صفحه اصلی / مقالات / عمو سبزی فروش /

فهرست مطالب

عمو سبزی فروش


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 8 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

عَموسَبْزی‌فُروش، از نمایشهای شادی‌آور زنانه در فرهنگ مردم ایران.
موضوع نمایش از زندگی روزمرۀ مردم دورۀ قاجار الهام گرفته شده بود. باتوجه‌به مناسبات محدود اجتماعی زنان در آن دوره، خرید مایحتاج روزانۀ خانه، چون سبزی، از جملۀ فعالیتهای اجتماعی زنان به شمار می‌آمد که درعین‌حال، امکان ارتباط آنها را با مردانی خارج از محدودۀ خانواده فراهم می‌کرد. داستان این نمایش نیز روایت زنی بود که قصد خرید سبزی داشت، اما ارتباط او با مرد سبزی‌فروش از یک ارتباط معمولی میان خریدار و فروشنده فراتر می‌رفت. زنِ بازیگر وانمود می‌کرد که عاشق سبزی‌فروش است و با اداواطوار و کرشمه، قصد جلب‌توجه وی را داشت. او در این رابطه، از رقصْ بسیار کمک می‌گرفت تاآنجاکه نمایشْ حالتی رقص‌گونه پیدا می‌کرد (نک‍‌ : انجوی، 116-117؛ بلوکباشی، 47). 
این نمایش، افزون‌بر سرگرمی، جنبۀ تعلیمی نیز داشت و نشان می‌داد زنی که در روابط اجتماعی خود خارج از عرف عمل می‌کرد و توجهی به رفتار و گفتار خود در کوچه و بازار نداشت، چگونه در قالب طنز مورد انتقاد قرار می‌گرفت (انجوی، 117؛ بلوکباشی، همانجا). 
عموسبزی‌فروش به‌عنوان نمایشی شادی‌آور در قالب و زیرمجموعۀ انواع نمایشهایی دسته‌بندی می‌شود که در دورۀ قاجار رونق فراوان داشته‌اند. این نمایش را زنان خوش‌ذوق و هنرمند بیشتر در مهمانیهای زنانه، ختنه‌سورانها و عروسیها اجرا می‌کردند (انجوی، 116، 120؛ برای آگاهی بیشتر، نک‍ : ه‍ د، نمایشهای زنانه).
در این نمایش، نقش شخصیت‌ اصلی، یعنی عموسبزی‌فروش را یکی از زنان خوش‌ذوق، در پوششی مردانه ایفا می‌کرد که به آن «نقش‌پوش مرد» یا «مردپوش» می‌گفتند. او با پوشیدن لباس مردانه و تقلید حرکات مردانه سعی می‌کرد تا این نقش را برای تماشاگران باورپذیر کند. این نوع بازی، از ویژگیهای این نمایش محسوب می‌شود (انجوی، 120؛ فتحعلی‌بیگی، 211). 
داستان نمایش بر مبنای گفت‌وگوی دو نفره است و بیشتر گفت‌وگوها به‌شکل پرسش و پاسخ میان شخصیت اصلی نمایش یعنی زن خریدار و شخصیت مقابل او یعنی مرد سبزی‌فروش انجام می‌شود. البته گاهی جمعیت تماشاگر وی را در دادن پاسخ همراهی می‌کردند (فتحعلی‌بیگی، 212). 
چون بخش اصلی نمایش از طریق گفت‌وگو روایت می‌شد، نیاز چندانی به تصویرسازی و مددجستن از وسایل صحنه برای اجرا نبود. بااین‌حال، علاوه‌بر جنبۀ آهنگین اشعار نمایش، یک یا دو تن از زنان با نواختن دایره (داریه) و تنبک (دنبک) با بازیگران و تماشاگران همراهی می‌کردند (انجوی، 116). 
برای اجرای نمایش، عموسبزی‌فروش در وسط مجلس می‌ایستاد یا بر یک صندلی می‌نشست و خریدار بنا به جریان نمایش بر گرد او حرکت می‌کرد و عمل خرید به نحوی اجرا می‌شد که بیان‌کنندۀ پوششی بر نیاز و درخواست باطنی خریدار بود و صحنه‌ای را فراهم می‌آورد تا طی آن زن خریدار خواستۀ خود را بطلبد و برای رسیدن به آن تلاش کند. نمایش عموسبزی‌فروش، مانند همۀ نمایشهایی از این دست، متـن ازپیش‌نـوشته‌شده نداشت؛ ازاین‌رو، تفاوتهایی میان اجراهای گوناگون نمایش رخ می‌داد و تغییر فراز و فرودهای اجرا به اقتضای حال‌وهوای مجلس و ذوق بازیگران بود. همچنین، هرگاه فرصتی دست می‌داد، متن ترانه از محدودۀ ادب نیز خارج می‌شد و بازیگران در روند پرسش و پاسخ، بداهه‌پردازی می‌کردند (احمدی، 46). 
بازیگرِ نقش عموسبزی‌فروش با قبای راسته‌ای که تداعی‌کنندۀ لباس فروشندگان دوره‌گرد آن دوره بود، با شالی که به کمر می‌بست و همچنین با گیوه‌ای که به پا می‌کرد و با عرقچینی که بر سر می‌گذاشت، به تجسم کاسبی جزء در ذهن تماشاگر کمک می‌کرد و بازی مردپوش را باور پذیرتر می‌نمود (انجوی، همانجا).
لباس بازیگر زن نیز از یک تنبان دبیت سیاه‌رنگ و شلیته‌ای کوتاه تشکیل می‌شد که دورتادور آن سکه دوخته بودند تا موقع رقصیدن، صدایی خاص از برهم‌خوردن سکه‌ها ایجاد شود. وی همچنین چادر نماز یا سراندازی به سر می‌کرد تا هر از گاهی روی خود را بگیرد و باز کند و با چشمک‌زدن، ابروانداختن و حرکات دلبرانه سر و صورتش را به نمایش بگذارد و به گرمی بازی بیفزاید و سبب خندۀ تماشاگران شود (همو، 116-117). 
ساختار نمایش در مناطق گوناگون به یک شکل بود و اختلاف تنها در کاربرد بعضی اصطلاحات محلی یا افزودن نام برخی سبزیها بود. در برخی روایات مثل روایت کرمان، نام سبزیهای بیشتری در روند اجرای نمایش برده می‌شد (نک‍ : همو، 120-121). 
نمایش بدون وقفه و در یک پرده اجرا می‌شد. در روایت تهران، نمایش با گفتار زن خریدار سبزی آغاز می‌شد. او عموسبزی‌فروش را مخاطب قرار می‌داد و با جمله‌های کوتاه از او می‌پرسید: «عمو سبزی‌فروش / قرمساق کم‌فروش / سبزی خوب داری؟ / قر ور می‌داری؟ / سبزیت باریکه؟ / دالون تاریکه؟» (همو، 117). سبزی‌فروش نیز هر بار در جواب زن با تأکید، پاسخ می‌داد: بعله (بله) (نک‍‌ : دنبالۀ مقاله). البته تماشاگران نیز معمولاً سبزی‌فروش را در پاسخ‌گفتن همراهی، و به‌این‌ترتیب، در روند نمایش مشارکت می‌کردند و بر جنبۀ سرگرمی آن می‌افزودند. درنتیجه، تماشاگری که با نمایش آشنایی قبلی نداشت، متوجه می‌شد که داستان فراتر از یک خریدوفروش معمول است.
زن خریدار بی‌پرده درخواست خود را که بسیار فراتر از خرید سبزی بود، بیان می‌کرد و ادامه می‌داد: «من نعنا می‌خوام! / ترا تنها می‌خوام! / نعنا و پونه! / کی‌ می‌آی خونه؟». «عموسبزی‌فروش! / قرمساق کم‌فروش! / سبزیت گِل داره! / درد دل داره! / عمو سبزی‌فروش! / قرمساق کم‌فروش! / سبزی آش داری؟ / غمزه لاش داری؟ / عموسبزی‌فروش! / قرمساق کم‌فروش! / اسفناج داری؟ / ماچ ور می‌داری؟» (انجوی، همانجا).
در اینجا بود که زن خریدار شروع می‌کرد به عشوه‌گری و هم‌زمان با نام‌بردن از هریک از اعضای بدن خود، همان قسمت را از زیر چادر نشان می‌داد و با ناز و ادا به حرکت درمی‌آورد و به‌گونه‌ای رفتار می‌کرد که گویی در پی تحریک مرد سبزی‌فروش است (همانجا).
از جملۀ بداهه‌پردازیهایی که گاه بنابه اقتضای مجلس شکل می‌گرفت، این بود که زن پس از خواندن چنین عبارتهایی و نشان‌دادن اعضای بدن خود به بازیگر نقشِ مرد، از سوی وی با پاسخ «نه» یا «نخیر» مواجه می‌شد که این هم بر جذابیت نمایش می‌افزود، و از سوی دیگر، بعد انتقادی و تربیتی آن را پررنگ می‌نمود (یزدان، 123-124، 128).
بعد از این قسمت از نمایش، زن خریدار دوباره به صحبت دربارۀ سبزی بازمی‌گشت تا تماشاگر فراموش نکند که نمایش در چه بستری اتفاق می‌افتد (انجوی، 119). پس از این یادآوری، قسمت پایانی نمایش فرامی‌رسید؛ جایی که آهنگ نمایش تندتر می‌شد تا به هیجان بازی افزوده شود؛ بازیگرِ نقش خریدار با لحنی مشتاق می‌خواند: «عموسبزی‌فروش! / قرمساق کم‌فروش! / حالا وقتشه! / ترمه رختشه! / بیا این‌ور کوچه! / مگه چشات لوچه؟ / بیا اون‌ور کوچه! / مگه روت نمیشه؟ / اما خوب می‌شه! / عموسبزی‌فروش! / قرمساق کم‌فروش!» (همانجا).
در بیشتر روایتها، اجرای نمایش بی‌هیچ‌گونه نتیجه‌ای به پایان می‌رسید و درحقیقت نتیجه‌گیری بر عهدۀ تماشاگر قرار می‌گرفت. ولی جمعیت تماشاگران که به وجد آمده بودند، تا مدتی به خندیدن ادامه می‌دادند. در برخی روایتها مانند روایت کرمان در پایان، زن با اداواطوار رویش را برمی‌گرداند و وانمود می‌کرد که راه خانه را در پیش گرفته است و سبزی‌فروش هم سبزیها را برمی‌داشت و در پی او می‌رفت (انجوی، 120-121). 
قسمت پایانی نمایش در آن دسته از اجراهایی که جنبۀ انتقادی قوی‌تری داشتند، هنگامی‌که زن با جواب منفی مرد مواجه می‌شد، چنین بـود: «عموسبزی‌فروش / مـرد نـازفروش / قر و ادا فروش / آخر چی می‌گی؟ / سبزی آش می‌دی؟ / وای چه بد ادا! / عموسبزی‌فروش / اوه چه اطوارا! / مگه من چی می‌خوام؟ / من سبزی می‌خوام». سبزی‌فروش نیز با آهنگی متفاوت، پاسخهایی کوتاه می‌داد که نشانه‌ای از عدم همراهی با زن بود. این گفت‌وشنود ادامه می‌یافت تا آنکه سرانجام سبزی‌فروش چنین به ماجرا پایان می‌داد: «کم بکن صدا تو، بَده / این دیگه کیه اومده؟! / حالا کم قر بیا / برو عصری بیا / واست می‌کارم / سبزی و نعنا» (یزدان، 128). 
به مرور زمان، برخی عبارات نمایش با عبارات جدید و به‌نوعی رسمی‌تر جایگزین شده‌اند، چنان‌که روایتهای اخیر این‌گونه آغاز می‌شوند: «عموسبزی‌فروش / سبزی کم‌فروش» (نک‍ : همو، 124؛ احمدی، 46)، و به‌جای کلمۀ قرمساق، کلمۀ سبزی به کار رفته است.
عمـوسبزی‌فروش در ادوار بعد بیشتر در قالب ترانه‌ای مردمی به اجرا درآمد و امروزه نیز کاملاً از بین نرفته، و جنبۀ سرگرم‌کنندگی خود را تا حدودی حفظ کرده است (همانجا).


مآخذ

احمدی، مرتضى، کهنه‌های همیشه‌نو، تهران، 1380 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، بازیهای نمایشی، تهران، 1352 ش؛ بلوکباشی، علی، «نمایشهای شادی‌آور زنانه در تهران»، پیام نوین، تهران، 1344 ش، شم‍ 7؛ فتحعلی‌بیگی، داوود، «تقلید زنانه، یک سنت نمایشی»، تئاتر، تهران، 1387 ش، شم‍ 42-43؛ یزدان عاشوری، فروغ و جواد انصافی، نمایشهای زنانۀ ایران، تهران، 1388 ش.

نسیم مقرب
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: