صفحه اصلی / مقالات / غار ایوب /

فهرست مطالب

غار ایوب


آخرین بروز رسانی : شنبه 13 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

غارِ اَیّوب، مکانی زیارتی، میان دو روستای دهج و جوزم، از توابع شهر بابک استان کرمان. برای رسیدن به این غار باید از روستاهای حومۀ آن به نامهای عباس‌آباد، سینه‌خار و تُرکون گذشت. 
مردم محلی اعتقاد دارند که حضرت ایوب هنگام فرار از دست دشمنان به این غار پناه می‌برد و از فرط خستگی به قطعه‌سنگ عظیمی به نام بارانداز در دهانۀ غار تکیه می‌دهد؛ سپس بر اثر تشنگی به درون غار می‌رود. به باور مردم، با ورود او به غار، از لابه‌لای سنگهای غار آب جاری می‌شود. در سقف غار نوعی فرورفتگی به‌شکل جای پا وجود دارد که به اعتقاد مردم جای پای حضرت ایوب است و بوی گُل و گلاب می‌دهد. به باور مردم، این سنگ از دل کوه کنده شده، و به پایین کوه غلتیده، و دهانۀ غار را به وجود آورده است. زائران غار، پیش از صعود به بالای کوه و رسیدن به دهانۀ غار، وسایل خود را در کنار این سنگ می‌گذارند و به‌عبارت‌دیگر، به آن می‌سپارند. در گذشته نیز مردم افسار الاغ یا اسبهای گاریهایشان را به این سنگ می‌بستند. 
دهانۀ این غار به سمت روستای جوزم است. به باور مردم محلی، دهانۀ غار نخست رو به روستای دهج بوده، اما چون مردم آن روستا آدمهای ظالمی بوده‌اند، دهانۀ غار از آن سمت به طرف روستای جوزم برگشته است. 
زائران غار ایوب بیشتر از مناطق استان کرمان و استانهای هم‌جوار مثل یزد و فارس هستند و در روزهای مختلف سال برای زیارت، ادای نذر و حاجت‌خواهی به اینجا می‌آیند. آنها برای قربانی‌کردن، گوسفند را به بالای کوه می‌برند و جلو غار قربانی، و بخشی از گوشت آن را بین زوار تقسیم می‌کنند و از بقیۀ آن در پایین کوه آبگوشت یا غذایی دیگر می‌پزند. برخی از زوار هم در کنار سنگ بارانداز اتراق می‌کنند. اشخاص پیر و یا ناتوان که توانایی بالارفتن از کوه را ندارند، به همان سنگ توسل می‌جویند و به زیارت آن اکتفا می‌کنند و دخیلهای پارچه‌ای خود را به آن می‌بندند. مردم معتقدند حیوانات و حشراتی را که روی این سنگ در رفت‌وآمد هستند، نباید کشت، چون آنها هم به زیارت آمده‌اند. 
به گفتۀ مردم محل، شبهای جمعه همهمه‌ای در بالای غار برپا می‌شود که به اعتقاد آنها صدای قرآن‌خواندن بچه‌مکتبیها ست و می‌گویند اگر سکوت باشد، صدای تلاوت آنها شنیده می‌شود.
از جملۀ عناصر مقدس و شفابخش غار ایوب، آبی است که از دهانۀ سنگ غار قطره‌‌قطره می‌چکد و حوضچه‌ای را ایجاد کرده است. این آب در طول سال کم یا زیاد نمی‌شود. مردم از آبی که در حوضچه جمع می‌شود، برای شفا، به بیماران خود می‌دهند. آنها معتقدند هنگامی‌که از آن آب برمی‌دارند، تازمانی‌که به مصرف نرسد، نباید آن را بر روی زمین بگذارند؛ درغیر‌این‌صورت اثر آب باطل می‌شود. 
در این غار، سوراخی وجود دارد که به آن کُت (سوراخ) حلال و حرام می‌گویند. به باور مردم چنانچه حلال‌زاده‌ای، هرچند چاق، قصد عبور از آن را داشته باشد، به‌راحتی عبور می‌کند؛ اما اگر حرام‌زاده‌ای، هرچند لاغر، این قصد را داشته باشد، نمی‌تواند عبور کند و گیر می‌افتد. حتى برخی می‌گویند که این اتفاق را به چشم خود مشاهده کرده‌اند (نک‍ : فاضلی، 457- 458). 
حفره‌ای نیز به عمق 40 سانتی‌متر در غار وجود دارد که مردم به آن جوغنو (جوغن) می‌گویند. زائران نیت می‌کنند و 3 سنگ را با شدت به کف آن پرتاب می‌کنند؛ اگر یکی از آن سنگها برگردد، خوب است و شگون دارد. 
در گوشۀ غار اتاقی به نام بَرِکتو وجود دارد که اگر زائران در خاک آن جست‌وجو کنند و دانۀ غلاتی مثل گندم و جو بیابند، باور دارند که آن سال برای آنها پربرکت می‌شود و کسب‌وکارشان رونق می‌گیرد.
سنگی با هیئت زنانه نیز در نزدیکی غار وجود دارد که نوک یکی از سینه‌های آن شکسته است. به باور مردم، این سنگ مجسمۀ زنی است که به حضرت ایوب اعتقاد نداشت و او را مسخره می‌کرد؛ به‌همین‌سبب، آن زن زمانی‌که قصد شیردادن به بچه‌اش را داشته، به سنگ تبدیل می‌شود و نوک سینه‌اش می‌شکند (صابری). 


مآخذ

صابری افتخاری، عارفه، تحقیقات میدانی؛ فاضلی شهربابکی، افسر، کشک و تغار، کرمان، 1391 ش.

عارفه صابری افتخاری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: