدۀ 10 ق، چند سالی از عمر خود را نزد این خاندان گذرانیده، و در دیوان خود به مدح و ثنای آقارستم و آقـامحمد پـرداخته (بـرای نمونه، نک‍ : ص 63)، و همچنین قطعه مرثیه‌ای با ردیف «دارالمرز» به مناسبت مرگ آقارستم سروده است (ص 288- 289). 

مآخذ

اعتمادالسلطنه، محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، 1364 ش؛ همو، التدوین فی احوال جبال شروین، به کوشش مصطفى احمدزاده، تهران، 1373 ش؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1353 ش؛ خورشاه بن قباد حسینی، تاریخ ایلچی نظام شاه، به کوشش محمدرضا نصیری و کوئیچی هانه‌دا، تهران، 1379 ش؛ رحمانی کفشگری، مهدی، «بررسی، بازنویسی و ترجمۀ سند وقفنامۀ آقارستم روزافزون، سردار مـازنی»، وقـف میـراث جـاویدان، تهران، 1390 ش، شم‍ 75؛ روملـو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1384 ش؛ شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، 1365 ش؛ غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهان‌آرا، تهران، 1343 ش؛ فضل‌الله بن روزبهان، عالم‌آرای امینی، به کوشش محمداکبر عشیق، تهران، 1382 ش؛ فهمی استرابادی، دیوان، به کوشش محمدحسین کریمی، تهران، 1389 ش؛ قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1363 ش؛ گیلانی، شیخ‌علی، تاریخ مازندران، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1352 ش؛ لاهیجی، علی، تاریخ ‌خانی، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1352 ش؛ مجد، مصطفى، مرعشیان در تاریخ ایران، تهران، 1380 ش؛ مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به کوشش برنهارد دارن، تهران، 1363 ش؛ مرعشی، میر تیمور، تاریخ خاندان مرعشی مازندران، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1356 ش؛ مهجوری، اسماعیل، تاریخ مازندران، تهران، 1345 ش؛ نوایی، عبدالحسین، شاه اسماعیل [ض: اسمعیل] صفوی، تهران، 1347 ش؛ نویدی شیرازی، زین‌العابدین، تکملة‌ الاخبار، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1369 ش؛ هدایت، رضاقلی، روضة الصفا، به کوشش جمشید کیان‌فر، تهران، 1380 ش. 

نادره جلالی
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: