صفحه اصلی / مقالات / عیون الاخبار /

فهرست مطالب

عیون الاخبار


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 13 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

عُیونُ الْاَخْبار، کتابی دائرةالمعارف‌گونه، سرشار از نکات فرهنگی، ادبی، تاریخی و علمی، تألیف ابن‌قتیبۀ دینوری (213-276 ق / 828- 889 م)، ادیب و دانشمند عصر عباسی. 
عیون الاخبار از منابع مهم عربیِ سدۀ 3 ق / 9 م است که به‌گفتۀ مؤلف، منافع دینی و دنیویِ سودمند برای همۀ طبقات در آن گرد آمده، و همچون سفره‌ای است که در آن غذاهای مختلف برای سلیقه‌های گوناگون فراهم شده است (1 / 43، 44). مطالب عیون الاخبار با نثری ساده و روان، در قالب حکایت، روایت، قصه‌های کوتاه، لطایف ادبی، طنز، حکمت و اندرز نگاشته شده، و با استشهاد به آیات قرآن و احادیثی از پیامبر (ص) و ائمه (ع) و نیز ادعیه و کلمات قِصار و شعر و ضرب‌المثلِ متناسب با هر موضوع، تدوین شده است (نک‍ : 1 / 44، 221؛ ضیف، 4 / 616، 616؛ نیز نک‍ : دنبالۀ مقاله).
آنچه به اهمیت این اثر می‌افزاید، استنادات آن به کتابها و منابع پهلویِ دورۀ ساسانی و ترجمۀ عربی آنها ست که در آن زمان هنوز از میان نرفته بودند (ابن‌قتیبه، 1 / 195؛ سبزیان‌پور، 78، 98؛ محمدی، 5 / 416، 417)، همچون کتابهای الآیین (ابن‌قتیبه، همانجا، نیز 217)، التاج (همو، 1 / 57، 82)، آداب و یتیمۀ ابن‌مقفع (همو، 1 / 56، 74؛ ضیف، 4 / 614)، نیز کتابهای سیر العجم (ابن‌قتیبه، 1 / 171، 191)؛ همچنین کتابهای هندی و رومی بدون ذکر نام آنها (همو، 1 / 55، 191، 248، 2 / 89)، و کتابهای مقدس قرآن، تورات و انجیل (همو، 1 / 190، 2 / 85، 291، 294، 3 / 34). برخی آثار جاحظ، به‌ویژه کتاب بخلاء، نیز از منابع عمدۀ این کتاب به شمار می‌رود (نک‍ : همو، 1 / 48، 3 / 221؛ طویل، 4؛ ضیف، 4 / 617). 
ابن‌قتیبه چنان‌که خود در مقدمۀ کتاب اشاره کرده، بسیاری از اخبار را از بزرگان عصر خود، دوستان و هم‌نشینانش نقل کرده است (1 / 48)، و از اشعار قدما، معاصرین و نیز گفتار حکیمان و عالمان عرب چون خلیل بن احمد، مدائنی، ابن‌اعرابی، و غیر عرب مثل بزرگمهر، اردشیر، انوشیروان، افلاطون و بقراط بهره برده است (نک‍ : 2 / 142، 143، 145؛ ضیف، 4 / 614، 615).
مؤلف این اثر، ابومحمد عبداللٰه بن مسلم دینوری، معروف به ابن‌قتیبه از بزرگان ایرانی‌تبار علم و ادب و تاریخ است. پدرش اهل مرو بود؛ از‌این‌رو به وی نسبت مروزی نیز داده‌اند. برخی منابع محل تولد او را کوفه، و برخی بغداد ذکر کرده‌اند (نک‍ : ابن‌ندیم، 85؛ ابن‌انباری، 159؛ خطیب، 11 / 411؛ سمعانی، 10 / 341؛ ایرانیکا، VIII / 45-46). ابن‌قتیبه در کوفه پرورش یافت و در بصره علوم مختلف چون کلام و فلسفه فراگرفت (آذرنوش، 449). وی از محضر استادان بسیاری چون ابن‌راهویه (د 238 ق / 852 م)، ابوحاتم سجستانی (د 255 ق / 869 م)، و جاحظ بهره برد (نک‍ : ابن‌انباری، همانجا؛ ابن‌خلکان، 3 / 42؛ آذرنوش، 451) و ازآنجا‌که مورد توجه وزیر متوکل، ابوالحسن عبیداللٰه خاقانی بود، به منصب قضاوت در شهر دینور گماشته شد؛ نسبتش به دینوری نیز از همین رو ست (ابن‌خلکان، ابن‌ندیم، همانجاها؛ آذرنوش، 449). وی سپس به بغداد رفت و تا پایان عمر در آنجا به تدریس مشغول شد (خطیب، همانجا؛ قس: ابن‌جوزی، 12 / 277). از او آثار بسیاری در حدیث، لغت و نحو، شعر، ادب، تاریخ و کلام بر جای مانده است (ذهبی، 6 / 565؛ بغدادی، 1 / 441؛ آذرنوش، 457- 459).
ابن‌قتیبه انگیزه‌اش را از تألیف عیون الاخبار، روشنگریِ ادب ناآموختگان، تذکار به اهل علم، آداب‌آموزی به رئیسان و مرئوسان، و آسودن پادشاهان از رنج و خستگی ذکر کرده است و آن را ثمرۀ افکار علما و بینش حکما و زیور ادب و گزیده‌ای از کلام بلیغان و سیرۀ پادشاهان و آثار گذشتگان معرفی کرده است، تا با رهنمود آن بتوان نفس را تزکیه و تربیت کرد، خواسته‌ها را تحقق بخشید و گفتار و کردار را در امور و موقعیتهای مختلف نیکو گردانید (1 / 43). بنابراین پر واضح است که وی دو هدف آموزش و سرگرمی را از این تألیف در نظر داشته است (1 / 44؛ سبزیان‌پور، 77).
بررسی دیدگاهها، معیارهای اخلاقی و ملاکهای نیک و بد در روایتها و حکایتهای کتاب، افزون‌براینکه ارزشهای اجتماعی آن دوره و نگرش فرهنگی حاکم بر جامعه نسبت‌به مسائل گوناگون را منعکس می‌کند، آداب‌و‌رسوم، محاسن و معایب اقوام و طبقات مختلف، و تأثیرپذیری فرهنگها از یکدیگر را نیز نشان می‌دهد (ابن‌قتیبه، 1 / 48؛ ضیف، 4 / 618-623).
مجموعۀ اطلاعات وسیع و پراکندۀ عیون الاخبار در زمینۀ ادب، تاریخ، سیاست، علوم طبیعی، نظامی و اسلامی به 10 بخش تقسیم شده است که برخی از آنها باتوجه‌به جامعیت موضوع می‌تواند کتابی مستقل به شمار آید. همچنین از لابه‌لای موضوعات هر بخش مطالب قابل تحقیق، و نکات مهم برای آشنایی با فولکلور عربی و گاه عجمی رایج در آن دوره به دست می‌آید که نمونه‌هایی از آنها به‌عنوان شاهد مثال عبارت‌اند از: 
1. «کتاب السلطان»: دربارۀ پادشاه، مقام او و سیاست مملکت‌داری، ویژگیهای اخلاقی و نحوۀ برخورد وی با زیردستان (1 / 53-67)؛ اخباری دربارۀ مشورت‌کردن سلطان با وزیران و مرزبانان و جز اینها (1 / 82-90)؛ رازداری (1 / 96-100)؛ احکام جزایی چون منع تراشیدن سر و ریش در تعیین مجازاتها (1 / 140-142)؛ ظلم و اجتناب از آن (1 / 143- 148)؛ زندان و زندانی (1 / 148-152)؛ انتخاب کارگزاران و ذکر خیانتهای آنها (1 / 68-72، 114-125)؛ انتخاب قاضیان (1 / 126-136) و کاتبان (1 / 101-113) و پرده‌داران و دربانان و ذکر ویژگیهای آنان (1 / 153-165)، مثلاً کاتب باید دربارۀ آبها و مجاری آن، رؤیت ماه نو، نصب پل و چرخ آسیا، ادوات صنعتگران، و نکات ریز حسابداری و جز اینها اطلاعات کافی داشته باشد (1 / 104)؛ شیوۀ تعامل مخاطبان و هم‌نشینان پادشاه با وی در مدح و طلب عفو و دعاکردن (1 / 49، 73-90، 166-183)، مثلاً بر همراه سلطان شایسته است در موضعی قرار گیرد که نیاز نباشد سلطان هنگام سؤال رویش را به سوی او برگرداند و اگر نیاز شد، در جهت نور خورشید نباشد و چنانچه در مقابل سلطان قرار گرفت، مانع وزش باد و نشستن غبار بر صورت وی گردد (1 / 77).
2. «کتاب الحرب»: مشتمل است بر آیین نبرد و فنون رزم اعم از آرایش و ارکان مختلف سپاه مثل سواره‌نظامها، طلایه‌داران، جاسوسان و دیده‌بانان و جز اینها (1 / 191، 192)؛ روشهای نظامی چون شبیخون‌زدن و راههای مقابله با آن، و روش محاصرۀ قلعه‌ها (1 / 193-195، 202)؛ تدابیر و قوانین جنگی دربارۀ گزینش و آماده‌سازی سربازان، پاداش و مجازات آنها، ابزارآلات، خوراک و آذوقۀ جنگ، تقسیم غنایم، و همچنین ایجاد جنگ روانی به‌منظور تضعیف روحیۀ دشمن با شایعه‌کردن خبر پیروزی (1 / 191، 193، 195)؛ ترفندها و نیرنگهای جنگی (1 / 291-302)؛ آداب و قواعد اسب‌سواری، تیراندازی و بازی چوگان (1 / 216، 218)؛ دانستنیهای سفر و مسیر و صحرانوردی با شتر، مثلاً برای ذخیره‌کردن آب در صحرا شترهای عظیم‌الجثه را سیراب می‌کردند، سپس دهانشان را می‌بستند تا دیگر چیزی ننوشند و نخورند، و پس از رسیدن به هر منزلگاه، شماری از آنها را سر می‌بریدند و از آب ذخیره‌شده در بدنشان برای رفع تشنگیِ خود و اسبانشان استفاده می‌کردند. همچنین برای یافتن آب، درخت عوسج (گونه‌ای خاربُن) را جست‌وجو می‌کردند، سپس زمین را تا انتهای ریشۀ آن حفر می‌کردند و به آب می‌رسیدند (۱ / ۲۲۸)؛ تفأل در بین عجم و استدلال به آن، برای نمونه، اگر موش گندم و خوراکی به خانه آورد، برای صاحب‌خانه نشانۀ برکت است و اگر لباسی را بخورد، باعث نقصان در مال و فرزند او شود؛ فریاد بسیار جغد در خانه‌ای که در آن بیمار هست، منادی شفا و بهبود است؛ بال‌زدن خروس بدون آوازخواندن نشانۀ خیر محبوس‌شده از صاحبش است؛ دندان‌قروچه‌کردن در خواب نشانۀ سخن‌چینی است و خوب است با دمپاییِ پاره بر دهان وی زنند (۱ / ۲۴۰-۲۴۱)؛ دانستنیهایی دربارۀ مراکب چهارپا مثل اسب، قاطر، الاغ و شتر ازجمله حفاظت اسب از چشم‌زخم با آویختن مهره‌ای از شاخ گوزن بر گردنش، بیان ویژگیهای اسب اصیل و یک‌ساله، شتر صبور و جز اینها (۱ / 243-245، ۲۴۸، 251)؛ اخباری از ترسوها و شجاعان (1 / 253-290)؛ اخباری از دولت منصور و طالبیّین (1 / 302-313)؛ دیار و شهرها شامل اطلاعاتی دربارۀ برخی بلاد مثل خراسان، اهواز، بصره و ویژگیهای آنها (1 / 49، 313-323).
3. «کتاب السُّؤدَد»: حاوی اخباری دربارۀ بزرگی و بزرگ‌منشی و نشانه‌ها و اسباب آن مثلاً ملقب‌شدن بزرگِ قبیله به زبرقان به‌سبب زردبودن رنگ عمامه‌اش (۱ / 325-357، نیز نک‍ : 415)؛ تجارت و خریدوفروش و توصیه‌هایی دربارۀ آن از‌جمله انتخاب شتر بزرگ‌جثه برای خرید، و اگر کسی 3 بار به تجارت کالایی پرداخت و در آن موفقیتی حاصل نکرد، به چیز دیگری روی آورد (1 / 358-362)؛ دِین بر گردن داشتن (1 / 362-367)؛ اختلاف در همتها، تمایلات و آرزوها (1 / 367-375)؛ فروتنی، غرور، خودپسندی، حیا، عقل، خشم، بردباری، عزت، ذلت، هیبت و جوانمردی (1 / 375-413)؛ لباس و سنتهای مربوط به آن مثل سنت عمامه بر سر گذاردن به‌عنوان سپر جنگ، محافظ سرما‌ و ‌گرما، و سببی برای بلندقامتی (1 / 413- 419)؛ انگشتر بر دست کردن و مطالب مرتبط با آن مثل نقشِ نگینهای مختلف، و بستن نخ به انگشتر برای فراموش‌نکردن چیزی (1 / 420)؛ بوی خوش (1 / 421-423)؛ معاشرت و گفت‌وگو (1 / 423-427)؛ ساختن خانه و نکاتی در معماری آن، مثل بناکردن دست‌شویی در مسیر باد صبا برای دفع سحر و جن و نیز ایوان در مسیر باد دبور (۱ / 430-434)؛ شوخی‌کردن و جواز آن (1 / 434-446)؛ میانه‌روی در امور (1 / 446-453)؛ نمونه‌هایی از کردار و منش بزرگان و جز اینها (1 / 49-50، 454- 468).
4. «کتاب الطبائع و الاخلاق»: حاوی مطالبی دربارۀ تشابه انسانها در طبایع و اخلاق ناپسند مانند حسد، غیبت، سخن‌چینی، دروغ، بداخلاقی و حماقت (2 / 3-86)؛ ویژگیهای طبیعی عام و خاص انسان و حیوان اعم از درنده و غیر درنده (2 / 86-104)، پرندگان (2 / 104-111)، حشرات و گزندگان (2 / 111-121)، و جن (2 / 125-130) و دانستنیهایی دربارۀ این موجودات، برای نمونه: ویژگیهای انسان اخته‌شده (خواجه) مثل بلندی و عریض‌بودن استخوانها و افزایش بوی بد بدنشان و رخ‌دادن عکس آن موارد در حیوانات، و نیز داشتن ویژگیهایی مانند ناتوانی در کتمان راز، و شاد و خشمگین‌شدن و گریستن سریع (2 / 74-75)، اعتقاد عربها به شیطان‌بودن زنازاده و خبیث‌بودن اشخاص دوجنسی (۲ / ۷۷)، کندن پرها و صدای شدید رعد از دلایل ازتخم‌افتادن پرنده (2 / 108)، نوشتن اسم عروسهای نوح بر گوشه‌های لانۀ کبوتر برای جوجه‌گذاردن و حفاظت از آفات (نک‍ : 2 / 106)، واردنشدن سام ابرص در خانه‌ای که در آن زعفران باشد، راندن مورچه با دود حاصل از سوزاندن ریشۀ حنظل (2 / 115، 116)، درمان گزیدگی مار با سیر و نمک و پشکل گوسفند (2 / 120)، نگهداری خروس سفید برای در امان ماندن از اجنه (2 / 129)؛ گیاهان، ویژگی عام و خاص آنها مثل ناسازگاری کلم با درخت مو، چنان‌که اگر در کنار هم کاشته شوند، یکی از آن دو پژمرده خواهد شد (2 / 121-123)؛ معرفی برخی سنگها مثل پادزهر، توتیا و جز اینها و ویژگیها و خواص آنها، مثل ازبین‌رفتن خاصیت سنگ مغناطیس با مالیدن سیر بر آن و جز اینها (1 / 50، 2 / 124-125).
5. «کتاب العلم و البیان»: علم و اخباری دربارۀ علم‌اندوزی و ویژگیهای عالمان (2 / 133-145)؛ کتاب و حفظ آن (2 / 146)؛ قرآن و حدیث (2 / 147-156)؛ گرایشها و مباحث دینی مثل مباحثۀ مأمون با امام رضا (ع)، و نیز اشاره به برخی فرقه‌های مذهبی مثل غلات شیعه و رافضی و قَدَری و زردشتی(2 / 156- 168)؛ پاسخ به ملحدین مثل مناظرۀ کلامی هشام بن حکم با موبد زردشتیان، و مناظرۀ مأمون با نصرانی (2 / 168-170)؛ قواعد نحوی، لحن و ادای کلام (2 / 171-181)؛ توصیه‌هایی به معلمان، مثلاً حجاج از معلم فرزندش خواست شناکردن را قبل از کتابت به او بیاموزد، زیرا برای کتابت می‌تواند کسی را جایگزین خود کند، اما برای شنا نمی‌تواند (2 / 182-184)؛ بیان (2 / 184-196) و گونه‌های ادای آن مثل استدلال به چشم و اشاره (2 / 196- 198)؛ شعر و حسن تشبیه در آن و ابیاتی منحصربه‌فرد (2 / 198-214)؛ ملاطفت در کلام، جواب و حسن تعریض (2 / 214-234)؛ مختاراتی از عبارات و واژه‌های وارده در کلام و متون مختلف مانند نامه‌نگاری، امان‌نامه‌نویسی و عهدنامه‌نویسی و جز اینها (2 / 235-250)؛ خطبه‌های تاریخی همچون خطبۀ خلفای اربعه، حجاج و مأمون و جز اینها (1 / 50، 2 / 250-284).
6. «کتاب الزهد»: اخباری از سخنان زاهدان دربارۀ دعا (2 / 302-314)، مناجات (2 / 314-316)، گریستن (2 / 316-321)، شب‌زنده‌داری (2 / 321-325)، مرگ (2 / 325-343)، پیری و سال‌خوردگی (2 / 343-352)، دنیا (2 / 352- 359)؛ جایگاه زهاد نزد پادشاهان (2 / 359-371)؛ مکاتبه با زهاد و موعظه‌ای از آنان (2 / 373- 378)؛ صفات زاهدان (2 / 379-386)؛ و کلام زاهدان (1 / 50، 2 / 386-405).
7. «کتاب الاخوان»: دربارۀ انتخاب دوست و تشویق به داشتن آن (3 / 3-10)؛ نکاتی دربارۀ محبت و مهربانی مثل توصیه به اعتدال در عشق و نفرت‌ورزیدن (3 / 13- 18)؛ وظایف دوست مثل بخشش لغزشها، قبول عذر و پوشاندن نقصها (3 / 19-23)؛ رعایت انصاف در دوستی (3 / 23-26)؛ مداراکردن و نیک‌رفتاری بـا مردم که آن را نیمی از عقل و سبب طول عمر دانسته‌اند (3 / 26-30)؛ دیدارکردن (3 / 30-33)؛ سرزنش دوست و گناهکاردانستن او (3 / 34- 38)؛ وداع‌کردن (3 / 38-41)؛ هدیه‌دادن (3 / 41-51)؛ عیادت‌کردن (3 / 51-60)؛ تسلیت‌گفتن (3 / 60-77)؛ تبریک‌گفتن با ذکر نمونۀ متنهایی دربارۀ آنها (3 / 77-83)؛ توصیه‌هایی دربارۀ دوستان بد، مثلاً برحذر‌بودن از دوستی که محبتش به‌قدرِ نیازش است و هنگام بی‌نیازی آن را دریغ می‌دارد (3 / 84-96)؛ صلۀ‌رحم و نکاتی در فواید و کیفیت آن، مثل برکت در عمر و روزی، و توصیه به دوری و دوستی (3 / 96-113)؛ عذرخواهی و نمونۀ کتابهایی دربارۀ آن (3 / 113-122)؛ خشم‌گرفتن بر دوست و کینه‌توزی (3 / 122-130)؛ شادشدن به غمِ دشمن، برای نمونه، حنابستن دستها و نواختن دف توسط زنان قبیلۀ کنده و حضرموت بعد از شنیدن خبر فوت پیامبر (ص) و توبیخ آنان به امر ابوبکر و قطع دستانشان (1 / 50-51، 3 / 130-134).
8. «کتاب الحوائج»: دربارۀ طلب حاجت با صبرکردن، هدیه و رشوه‌دادن و لطافت کلام (3 / 135- 148)، درخواست حاجت از افراد شایسته، ازجمله خوش‌رویان و جوانان، و پرهیز از دروغ‌گو و احمق و لئیم (3 / 149-153)؛ برآوردن حاجت و ردکردن آن (3 / 153-163)؛ وعده‌دادن و عمل به آن (3 / 163-171)؛ ویژگی کسانی که از آنان طلب چیزی می‌شود، مثل گشاده‌رویی و متبسم‌بودن (3 / 171-175)؛ عادت و ترک آن (3 / 175-177)؛ سپاس و ستایش از نعمت، عطا و نمونۀ کتابهایی در‌این‌باره (3 / 177-194)؛ تشویق به اجابت درخواست (3 / 194-204)؛ قناعت و خودداری از درخواست (3 / 204-213)؛ زیاده‌طلبی و پافشاری در درخواست (1 / 51، 3 / 213- 218).
9. «کتاب الطعام»: حاوی اخباری دربارۀ انواع غذاها، گوشتهای لذیذ و خوراکیهایی مثل خرما و شیر، عسل و نوع مرغوب و نامرغوب آنها، برای نمونه، شناسایی عسل مرغوب، با انداختن قطره‌ای از آن بر زمین درصورتی‌که روی زمین پخش نشود و با خاک مخلوط نگردد و اگر با آب و روغن کنجد مخلوط شود، برای دفع مسمومیت مفید است؛ ممانعت از کف‌کردن شیر و سررفتن آن با ریختن کمی پونۀ نهری در آن (3 / 219-231)؛ اخباری از خوردنیها و نوشیدنیهای اعراب مثل خوردن مار توسط اعراب بادیه (3 / 231-235)؛ آداب غذاخوردن، مثل لقمۀ کوچک برداشتن، به اطراف نگاه‌نکردن، با دهان بسته غذا جویدن، بالاتر از بزرگ‌تر ننشستن (3 / 236-245)؛ گرسنگی و روزه (3 / 245-247)؛ ضیافت و اخبار بخیلان (3 / 257-287)؛ دیگ و کاسه‌های بزرگ (3 / 287-292)؛ حفاظت بدن با غذا و چیزهایی که مناسب آن است، چون راه‌رفتن 100 قدم بعد از شام، ننوشیدن آب وسط غذا، حمام‌نکردن و مجامعت‌نکردن با شکم پر، ننوشیدن آب سرد ناشتا، نخوردن شام و تأثیر آن بر لاغری رانها، پرهیز از مجامعت با سال‌خورده، خوردن روزانه 7 عدد خرمای عجوه (خرمایی نیکو در مدینه) و 21 مویز سرخ برای حفظ سلامت (3 / 292-294)؛ نکاتی دربارۀ دارو، بیماریهای سوء‌هاضمه و استفراغ‌کردن، مثلاً عملکرد دارو بر بدن مثل صابون بر لباس است، آن را پاک می‌کند، اما باعث پوسیدگی می‌شود (3 / 296-300)؛ بو و مزه، برای مثال، جویدن برگ درخت زیتون و سپس قرقره‌کردن سرکه، رفع‌کنندۀ بوی سیر از دهان، و همچنین سُعد برای برطرف‌کردن بوی شراب (3 / 299-300)؛ آبها و نوشیدنیها، مثلاً استفاده از تکه‌ای از چوب درخت ساج یا قطعه‌ای آجر برای تصفیۀ آب (3 / 300-302)؛ گوشتها مثلاً گوشت بز که سوداآور، زایل‌کنندۀ عقل کودکان، فاسدکنندۀ خون و نسیان‌آور است (3 / 302-303)؛ ضررها و فواید خوراکیها شامل گیاهان و میوه‌ها و دانه‌های آنها، مثلاً ضعف بینایی دراثر زیاده‌روی در خوردن خردل، مفیدبودن روغن شاهدانه برای درد گوش ناشی از سرما، کوبیدن ملایم برگ تازۀ درخت سیب به مدت 5 یا 6 روز و سپس مالیدن آن بر محل خال‌کوبی برای رفع اثر آن (3 / 303-317)؛ استفادۀ صحیح خوراکیها، مثلاً سرکه باعث پخته‌شدن عدس می‌شود و زیتون که میان غذا خورده می‌شود (3 / 317-321).
گفتنی است در این بخش از برخی خوراکیهای معروف بلاد فارس نام برده شده است، مثل عسل خلار (دهی در استان فارس)، گردۀ اصفهان (نوعی نان محلی) و گلابی خراسان (نک‍ : 3 / 227، 251، 278).
10. «کتاب النساء»: دربارۀ تفاوت زنان در خلق‌وخو، چون صبوربودن دخترعمو نسبت‌به دیگر زنان، پُر زادوولدبودن زنان غیرخویشاوند و توصیه به ازدواج با آنها، زیبادانستن زنان سفیدرو و قدبلند (4 / 3-12)؛ مردان مناسب برای ازدواج، مثل مردان باتقوا و توانگر ازلحاظ عقلی و دینی (4 / 12- 18)؛ تشویق به ازدواج و مذمت تارک دنیا (4 / 19)؛ زیبایی و ملاکهای آن مثل چاقی، بلندی گردن، بزرگی سینه برای زنان و بلندی قامت، سفیدی پوست، تاس‌نبودن سر برای مردان (4 / 23-24، 30، 31)؛ زشتی و نشانه‌های آن مثل کوچکی سر، کج و نامنظم‌بودن دندانها، گشادی دهان، فرورفتگی چشمها (4 / 33، 36)؛ اسباب نازیبایی مثل پیری و سال‌خوردگی (4 / 44-53) و عیوب جسمانی مثل دوبینی چشم، بینی بزرگ، کک‌ومک، لنگیدن، ورم بیضه، و جذام (4 / 57- 68)؛ انواع مهریه مثلاً تعیین حیواناتی مثل شتر، بز، سگ و گورخر، و نیز مسلمان‌شدن به‌عنوان مهریه (4 / 48، 69، 70)؛ اوقات عقد نکاح، مثلاً روز جمعه و پایان روز؛ نمونه‌هایی از خطبه‌های عقد (4 / 71-75)؛ رفتار و معاشرت با زنان مثل توصیه به خانه‌نشین‌کردن و سواد نیاموختن به آنان (4 / 76- 78)؛ توصیه‌های بزرگان به دختران خود در شب زفاف، مثل استعمال عطر و سرمه، اطاعت از شوهر و جز اینها (4 / 75، 76)؛ حکایاتی دربارۀ آواز و آوازه‌خوان (4 / 87-91)؛ مجامعت با زنان (4 / 93-101)، و فسق‌وفجور و زنا (4 / 104-110)؛ عیوب زنان مثل عقوبت خدا بر زنان با سختی نفاس و نجاست حیض، نصف‌کردن حقشان در ارث و شهادت، نقص در عقل و دینشان به‌دلیل آنکه در دوران قاعدگی نماز نمی‌خوانند، در نماز به آنها اقتدا نمی‌شود و پیامبری از جنس آنها برانگیخته نشده و جز با ولی خود نمی‌توانند سفر کنند (4 / 110- 119)؛ وضع حمل و دعایی برای سهولت آن (4 / 119-120)؛ طلاق (4 / 120-124)؛ و حکایاتی از عشق، عاشقی و جز اینها (1 / 52، 4 / 124-134).
 چنان‌که مشخص است، پراکندگی موضوعی و تکرار آن در برخی بخشها به‌وضوح نمایان است و سبب آن بررسی یک موضوع از جنبه‌های مختلف است که ابن‌قتیبه خود به نوعی بر آن تصریح کرده است (1 / 47). همچنین از دیگر ویژگیهای این اثر می‌توان به کاربرد شماری از وام‌واژه‌های فارسی اشاره کرد، مثل الماذیان = مادیان (نک‍ : 1 / 192)، سفتجه = سفته (2 / 56)، النیروزی = نوروزی (2 / 62)، اشترکاو پلنک = شترگاوپلنگ (2 / 83)، ماهی‌زهره (2 / 123)، البازهر = پادزهر (2 / 124)، اشترغاز (3 / 318، برای نمونه‌های دیگر، نک‍ : 1 / 111، 237، 3 / 248)، و نیز نقل واژه‌ها و عبارات مستهجن (برای نمونه، نک‍ : 1 / 44، 2 / 55، 3 / 252) که ابن‌قتیبه در توجیه آن خطاب به منتقدانش چنین گفته است: برای اداشدن حق مطلب، آن‌گونه که باید، ملزم به این صراحت بوده و ذکر اسامی عورات بدن در مقابل گناهانی مانند دروغ، آبروریزی، زورگویی و غیبت ناپسند نیست (نک‍ : 1 / 44، 45).
4 بخش آغازینِ این کتاب، نخستین‌بار به کوشش کارل بروکلمان میان سالهای 1898- 1908 م در ویمار، برلین و استراسبورگ به چاپ رسیده، و کل آن به کوشش احمد زکی عدوی در سالهای 1343- 1349 ق / 1925-1930 م در قاهره منتشر شده است (آذرنوش، 458).

مآخذ

آذرنوش، آذرتاش، «ابن‌قتیبه»، دبا، ج 4؛ ابن‌انباری، عبدالرحمان، نزهة الالباء، به کوشش ابراهیم سامرایی، اردن، 1985 م؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ ابن‌خلکان، وفیات؛ ابن‌قتیبه، عبداللٰه، عیون الاخبار، به کوشش یوسف علی طویل، بیروت، 1986 م؛ ابن‌ندیم، الفهرست؛ بغدادی، هدیة؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، به کوشش بشار عواد، بیروت، 2002 م؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، به کوشش بشار عواد، دار الغرب الاسلامی، 2003 م؛ سبزیان‌پور، وحید و دیگران، «بررسی آیین سپاهیگری ایران باستان با استناد به عیون الاخبار ابن‌قتیبه و شاهنامۀ فردوسی»، کاوش‌نامۀ ادبیات تطبیقی، تهران، 1394 ش، شم‍ 17؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان معلمی، حیدرآباد دکن، 1962 م؛ ضیف، شوقی، تاریخ الادب العربی، قاهره، 1973 م؛ طویل، یوسف علی، مقدمه بر عیون الاخبار (نک‍ : هم‍ ، ابن‌قتیبه)؛ محمدی، محمد، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، تهران، 1382 ش؛ نیز:

Iranica

عاطفه زندی
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: