صفحه اصلی / مقالات / عید مردگان /

فهرست مطالب

عید مردگان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 12 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

عِیْدِ مُرْدِگان، آیینی در بزرگداشت درگذشتگان، که در پایان سال برگزار می‌شود. عید مردگان ریشه در نیاپرستی دارد و مبتنی بر این باور است که ارواح نیاکان و درگذشتگان در پایان سال به زمین برمی‌گردند.
این آیین که با نامهای جمعۀ آخر سال، علفه و عرفه (روز پیش از عید نوروز) نیز برگزار می‌شود، شکل دگرگون‌شدۀ جشن باستانی فروردگان است که هنوز در میان زردشتیان، به پاسداشت ارواح درگذشتگان، در روزهای پایانی سال برگزار می‌شود (نک‍ : ه‍ د، زردشتیان). آیین بزرگداشت ارواح نیاکان و درگذشتگان، تقریباً در تمامی کشورها و در میان قبایل مختلف به شکلهای گوناگون وجود داشته است (نک‍ : دنبالۀ مقاله).
عید مردگان در میان پارسیان هند «مقتات» نام دارد (هینلز، 478). در این روز، آنها به دخمۀ مردگان می‌روند، صندل می‌سوزانند، و برای شادی روح آنان دعا می‌خوانند و خیرات می‌کنند (مشکور، 76). در برخی از نقاط هند جشن اموات یا ستایش نیاکان با نام «پیتارا» برگزار می‌شود و در آن برای مردگان قربانی می‌کنند (آخته، 66؛ افشار، 94؛ کیوان، 12؛ پورداود، 593). 
ارمنیان نیز در گذشته به پرستش مردگان اعتقاد داشتند و بعد از فوت هر شخص، یک سال تمام مراسم ویژه‌ای برگزار می‌کردند. آنها معتقد بودند که ارواح مردگان نگران فرزندان و بازماندگان خود هستند؛ ازاین‌رو، به سوی خاندان خود بازمی‌گردند، با آنان صحبت می‌کنند و راهنمای آنها در کارهایشان می‌شوند (نوری‌زاده، 321-323). امروزه نیز کلیسای ارامنه 5 جشن مهم دارد که آنها را «داغاوار» (اَبَرجشن) می‌نامند (مانوکیان، 29؛ سارکسیان، 29، حاشیۀ 1) و عبارت‌اند از: جشن میلاد مسیح، زادیک، وارداوار، انتقال مریم خدازای مقدس و صلیب مقدس؛ فردای این جشنها در نزد آنان، روز یادبود مردگان است که مِرِلوتس یا مِرِلوتسک نام دارد. در این روزها همگان به آرامگاه می‌روند و مراسم ترحیم و تبرک قبر و نیایش ویژه برگزار می‌کنند؛ آنها پس از برگزاری مراسم بادارک، به همراه کشیش برای آمرزش درگذشتگان دعا می‌خوانند و بر سر مزار مردگان کندر در آتش می‌ریزند تا هم به مردگان خود ادای دین کنند و هم به زندگان و مردگان، دادگاه واپسین و روز رستاخیز را نوید دهند (مانوکیان، 85-86؛ سارکسیان، 85، حاشیۀ 1؛ نوری‌زاده، 322؛ هویان، 151-152)؛ سپس برای تسلیت، به خانه‌هایی که عزیزی از دست داده‌اند، می‌روند (همانجا).
برخی از مسیحیان، عید مردگان (روز دوم از ماه نوامبر و پایان برداشت محصول) و یکشنبۀ اموات (چهارمین یکشنبه از چلۀ پیش از عید پاک <روز پرهیز و روزه>) را روز یادبود مردگان می‌دانند (بلوکباشی، 64) و برخی دیگر فاصلۀ 12 روز از عید میلاد تا عید تجلی را زمان بزرگداشت مردگان می‌شمارند (هینتس، 76). عده‌ای از مسیحیان معتقدند جشن اموات در 5 روز آخر سال، یعنی از 25 دسامبر تا آخر ماه (جشن نوئیل یا قیام مسیح) واقع است؛ ازاین‌رو، طی مراسمی مذهبی، غذا و میوه و شراب و نان به مردگان تقدیم می‌کنند (شهزادی، 104). عید اموات عیسویان کاتولیک هم  توسَن نام دارد و در اول ماه نوامبر برگزار می‌شود؛ در این روز، آنها با گل‌باران‌کردن مزار درگذشتگان، از آنان یاد می‌کنند (آذرگشسب، اردشیر، 229). 
یهودیان نیز در شبهای شنبه بر سر قبر درگذشتگان خود آب و گلاب می‌ریزند و برای ارواح درگذشتگان خیرات تقدیم می‌کنند (شهزادی، همانجا). 
در ایران باستان به پاس ارواح درگذشتگان خود و به رسم اقوام هندواروپایی، بر زمین شراب می‌افشاندند و قربانی می‌کردند (مظاهری، 239). پارتیان، پیش از آمدن به ایران، ارواح نیاکان خود را پرستش می‌کردند. آنها پیکره‌هایی شبیه نیاکان خود می‌ساختند و در خانه نگهداری می‌کردند و حتى هنگام کوچ با خود می‌بردند. این پیکره برای آنان مقدس بود و نماد اتحادشان محسوب می‌شد. آنها پس از پذیرش دین زردشت، همچنان به آیین نیایش روان نیاکان خود ادامه دادند (بلوکباشی، 63-64).
بزرگداشت ارواح درگذشتگان در آیینهای زردشتی نیز جایگاهی خاص دارد. به باور زردشتیان، 75 روز پس از گاهنبار پنجم، به مدت 5 روز، جشن فره‌وشیهای درگذشتگان است. این مراسم امروز از 25 تا 29 اسفند برگزار می‌شود و به آن جشن فروردگان می‌گویند (صفا، 61-62؛ بویس، 209؛ نیز نک‍ : ه‍ د، جشن). گفتنی است که روز فروردین (روز نوزدهم) از ماه فروردین نیز جشن گرفته می‌شود و به آن فروردینگان می‌گویند (مزداپور، 155؛ رمضان‌خانی، 149). 

فروردگان از گذشته تا امروز

ایرانیان برای بزرگداشت ارواح درگذشتگان، آیینی همانند پرستش خدایان انجام می‌دادند. این مراسم در برابر مذبح خانگی (خانواده) صورت می‌گرفت؛ یعنی در اتاقی تمیز و رُفته که با آهکْ سفید شده بود، روی میزی مرمری، ظرفها و گلدانهای مسی یا نقره‌ایِ انباشته از آب و گُل می‌گذاشتند. آب ظرفها و گلدانها را در روزهای عید 4 بار عوض می‌کردند. در اجاق خانواده صندل می‌سوزاندند و گاه‌به‌گاه عطر و بخور در آن می‌ریختند. پدر خانواده (دودگ سردار) آیین پرستش را به جای می‌آورد، و کدبانوی خانه (کدگ بانو) دُرون (نان مقدس) می‌پخت و شراب مقدس را در چند جام فلزی می‌ریخت (مظاهری، 243-244). زنانْ نانها و کلوچه‌هایی پهن به شکل انسان، جانوران، ستاره و اشکال دیگر می‌پختند و مردان و کودکان پیکره‌هایی از گل رس درست می‌کردند و آنها را رنگ سفید می‌زدند و بر بام خانه‌ها یا بر سر برجهایی می‌گذاشتند که دَخمَک خوانده می‌شدند 
و محل نهادن استخوانهای مردگان بودند. هنگامی‌که بخارهایی از «تدخین حبّ عَرعَر» برمی‌خاست و رایحۀ بخور پخش می‌شد، معتقد بودند ارواح به زمین نزدیک می‌شوند (بویس، 211؛ مظاهری، 244).
در آثار گذشته، ازجمله در زین الاخبار (گردیزی، 244)، صد در نثر و صد در بندهش (ص 28- 29)، نخبة الدهر (دمشقی، 279) و آثار الباقیه (بیرونی، 293) به فراهم‌کردن تنعمات و غذانهادن برای ارواح در این جشن، اشاره شده است؛ برای نمونه: « ... در این روز، در نواویس مردگان طعام و شراب در پشت خانه‌ها می‌گذاشتند و چنین گمان می‌کردند که ارواح مردگان از جایگاه ثواب و عقاب خود بیرون می‌آیند و از آن طعام و شراب می‌خورند و درِ خانه‌های خود را سن‌دود می‌کردند تا آنکه مردگان از بوی آن بهره‌مند شوند» (همانجا). در گذشته، پارسیان هنگام این جشن از خانه بیرون نمی‌رفتند، زیرا نبودِ صاحب‌خانه در این ایام را موجب ناخشنودی مهمانهای آسمانی می‌دانستند (فره‌وشی، 429).
در ایران کهن، هر خاندان دفتری داشت که در آن نام درگذشتگان را می‌نوشتند و در مراسم مذهبی از روی آن نسب‌نامه، بر درگذشتگان درود می‌فرستادند. این دفتر را پارسیان «نام‌گرَهَن»، به معنای حفظ‌کننده و نگاه‌دارندۀ نام، و زردشتیان ایران دفترِ «آمرزش روان» می‌نامند (همو، 428). 
امروزه خانواده‌های پارسی برای جشن فروردگان، خانه یا دست‌کم اتاقی را که در آن مراسم برپا می‌شود، تمیز و دیوارها را سفید می‌کنند (همو، 429)؛ سبزه می‌کارند (آذرگشسب، فیروز، 16)؛ وسایل نو به خانه می‌آورند (رمضان‌خانی، 94)؛ در پشت‌بام برای روشن‌شدن مسیر ارواح آتش می‌افروزند و چراغی روشن را در کنار غذاهایی، روی بام منزل می‌گذارند (بهار، 357- 359)؛ میوه‌های تازه می‌خورند و جامه‌های نو می‌پوشند و گل و شربت و شیرینی در خانه می‌گذارند؛ نماز می‌گزارند؛ در خوانچه‌ای، هفت‌سین می‌چینند تا هنگام بازگشت فروَشیها به خانه‌های خود و مساکن قدیم و میان کسان و بستگان، جایگاهشان پاک و خالی از آلودگی باشد (صفا، 61)؛ همچنین، روی میزی، کوزۀ آب و گلدان گل و ظرفی از آتش می‌گذارند و با چوب صندل و دیگر چوبهای خوش‌بو به آتشْ خوراک می‌دهند. همه موظف‌اند با دستان خود چوب بر آتش بگذارند و نام درگذشتگان خود را برشمارند ( نوروز ... ، 38)؛ همچنین اگر خانه‌ای تازه‌روان (تازه‌فوت‌شده) داشته باشد، از موبدی برای برگزاری مراسم دعوت می‌کنند (مزداپور، همانجا). 
زردشتیان در این روز برای طلب آمرزش ارواح مردگان، به نیازمندان کمک مالی (آخته، 66)، و برای ساختن مدرسه، آب‌انبار، پرستشگاه و اموری مشابه پول جمع‌آوری می‌کنند (شاهرخ، 75). همچنین همین‌که سپیده می‌دمد، مقداری برگ آویشن را در ظرف آبی می‌ریزند و از پشت‌بام به پایین می‌ریزند و شاخه‌های سرو و گل و مورد و سبزه را به‌عنوان خداحافظی با فروهرها بر لب بام می‌گذارند و با دمیدن آفتاب، این مراسم را پایان می‌دهند و جشن نـوروز را آغاز می‌کنند (آذرگشسب، فیـروز، همانجا؛ برزآبـادی، 140).
زردشتیان معتقدند در این جشن، فروشیها در شادی و خوشی خانواده شریک می‌شوند؛ پس در خانه باید آشتی و صلح برقرار باشد و اگر خانه پر از اندوه باشد، مهمانی آنها به پایان می‌رسد و ناخشنود از خانه می‌روند و برکت از خانه بریده می‌شود (فره‌وشی، 426). ازاین‌رو، آنها اعمالی انجام می‌دهند تا روانها شاد و خرم باشند و درنتیجه از آنها خشنود شوند و از خشنودی روانها روزی‌شان گشاده‌تر، و لحظات غم و سنگینی در آن سال کمتر شود (رضی، 132).
موضوع تأثیر ارواح مردگان بر سرنوشت و امور زندگان در کتاب صد در نثر و صد در بندهش چنین منعکس شده است که طی 10 روز پایان سال، شامل 5 روز پایانی اسفند و 5 روز خمسۀ مسترقه (نک‍ : ه‍ د، پنجه)، «همۀ روانها بدین گیتی باشند. به هر خانه که میزد بیشتر کنند، آن کدخدا را و کدبانوی آن خاندان را و آن جمله را که در آن خانه باشند، آفرین کنند و هر آیین آن سال، کار آن خاندان بهتر باشد و دخل و اندرآمدنشان بهتر باشد» (ص 28- 29). 
امروزه زردشتیان در جشن فروردیان با گل و میوه و نذورات به آرامگاه مردگان می‌روند و مراسم آفرینگان را به جا می‌آورند (عفیفی، 575). این آیین در برخی مناطق با ظرایف ویژه‌ای برگزار می‌شود، هرچند کلیتی مشترک دارد؛ مثلاً زردشتیان تهران به آرامگاه کاخ فیروزه می‌روند. موبدان به نام درگذشتگان آفرینگان می‌خوانند. در حین خواندن دعا، مواد خوش‌بوی روی آتش می‌گذارند، شمع روشن می‌کنند، گل و سبزه می‌آورند و پس از اتمام دعا، میوه‌های تازه را پاره می‌کنند و لُرک (مخلوطی از 7 نوع میوۀ خشک‌شده) و سورُگ (نان کوچک گردی که در روغن کنجد پخته می‌شود) بین حاضران پخش می‌کنند؛ سپس هرکس بر سر قبر نزدیکان خود می‌رود و بر آن شمع می‌افروزد و گل و سبزه می‌گذارد (آذرگشسب، اردشیر، 228).
زردشتیان یزد در جشن فرودگ برای کودکان درگذشتۀ خود نیز مراسم یادبود می‌گیرند. در این آیین، فرزندان موبدان اوستاخوانی، و موبدان به‌طور دسته‌جمعی آفرینگان‌خوانی می‌کنند. بر سر سفرۀ دینی، لرک، سورگ، خاگینه، کماچ، مورد، آب و میوه می‌گذارند. در پایان مراسم، تکه‌های میوه و لرک توسط موبدان بین حضار تقسیم می‌شود. برخی زردشتیان در این روز به گورستان می‌روند و برای مشایعت فروهرها سورگ و حلوا خیرات می‌کنند؛ برخی نیز بر سر قبر درگذشتگان خود درخت کاج و سرو می‌کارند (رمضان‌خانی، 150-151). 

جلوه‌های مختلف عید مردگان در میان مسلمانان ایران 

عامۀ مردم شب آخر سال را «شب عرفه» (منشی، 139، حاشیۀ 2)، «جمعۀ نزدیکان»، «شب خیرات» و «جمعۀ برات» می‌نامند (شایسته‌رخ، 68) و مراسمی به یاد روان درگذشتگان انجام می‌دهند که شباهتهای بسیاری میان آن و جشن فروردگان می‌توان یافت (برزآبادی، 16). البته در بیشتر نقاط ایران، شب پیش از عید نوروز (ه‍ م)، «شب عرفه» یا «علفه» نامیده می‌شود؛ ازجمله آنکه لرستانیها شب پیش از عید نوروز به یاد رفتگان و شادی روح آنها حلوا می‌پزند و هنگام پختن به نیت هر شخص درگذشته، یک مشت آرد در روغن می‌ریزند که این رسم یادآور رسم «نام‌گرهن» است (فره‌وشی، 429).
این جشن در مناطق لک‌نشین لرستان «عید مِردِیَل» یا «اَلِفَه» خوانده می‌شود. در این روز، نزدیک غروب به گورستان می‌روند و پس از قرائت فاتحه به خانه برمی‌گردند و به نیت درگذشتگان، خوراکی بار می‌گذارند و سعی می‌کنند همان خوراکیهایی را که متوفا در زمان حیاتش دوست داشته است، بر سر سفره بگذارند. پس از صرف خوراکی و خواندن فاتحه برای درگذشتگانِ جمع حاضر و مردگان بی‌وارث، هریک از حضار به هنگام قرائت فاتحه، دست خود را روی کاسه‌های خالی غذا می‌گذارند و معتقدند که مردگان بر این کار نظارت دارند (عسکری‌عالم، 1 / 107؛ فره‌وشی، همانجا).
مردم شیرخان طبس نیز نزدیک‌ترین جمعه به عید نوروز را «جمعۀ نزدیکان» می‌نامند تا فرصتی باشد برای قرائت فاتحه بر سر مزار نزدیکان و خویشانی که دار فانی را وداع گفته‌اند. زنان اسفرجان اصفهان نیز شب جمعۀ آخر سال را «شب خیرات اموات» می‌نامند و با نثار کاسه‌های پر از آب و گُل سرخ، قبور اموات خود را مطهر و معطر می‌کنند (شایسته‌رخ، 68- 69).
مردم شمیران تهران در گذشته، در جمعۀ آخر سال، روی پرچین خانه‌های خود دانه‌های ارزن می‌ریختند، زیرا معتقد بودند اموات در این روز در هیئت پرندگان به خانه‌های خود بازمی‌گردند و امورات زندگی و اعمال خانوادۀ خود را مشاهده می‌کنند (شمس).
اهالی ظفرآباد فارس نیز یک روز پیش از عرفه، خانه‌تکانی می‌کنند؛ زنان حلوای آرد و برنج یا حلوای خرما می‌پزند و همراه با مردان در سحرگاه روز عرفه بر سر مزار درگذشتگان سبزه می‌گذارند، شمع می‌افروزند، حلوا خیرات می‌کنند و بر مزار کسانی که در طول سال فوت شده‌اند، فاتحه می‌خوانند و به بازماندگانشان تسلیت می‌گویند (فقیری، 70-71).
اهالی ابیانه هم در روز عرفه برای آمرزش مردگان، آش کاشکاوا بار می‌گذارند. پختن این آش در ابیانه در گذشته بر عهدۀ زن حمامی بود و خانواده‌ها مواد آش را در اختیار او قرار می‌دادند. این آش به همین نیت پیش از عید فطر (ه‍ م) و یا عید نوروز نیز پخته می‌شود (نظری، 398). خانواده‌هایی هم که در طول سال عزیزی از دست داده‌اند، ملزم به پخت این آش هستند و با آن به همراه شیرۀ سیب، پنیر، پالویا (فالوده)، «اُوتاتاله» (برگۀ زردآلوی خیس‌خورده) یا چای از مهمانها پذیرایی می‌کنند (همو، 603).
روز عرفه در خراسان به «روز بی‌بی حور» معروف است و این روز را «روز مردگان» می‌دانند و بر این باورند که روانهای مردگان آزادند تا این روز را نزد کسان خود سر کنند. در این روز، مردم روی بامها فانوس می‌گذارند، آتش می‌افروزند و چراغهای خانه‌ها را زودتر روشن می‌کنند و تا سپیده‌دم روشن نگه می‌دارند (بلوکباشی، 64).
اهالی انارک نائین هم روز علفه را دراصطلاح برای درگذشتگان خود «سال» می‌گیرند؛ به این ترتیب که خانواده‌های عزادار پرچم سیاهی بر سردر خانه می‌زنند، جلو خانه را آب‌وجارو می‌کنند و چند نفر از مردان خانه جلو در منزل می‌ایستند و به کسانی که برای تسلیت می‌آیند، احترام می‌گذارند. در یکی از اتاقهای منزل نیز سفره‌ای می‌اندازند و روی آن شیرینی، انجیر، خرما و نقل می‌چینند؛ افرادی که وارد منزل می‌شوند، دور این سفره می‌نشینند؛ متوفا اگر سالمند بوده باشد، از شیرینیها می‌خورند، ولی اگر جوان بوده باشد، به شیرینیهای داخل سفره دست نمی‌زنند. یک نفر از اهل منزل گلاب روی مهمانها می‌پاشد. سپس حدود 11 صبح، هرچه در سفره باقی مانده باشد، بر سر مزار می‌برند و خیراتش می‌کنند. پس از بازگشت به خانه، به این نیت که گردوغبار غم را بزدایند، حتماً دست و صورت خود را می‌شویند (مختاری).
اهالی چرمهین اصفهان صبح روز عرفه، به صحرا می‌روند و سبزه، گندم و گلهای صحرایی می‌چینند و بر سر مزار اموات خود می‌گذارند و معتقدند با این کار روح مردگان شاد می‌شود. آنها پس از خواندن دعا به خانه بازمی‌گردند و لوازم پذیرایی از مهمانان را آماده می‌کنند (شهیدی).
در روستای گنبد ملایر، در روز عرفه، نزدیک به غروب آفتاب، ریش‌سفیدان برای اینکه صاحبان عزا در جشن عید شرکت کنند، به منزل بازماندگان می‌روند و از آنها می‌خواهند پلوی عید خود را بار بگذارند (عبدلی).
اهالی کیلان دماوند یک شب مانده به عید نوروز را «شب عید مرده» می‌نامند. آنها در این شب برای شادی ارواح درگذشتگان مراسم دعا و خیرات برگزار می‌کنند. یک ساعت مانده به غروب آفتاب، تمام مردم سر مزار می‌‌روند و در آنجا خرما، حلوا و شکرپنیر خیرات می‌کنند و هرکس برای اموات طایفۀ خود دعا و فاتحه می‌خواند؛ سپس به‌صورت دسته‌جمعی زیارت اهل قبور می‌خوانند و پس از خواندن فاتحه به خانۀ خود بازمی‌گردند و غذا را برای بردن بر سر گذر آماده می‌کنند. هنگام اذان مغرب، خانواده‌ها، بنابه توانایی مالی خود، ته‌چین پلو یا پلوخورش، حلوا و شیربرنج، کباب شامی، تخم‌مرغ و خرما و پنیر و نان خانگی، پلو و خورش جوز یا قیمه یا فسنجان، نان جوز و حلوابو، نان تافتون و نان توتک در سینی می‌گذارند و به سر گذر یا مسجد محل می‌برند. همگی، سینیهای خود را بر زمین می‌گذارند و پس از خواندن نماز و قرائت قرآن و فاتحه برای درگذشتگان و طلب آمرزش برای ایشان، با مستحقان دور سینیها می‌نشینند و روحانی محل دعا می‌خواند، سپس شروع به خوردن غذاها می‌کنند و هرچه از غذاها بماند، بین فقرا تقسیم می‌کنند و به منزل برنمی‌گردانند (مهدی‌زاده).
در خور، به نیت خرمی روح درگذشتگان، نزدیک به عید سبزه می‌کارند و شبهای جمعه در آن آب می‌ریزند. روز پیش از نوروز در این منطقه «روز عرفه» یا «روز بی‌بی حور» نام دارد و برای مردگان عید می‌گیرند و قرآن و دعا می‌خوانند.
در قروه، در آخرین جمعۀ سال، نان روغنی می‌پزند و مردان خانواده آن را با خود به گورستان می‌برند. دلاکی نانهای روغنی را بین حاضران خیرات می‌کند. پس از خواندن فاتحه، آنها، برای سال آینده، چوپان، گاوبان، دشتبان، باغبان، میراب، حمامی، سلمانی و نجار انتخاب می‌کنند (هنری، 16).
در قم، زنان در روز علفه به صحرا و گلگشت می‌روند و تا غروب می‌مانند و سبزه‌های تازه‌روییده را گره می‌زنند؛ سپس به قبرستان می‌روند و فاتحه می‌خوانند (جعفرزاده). غلامحسین ساعدی نیز وصفی کامل از عید عرفه در روستای اهل‌حق‌نشین ایلخچی تبریز ارائه کرده است. به گزارش او، در این روز، زنان و مردان ده به قبرستان و سپس به زیارتگاه محل می‌رفتند و فقط درویشها در ده می‌ماندند و دالان خانۀ مرشدها را آذین می‌بستند و در مدح علی (ع) قصیده می‌خواندند. زنها در زیارتگاه شمع، و در قبرستان آتش روشن می‌کردند، سپس به دره‌ای بیرون از ده می‌رفتند و می‌رقصیدند و بادام‌بازی می‌کردند. گروهی از مردان هم در حال مستی و شادی، بیرون از ده به اسب‌سواری می‌پرداختند (ص 127- 128). 
در برخی از مناطق ایران، شبهای بیست‌ویکم، بیست‌وسوم و بیست‌وهفتم و نیز آخرین چهارشنبه، آخرین جمعه و آخرین شب ماه رمضان عید مردگان به شمار می‌رود و به خیرات برای مردگان اختصاص دارد؛ مثلاً در تربت‌جام، آخرین شب این ماه به «علفه» موسوم است و در آن شب، مردم حلوای نذری می‌پزند و به مسجد می‌برند و به نیت اموات میان نمازگزاران پخش می‌کنند. اهالی سراوان بلوچستان نیز شب بیست‌وهفتم ماه رمضان را در زبان محلی «مِرده‌شام» می‌گویند و در این شب برای شادی روح اموات، غذایی به نام «پاتیا» تهیه می‌کنند. مردم نائین عصر آخرین چهارشنبۀ این ماه را عید مردگان می‌دانند؛ برخی از آنها آش، و متمولان برنج می‌پزند و با حلوا، خرما و نان زرد در سینی می‌گذارند و به امامزاده و یا قبرستان می‌برند. در شیراز، شبهایِ سوگواری شهادت حضرت علی (ع) مردم برای امواتشان خرما خیرات می‌کنند. مردم ایزدخواست در جمعۀ آخر ماه رمضان ترحلوا، خُرمانیه و حلوای اُماج تهیه، و به نیت اموات بین فقرا و نیازمندان توزیع می‌کنند. در شب جمعۀ آخر ماه رمضان، زنان مازندرانی «آش خیر» برای امواتشان پخش می‌کنند. در ترکمن‌صحرا، دو روز پیش از عید فطر، نان روغنی مخصوصی به نام «گَچی‌قولان» و «چاواتی» می‌پزند و برای مردگان خود بین همسایه‌ها پخش می‌کنند. مردم بیجار کردستان نیز در شبهای قدر برای آمرزش اموات خود خرما، شکرپنیر، نانی روغنی به نام بُرساق و آش پُرشِکه یا آش آماچ خیرات می‌کنند و مقداری از آن را به نیت تبرک برای گشودن آخرین روزۀ ماه رمضان نگه می‌دارند (شعبانی، 23-27). 
به‌جز «عید علفه» و ایام خاص ماه رمضان، در نزد ایرانیان مسلمان، این اوقات نیز به خیرات برای بازماندگان اختصاص دارد: شب چهارشنبه، شب پنجشنبه، شب جمعه، صبح عید نوروز، آخرین جمعۀ سال، مجالس ترحیم (هفتم، چهلم، سالگرد و ... ) (رمضان‌خانی، 95، حاشیۀ 127)، آخرین چهارشنبۀ ماه صفر و تمام ماه رجب.
مسلمانان یزد مانند زردشتیان این دیار در روزهای هفتم، چهلم و حتى سالگرد درگذشته، نانی روغنی به نام سورگ می‌پزند تا بوی حاصل از پختن آن در شب پنجشنبه که ارواح مردگان آزادند، به آنها برسد (همو، 151). مردان روستای آلتین‌کشِ طارم نیز در صبح روز اول نوروز، سفره‌ای از نان و حلوا و عسل و کوکو بر سر قبر درگذشتگان خود پهن می‌کنند و پس از صرف صبحانه، به همراه مردمی که جمع شده‌اند، باقی‌ماندۀ آن را بین فقرا تقسیم می‌کنند. مردم فرخ‌شهر نیز در همین روز مانند بیشتر نقاط ایران روی مزار رفتگان سبزه می‌گذارند، گلاب (ه‍ م) می‌پاشند، اسفند (ه‍ م) دود می‌کنند، روی قبرها آب می‌ریزند و فاتحه می‌خوانند (ماکویی، 52). در هرمودِ لار، افزون‌بر جمعۀ آخر سال، در آخرین چهارشنبۀ ماه صفر، مراسم بزرگداشت مردگان را برگزار می‌کنند؛ در این روز به فقرا برنج و خرما صدقه می‌دهند، به زیارت امامزاده می‌روند و در آنجا آش می‌پزند (هنری، 15). اهالی شاهرود نیز ماه رجب را «ماه بُرات» و «ماه مردگان» می‌دانند و در این ماه به‌صورت ویژه برای مردگان خیرات می‌کنند (رحمتی؛ نیز نک‍ : ه‍ د، شب برات). 
نوعیدْ فراگیرترین رسم خانواده‌های مصیبت‌دیده است که معمولاً در صبح نخستین عید (نوروز، غدیر، قربان، فطر و ... ) بعد از درگذشت متوفا برگزار می‌شود. محل برگزاری نوعید معمولاً در خانۀ صاحب‌عزا یا مسجد است. این رسم درواقع رسمی‌ترین آیین بیرون‌آمدن از عزا ست و در مناطق مختلف، به شیوه‌های گوناگون برگزار می‌شود. در دستجردۀ گلپایگان، خانواده‌های سوگوار در این روز آیین «عید ور» را برپا می‌کردند. در این رسم، تمامی اهالی ده به منزل صاحب‌عزا می‌رفتند. دلاک (سلمانی) آبادی شیشۀ گلاب به دست می‌گرفت و در دست هریک از مهمانان چند قطره می‌ریخت؛ آنگاه همگی فاتحه می‌خواندند و برای آمرزش روح متوفا دعا، و سپس آنجا را ترک می‌کردند (آنی‌زاده).
مراسم نوعید را در بندر گناوه «سرِ سال» می‌گویند. در این شهر، خانواده‌های درگذشتگانْ ریش‌سفیدان و مستمندان را برای ناهار دعوت می‌کردند. در این مراسم، شرکت‌کنندگان لباس نو نمی‌پوشیدند و با همان لباسهای معمول در مراسم «سر سال» شرکت می‌کردند و بازماندگان هم سفرۀ عید نمی‌چیدند و لباس نو نمی‌پوشیدند. روز بعد از عید، اقوام یا همسایه‌ها با اهدای لباس نو، لباس سیاه را از تن صاحبان عزا بیرون می‌آوردند (همو). در سیرجان نیز اگر نوعید به نوروز می‌رسید، «عید اول میت» نامیده می‌شد و در این روز، اقوام با لباس مشکی نزد بازماندگان می‌رفتند (مؤیدمحسنی، 250).
مردم کهک قم هم اولین عیـد بعد از فـوت درگذشته را ــ به شرط آنکـه 40 روز از آن گذشتـه بـاشد ــ «عید نشستن مرده» می‌گویند. در این روز، صاحب‌عزا در خانه می‌ماند و از مهمانها با حلوا و خرما و شربت پذیرایی می‌کند (جعفرزاده). در اردبیل عید صاحب‌عزا را قاراچرشنبه (چهارشنبۀ سیاه) می‌نامند. روز چهارشنبۀ آخر سال، اهل محل دسته‌دسته به دیدار خانوادۀ متوفا می‌روند و برای بازماندگان طلب بقای عمر می‌کنند و از آنان می‌خواهند لباس عزا را از تن درآورند و مانند دیگران شادی کنند. بستگان نزدیک و همسایه‌ها، قبل از اجرای مراسم چهارشنبه‌سوری، نخست در خانۀ شخص فوت‌شده آتش روشن می‌کنند و از اهل خانه می‌خواهند تا برای شادی روح درگذشته از روی آتش بپرند (علایی، 59). مردم گیلان نیز اگر تحویل سال پس از زمان خوردن شام باشد، در اتاقی دیگر به‌جز اتاقی که سفرۀ نوروزی در آن گسترده است، شام می‌خورند و افراد خانواده هریک لقمه‌ای از غذای خود را در بشقاب باقی می‌گذارند و بی‌آنکه سفره را برچینند، اتاق را ترک می‌کنند، زیرا بر این باورند که ارواح درگذشتگان (چهارشنبه خاتون) به دیدار خانواده‌ها می‌آیند و دعای خیرشان را به سوی خود جلب می‌کنند؛ ازاین‌رو، در شب تحویل سال و یا ساعتی پیش از آن، درِ تمام اتاقها، طویله‌ها، انبارها، لانۀ ماکیان و تلمبارها را می‌گشایند تا ارواح خانواده مایملک آنان را متبرک کنند (محمدی، 56). 
ردپای جشن مردگان و نکوداشت ارواح درگذشتگان را در باورهای مردم مناطق مختلف نیز می‌توان مشاهده نمود؛ ازجمله آنکه کردها معتقدند هر هفته شبهای جمعه، برای ثواب و شادی روح مردگان باید چراغها را تا بامداد روشن نگه داشت. آنها همچنین افروختن شمع در سقاخانه‌ها و مساجد را ثوابی بزرگ می‌دانند (جشن ... ، 86). اهالی خور نیز بر این باورند که انسان در حال احتضار زمانی که روان از جسمش جدا می‌شود، زاری می‌کند و این صداها را تنها حیوانات خانگی متوجه می‌شوند. آنگاه روح تا 7 شبانه‌روز بر بالای خانه می‌ماند و نگران بازماندگان است و سرانجام در روز چهلم به جهان جاوید می‌شتابد؛ ازاین‌رو مردم برای رضایت روح درگذشته تا روز هفتم سوگواری می‌کنند و تا روز چهلم از خانه بیرون نمی‌روند و در تمام اعیاد یادبود می‌گیرند (هنری، 13-14). یزدیها نیز معتقدند با افروختن آتش در شب عید، گزندگی هوا و سوزش سرمای زمستانی کم می‌شود (رمضان‌خانی، 95).
خراسانیها هم معتقدند ارواح مردگان، به‌جز شبهای جمعه، در ایام نوروز آزادند؛ ازاین‌رو از چند روز مانده به نوروز برای آنان مشک و عنبر می‌سوزانند و در هر اتاق چراغ و شمع روشن می‌کنند. مردمان ایل کلهر نیز در یکی از روزهای 26 تا 28 اسفند به گورستان می‌روند. زنها بر روی گورها آب می‌ریزند و کتۀ برنج و شیربرنج بین مردم تقسیم می‌کنند. زنهایی که بچه‌ای را در طول سال از دست داده‌اند، به بچه‌ها تخم‌مرغ رنگ‌کرده می‌دهند. همچنین خانواده‌هایی که عزیزی از دست داده‌اند، نان نذری و خرمای سرخ‌شده خیرات می‌کنند (هنری، 15). 

مآخذ

آخته، ابوالقاسم، جشنها و آیینهای شادمانی در ایران، تهران، 1385 ش؛ آذرگشسب، اردشیر، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، تهران، 1352 ش؛ آذرگشسب، فیروز، «تداوم آداب‌ورسوم ایرانیان پیش از اسلام در دوران اسلامی»، انجمن فرهنگ ایران باستان، تهران، 1355 ش، س 15، شم‍ 18؛ آنی‌زاده، علی، تحقیقات میدانی؛ افشار شیرازی، اقدس، نگاهی به تاریخ فرهنگ و تمدن ایران، تهران، 1352 ش؛ برزآبادی فراهانی، مجتبى، چهارشنبه‌سوری از آغاز تا امروز، تهران، 1389 ش؛ بلوکباشی، علی، نوروز، جشن نوزایی آفرینش، تهران، 1380 ش؛ بویس، مری، «جشنهای ایرانی»، تاریخ ایران، به کوشش احسان یارشاطر، ترجمۀ حسن انوشه، تهران، 1381 ش، ج 3(2)؛ بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، 1390 ش؛ بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، ترجمۀ اکبر داناسرشت، تهران، 1352 ش؛ پورداود، ابراهیم، تعلیقات بر یشتها، ترجمۀ همو، به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران، 1346 ش، ج 1؛ جشن سده، به کوشش احمد افشار شیرازی و دیگران، تهران، 1324 ش؛ جعفرزاده، مصطفى، گفت‌وگو با مؤلف؛ دمشقی، محمد، نخبة الدهر، به کوشش مرن، لایپزیگ، 1923 م؛ رحمتی، حسین، گفت‌وگو با مؤلف؛ رضی، هاشم، جشنهای گاهنبار و فرودگ، تهران، 1389 ش؛ رمضان‌خانی، صدیقه، فرهنگ زرتشتیان یزد، تهران، 1387 ش؛ سارکسیان، گارون، حاشیه بر جشنهای کلیسای ارمنی (نک‍ : هم‍ ، مانوکیان)؛ ساعدی، غلامحسین، ایلخچی، تهران، 1357 ش؛ شاهرخ، کیخسرو، آیینۀ آیین مزده‌یسنی، به کوشش م. اورنگ، تهران، 1337 ش؛ شایسته‌رخ، الٰهه، جلوه‌های احترام در فرهنگ مردم ایران با تأکید بر نهاد خانواده، مرکز تحقیقات صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1390 ش؛ شعبانی اصل، فاطمه، اطعام در فرهنگ مردم ایران با تأکید بر ماه مبارک رمضان، مرکز تحقیقات صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1388 ش؛ شمس، مهدی، گفت‌وگو با مؤلف؛ شهزادی، رستم، مجموعۀ سخنرانیها، به کوشش مهرانگیز شهزادی، تهران، 1380 ش؛ شهیدی، مجید، گفت‌وگو با مؤلف؛ صد در نثر و صد در بندهش، به کوشش دابار، بمبئی، 1909 م؛ صفا، ذبیح‌الله، گاه‌شماری و جشنهای ملی ایرانیان، تهران، شورای عالی فرهنگ و هنر؛ عبدلی، مراد، گفت‌وگو با مؤلف؛ عسکری‌عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، 1386 ش؛ عفیفی، رحیم، اساطیر و فرهنگ ایرانی در نوشته‌های پهلوی، تهران، 1374 ش؛ علایی، جبار، چهارشنبه‌سوری و مراسم پیشواز عید نوروز در اردبیل، مرکز تحقیقات صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، اردبیل، 1388 ش؛ فره‌وشی، بهرام، «جشن فروردین و سبب پیدایش آن و رابطۀ آن با جهان فروری»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تهران، 1346 ش، س 14، شم‍ 14؛ فقیری، ابوالقاسم، آداب‌ورسوم نوروزی در فارس، شیراز، 1382 ش؛ کیوان، مصطفى، نوروز در کردستان، تهران، 1349 ش؛ گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار (تاریخ)، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1347 ش؛ ماکویی، سویل و دیگران، آیینهای نوروزی در مناطق مختلف ایران، تهران، 1390 ش؛ مانوکیان، آرداک، جشنهای کلیسای ارمنی، ترجمۀ گارون سارکسیان، تهران، 1389 ش؛ محمدی می‌خوش، علاءالدین، آداب‌ورسوم محرم، رمضان و نوروز در گیلان، مرکز تحقیقات صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، رشت، 1388 ش؛ مختاری، اسماعیل، گفت‌وگو با مؤلف؛ مزداپور، کتایون، «تداوم آداب کهن در رسمهای معاصر زرتشتیان در ایران»، فرهنگ، تهران، 1383 ش، س 17، شم‍ 49-50؛ مشکور، محمدجواد، نامۀ باستان، به کوشش سعید میرمحمدصادق و نادره جلالی، تهران، 1378 ش؛ مظاهری، علی‌اکبر، خانوادۀ ایرانی در روزگار پیش از اسلام، ترجمۀ عبدالله توکل، تهران، 1373 ش؛ منشی، اشرف، جشنها و آیینهای ایرانیان، مشهد، 1391 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ مهدی‌زاده، مهدی، گفت‌وگو با مؤلف؛ نظری داشلی‌برون، زلیخا و دیگران، مردم‌شناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ نوروز در جهان (ویژۀ کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز)، به کوشش معاونت انتشارات و تبلیغات، تهران، 1379 ش؛ نوری‌زاده، احمد، تاریخ و فرهنگ ارمنستان، تهران، 1376 ش؛ هنری، مرتضى، آیینهای نوروزی، تهران، 1353 ش؛ هویان، آندرانیک، آیینها و مراسم سنتی ارمنیان ایران، تهران، 1386 ش؛ هینتس، والتر، دنیای گم‌شدۀ عیلام، ترجمۀ فیروز فیروزنیا، تهران، 1383 ش؛ هینلز، ج. ر.، شناخت اساطیر ایران، ترجمۀ محمدحسین باجلان فرخی، تهران، 1383 ش.

علی آنی‌زاده

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: