صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / بغداد /

فهرست مطالب

بَغْداد، استان‌ و شهری تاریخی‌ در عراق‌ كه‌ امروزه‌ پایتخت‌ آن‌ كشور است‌.

I. جغرافیا

استان‌ بغداد با حدود 734 كمـ 2 مساحت‌، كوچك‌ترین‌ استان‌ عراق‌ به‌شمار می‌رود. جمعیت‌ این‌ استان‌ در 1382ش‌ / 2003م‌ حدود 000‘400‘6تن‌ برآورد شده‌است («فرهنگ‌...»). این‌ استان مشتمل‌ بر 5 شهرستان‌ به‌ نامهای‌ بغداد، كاظمین‌، محمودیه‌، سامرا و تكریت‌ است‌ (خلف‌، 450). استان‌ بغداد از شرق‌ به‌ استانهای‌ واسط و دیالی‌، از شمال‌ به‌ استانهای‌ دیالی و صلاح‌الدین‌، از غرب به استان انبار و از جنوب به استان بابل محدود است‌. رودخانه دجله‌ از میان‌ این‌ استان‌ می‌گذرد (نکـ: اطلس‌ ...). 
شهر بغداد پایتخت‌ و بزرگ‌ترین‌ شهر عراق‌ در°33 و´20 عرض‌ شمالی‌ و°44 و´23 طول‌ شرقی‌ در مركز كشور عراق‌ واقع‌ شده‌ است («بغداد»، گلوبال‌). فاصله این‌ شهر تا آخرین‌ نقطه شمالی‌ و جنوبی‌ عراق‌، تقریباً یكسان‌ است‌ و درعین‌حال‌ در محل‌ تقاطع‌ راههای ارتباطی شمال‌ - جنوب‌، و شرق‌ - غرب‌ این‌ كشور قرار دارد. بغداد در زمستان‌ از هوایی‌ نسبتاً معتدل‌ برخوردار است‌ و در مقایسه‌ با شهرهای جنوبی عراق، تابستانی ملایم دارد (عادلی‌، 115). كم‌ترین دمای بغداد در طول‌ سال°10 و بیشترین‌ آن‌°8 / 34 سانتی‌گراد است‌ (صدقی‌، 115؛ «جغرافی‌»). 
شهر بغداد در دشتی‌ حاصل‌خیز واقع‌ شده‌ است‌ و رودخانۀ پر آب‌ دجله‌ از میان‌ آن‌ می‌گذرد و آن‌را به‌ دو بخش‌ شرقی‌ و غربی‌ تقسیم‌ می‌كند؛ این‌ دو نیمه شهر به‌ وسیلۀ 11 پل‌ به‌ یكدیگر مرتبط می‌شوند («بغداد»، عرب‌ نت). بیشترین‌ فعالیتهای‌ اقتصادی‌ شهر در رصافه‌، واقع‌ در كرانه شرقی‌ دجله‌ متمركز شده‌ است‌؛ درحالی‌كه‌ بیشتر مراكز و ساختمانهای‌ اصلی‌ دولتی‌ در كرخ‌، در نیمه غربی‌ شهر استقرار یافته‌اند («سیما...»). 
بغداد در اوج‌ شكوفایی‌ خود، یكی‌ از ثروتمندترین‌ شهرهای‌ جهان‌ و عمده‌ترین‌ مركز فرهنگ‌ اسلامی‌ به‌ شمار می‌رفت‌. این‌ شهر در طول‌ تاریخ‌ بارها بر اثر نزاعهای‌ داخلی‌ و تهاجمات‌ ویران‌ گردیده‌ است‌. جمعیت‌ بغداد در طی‌ چند دهۀ گذشته‌ از رشد چشم‌گیری‌ برخوردار بوده‌ است‌؛ چنانکه‌ از 350 هزار تن‌ در 1311ش‌ / 1932م‌ به‌ 000 ‘600‘ 5تن‌ در 1382ش‌ / 2003م‌ افزایش‌ یافته‌ است‌. بیشتر اهالی‌ بغداد مسلمان‌ و از نظر قومی‌ عربند، اما جمعیت‌ قابل‌ ملاحظه‌ای‌ از مسیحیان‌ و معدودی‌ از یهودیان‌ نیز در آن‌ زندگی‌ می‌كنند. گروههای‌ قومی‌ غیرعرب‌ ساكن‌ در این‌ شهر را كردها، ارمنیان‌، مهاجران‌ هندی‌ و افغانی‌ تشكیل‌ می‌دهند. در گذشته نه‌ چندان‌ دور شمار قابل‌ ملاحظه‌ای‌ از ایرانیان‌ نیز در این‌ شهر زندگی‌ می‌كردند كه‌ به‌ علت‌ اختلافات‌ سیاسی‌ میان‌ ایران‌ و عراق‌ در دهه‌های‌ 70-90 سدۀ 20م‌، آنجا را ترك‌ كردند («بغداد»، «دائرةالمعارف‌...»؛ «سیما»). 
بغداد اصلی‌ترین‌ مركز ارتباط شبكۀ راههای‌ عراق‌ مشتمل‌ بر جاده‌ها، راه‌آهن‌ و راههای‌ آبی‌ برای‌ شناورهای‌ سبك‌ است‌. فرودگاه‌ بین‌المللی‌ بغداد، امكان‌ ارتباط هوایی‌ این‌ شهر را با دیگر نقاط جهان‌ فراهم‌ می‌سازد (عانی‌، 3 / 1421-1429، 1441-1442؛ چمبرز...، 51؛ «بغداد»، عرب نت‌؛ «بغداد»، «دائرةالمعارف‌»؛ اطلس). 
بغداد قرنها غنی‌ترین‌، و از لحاظ اقتصادی‌ مهم‌ترین‌ شهر عراق‌ بوده‌ است‌؛ حتی‌ پس‌ از كشف‌ نفت‌ در نقاط گوناگون‌ عراق‌ این‌ شهر اهمیت‌ اقتصادی‌ خود را از دست‌ نداد. بغداد یكی‌ از مهم‌ترین‌ مراكز صنعتی‌ در عراق‌ است‌ و محصولات‌ متنوع‌ صنعتی‌ در كارخانه‌ها و كارگاههای‌ آن‌ تولید می‌شود؛ از جمله‌ می‌توان‌ از پالایش‌ و تولید فرآورده‌های‌ نفتی‌، صنایع‌ چرمی‌، چوبی‌، شیمیایی‌، الكتریكی‌، پارچه‌بافی‌، تولید پوشاك‌، آجر، سیمان‌، دخانیات‌، مواد غذایی‌ و نوشابه‌ نام‌ برد. صنایع‌ دستی‌ از دیگر بخشهای‌ اقتصادی‌ بغداد است‌ كه‌ مشتمل‌ بر پوشاك‌، لوازم‌ خانگی‌، جواهرسازی‌، چرم‌، نمد و قالیچه‌ است («بغداد»، «دائرةالمعارف‌»). تولیدات‌ كشاورزی‌ در حومه شهر از اهمیت‌ ویژه‌ای‌ برخوردار است‌ و بیشتر محصولات‌ این‌ منطقه‌ را سبزیجات‌، تره‌بار و برخی‌ از گونه‌های‌ غلات‌ تشكیل‌ می‌دهد (صدقی‌، 57 ببـ ). 
بغداد تا پیش‌ از جنگهای‌ عراق‌ با همسایگان‌ خود در دهه‌های‌ 1980 و 1990م‌ یكی‌ از مراكز آموزشی‌ - فرهنگی‌ جهان‌ عرب‌ به‌ شمار می‌رفت‌. این‌ شهر دارای‌ 3 دانشگاه‌ به‌ نامهای‌ دانشگاه‌ بغداد (تأسیس: 1336ش‌ / 1957م‌)، دانشگاه‌ المستنصریه‌ (تأسیس‌: 1342ش‌ / 1963م‌) و دانشگاه‌ فنی‌ (تأسیس‌: 1353ش‌ / 1974م‌) است‌ كه‌ از مهم‌ترین‌ مراكز آموزش‌ عالی‌ عراق‌ به‌ شمار می‌روند («بغداد»، «دائرةالمعارف‌»؛ «بغداد»، انکارتا). 
بغداد به‌ سبب‌ وجود زیارتگاهها و اماكن‌ تاریخی‌، یكی‌ از مراكز گردشگری‌عراق‌ به‌شمار می‌آید. مقابر نواب‌اربعه حضرت مهدی‌(ع‌)، شیخ‌ كلینی‌، سلمان‌ فارسی‌، ابوحنیفه‌ و شیخ‌ عبدالقادر گیلانی‌ از جمله‌ مكانهای‌ زیارتی‌ بغداد به‌ شمار می‌روند (عادلی‌، 116-120). قصر عباسیه‌ متعلق‌ به‌ سده‌های‌ 6 و 7ق‌ كه‌ امروزه‌ از آن‌ به‌ عنوان‌ موزه‌ استفاده‌ می‌شود، همچنین‌ بقایای‌ مدرسه مستنصریه‌ كه‌ در 632ق‌ / 1235م‌ بنا شده‌، و مسجد سهروردی‌ از آثار بر جای‌ مانده‌ از سدۀ 7ق‌ / 13م‌ شهر بغداد است‌ («بغداد»، «دائرةالمعارف‌»). موزۀ بغداد از دیگر مكانهای‌ دیدنی‌ این‌ شهر است‌ كه‌ مجموعۀ با ارزشی‌ از یافته‌های‌ باستان‌شناختی‌ در آنجا نگهداری‌ می‌شود. همچنین‌ پیرامون‌ بغداد كلیساهایی‌ وجود دارد كه‌ متعلق‌ به‌ نسطوریها، ارامنه ارتُدكس‌ و كاتولیكهای‌ كلدانی‌ و آسوری‌ است‌ (همانجا). 

مآخذ

 اطلس راهنمای‌ كشورهای‌ جهان‌، دفتر اول‌ خاورمیانه‌، سازمان‌ جغرافیایی‌ نیروهای‌ مسلح‌، تهران‌، 1370ش‌؛ خلف‌، جاسم‌ محمد، محاضرات‌ فی‌ جغرافیه العراق‌ الطبیعیه، قاهره‌، 1961م‌؛ صدقی‌، حامدمحمد، مناطق‌ تموین‌ الخضروات‌، بغداد، 1974م‌؛ عادلی‌، محمد، راهنمای‌ زوار عتبات‌ مقدسۀ عراق‌، تهران‌، چاپخانۀ مركزی‌؛ عانی‌، خالد عبدالمنعم‌، موسوعة العراق‌ الحدیث‌، بغداد، الدار العربیه للموسوعات‌؛ نیز:

«Baghdad» , Arabnet, www.arabnet/iraq/ iq-Baghdad.htm; «Baghdad» , Encarta, 2003; «Baghdad» Encyclopaedia of the Orient, lexicorient. com./e.o/baghdad.htm; «Baghdad» , Global, www.global security.org/ military/world/iraq/ baghdad.htm; Chambers World Gazetteer, ed. D. Munro, Cambridge, 1988; «The Face of Bagdad» , Global , www . globalsecurity.org / org / news / 2003 ; «Geography» , Geocities, www. geocities.com/Athens/Ithaca/3291/pag.3.html; The World Gazetteer, www. world-gazetteer.com/fr/fr iq.htm.
بهرام‌ امیراحمدیان‌

II. تاریخ‌

واژه و پیشینۀ تاریخی‌

بغداد واژه‌ای‌ ایرانی‌ مركب‌ از دو جزء bag baga~و dāda~ dāt ~dāta به‌ معنای «خداداد»، «آفریدۀ خدا» كه‌ در فارسی‌ باستان به‌ صورت‌ *baga.dāta - (قس‌: اوستایی)، baγō.dāta - در فارسی‌ میانه‌ به‌ صورتbkdʾt´ (تلفظ: Baγdad یا به‌ شیوه آوانویسی‌ قدیم‌: Bagdāt) آمده‌ است‌ (نیبرگ، II / 42؛ بارتولمه‌، 922؛ نیز درباره جزء اول‌: bag در پارتی‌، نکـ: ویدنگرن‌، .(973 جزء اول‌ این‌ واژه‌ در سغدی‌ baga به‌ معنای‌ خدا و جانشین «مهر» به‌ كار رفته‌ است‌ (دوشن‌ گیمن‌، 902؛ قس‌: هنینگ‌، 247 و شكلهای βγ و(βγ nyk و در هندی‌ نیز به‌ صورت‌ Bhaga سابقه‌ دارد (همانجا). بَگَداته‌ (در ارمنی‌: باگارات‌) اصلاً نام‌ برای‌ اشخاص‌ بوده‌ است‌ و چند شخصیت‌ تاریخی‌ به‌ این‌ نام‌ می‌شناسیم‌، اما بعداً بر محل‌ و موضع‌ نیز اطلاق‌ شده‌ است‌ (مثلاً نکـ: رادیتسا، 105؛ آیلرس‌، 490؛ یوستی‌، .(57 سابقۀ این‌ نام‌ در معنای‌ اخیر به‌ عصر هخامنشی‌ باز می‌گردد و كتیبه‌های‌ میخی‌ رواج‌ آن‌ را تأیید می‌كنند، چنانکه‌ به‌ روزگار اردشیر دراز دست‌ (465- 425ق‌م‌) از شهری‌ به‌ نام‌ بیت‌ بَگ‌ داته‌ نزدیك‌ نیپور (اكنون‌: نِفَّر یا نُفَّر) یاد شده‌ است‌. احتمالاً در عراق‌ املاك‌ دیگری‌ نیز، متعلق‌ به‌ اشراف‌ ایرانی‌، به‌ نامهایی‌ شبیه‌ به‌ این‌ و رایج‌ در آن‌ روزگار موسوم‌ بوده‌ است‌. در تلمود هم‌ از جایی‌ به‌ نام‌ باگدات‌، ظاهراً در همین‌ سرزمین‌، یاد شده‌ است‌ (آیلرس‌، همانجا؛ سلوود، .(300
اما مهم‌ترین‌ و مشهورترین‌ موضع‌ موسوم‌ به‌ بغداد، شهر معروفی‌ است‌ در كنار دجله‌ كه‌ از ایام‌ منصور عباسی‌، مركز خلافت‌ اسلامی‌ شد. نویسندگان‌ دوره اسلامی‌ دربارۀ وجه‌ تسمیه‌ و اشتقاق‌ واژه بغداد روایاتی‌ آورده‌اند كه‌ غالباً عامیانه‌ و بی‌اعتباراست‌؛ و چون‌ عربها كلمات‌ غیر عربی‌ را به‌ صورتهای‌ مختلف‌ تحریف‌ می‌كردند، اینجا را نیز به‌ شكلهای‌ بغداد، بغداذ، بغدان‌ و مغدان‌ خوانده‌اند و حتی‌ ضبط بغدان‌ را در برخی‌ اشعار عرب‌ هم‌ می‌توان‌ دید (خطیب‌، 1 / 59، 62). 
درباره بغداد پیش‌ از عصر اسلامی‌، به‌ سبب‌فقدان‌ منابع‌ ایرانی‌، اطلاعات‌ اندكی‌ در دست‌ است‌، اما می‌دانیم‌ كه‌ در عصر ساسانی‌، روستا یا شهركی از مراكز بازرگانی‌ مداین‌ بود و بازارهای‌ بزرگ‌ سالیانه‌ در آن‌ تشكیل می‌شد و به‌ همین‌ سبب‌، در منابع‌ كهن‌ اسلامی‌ از آن‌ به‌ صورت‌ سوق‌ بغداد هم‌ یاد كرده‌اند. در سلسله‌ جنگهای‌ فتوح‌ اسلامی‌، از این‌ موضع‌ به‌ كرات‌ یاد شده‌ است‌. چنانکه‌ آورده‌اند در 12ق‌ / 633م‌، پس‌ از پیكار دومه الجندل‌ برخی‌ از سران‌ ایرانی‌ از بغداد برای‌ كمك‌ به‌ قبایل‌ عرب‌ هم‌ پیمان‌ خود، به‌ انبار رفتند. در همین‌ سال‌ یا 13ق‌ مثنی‌ بن‌ حارثه‌ به‌ دلالت‌ مردی‌ از مردم‌ حیره‌ - كه‌ او را از اجتماع‌ بازرگانان‌ در بغداد آگهی‌ می‌داد وآنجا رابیت‌المال‌ آنان‌می‌خواند - این‌ شهرك‌ را به‌ باد غارت‌ داد. از این‌ نکته‌ كه‌ وی‌ به‌ جنگجویانش‌ دستور داد از بغداد جز طلا و نقره‌ برنگیرند، و این‌ غارتگران‌ اموال‌ بسیار به‌ چنگ‌ آوردند، میزان‌ ثروت‌ آنجا دانسته‌ می‌شود (طبری‌، 3 / 379، 385، 472-474؛ بلاذری‌، 1 / 247؛ خطیب‌، 1 / 26). 
از برخی‌ روایتها كه‌ آورده‌اند ایرانیان‌ رستم‌ فرخزاد و فیروزان‌ را به‌ سبب‌ چیرگی‌ عرب‌ بر مناطقی‌ چون‌ بغداد، مورد سرزنش‌ و تهدید قرار دادند (طبری‌، 3 / 477)، برمی‌آید كه‌ این‌ موضع‌ دارای‌ اهمیت‌ سپاه‌گردانی‌ یا اقتصادی‌ بوده‌ است‌. بغداد در سالهای‌ بعدی‌ نیز محل‌ برخی‌ حوادث‌ مهم‌ بوده‌ است‌؛ چنانکه‌ آورده‌اند در 37ق‌ / 657م‌ میان‌ عبدالله‌ بن‌ وهب‌ راسبی‌، فرمانده‌ خوارج‌ اولیه‌ با یاران‌ امام‌ علی‌ (ع‌) در بغداد جنگ‌ شد. در همین‌ روایت‌ حتی‌ از كرخ‌، محلۀ بسیار مشهور و شیعه‌ نشین‌ بغداد عصر عباسی‌ یاد شده‌ است‌ (همو، 5 / 76). در 76ق‌ / 695م‌ به‌ روزگار عبدالملك‌ مروان‌، در ایام‌ جنگ‌ خوارج‌ با حجاج‌ بن‌ یوسف‌ هم‌ بغداد هنوز دایر بوده‌، و بازارهای‌ مهم‌ داشته‌ است‌ (همو، 6 / 236- 239). 
بغداد از جمله‌ مواضع‌ ولایت‌ سواد به‌ شمار می‌رفت‌ كه‌ برخی‌ از فقها آن‌ را مفتوح‌ عنوه‌، و برخی‌ مفتوح‌ به‌ صلح‌ دانسته‌، و به‌ همین‌ سبب‌ درباره جواز خرید و فروش‌ اراضی‌ آنجا آراء متفاوت‌ ابراز كرده‌اند (خطیب‌، 1 / 4، 13- 16). فقها همچنین‌ نام‌ بغداد را بدان‌ سبب‌ كه‌ می‌گفتند بغ‌ در اصل‌ نام‌ بتی‌ بوده‌ است‌، مكروه‌ می‌داشتند و گویا به‌ همین‌ سبب‌ وقتی‌ منصور عباسی‌ آن‌ را در 145ق‌ / 762م‌ توسعه‌ داد و بازسازی كرد (قس‌: «شهرستانها...»، 16, 25) و پایتخت‌ گردانید، نامش‌ را از بغداد به‌ مدینة السلام‌ تغییر داد؛ زیرا دجله‌ را نیز در آن‌ وقت‌ وادی‌ السلام‌ می‌نامیدند (بلاذری‌، 1 / 285، 293؛ خطیب‌، 1 / 58)؛ گر چه‌ نام‌ كهن‌ همچنان‌ باقی‌ ماند و شهرت‌ و رواج‌ بیشتر یافت‌. اما اینکه‌ برخی‌ گفته‌اند منصور نخستین‌بار آنجا را بغداد نامید (همو، 1 / 62)، پیداست‌ كه‌ وجهی‌ ندارد. در دوره اسلامی‌، بغداد را مدینۀ منصور، مدینۀ ابی‌جعفر و الزوراء نیز می‌خواندند (طبری‌، 9 / 319؛ همدانی‌، 295، 392؛ خطیب‌، 1 / 39، 14 / 323؛ ابن‌اثیر، 5 / 166). 

مآخذ

ابن‌ اثیر، علی‌، الكامل‌، به‌ كوشش‌ ابوالفداء عبدالله‌ قاضی‌، بیروت‌، 1415ق‌/ 1995م‌؛ بلاذری‌، احمد، فتوح‌ البلدان‌، به‌ كوشش‌ رضوان‌ محمد رضوان‌، بیروت‌، 1403ق‌؛ خطیب‌ بغدادی‌، احمد، تاریخ‌ بغداد، قاهره‌، 1349ق‌؛ طبری‌، تاریخ‌؛ همدانی‌، محمد، «تكملة تاریخ‌ الطبری‌»، همراه‌ ج‌11 تاریخ‌ طبری‌؛ نیز:

Bartholomae, Ch., Altiranisches W N rterbuch, Berlin, 1961; Duchesne Guillemin, J., «Zoroastrian Religion» , The Cambridge History of Iran, vol. III (2), ed. E. Yarshater, Cambridge, 1983. Eilers, W., «Iran and Mesopotamia» , ibid, vol. III(1); Henning, W. B., «A Sogdian God» , Bulletin of the School of Oriental and African Studies, 1965, vol. XXVIII; Justi, F., Iranisches Namenbuch, Hildesheim, 1963; Nyberg, H. S., A Manual of Pahlavi, Wiesbaden, 1974; Raditsa, L., «Iranians in Asia Minor» , The Cambridge History of Iran, vol. III(1), ed. E. Yarshater, Cambridge 1983; Sahrestaniha i Eransahr, tr. T. Daryaee, California, 2002; Sellwood, D., «Minor States in Southern Iran» , The Cambridge History of Iran, vol. III(1), ed., E. Yarshater, Cambridge 1983; Widengren, G., «Manichaeism and its Iranian Background» , ibid, vol. III(2).

صادق‌ سجادی

از بنیاد تا عصر امیرالامرایان‌

گر چه‌ بغداد در عهد منصور به‌عنوان‌ مركز خلافت‌ بنیان‌ نهاده‌ شد (نکـ: دنبالۀ مقاله‌)، اما تعیین‌ مركزی‌ برای‌ خلافت‌، از اصل‌ خلافت‌ عباسیان‌ و مشروعیت‌ آنان‌ جدا نبود. برخلاف‌ آنچه‌ عباسیان‌ بعدها از طریق‌ جعل‌ و اغراق‌ و دست‌كاری‌ در روایات‌ نشان‌ دادند تا خلافت‌ خود را مشروع‌، و مبانی‌ آن‌ را استوار و انکارناپذیر جلوه‌ دهند، از ملاحظه‌ و دقت‌ در روایات‌ موجود برمی‌آید كه‌ دست‌یابی‌ آنان‌ بر تخت‌ خلافت‌، گرچه‌ با حمایت‌ سخت‌ مؤثر جناح‌ قدرتمندتر دعوت‌، یعنی ابومسلم‌ خراسانی‌ و ایرانیان‌، تا حدی ناگهانی‌ و حتی‌ برای‌ دسته‌هایی‌ از هواداران‌ جنبش‌ ضد اموی غیر منتظره‌ بود (برای‌ تفصیل‌، نکـ: هـ د، عباسیان‌). به‌ همین‌ سبب‌، سردرگمی‌ عباسیان‌ در نخستین‌ سالهای‌ استقرار، در تعیین‌ شهری‌ به‌ عنوان‌ مركز خلافت‌، از سویی‌ نشانه تزلزل‌ بود و از سوی‌ دیگر، رقیبان‌ و دشمنان‌ را دست‌ كم‌ از حیث‌ روانی‌ به‌ مبارزه بیشتر برمی‌انگیخت‌. 
چنانکه‌ می‌دانیم‌ ابوالعباس‌ سفاح‌ در كوفه‌ به‌ عنوان‌ خلیفه‌ ظاهر شد (مثلاً نکـ: طبری‌، 7 / 423-424)، اما این‌ شهر گر چه‌ از دیرباز پایگاه‌ ثابت‌ عوامل‌ ضد اموی‌ در قالب‌ گروههای‌ گوناگون‌ با عقاید مختلف‌ شمرده‌ می‌شد و نخستین‌ هسته‌های‌ دعوت‌ نیز به‌ طور پنهانی‌ در كوفه‌ شكل‌ گرفت‌ (مثلاً نکـ: اخبار...، 191-192)، ولی‌ با تركیب‌ جمعیتی‌ و قبیلگی‌ این‌ شهر، ایجاد هیچ‌گونه‌ ائتلاف‌ سیاسی‌ دراز مدت‌ امكان‌ نداشت‌. به‌ همین‌سبب‌، كوفه‌ نه‌ فقط در دوره بنی‌ امیه‌، بلكه‌ حتی‌ سالها پس‌ از ایشان‌، شاهد خیزشهایی‌ بود كه‌ هیچ‌ یك‌ به‌ فرجام‌ سیاسی‌ مشخص‌ و روشنی‌ نرسید. با این‌همه‌، رقیبان‌ دولت‌ عباسی‌، یعنی‌ علویان‌ برای‌ توان‌ بالقوه كوفیان‌ در ایجاد نزاعهای‌ جدید سیاسی‌ جایگاه‌ و اعتبار خاصی‌ قائل‌ بودند. بی‌گمان‌ عباسیان‌ با آگاهی‌ از این‌ معنی‌، در مدتی‌ كوتاه‌ پس‌ از استقرار، كوشیدند پایگاه‌ مركزی‌ دیگری‌ بجز كوفه‌ برای خود برگزینند (برای‌ نظر منصور در خصوص‌ كوفه‌، نکـ: بلاذری‌، انساب‌...، 4 / 362؛ طبری‌، 8 / 93). پس‌ ابوالعباس‌ سفاح‌ از كوفه‌ به‌ ناحیه حیره‌ رفت‌ و سپس‌ مركز خلافت‌ را در 134ق‌ / 751م‌ به‌ شهر انبار منتقل‌ گردانید (یعقوبی‌، تاریخ‌، 2 / 429؛ طبری‌، 7 / 464؛ نیز نکـ: ابن‌رسته‌، 108) و بلافاصله‌ در آنجا برای‌ خود كاخی‌ بنا كرد (یعقوبی‌، همان‌، 2 / 429-430؛ ابن‌عبدربه‌، 4 / 211؛ برای‌ اندرز ابومسلم‌ به‌ خلیفه‌ در لزوم‌ ترك‌ كوفه‌، نکـ: بلاذری‌، همان‌، 4 / 197). 
پس‌ از مرگ‌ ابوالعباس‌، برادرش‌ ابوجعفر منصور، بنیان‌گذار واقعی‌ خلافت‌ عباسی‌ نخست‌ به‌ كوفه‌ درآمد (محرم‌ 137 / ژوئیۀ 754) و هم‌ در این‌ شهر خطابه خلافت‌ ایراد كرد (طبری‌، 7 / 474). وی‌ تا 145ق‌ / 762م‌ به‌ رفع‌ دشواریهای‌ گوناگون‌ بر سر راه‌ خلافت‌ اشتغال‌ داشت‌ (همو، 7 / 474، 479، 495، 497، 503، 505، 512) و طی‌ این‌ مدت‌، میان‌ كوفه‌ و حیره‌ قصری‌ برای‌ خویش‌ بنا كرد و آن‌ را «هاشمیه‌» نام‌ نهاد (یعقوبی‌، «البلدان‌»، 237؛ طبری‌، 7 / 614؛ نیز نکـ: جومرد، 199 بب‍ ؛ برای‌ مكان‌ هاشمیه‌، نکـ: لیسنر، 225)؛ اما وی‌ درصدد بود تا شهری‌ نو، مطابق‌ نیازهای‌ دستگاه‌ خلافت و معیارها و اندیشه‌های‌ بلند خویش‌ بنیان‌ نهد؛ بنابراین‌، در 145ق‌ نخست‌ هیأتی‌ را به‌ جست‌ و جوی‌ محلی‌ مناسب‌ در عراق‌ مأمور كرد (بلاذری‌، همان‌، 4 / 361). به‌ روایت‌ طبری‌، این‌ هیأت‌ محل‌ كنونی‌ بغداد را پسندیدند و منصور پس‌ از آنکه‌ شخصاً از محل‌ بازدید كرد، آن‌ را مناسب‌ یافت‌. در برخی‌ روایات‌ به‌ ادله منصور در گزینش این‌ موضع‌ از زبان‌ خود او اشاره‌ كرده‌اند، از آن‌ جمله‌، وی‌ به‌ موقعیت‌ اقتصادی‌ و نظامی‌ دو رود دجله‌ و فرات‌ در حیات‌ آینده شهر از هر حیث‌، و نیز خوبی‌ آب‌ و هوای‌ آن‌ وقوف‌ تمام‌ داشته‌ است‌ (یعقوبی‌، تاریخ‌، 2 / 449، «البلدان‌»، همانجا؛ طبری‌، 7 / 614 - 616). 
منصور كه‌ مهارت‌ خاصی‌ در بهره‌برداری‌ از عقاید دیگران‌، حتی‌ دشمنان‌ و رقیبان‌ به‌ نفع‌ خود داشت‌، با توسل‌ به‌ پاره‌ای‌ روایات‌ پیشگویانه‌، كوشید بنای‌ شهر بغداد را نیز امری‌ محتوم‌ جلوه‌ دهد (همو، 7 / 615، 619). در یكی‌ از این‌گونه‌ روایات‌ كه‌ وی‌ با زیركی‌ خاصی‌ خود را «مقلاص‌» قلمداد كرد (همو، 7 / 615)، نشانه‌هایی‌ از عقاید مانوی‌ آشكارا دیده‌ می‌شود (درباره مقلاص‌، نکـ: ابن‌ندیم‌، 397- 398؛ نیز لیسنر، 228-229). 
افزون‌بر آنکه‌ عنصر ایرانی‌ در جنبش‌ ضد اموی‌ و به‌ خلافت‌ رسیدن‌ عباسیان‌ نقش‌ اساسی‌ و تعیین‌ كننده‌ داشت‌، در مجموعۀ مسائل‌ مربوط به‌ بنای‌ شهر بغداد نیز می‌توان‌ آثاری‌ از حضور ایشان‌ را پی‌ گرفت‌. افزون‌ بر محل‌ بغداد و نزدیكی‌ آن‌ به‌ مداین‌ پایتخت‌ ساسانیان‌ و نام‌ شهر كه‌ همگی‌ اساساً فضای‌ ایرانی‌ داشت‌ (نکـ: پیشینۀ بغداد در همین‌ مقاله‌)، گفته‌اند كه‌ خالد بن‌ برمك‌، نیای‌ برمكیان‌ (ه‍ م‌)، از جمله‌ كسانی‌ بود كه‌ در انتخاب‌ و سپس‌ بنای‌ شهر بغداد نقشی‌ مهم‌ ایفا كرد (طبری‌، 7 / 650). به‌ هنگام‌ بنای‌ شهر جدید نیز منصور، به‌رغم‌ توصیه خالد بن‌ برمك‌ دستور داد تا از مصالح‌ ایوان‌ كسری‌ در مداین‌ استفاده‌ شود (همو، 7 / 650-651). به‌ این‌ سبب‌، شاید وی‌ در این‌ اندیشه‌ بود تا خلافت‌ نوین‌ را به‌ ویژه‌ در نظر ایرانیان‌، دنبالۀ پادشاهان‌ ساسانی‌ جلوه‌ دهد (گوتاس‌، 73-74). البته‌ پاره‌ای‌ دیگر از اقدامات‌ منصور در بنای‌ بغداد، راه‌ را برای‌ تفسیرها و تأویلهای‌ بیشتر گشوده‌ است‌، مانند بنای‌ مدور شهر و كاخ‌ خلیفه‌ در مركز آن‌ (یعقوبی‌، همان‌، 238) كه‌ نشانۀ صریحی‌ است‌ از گرایش‌ به‌ تمركز قدرت‌ در بغداد (نکـ: علی‌، بغداد...، 1 / 251؛ نیز گوتاس‌، 73). 
به‌هرحال‌، منصور در بنای‌ بغداد كوشید همۀ جوانب‌ سیاسی‌ و اجتماعی روزگار را در نظر گیرد، چنانکه‌ اصرار داشت‌ تا فقیهی‌ چون‌ ابوحنیفه‌ (هـ م‌) در ساخت‌ بغداد شركت‌، یا دست‌ كم‌ نظارت‌ داشته‌ باشد (نکـ: طبری‌، 7 / 618، 619). می‌توان‌ گفت‌ كه‌ شهر بغداد در سیاست‌ كلی‌ منصور و عباسیان‌ دارای‌ جایگاه‌ خاصی‌ بود و چنانکه‌ برخی‌ از محققان‌ گفته‌اند، وی‌ در پی‌ آن‌ بود تا شهر جدید از هر حیث‌، به‌ ویژه‌ تمایلات‌ سیاسی‌ و مذهبی‌ ساكنان‌، از دیگر شهرهای‌ معروف‌ آن‌ روز جهان‌ اسلام‌، ممتاز و متفاوت‌ باشد (علی‌، همان‌، 1 / 31). به‌ همین‌ سبب نیز در طی‌ سالیان‌ دراز، بغدادیان‌ به‌ طور كلی‌ به‌ عباسیان‌ وفادار بوده‌اند. انتقال‌ مركز خلافت‌ در یك دورۀ تاریخی‌ از بغداد، خلافت‌ را از مدار اصلی‌ خود خارج‌ كرد و احتمالاً در تضعیف‌ موقعیت‌ آن‌ در جهان‌ اسلام‌، نقش‌ بسزا داشت‌ (نکـ: دنباله مقاله‌). 
به‌ هر حال‌، گر چه‌ خلیفه‌ بنای‌ شهر را در پاییز 145ق‌ آغاز كرد (طبری‌، 7 / 616 -620)، اما اندكی‌ بعد با قیام‌ دو تن‌ از علویان‌، محمد و ابراهیم‌ فرزندان‌ عبدالله‌ بن‌ حسن‌ محض‌ در حجاز و عراق‌ روبه‌رو شد و بلافاصله‌ به‌ كوفه‌ رفت‌ (بلاذری‌، فتوح‌...، 295؛ طبری‌، 7 / 620 - 621). به‌ همین‌ سبب‌، گویا در ادامۀ بنای‌ بغداد، در غیبت‌ منصور - كه‌ به‌ طور معمول‌ شخصاً بر اجرای‌ تصمیمهای‌ خود نظارت‌ می‌كرد - وقفه‌ یا دست‌كم‌ كندی‌ روی‌ داد (همو، 7 / 622). گر چه‌ منصور خود در 146ق‌ / 763م‌ به‌ بغداد نقل‌ مكان‌ كرد و بنابراین‌، دیوان‌ خلافت‌ نیز به‌ شهر جدید منتقل‌ شد (بلاذری‌، همانجا، انساب‌...، 4 / 362؛ یعقوبی‌، تاریخ‌، 2 / 456-457؛ طبری‌، 7 / 650)، اما كار بنای‌ شهر و تكمیل‌ آن‌ سالیان‌ بعد ادامه‌ داشت‌ (همو، 8 / 28). منصور همچنین‌ با اقطاع‌ زمینهای‌ بغداد و اطراف‌ آن‌ به‌ رجال‌ عباسی‌ و سركردگان‌ سپاه‌، كوشید موقعیت‌ عباسیان‌ را در شهر تثبیت‌ كند (برای‌ تفصیل‌، نکـ: علی‌، معالم‌ ...، 83 ببـ). بدین‌ گونه‌، بغداد پایتخت‌ خلافت‌ عباسی‌ شد و طبعاً تاریخ‌ آن‌ با تاریخ‌ خلافت‌ عباسی‌ چند سده نخست‌ هجری‌ پیوندی‌ استوار یافت‌؛ اما در این‌ مقاله‌ تنها به‌ برخی‌ حوادث مهم‌ كه‌ با بغداد ارتباط مستقیم‌ دارد، به‌ اجمال‌ اشاره‌ خواهد شد. 
گرچه‌ عباسیان‌ پس‌ از منصور نیز با دشواریهای‌ بسیار دست‌ به‌ گریبان‌ بودند، اما دامنه منازعات‌ سیاسی‌ هیچ‌ گاه‌ به‌ طور جدی‌ به‌ بغداد نرسید. اوج شكوه‌ و عظمت افسانه‌ای‌ بغداد به‌ عهدخلافت‌ هارون‌الرشید (170-193ق‌ / 786-809م‌) و حكمرانی‌ برمكیان‌، خاندان پرنفوذ ایرانی بازمی‌گردد كه‌ در واقع‌ گردانندگان اصلی‌ دستگاه خلافت بودند (نکـ: هـ د، برمكیان‌). نخستین واقعۀ مهمی‌ كه‌ به‌ آرامش‌ بغداد پایان‌ داد، به‌ دورۀ نزاع‌ امین‌ و مأمون‌ بر سر تصاحب‌ خلافت‌ در سالهای‌ پایانی‌ سدۀ 2ق‌ مربوط می‌شود. پس‌ از شكست‌ پی‌ در پی‌ قوای‌ امین‌ از هواداران‌ مأمون‌ در نقاط گوناگون‌، اندك‌‌اندك‌ دامنۀ نزاعها و جنگها به‌ بغداد رسید. زمانی‌ كه‌ طاهر بن‌ حسین‌ فرمانده‌ سپاه‌ مأمون‌ رو به‌ سوی‌ بغداد داشت‌، در رجب‌ 196 / آوریل‌ 812 حسین‌ فرزند علی‌ بن‌ عیسی‌ بن‌ ماهان‌ ــ با آنکه‌ پدرش‌ از متحدان‌ امین‌ بود ــ توانست‌ از مردم‌ بغداد كه‌ از بی‌تدبیری‌ و سبك‌سری‌ امین‌ و اطرافیان‌او به‌ ستوه‌آمده‌ بودند،برای‌ خلافت‌مأمون‌ بیعت‌ بستاند. گفته‌اند كه‌ اقدام‌ او در خلع‌ امین‌ با حُسن‌ تلقی‌ بزرگان‌ بغداد روبه‌رو شد و وی توانست حتی مدت‌ كوتاهی امین‌ را در یكی از قصرهایش‌ محبوس‌ كند، اما با شورش‌ سپاهیان‌ و قتل‌ حسین‌ بن‌ علی‌ و آزادی‌ امین‌، بغداد بار دیگر به‌ دست‌ طرفداران‌ او افتاد (خلیفه‌، 2 / 756؛ یعقوبی‌، همان‌، 2 / 534؛ طبری‌، 8 / 428-430). سرانجام‌، سپاه‌ طاهر بن‌ حسین‌ به‌ بغداد رسید و شهر را در محاصره‌ گرفت‌ (همو، 8 / 445). در طول‌ مدت‌ محاصره‌، بغداد دستخوش‌ ویرانی‌ و غارت‌ بود و از ورود آزوقه‌ به‌ شهر جلوگیری‌ می‌شد (همو، 8 / 446-447، 456، 460-467). 

صفحه 1 از15

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: