صفحه اصلی / مقالات / آسیای مرکزی، نام /

فهرست مطالب

آسیای مرکزی، نام

آسیای مرکزی، نام

نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 22 دی 1400 تاریخچه مقاله

در سال 555 م هجوم توکیوها (ترکان) به خوارزم آغاز شد و مهاجمان طی یک سال و نیم قزاقستان مرکزی، هفت‌رود و خوارزم را مسخر کردند (گومیلف، «ترکان»، 35). توکیوهای قبیلۀ آشینا (ترکان) در سدۀ 6 م با تصرف بخشهای وسیعی از اراضی شرق و غرب آسیای مرکزی، ازجمله سغد و خوارزم و کوشان و غرب صحرای گبی، سرزمینهای گسترده‌ای را در اختیار گرفتند. در شرق صحرای گبی و سیبری شرقی نیز گروههایی از مردم آن نواحی تابعیت ترکان را گردن نهادند. در این سده، دو خاقانات ترک در شرق و نواحی میانی و سپس غربی آسیای مرکزی پدید آمد که به خاقانات شرقی و غربی شهرت یافت (همان، 148). در سالهای 582-584 م رابطۀ دو خاقانات قطع شد. امپراتوری چین در ایجاد اختلاف میان دو خاقانات دست داشت (گروسه، 133). خاقانات غربی که در نیمۀ نخست سدۀ 6 م پدید آمده بود، پس از حدود 100 سال در 38 ق/ 658 م عملاً قدرت پیشین را از دست داد و طریق انقراض در پیش گرفت. در 40 ق/ 660 م ترکان غربی پس از تحمل شکستی سخت در برابر سپـاه چین به فرماندهی سو ـ دین ـ فان تابعیت چین را گردن نهادند (بیچورین، I/ 249). از 44 ق/ 664 م دشتهای دامنۀ شمالی کوههای تیان‌شان به تصرف سپاهیان چین درآمد (گومیلف، همان، 246).

عربهای فاتح خراسان در 44 ق کابل را مسخر کردند و سپس عازم پنجاب و دست‌یافتن بر بخش وسیعی از هند شدند (همانجا؛ رضا، 203). در پایان سدۀ 1 ق/ 7 م امپراتور چین از دودمان «تانگ» با اغتنام فرصت، ابتکار عمل را از خاقانات شرقی گرفت. سرانجام این خاقانات نیز منقرض شد (همو، 156، 162؛ گومیلف، همان، 244-246). از این پس قبایل تابع ترکان اتحاد پیشین را از دست دادند و در سراسر آسیای مرکزی پراکنده شدند (نک‍‌ : دبا، ترک، که به این قبایل و اقوام اشاره شده است). اینان نیز بر سر چراگاهها و محل استقرار با یکدیگر نزاع می‌کردند. گاه گروههایی از آنان چون اویغوران، غزان و دیگران نیرو می‌گرفتند و به تشکیل دولتهای بزرگ‌تری چون قراختاییان، دولت اویغور و جز آنها می‌پرداختند (نک‍ : دبا، ترک). گروههایی در آسیـای مرکزی و برخی هم در غرب آسیا و شمال قفقاز و حوالی رود ولگا چون خزران، بلغارها و دیگران دولتهایی تشکیل دادند. گردیزی از این اقوام یاد کرده است (ص 255 بب‍ ‌).

نخستین لشکرکشی عربها به آسیای مرکزی و کرانه‌های شمالی آمودریا توسط عبیدالله بن زیاد، عامل معاویة بن ابی‌سفیان در 54 ق/ 674 م روی داد. وی با سپاه از بلندیهای اطراف بخارا گذشت و رامیثن و نیمی از بیکند را گشود (طبری، 5/ 297). در 56 ق/ 676 م سعید بن عثمان به سمرقند رفت. مردم سغد به مقابله شتافتند، ولی کاری از پیش نبردند (همو، 5/ 306) و از 86 تا 96 ق/ 705-715 م امارت قتیبة بن مسلم بر ماوراء‌النهر و برخورد عربها بـا ترکان آغاز شد (بارتولد، V/ 45). در کتیبۀ یادبود «تون ـ یو ـ کوک» از تعقیب دشمنان تا «تمیرقاپیک» (دمیرقاپی = دروازۀ آهنین) و عقب‌راندن لشکریان عرب سخن رفته است (همو، V/ 46). در این کتیبه نام عرب به‌صورت «تازیک» آمده است. ایرانیان عربها را چنین می‌نامیدند (همانجا). پس از قتل قتیبه در 96 ق، فرمانروای سغد که از 93 ق به «کوچا» تبعید شده بود، به یاری چینیان به سرزمین خود بازگشت و عامل عرب بنی‌امیه را از فرغانه بیرون راند (گروسه، 166-167). مبارزه با عربها بیش از 100 سال ادامه یافت. سرانجام در 261 ق/ 875 م دولت سامانی جایگزین عربها شد (همو، 171-172, 195).

نخستین موفقیت اسلام در میان اقوام ترک آسیای مرکزی مربوط به عصر سامانی است (بارتولد، V/ 59). در اواخر سدۀ 4 ق/ 10 م با سقوط دولت سامانی، قراخانیان نخستین دولت مسلمان ترک را در آسیای مرکزی تأسیس کردند (همو، V/ 70). اینان که از 315 ق/ 927 م در کاشغر و بلاساغون مستقر بودند، در 390 ق/ 1000 م بخارا را فتح، و ضمیمۀ متصرفات خود کردند (گروسه، 200). در 389 ق/ 999 م محمود غزنوی از فرمان دولت سامانی سر باززد و بخشی از غزان را به خراسان آورد. از این تاریخ غزان به ایران راه یافتند (بارتولد، II(1)/ 569-570). گمان می‌رود این گروه از غزان که شمار آنان را 50هزار تن دانسته‌اند، نخستین گروهی بودند که به آذربایجان و از آنجا به اران و ارمنستان رفتند (کسروی، 328). ابن‌اثیر می‌نویسد که غزان در زمان خلافت مهدی عباسی (158- 169 ق/ 775-785 م) از تُغرغُزها جدا و مسلمان شدند (11/ 178)، ولی بارتولد (V/ 524) بر آن بوده است که اسلام در سدۀ 4 ق/ 10 م از سوی غزان پذیرفته شد. سلجوقیان که گروه بزرگی از غزان بودند، توانستند سرزمین وسیعی از ترکستان چین تا حدود مصر و امپراتوری روم شرقی را تابع خود کنند (همو، V/ 525). غزان سلجوقی خوارزم را نیز متصرف شدند (گروسه، 205).

گور خان امیر ختایی (524-536 ق/ 1130-1142 م)، امپراتوری جدیدی در ترکستان شرقی پدید آورد که دودمان قراختایی نامیده شده است. وی بخارا و سمرقند و خوارزم را به تصرف آورد و آتسز علاء‌الدین شاه خوارزم را به اطاعت واداشت (بازورث، 169-170). پس از آتسز، ایل‌ارسلان جانشین او شد و همچنان از گور خان قراختایی اطاعت کرد. با مرگ ایل‌ارسلان دو فرزندش سلطانشاه و علاء‌الدین تکش به رقابت پرداختند. سرانجام علاء‌الدین تکش پیروز شد؛ این زمان قراختاییان از صحنه خارج شده بودند. پس از ابوالمظفر ایل‌ارسلان و پس از او در 596 ق/ 1200 م سلطان محمد خوارزمشاه که او نیز عنوان علاء‌الدین داشت، فرمانروای خوارزم و بخش وسیعی از ایران شد (همو، 168؛ جوینی، 2/ 33-39؛ ابن‌اثیر، 11/ 377-385).

در سال 615 ق/ 1218 م هجوم چنگیز و لشکرکشی مغولان به خوارزم، اراضی غرب آسیای مرکزی و ایران آغاز شد که حاکمیت مغولان را در پی داشت (بـرای آگاهی بیشتر، نک‍ : دبـا، ترک؛ نیز تاتار). مغولان پس از فتح آسیای مرکزی به غرب روی آوردند و اردوی زرین را تشکیل دادند. آنها دولتی پدید آوردند که از چین تا سواحل دانوب و شمال دریای سیاه امتداد داشت. پس از مرگ غازان خان (747 ق/ 1346 م) حکومت در آسیای مرکزی به دست ترکان دست‌نشاندۀ مغولان افتاد (بارتولد، V/ 165). در ترکستان شرقی سلاله‌ای به کوشش تُغْلُق تیمور زمام امور را در دست گرفت (دوغلات، 23-24). دولت تیمور (771-807 ق/ 1370-1405 م) با درهم‌شکستن بقایای دولت آل‌مظفر و جلایریان بر سر کار آمد (بازورث، 243-246). وی کشتار و ویرانگریهای لشکریان مغول و تاتار را از سر گرفت. در نتیجۀ ایلغار مغولان و حاکمیت تیمور، حدود 150 سال کشتزارهای آسیای مرکزی و ایران تهی ماند (گروسه، 108).

پس از برافتادن تیموریان، به‌جز حکومت خانهای ازبک، قزاق، قرقیزها، قلموق و چند خانات بزرگ و کوچک دیگر، خاناتی چون خانات بخارا، سمرقند و خوقند، خیوه و جز آنها در آسیای مرکزی پدید آمدند که حکومت ترکان آلتایی و ینی‌سئی را نیز شامل می‌شدند (نک‍ : بارتولد، V/ 187-197). در دوران حـاکمیت شوروی خانـات کوچک «آسیای میانه» از میان رفتند و در جمهوریهای نوبنیاد مستحیل شدند. در دیگر نواحی آسیای مرکزی نیز دگرگونیهایی پدید آمد. مغولستان به دو بخش مغولستان داخلی تابع چین و جمهوری خلق مغولستان منقسم شد. اویغوران و مردم تبت نیز به تابعیت دولت چین درآمدند و دیگر اثری از حکومتهای محلی متعلق به عناصر ترک و غیرترک باقی نماند.

در بخشی از آسیای مرکزی ازجمله سغد و خوارزم نفوذ فرهنگ ایرانی بسیار چشمگیر بود. گاه‌شماری سغدیان و خوارزمیان، نشانه‌ای از رابطۀ نزدیک آنان با فرهنگ و تمدن ایرانی بوده است. بیرونی می‌نویسد: ایرانیان سال شمسی را برگزیده بودند (ص 15). مردم سغد و خوارزم نیز همانند ایرانیان عمل می‌کردند. ماههای مردم خوارزم و سغد همانند ماههای پارسیان بود؛ تنها تفاوت در آن بود که خوارزمیان 5 روز کبیسۀ آخر سال را به فروردین می‌افزودند و ابتدای سال را از 6 فروردین آغاز می‌کردند. ایرانیان طبق تقویم جلالی، این 5 یا 6 روز را به آخر هر ماه در 6 ماه اول سال می‌افزودند، ولی خوارزمیان همۀ ماههای سال را 30 روز محاسبه می‌کردند و در آخر 5 روز به آن می‌افزودند و سال نو را از ششم فروردین محاسبه می‌کردند. در تاریخ نیز خوارزمیان رأی ایرانیان را به کار می‌بستند و شاهان خود را که به خوارزمشاه معروف بودند، زادگان کیخسرو می‌نامیدند و از آنها پیروی می‌کردند (همو، 55-57).

قتیبة بن مسلم در پیکار با خط و زبان و فرهنگ ایرانی ظلم و ستم را از حد گذرانید. به نوشتۀ بیرونی او هرکس را که خط خوارزمی می‌توانست نوشت، از دم شمشیر گذرانید و کسانی را که از تاریخ و اخبار گذشتگان خوارزم آگاه بودند و این اخبار را میان خود مبادله و تدریس می‌کردند، نیز به دستۀ پیشین ملحق ساخت و معدوم کرد؛ درنتیجه اخبار خوارزم چنان پوشیده ماند که پس از اسلام نیز دانستن آنها بسی دشوار است. دیگر مهاجمان بیگانه چون چنگیز و تیمور نیز در مبارزه با فرهنگ سغد و خوارزم و به دیگر سخن فرهنگ ایرانی در آسیای مرکزی، ستمگریهای بسیار کردند. چه‌بسا مغولان فاقد خط و کتاب بوده‌اند، زیرا چنگیز فرمان داد کودکان مغولی از اویغوران خط و نوشتن بیاموزند (ص 57). احکام یاساهای چنگیزی نیز به خط اویغوری نوشته می‌شد (جوینی، 1/ 17). خوارزم تحت نفوذ فرهنگ ایرانی قرار داشت. در عهد خوارزمشاهیان فارسیْ زبان رسمی دولت بود (بارتولد، V/ 116؛ نیـز نک‍ : دبـا، ترک)؛ حتى در حـوزۀ آموزش الٰهیـات نیز زبان فارسی، زبان عربی را از میدان به در کرده بود (بارتولد، V/ 112). پس از سقوط دولت سامانی کوچ وسیع ترکان به بخش میانی و غربی آسیای مرکزی آغاز شد و رفته‌رفته بافت جمعیتی به سود ترک‌تباران تغییر کرد و فرهنگ ترکی بر فرهنگ بومی ایرانی پیروز، و در گذر زمان گویشهایی از زبان ترکی جایگزین زبانهای ایرانی در آسیای مرکزی گشت (همو، III/ 117, 118).

 

مآخذ

ابن‌اثیر، الکامل؛ احمدیان شالچی، نسرین، دیار آشنا، ویژگیهای جغرافیایی کشورهای آسیای مرکزی، مشهد، 1378 ش؛ بازورث، ک. ا.، سلسله‌های اسلامی، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تهران، 1371 ش؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، به کوشش پرویز اذکائی، تهران، 1380 ش؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1329-1344 ق/ 1911-1916 م؛ دوغلات، محمد حیدر، تاریخ رشیدی، به کوشش عباسقلی غفاری‌فرد، تهران، 1383 ش؛ رضا، عنایت‌الله، ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، تهران، 1365 ش؛ طبری، تاریخ؛ فره‌وشی، بهرام، ایرانویچ، تهران، 1370 ش؛ کسروی، احمد، کاروند، به کوشش یحیى ذکاء، تهران، 1352 ش؛ گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار (تاریخ)، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1347 ش؛ گروسه، رنه و ژرژ دینکر، چهرۀ آسیا، ترجمۀ غلامعلی سیار، تهران، 1375 ش؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، بمبئی، 1307 ش؛ نیز:

Abetekov, A. and H. Yusupov, «Ancient Iranian Nomads in Western Central Asia», History of Civilizations of Central Asia, ed. J. Harmatta, Paris, 1994, vol. II; Artamonov, M. I., Istoriya Khazar, Leningrad, 1962; Barthold, W. W., Sochineniya, Moscow, 1963-1968; Bernard, P., «The Seleucids in Central Asia», History ... (vide: Abetekov); Bichurin, N. Ya., Sobranie Svedenii o narodakh obitavshikh v Sreney Azii v drevnie vremena, Almati, 1998; Brockhaus ; BSE2; BSE3; Christensen, A., L’Iran,  sous les Sassanides, Copenhagen, 1936; Dandamaev, M. A., Iran pri pervikh Akhemenidakh, Moscow, 1963; id., «Media and Achaemenid Iran», History ... (vide: Abetekov); id., Politicheskaya istoriya Akhemenidskoĭ derzhavy, Moscow, 1985; Dani, A. H., «Alexander’s Campaign in Central Asia», History ... (vide: Abetekov); Enoki et al., «The Yūeh - Chih and Their Migrations», ibid.; Gafurov, B. G., Tadzhikan, Dushanbe, 1989; Grousset, R., L’Empire des Steppes, Paris, 1948; Gumilev, L. N., Drevnie Tyurki, Moscow, 1967; id., Otkritie Khazarii, Moscow, 1966; Harmatta, J., introd. History ... (vide: Abetekov); Herodotus, The History, tr. A. D. Godley, London, 1946-1947; Ishjamts, N., «Nomads in Eastern Central Asia», History ... (vide: Abetekov); Kent, R. G., Old Persian, New Haven, 1953; Koshlenko, G. A. and V. N. Pilipko, «Parthia», History ... (vide: Abetekov); Kratkaya geograficheskaya entsiklopediya, Moscow, 1964; Lunin, B. V., Iz istorii russkogo vostokovedeniya i arkheologii v Turkestane, Tashkent, 1958; Markwart, J., Ērānšahr, Berlin, 1901; Masson, V. M., «The Environment», History of Civilizations of Central Asia, eds. A. H. Dani and V. M. Masson, Paris, 1992, vol. I; id., Kulturognez drevney tsentralnoy Asii, St. Petersburg, 2006; Miroshnikov, L. I., «Appendix: A note on the Meaning of the Term Central Asia as Used in This Book», History ... (vide: Masson, «The Environment»); Puri, B. N., «The Sakas and Indo - Parthians», History ... (vide: Abetekov); Smirnova, O. I., Ocherki iz istorii Sogda, Moscow, 1970; Strabo, The Geography, tr. H. L. Jones, London, 1949; Yong, M. and S. Yutang, «The Western Regions under the Hsiung - Nu and the Han», History ... (vide: Abetekov).

عنایت‌الله رضا

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: