صفحه اصلی / مقالات / فلاندن، سفرنامه /

فهرست مطالب

فلاندن، سفرنامه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 10 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

فِلانْدَن، سَفَرْنامۀ، گزارش سفر اوژن ناپلئون فلاندن (1809- 1889 م / 1224-1307 ق)، نقاش فرانسوی، با عنوان سفر به ایران که در سالهای 1255-1257 ق / 1840-1841 م، مصادف با دورۀ محمد شاه قاجار در ایران به سر می‌برد.
اوژن فلاندن و پاسکال کُست، معمار و باستان‌شناس، به نمایندگی از آکادمی هنرهای زیبای فرانسه، به هزینۀ دولت این کشور برای تهیۀ نقشه و تصویر از آثار باستانی و تاریخی به ایران سفر کردند. آنان در این سفر در کنار هیئتی سیاسی بودند که به سرپرستی ادوارد دُ سرسی در 1839 م / 1255 ق از سوی دولت فرانسه به قصد برقراری مناسبات اقتصادی و ایجاد سفارتخانه، به ایران اعزام شدند (فلاندن، 6-7؛ سعیدی، 202-203). 
فلاندن در گزارش خود، از سفرنامه‌های سیاحانی چون شاردن، ملکم، پوزلی و موریه که پیش از او به ایران آمده بودند، بهره گرفته که در مقدمۀ کتابش به آنها اشاره کرده است. او در 1842 م، پس از بازگشت به وطن خود، نشان افتخار لژیون دونور را به پاس خدماتش دریافت کرد ( ایرانیکا، X / 36-37).
سفرنامۀ فلاندن از دو مقدمه و 56 فصل تشکیل شده، و نخستین‌بار حسین نورصادقی در 1324 ش آن را از فرانسوی به فارسی برگردانده است. مترجم نیز مقدمه‌ای کوتاه بر کتاب نوشته، و 22 تصویر از شهرها و بناهای ایران را که فلاندن تهیه، و در کتاب جداگانه‌ای به همراه نقشه‌های پاسکال کست منتشر کرده، بدان افزوده است. 
این سفرنامه با شرح عزیمت هیئت فرانسوی از بندر تولون فرانسه با کشتی به مقصد استانبول در 30 اکتبر 1839 م / 21 شعبان 1255 ق آغاز می‌شود. گروه مسافران پس از ورود به استانبول در روز عید فطر، و پس از گذشتن از طرابـوزان و ورود به ارزروم ــ که بـه باور مردم منطقه توسط نوح پیامبر ایجاد شده ــ و پشت سر نهادن کوه آرارات ــ که به گفتۀ اهالی بقایای کشتی نوح در ارتفاعات آن یافت شده است ــ خاک عثمانی را پشت سر می‌گذارند؛ گزارش آن، 6 فصل اول کتاب را شامل می‌شود (ص 15-53). 
گروه یادشده در 6 ذیقعدۀ 1255 ق / 11 ژانویۀ 1840 م از ارمنستان به خاک ایران قدم می‌نهند و پس از توقف در بازرگان، از راه تبریز، زنجان، قزوین و تهران، به اصفهان می‌روند تا پیش از انجام مأموریت خود، به حضور پادشاه بار یابند که در آن زمان، برای فرونشاندن شورش لوطیان اصفهان علیه حکومت، به آنجا سفر کرده بود (ص 114). شرح سفر این گروه در ایران که مهمانان شاه خوانده می‌شدند و با در دست داشتن سفارش‌نامه‌ای از سوی شاه ملزومات سفرشان فراهم می‌شد، در فصلهای 7-54 کتاب (ص 53- 358) آمده است. 
فلاندن دو فصل آخر کتاب را به گزارش بازگشت به فرانسه از طریق خاک عثمانی و گذر از شهرهای سلیمانیه، تیسفون، بغداد، موصل، دیاربکر، حلب و بیروت اختصاص داده است (ص 359-371).
فلاندن بیش از هرچیز، به مأموریت خود، یعنی ثبت تصاویر بناها و آثار باستانی و تاریخی ایران، اهمیت داده، و بخش زیادی از کتاب به وصف دقیق بناها و ویژگیها و جزئیات آنها اختصاص یافته، و فرهنگ، خلقیات و آداب‌ورسوم ایرانی در اولویتهای بعدی او بوده است؛ ازاین‌رو، وی بیشتر به میراث ملموس و مادی ایران توجه داشته، و به باورها و اعتقادات مردم کم‌اعتنا بوده است، به‌طوری‌که می‌نویسد: «هرگز نباید به گفته‌ها و اعتقادات مردم عقیدۀ راسخ داشت» (ص 312). او همچنین به سیاق بیشتر شرق‌شناسان، قائل به دسته‌بندیهای کلی مانند غرب و شرق بوده است و یک ویژگی یا اتفاق در یک محل را به تمام ایرانیها یا شرقیها تعمیم می‌دهد؛ چنان‌که هنگام وصف تزیینات زراندود عمارت چهل‌ستون، تحلیلی روان‌شناختی دربارۀ ارتباط طلا و مروارید و یاقوت و حرص و طمع مردم آسیایی ارائه می‌دهد (ص 205). فلاندن در بحثی دربارۀ بناهای اکباتان اظهار می‌دارد که ایرانیها و به‌طورکلی، شرقیها به بناهای قدیمی خود علاقه‌ای ندارند و خـود عامل انهدام آنهـا هستند (نک‍ : ص 153). او ضمن شرح واقعه‌ای در کرمانشاه، می‌نویسد: «شرقیها به لباس اروپایی احترام می‌گذارند» (ص 69، 173). 
مواجهۀ فلاندن در فارس با زنی که به طبیب‌بودن اروپاییها باور دارد و به‌اصرار از فلاندن می‌خواهد فرزند بیمارش را مداوا کند، شاهد مثال مدعای او مبنی بر خرافه‌پرستی شرقیها قرار می‌گیرد (ص 237). امتناع قهرمان میرزا، بیگلربیگی ایالت آذربایجان، از پذیرفتن چای‌خوری شکستۀ پیشکشی سفیر نیز از نظر او کنایه‌ای شرقی و نامطلوب برای حکومت فرانسه قلمداد شده است (ص 66). نکتۀ دیگری که فلاندن آن را به‌صورت اصلی عمومی ارائه می‌دهد، علاقۀ ایرانیان به نقاشی، برعکس نفرت عثمانیها از این هنر است (ص 67). تعمیم یک مسئله از جزء به کل، تا آنجا پیش می‌رود که نویسنده، حجاریهای تخت جمشید را نیز نمایش عادات و آداب ملل آسیایی دانسته است (ص 265).
توجه به پوشش و لباسهای ایرانیان چه در سنگ‌نگاره‌ها و چه در کاخ و کوچه و خیابان، به‌یکسان مورد توجه نویسنده بوده است. بخشی از فصل 7 کتاب که دربارۀ ورود به ایران است، به وصف لباس ایرانیانی اختصاص یافته که به استقبال هیئت فرانسوی رفته بودند؛ به‌طورمثال، به ترکیب لباس اروپایی ـ ایرانی شاهزاده ملک قاسم میرزا اشاره شده است (نک‍ : ص 53)؛ چنان‌که شاهزادۀ یادشده مجموعه‌ای از لباسهای محلی ایران تهیه می‌کند و برای تهیۀ تصویر، در اختیار فلاندن قرار می‌دهد (ص 67). 
فلاندن افزون‌بر وصف لباس زنان شهری ایرانی در تبریز و اصفهان (ص 67- 68، 211)، با حضور در حرم‌سرای شاهزاده، گزارشی از چهره، آرایش و لباسهای خانگی زنان ارائه می‌دهد (ص 69). نویسنده در فصل 32 شرحی مفصل از لباس، آرایش، ریش و سبیل، کلاه، عمامه، پای‌افزار و سلاح مردان ایرانی، و تفاوتهای لباس مناطق و طبقات مختلف اجتماعی آورده است 
(ص 211-212). وصف لباس پادشاه (محمد شاه) نیز از این قاعده جدا نیست و در نخستین ملاقات هیئت فرانسوی، به‌دقت شرح داده می‌شود (ص 116). لباس و ظاهر تفنگچیان ایل ممسنی که خود را اخلاف رستم پهلوان می‌دانستند، و نیز پوشش راهزنانی در کردستان که به فراخور موقعیت، خود را گمرکچی معرفی می‌کردند، از جملۀ این وصفها ست (ص 159-185، 280-281).
توجه به آداب‌ورسوم ایرانی و ثبت آنها از نکات ارزشمندی است که در این کتاب وجود دارد. وصف جزئیات مراسم «سلام نوروز» که بار عام پادشاه ایران بوده است، در فصل 51، از جملۀ آنها ست (ص 342-343). در این اثر، تعزیه با نمایشهای قرون وسطای اروپا مقایسه، و نمونه‌ای از این نوع نمایش مذهبی در تهران وصف شده است که در آن، استفادۀ شبیه‌خوانان از لباس اروپاییان برای اجرای نقش فرنگی، نزد تماشاگران بسیار جذاب بوده است (ص 101-102). ازآنجاکه عشایر فارس حضور مسیحیان را در مراسم عروسی خود چندان خوش نداشته‌اند، توصیفی اشاره‌وار به این مراسم، در بخشی از کتاب گنجانده شده است (ص 264). اشاره به آداب‌ورسوم عید قربان در شیراز نیز چند سطری را به خود اختصاص داده است (ص 325).
رفتار ایرانیان مسلمان با اروپاییان و غیرمسلمانانی که در ایران ساکن بودند، نیز از دیگر موضوعات مطرح‌شده در این کتاب است؛ مسلمانان از حضور ارامنه (مسیحیان) با لباس خیس در منازلشان کراهت داشتند و آن را موجب نجاست خانۀ خود می‌دانستند؛ فلاندن این اعتقاد ایرانیان را دلیل به‌تعویق‌افتادن ملاقات هیئت فرانسوی با شاهزاده قهرمان میرزا تا زمان آفتابی‌شدن هوا و خشک‌شدن لباسهایشان دانسته است (ص 64). اعتقادی مشابه نزد ایرانیان که به موجب آن، مسلمان نمی‌تواند آنچه را دست یک عیسوی لمس کرده، تناول کند، بهانۀ اختلافی میان فلاندن و مردی خرمافروش در جنوب ایران بوده است (ص 292). 
از دیگر شرایط ایرانیان در برخورد با مهمانان خارجی، از پا درآوردن کفشها در قصر پادشاه یا پوشیدن پاپوشی روی کفش، برای جلوگیری از آلودگی بوده که حتى در معاهده‌ای میان ایران و روس مقرر شده است و دیگر اروپاییان نیز موظف به اجرای آن بودند (ص 64-65). 
در این کتاب، اگرچه به آداب معاشرت (ص 168) و ملاطفت ایرانیان (ص 126)، ادب (ص 252) و نیکوکاری و مهمان‌نواز بودن آنان (ص 206) اذعان شده است، اما در نقاطی مانند شهر زنجان (ص 83)، ده کن (ص 92)، کاروان‌سرای پاسنگان در قم (ص 106)، ایزدخواست (ص 215) و ده حسین‌آباد (ص 224) در حوالی نقش رستم، به عدم مهمان‌نوازی اهالی شهر و سرکشی آنان از دستور حکومت در پذیرایی از مهمانان شاه اشاره شده است، که البته در برخی موارد بی‌اعتنایی مردم بی‌مجازات نمانده، و سلیمان خان حاکم پانزده‌سالۀ زنجان در مقابل این ماجرا قصد بریدن گوش یا بینی فرد خاطی را داشته است که با وساطت فلاندن به شلاق‌زدن بسنده می‌شود (ص 83). گاهی نویسنده و همراهانش در مقابله با نافرمانی مردم خود دست به عمل می‌زنند و مثلاً در کردستان و حسین‌آباد باغی را برای اقامت موقتشان تصرف می‌کنند (ص 157، 223). 
منع حضور مسیحیان یا اروپاییان در حرم بزرگان دین که آن را عامل نجاست حرم می‌دانسته‌اند، از مواردی است که نویسنده خود تجربه کرده است. او با دادن انعام به یکی از فراشان حرم حضرت معصومه (ع) در قم، به بقعۀ حرم نزدیک می‌شود که دراین‌حین، با اعتراض شدید یکی از روحانیان مواجه می‌گردد (ص 105-106). بنابه نوشتۀ فلاندن، بدبینی نسبت به حضور اروپاییان در شهرهای ایران به قدری بوده که در مسجدی در شیراز، حریقی را که خادم آنجا مسببش بوده است، به فلاندن و همراهانش نسبت می‌دهند (ص 276).
باور به ماوراءالطبیعه که در میان شاه و مردم رواج داشته، از نکاتی است که در این کتاب به برخی از آنها اشاره شده است؛ برای نمونه، محمد شاه که بر اثر پیش‌بینی شاه نعمت‌اللٰه ولی (ه‍ م)، نگران عمر کوتاه حکومت خویش بوده، دائم به ملاها و درویشان پول می‌داده است تا در حقش دعا کنند (ص 122). همچنین آمده است که مردم محلی کرمانشاه سبب کم‌آبی رود قراسو را بی‌احترامی خسرو پرویز (ه‍ م) به پیامبر اسلام (ص) می‌دانستند که نامۀ ایشان را پاره کرده، و در رودخانه ریخته بود. به باور مردم، رود که این اهانت را تاب نیاورده، سواحلش مرتفع شده بود تا کسی با آب آن کشت و زرع نکند (ص 166). در جایی نیز اشاره شده است که احترام مردم به عالی‌قاپوی اصفهان که آن را منتسب به حضرت علی (ع) می‌دانسته‌اند، تا حدی بوده که مجرم یا جنایت‌کاری که بیمناک از قضاوت می‌شده، با بست‌نشینی در آستانۀ این در به امان می‌رسیده است (ص 138؛ نیز نک‍ : ه‍ د، بست و بست‌نشینی). در میان غیرمسلمانان نیز چنین عقایدی رواج داشته است که در کتاب به برخی از آنها اشاره شده است؛ مثلاً ارامنۀ ساکن اصفهان، قبر فردی آلمانی را که مرگ را بر ترک مسیحیت ترجیح داده بود، بزرگ می‌داشتند و برای شفای بیمار تب‌دار و نیز خبر از آینده، به زیارت مزار او می‌رفتند. آنان برای نجات از تب، ظرفی را که برای آشامیدن آب کاربرد داشت، روی سنگ قبر او خرد می‌کردند؛ نیز برای آگاهی از آینده، سنگ کوچکی را بالا می‌انداختند، که اگر به صلیب او برخورد می‌کرد، فالشان نیک بود (ص 196). همچنین فلاندن به مقبرۀ استر، ملکۀ شوش، و عمویش، مرد‌خای اشاره کرده که از زیارتگاههای مهم یهودیان بوده، و از اطراف و اکناف، این قوم را برای برگزاری عید پوریم، به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین اعیاد مذهبی‌شان، به همدان می‌کشانده است (ص 151).
گذشته از باورهایی که ریشه در اعتقادات مذهبی مردم داشته، در این سفرنامه به دیگر اعتقادات مردم نیز پرداخته شده است. برای نمونه، باور به وجود معادن طلا در نشیب کوه دماوند (ه‍ م)، جان برخی از مردم را که برای استخراج طلا از آن کوه بالا می‌رفتند، به خطر می‌انداخت؛ آنان رنگ دندانهای گوسفندان آن منطقه را دلیل وجود طلا در آنجا می‌دانستند (ص 98). یا اینکه، اعتقاد مردم به خواص درمانی چشمۀ آب سردی در همدان منجر به سوء استفادۀ یکی از اهالی شده بود که دور چشمه را حصار کشیده، و از آن کسب درآمد می‌کرد؛ چشمه‌ای که به نظر می‌رسد تنها خاصیتش ازبین‌بردن بی‌حالی در اثر گرمای تابستان بوده است (ص 155). 
به نوشتۀ فلاندن، مردم به قدرت شفابخشی دست درویشان در گزیدگی از مار و عقرب اعتقاد داشتند؛ همچنین، از طلسم و جادوی آنها در واهمه بودند (ص 255-256). مردم اسبی را که دسته‌مویی زیر گردن داشت، کشندۀ صاحب خود می‌دانستند و از خریدن آن احتراز می‌کردند (ص 160). 
فلاندن آورده است که به‌رغم وجود بیماریهای واگیردار در شیراز، مردم شهر به شفابخشی مادام‌العمر چشمۀ آبی در نزدیکی مقبرۀ سعدی (ه‍ م) اعتقاد داشتند و به برکت وجود شیخ اجل، به ماهیهای این چشمه نیز احترام می‌گذاشتند (ص 272). اعتقاد به خواص درمانی چشمه‌ای در باغ فین کاشان نیز از همین دست بوده است (ص 108). همچنین اهالی حاجی‌الدین، دهی در حوالی خوی، خود را از اعقاب پیامبر اسلام (ص) می‌دانستند و مدعی شفادادن به کسانی بودند که سگ گازشان گرفته بود؛ به شرط آنکه بیش از 40 روز از آن اتفاق نگذشته باشد. نویسنده چنین اعتقادی را مشابه خرافاتی در روستاهای فرانسه وصف می‌کند (ص 61). او اشاره‌ای نیز دارد به باور مردم اصفهان، مبنی بر اینکه زاینده‌رود به دریای هند می‌ریخته است (ص 132).
روایـات مردم دربارۀ بناها نیز از جملۀ نکات قابل توجـه این سفرنامه است. به باور مردم، سنگ‌نگاره‌های شکارگاه طاق بستان که گاه تخت رستم نیز نامیده می‌شود، دربارۀ سرگذشت خسرو پرویز پادشاه ساسانی بوده که در آن‌، خسرو، شیرین و فرهاد نمایان‌اند. خسرو که صاحب گنجهای فراوان بوده، طاق بستان را برای شیرین ساخته، و حجاریهای آن منتسب به فرهاد است که عاشق شیرین بوده، و برای خوشایند او نقشهایی روی کوه کنده است (ص 170-172). منظومه‌های فراوانی به زبانهای فارسی، کردی و ترکی دربارۀ عشق خسرو، شیرین و فرهاد سروده شده که مهم‌ترین آنها خسرو و شیرین نظامی گنجوی است (نک‍ : ه‍ د، خسرو و شیرین). بنایی در دهکدۀ مرغاب، که باستان‌شناسان و مورخان آن را به‌عنوان پازارگاد و مقبرۀ کورش ثبت کرده‌اند، به روایت مردم محلی، مشهد مادر سلیمان خوانده می‌شد و فقط زنان برای عبادت به آنجا وارد می‌شدند (ص 219-220؛ برای نمونه‌های دیگر، نک‍ : ص 275، 297، 323). کتل دختر در کوه پیرزن در فارس نیز کوهی بوده است که به‌سبب عبور چهارپایان بسیار لغزنده شده است. در این باره افسانه‌ای نیز بدین شرح میان مردم رایج است: قلۀ کوه محل زندگی شاهزاده خانمی بوده که جوانی عاشق وی بوده است و برای کم‌کردن رنج و دشواری ملاقات با او، جاده‌ای لغزان در کوه ساخته و از روی آن سر می‌خورده است (ص 279). مردم سبب بی‌حاصلی بیابان اطراف قصر سروستان، در حوالی شیراز را علاقۀ شیطان به آن جاده می‌دانستند و آنجا را شیطان‌آباد می‌خواندند (ص 323). 
مجازاتها نیز به‌عنوان یکی دیگر از نقاط اتصال حکومت و مردم در آن دوره به شمار آمده است؛ بریدن گوش و بینی و زبان، کشتن با سرنیزه، بریدن سر، درآوردن چشم، شکستن دندان، سوزاندن دندان با آهن گداخته، فروکردن نیمی از تن محکوم در خاک، کشیدن ناخن، آویزان‌کردن خورجین به گردنش و گرداندن او به دور شهر، و بستن چند محکوم به یکدیگر و معلق‌نگه‌داشتن پاهای آنان در هوا که به این وضع باغ انگور می‌گفتند، از جملۀ مجازاتهایی است که در این سفرنامه به آنها اشاره می‌شود (نک‍ : ص 83، 115، 202، 203). گاهی نیز فرد خاطی به دهانۀ توپ بسته، یا بدنش به دو نیمه قسمت می‌شده است (ص 273).
فلاندن به اعتقاداتی در میان مردم، در بعضی از شهر‌ها اشاره کرده که تجارتهایی را موجب می‌شده است؛ ازجمله، تردد کاروانهای عازم کربلا و حمل تابوت مردگان برای دفن در آن شهر، در مجاورت مرقد امام حسین (ع) که منجر به رونق تجارت در کرمانشاه بوده که در مسیر این کاروانها قرار داشته است (ص 167). او همچنین به خریدوفروش فضولات کبوتران وحشی توسط کشاورزان و باغداران در جلفای اصفهان اشاره کرده، و آن را از جملۀ کسب‌وکارهای پرسود در آن زمان به شمار آورده است (ص 196؛ نیز نک‍ : ه‍ د، سرگین).
در این سفرنامه دربارۀ انواع تفریحها و سرگرمیهای مردم در دورۀ قاجار نکاتی می‌توان یافت، مانند: تماشای کشتی‌گیری، رقص روی طناب، آتش‌بازی (ص 124)، رقصاندن خرس و میمون در جشنها (ص 93، 124)، گوش‌سپردن به نوای موسیقی مطربان و تماشای رقص رقاصان (ص 69، 93، 124، 211، 354). فلاندن از اینکه موسیقی ایرانی به دست لوطیان و افراد بی‌سروپا افتاده بود، ابراز تأسف کرده است (ص 211). گوش‌کردن به مدح علی (ع)، شنیدن غزلیات حافظ و سعدی، و نقل داستان رستم و سهراب، همچنین شکار پرندگان، گورخر و غزال (ص 66، 134-135، 217، 354) از دیگر تفریحات یادشده در این کتاب است.
اشاره به انواع غذاهای ایرانی که در آنها طعم شیرین غلبه دارد، از جملۀ دیگر موارد نقل‌شده در کتاب است؛ چنان‌که از خرما به‌عنوان خوراک غالب مردم جنوب ایران نام برده شده است (نک‍ : ص 54، 208، 291). نویسنده در این سفرنامه به خوردن پلوهای رنگی و گوشت کباب‌شده و مرغ و تخم‌مرغ نیز اشاره کرده است (نک‍ : ص 134، 209، 211، 270). به نوشتۀ فلاندن، خوراک مردم عادی، به‌طور معمول نان، لبنیات و سبزیجات بوده، و گوشت خوراک غالب مرفهان به شمار می‌آمده، اما گرمای تابستان و شایع‌شدن بیماری مالاریا، عاملی برای دست‌کشیدن آنها از خوردن گوشت و روی‌آوردن به انواع میوه‌ها و صیفی‌جات بوده است (نک‍ : ص 133، 190). او همچنین به علاج این بیماری که فصد بوده، و به دست دلاکان انجام می‌شده، اشاره کرده است (ص 189).

مآخذ

سعیدی، علی‌اصغر، «اوژن فلاندن و ایران»، یادنامۀ دکتر احمد تفضلی، به کوشش علی‌اشرف صادقی، تهران، 1379 ش؛ فلاندن، اوژن، سفرنامه، ترجمۀ حسین نورصادقی، اصفهان، 1324 ش؛ نیز:

Iranica

زهرا خسروی
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: